#عید_فطر
در آخرین روزهای شعبان، نگران گرسنگی و تشنگی میشویم و اینکه وظیفه خود را به درستی و کامل انجام میدهیم یا نه؟اما در روزهای ماه مبارک، نگران تمام شدن این فیض عظیم میشویم، که نکند دست خالی ماه را وداع کنیم!؟
...و روز عید که مزد یک ماه عبادت خود را از خداوند میگیریم؛ بی آنکه بدانیم یا بخواهیم.
(خداوندا تو سزاوار بزرگی، سرفرازی، بخشندگی، توانایی، بخشایش و رحمتی. سزاوار آنی که به خاطر تو پرهیز کنیم و از تو آمرزش بخواهیم در روزی که برای مسلمانان عید قرار دادهای. و برای محمد که درود خدا بر او و دودمانش باد...بخشی از ترجمه قنوت نماز عید فطر).
و خداوند بعد از یک ماه روزهداری اول شوال را برای مسلمانان جهان عید قرار داد.چرا عید؟
خداوند چه برکتی در این روز به ودیعه گذاشتهاست؟ امام رئوف به این سوال پاسخ میدهد:
«روز فطر، از آن جهت عید قرار داده شده است که مسلمانان، اجتماعی داشته باشند که در آن روز گرد همآیند و برای خدا بیرون آیند و او را بر نعمتهایی که به آنان داده شده است، بستایند.
(امام رضاعلیهالسلام من لا یحضر الفقیه ج۱ ص۵۲۲).
روز تجمع مسلمین،روز نشان دادن قدرت اسلام به جهانیان و روز همبستگی همهی مسلمانان از هر رنگ و نژاد و مذهبی است. روزی که دشمنان از ما ناامید میشوند و روزی که دلهای بیغبار متمایل به جبهه حق میشوند.
...و امروز عید فطر ۱۴۰۰ شمسی و ۱۴۴۲ قمری، کودکان غزه عید ندارند، ۱۷ همبازی خود را از دست دادند و نظاره گر بی عدالتی و سکوت مدعیان حقوق بشرند. کودکان غزه در این روز مبارک عیدی میخواهند، کودکان غزه آزادی قدس شریف را میخواهند، به عنوان هدیهای ازجانب همهی مسلمانان جهان.
به امید روزی بقیه الله بیاید و همهی مظلومان عالم به هر دینی و مذهبی در سایهی باقی مانده الهی در آسایش زندگی کنند.
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
دوربین اول
باید برای کودکی ام مادری کنم. باید برای عروسکم خانه بسازم.
او کوچولوست می ترسد. از تنهایی از خرابه... از تاریکی... باید مواظبش باشم دست آدم بدها نیوفتد. گرسنه نشود تشنه...
محکم بغلش میکنم دستم را روی گوشش میگذارم که صدای گلولهها و تاپتاپ قلب من را نشنود. دل کوچکش خالی نشود...
دوربین دوم
یواش یواش لبش را به گوش عروسک میگذارد و برایش لالایی میخواند:
الفقاعات دي شكلها حلوة
من حبي ليها بقولها غنوة
اغسل وجهي واغسل ايديا
وادعكهم بصابون وميا...
اما در این خرابه آب و صابون کجاست؟!
او کودک است وقتی به خودش میآید. همه چیز از بین رفتهاست...مادر پدر خواهر و برادر....
او مانده و یک خروار خرابی. او مانده و یک دنیای خشن و دنی...
حالا او در این خرابه هم بازی سیده رقیه شده.داستان هایی که در روضهی خانگی زنان شهر شنیده بود.
اما او کجا و رقیه کجا
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله(ع)
اُپرو(دوربین نما ازبالا)
هلی شات بالا و بالاتر میرود و مشکلات کوچک وکوچک می شود.کم نبودند مثل کودک داستان ما، اما خدایشان بزرگ است،بزرگتر از توپ ها و موشک ها. مرغ آمینشان پرواز میکند تا صحن قبه الصخره، تا کنار دیوار بُراق،تا همسایگی مزار ابراهیم در الخلیل.
بهار آمدنیست و سیاهی، سرنوشت محتوم زغالها...
سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَیُ مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
#غزه
#لبنان
#فلسطین
#قدس
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
#حس_مکان ۲
میری
بهار و یاس با هم در گوشه ای دنج با مبل جهیزیه مادرشان، خانه درست میکنند. من بعد از یک ماه دوری چشم از آنها برنمیدارم. عروسک ها را روی زمین میگذارند. با اجاق پلاستیکی غذا درست میکنند. منتظرند در خیالشان، آبِغذا بجوشد. که ناگهان پسرم، یک پسر خالهی بدجنس میشود و کل غذای آنها را میخورد. حالا بچهها با هم شروع به گریه میکنند. هرچی سعی میکنم آرام نمیشوند.
_خاله پسرت خیلی بده.
_فاطمه بهار خاله ،شوخی کرد. خواست بازی کنه با شما.
_نه اون غذای منو خورد.
_غذا که واقعی نبود!
_چرا بود.بود ....
و دوباره گریه.
این دختر باید همسن فاطمه بهارِمن باشد. او هم صورتی دوست دارد. مخصوصا عروسکِصورتی. او هم در دنیای خودش برای عروسکش مشقِمادری میکند.
اما بهار من از گل نازک تر نشنیده. صحنه ۱۲+ ندیده. شب ها در جای امن بوده. ناز کرده و کسی خریدارش بوده.
کمی آن طرفتر در کرهی جغرافیا،کودکانی چشم بستهاند به امیدخدا. چشمشان کودکان، سختیهای زیادی به خود دیده. دستانشان داغی فشنگ را حس کرده. پاهایشان با خار و تاول مانوس شده. پوستشان سردی بی مادری چشیده...
چه فرقی است بین فرزندان بشر برای حس آرامش و امنیت؟
کجاست دلسوزی که سوز دل اینان را مرحم باشد؟!
کودک کودک است هرجای دنیا با هر رنگ و نژاد و دین.
اما کودکان غزه بزرگتر و مقتدر تر از شیوخ پر ادعایعرب ایستادهاند.ایستاده در غبار، تا دنیا را به تماشای عزت و شرف خود و دین خود بنشانند.
اوج بزرگی در چشمانشان موج میزند و وصف آنان تضاد زیبایی ایجاد کرده؛ بزرگان کوچک.
بهار آمدنیست و سیاهی سرنوشت محتوم زغالها
#قدس
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
🔰 پیام رهبر انقلاب به ملت فلسطین در پی پیروزی مقاومت در جنگ دوازده روزه بر رژیم صهیونیستی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔻 بسمالله الرحمن الرحیم
🌷 سلام بر فلسطین مقتدر و مظلوم؛ سلام بر جوانان شجاع و غیور فلسطین، سلام بر غزهی قهرمان و مقاوم، سلام بر حماس و جهاد و همهی گروههای جهادی و سیاسی فلسطین.
🔹 خداوند عزیز و قدیر را برای نصرت و عزتی که به مجاهدان فلسطینی عطا کرد سپاس میگویم، و نزول سکینه و طمأنینه بر دلهای مجروح شهید دادگان، و رحمت و بشارت برای شهیدان، و شفای کامل برای آسیبدیدگان را از خداوند منان مسألت میکنم، و پیروزی بر رژیم جنایتکار صهیونیست را تبریک میگویم.
🔸 آزمون این چند روز، ملت فلسطین را سرافراز کرد. دشمن وحشی و گرگ صفت به درستی تشخیص داد که در برابر قیام یکپارچهی فلسطین ناتوان است. آزمون همکاری قدس و کرانهی باختری با غزه و اراضی ۴۸ و اردوگاهها، راهکار آیندهی فلسطینیها را نشان داد. در این ۱۲ روز رژیم جابر، جنایات بزرگی عمدتاً در غزه مرتکب شد و عملاً ثابت کرد که بر اثر ناتوانی در مقابله با قیام یکپارچهی فلسطین، رفتارهایی آنچنان ننگین و دیوانهوار مرتکب میشود که افکار عمومیِ همهی عالم را بر ضد خود برمیانگیزد و خود و دولتهای غربی پشتیبان خود بویژه آمریکای جنایتکار را از گذشته باز هم منفورتر میکند.
👈 ادامهی جنایتها و درخواست آتشبس هر دو شکست او بود. او ناچار شد شکست را بپذیرد.
👈 رژیم خبیث از این هم ضعیفتر خواهد شد. آمادگی جوانان فلسطینی، و قدرتنمایی مجموعههای ارزشمند جهادی، و اعداد قوّه به صورت مستمر، فلسطین را روزبروز قدرتمندتر و دشمن غاصب را روزبروز ناتوانتر و زبونتر خواهد کرد.
🔸 زمان آغاز و توقف درگیریها بسته به تشخیص بزرگان جهادی و سیاسی فلسطینی است، ولی آمادهسازی و حضور قدرتمندانه در صحنه، تعطیلبردار نیست.
🔹 تجربهی «شیخ جراح» در ایستادگی در برابر زورگویی رژیم و شهرکنشینانِ مزدور، باید دستورالعمل همیشگی مردم غیور فلسطین باشد.
🌷 به جوانمردان «شیخ جراح» درود میفرستم.
🔸 دنیای اسلام یکسره در برابر قضیهی فلسطین، مسئول و دارای تکلیف دینی است. عقل سیاسی و تجربههای حکمرانی هم این حکم شرعی را تأیید و بر آن تأکید میکند.
🔹 دولتهای مسلمان باید در پشتیبانی از ملت فلسطین صادقانه وارد میدان شوند، چه در تقویت نظامی، چه در پشتیبانی مالی که امروز بیش از گذشته مورد نیاز است، و چه در بازسازی زیرساختها و ویرانیها در غزه.
🔸 مطالبه و پیگیری ملتها، پشتوانهی این خواستهی دینی و سیاسی است. ملتهای مسلمان، باید انجام این وظیفه را از دولتهای خود مطالبه کنند، خود ملتها نیز در حدّ توان موظف به پشتیبانی مالