بهناماو
لباس عزت بر تنت، مدال شهادت گردنت
اینجا بخوانید👇
https://hawzahnews.com/xcB2C
#شهید
#احسان_بابایی
#ترور
#ایران
#قزوین
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
فردای یلدا
چیزی نمانده که پاییز به یغما برود، همه در تکاپوی درک آخرین لحظات پاییز و من متحیر در تکاپوی سرعت زمان و اعجاز زندگی. اعجاز زندگی زیباست، آنقدر قشنگ، آنقدر سریع که تا چشم بمالی تمام شده و تو فراموش کردی درست حظّ ببری. داشتههای زندگی بیشمارند، اما زودگذر، اصلا قاعده دنیا به گذار است. وقتی شبی به طول یلدا سپری میشود، آنوقت عمر چه میشود؟
لحظهها را باید قدر دانست، فقط یکبار فرصت زندگی داریم، یکبار...
شبی به بلندی یلدا برایم صبحی روشن داشت. به روشنی اکنون، آینده...
هزاران بار شکر برای صبحی به روشنی فردای یلدایم.
بهانه زندگیام، صبح شب یلدای من، تولدت مبارک.
عکس؛ طاق گرا، کرمانشاه، در راه قصرشیرین، طریق الحسینع.
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
آمدیم، نبودید...
قدیمترها که گوشی نبود، رسم و رسومی بود به نام «آمدیم نبودید»، میشود اسمش را گذاشت مکاتبات دری یا مکاتبات دَربی! بعد از جمله یا جملاتی کوتاه، تاریخ و نام کامل، امضا، ساعت دقیق و الباقی...
گاهی جمله نغزی، کنایهای، چیزی... که طرف بفهمد کی آمده ولی اسمی به میان نیاید.
حکاکی روی در آشنایان، نشانی از گذشتگانمان دارد، همانهایی که کتیبهها تراشیدند و کوهها کندند و تاریخها ساختند. گاه این حکاکیها تا سال بعد هم روی درب بود و آنوقت باید فقط تاریخش را عوض میکردی برای اثبات ارادت به صاحب منزل که منزل نبود. در واقع یادآوری این امر بود که باقلوای ما را بگذارید کنار پاکت عیدی! کافیاست و میآییم و میبریم.
به رسم وفا و ارادت بر آستان شهر مینودری و خاک علیولیاللهی، دنبال اکتشاف و دانش بیشتر از این خطه بودم، تا رسیدم به ملایی صاحب فضل و معنا که از قضا دوران زندگانی ایشان با بازه تاریخی پایاننامهام مطابقت داشت. القصه از سر ارادت و شاگردی، سایت به سایت در مسمای وجود ایشان و مقبره ایشان بودم؛ از آنجا که جوينده، یابنده است به مرادم رسیدم. حالا مقبره این بزرگمرد شده بود دفتر بنیاد ایرانشناسی در قزوین. #ملاخلیلا در یکی از قدیمیترین محلههای قزوین به نام محله آخوند که با لهجه شیرین قزوینی مَلّاخون میخواندنش! به درس و بحث مشغول بوده، شاگردان زیادی پرورانده و تألیفات ارزندهای به جای گذاشته از جمله کتاب مهم و معروف «الشافی فی شرح اصول الکافی». به کمک نقشه گوگل و نشان رسیدم به محل درس و بحث آخوند... قبلش چندین بار با شماره تلفن بنیاد ایرانشناسی تماس گرفته بودم تا نشانی دقیق را پرسوجو کنم، اما کسی جواب نداد، بنا را گذاشتم بر سرشلوغی و اینکه حتی وقت خاراندن سر را هم ندارند... از دورنما مدرَس نمایان شد، خیلی دلفریب و زیبا.
اما انگار چندسالی بود که این خانه، آدمیزاد به خود ندیده است. راستش باورش برایم سخت بود، گمان کردم اشتباه از من است و درب دیگری هم هست که محل رفت و آمد است. از خانمهای صف نانوایی پرسان شدم، اطلاعی نداشتند؛ از پیرمرد بقالی هم، او نیز بیخبر بود. فقط فهمیدم که این سردر همان درب اصلی عمارت است و خطا نیامدهام.
دستم را دور میلههای عمارت حلقه کردم و برای اطمینان از رسیدن فاتحهام به چارطاقی، سرم را نزدیک بردم و از سر ارادت فاتحهای با دقت برای استاد اهل دقت حواله کردم. در همین حال دلم برای خودم و کنجکاوان دیگری همچو من که اتفاقاً کم هم نیستند سوخت، آنانی که به وعده چند عکس در سایت یک مؤسسه به این مهمی، خودشان را به سختی به نقطهای میرسانند و دست خالی برمیگردند. دلم برای #ملاخلیلا هم سوخت، دلم برای این بنای زیبا هم سوخت که چه کاربریهایی میتوانسته داشته باشد و حالا غبار ایام بر روی او افتاده بود. توقعی نیست که مردم بزرگان خود را نشناسند؛ عیبی نیست به آن زن در صف و آن مرد پیر که دلیل و مسمای نام محلشان را ندادند؛ اما عیب بر مسئولانی است که یک بنای تاریخی را در تصرف یک امر مهم گرفتهاند و از آن غافلاند. به رسم ادب و از باب رسم «آمدیم، نبودید»، به تلفن گویای بنیاد ایرانشناسی زنگ زدم و درددل کردم، از آن مدل درددلها که گله دارد و درد؛ کاش ککی باشد و بگزد کسانی را که در این مکان وظیفهای دارند.
کاش فکری به حال تاریخ پرشکوه شیعی بشود که تا بوده و هست مدیون افرادی چون این ملاخلیلاها هستیم.
کاش این عید که میآید صاحب خانه منزل باشد.
#ملا_خلیلا
#قزوین
#بنیاد_ایران_شناسی
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
«از شکلات خوشمزهتر»
هنوز کوچک بودم که مادر شدم، حس مادری برایم شیرین بود، مثل قند، از شکلات خوشمزهتر. نه اینکه واقعاً مادر شدهبودم، نه! مشق مادری میکردم برای روزی خیلی دور خیلی نزدیک...
💠💠💠
دستم به تایپکردن بود و گوشم به صدای کلاس، آخرین جلسه خاطرهنویسی، اصلاً از این کلمه خوشم نمیآمد تازه داشتم یاد میگرفتم که گفتند دوره تمام شد. مثل دنیا که تا گرد شوی دراز میشوی. این مَثَل مادرم است که وقتی خبر مرگ کسی را میشنود میگوید.
کلاس تمام شد و تمرینش ماند و چه تمرین سختی!
💠💠💠
به قاعده مشق استاد، تمام خاطراتم را چنگ زدم، گشتم و گشتم و خوشایندتر از مادری نیافتم.
هنوز کوچک بودم که مشق مادری کردم برای خواهر، برادر، گاهی پدر، گاهی مادر. مخصوصاً مادر؛ وقتی که غربت دنیا روی سرش هوار میشد، میشدم سنگ صبورش.
گاهی آنقدر در نقشم فرو میرفتم که برای گربه سر کوچه که مادرش رفته بود هم مادری میکردم، شیر برایش میگذاشتم، تخممرغ برایش نیمرو میکردم و بالای سرش مینشستم تا غذایش را تا آخر بخورد،
حتی برای فنچ کوچک پیرمرد فامیل که حال نداشت نگهش دارد و من با خودم آوردمش قم.
البته خیلی مراقب بودم، برای همسرم مادر نشوم. شنیده بودم از این روانشناسها که برای همسر مادری نکنید و من هم حرف گوشکن، تمام سعیام را کردم که درست برخورد کنم.
💠💠💠
روزی که برگه آزمایش به دستم رسید، زندگیام دو قسمت شد: قبل از او و بعد از او.
این اتفاق همان مهمترین اتفاق زندگیام بود... گشتم و گشتم برای تمرین کلاس، ولی قشنگترش را نیافتم. نیافتم چه کنم؟! حتی رسیدن به قشنگترین آرزوهایم آن را کمرنگ نکرد، مثل چاپشدن اولین کتابم، دومین کتابم، مثل درسخواندن در رشته مورد علاقهام، حتی رفتن به زیباترین جاهای دنیا... کمرنگ نکرد برایم، حتی تمام سختیهایی که در این راه چشیدم و صداهای ناخوشایندی که روحم را زخم میزد که تو فقط یکبار مادر شدی! هیچکدام حلاوت این هدیه خدا را برایم کممزه نکرد.
به نظرم این مزه از آسمان آمده است، برای همه مادرها، برای همه زنها، چه مادر بشوند چه نشوند.
💠💠💠
چهارم دی سالروز تولد عیسی مسیح بود که نام #روح_الله رفت توی شناسنامهام. حکمتش را نمیدانم، ولی تقارن این دو برایم دلچسب بود، حس مریم را داشتم که با تمام داشتهاش به جنگ ناملایمات میرود...
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهترین دفاع حمله است.
لطفا #زرکوه و #آریانا را در دستور کار قرار دهید.
#حتی_یک_وجب
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye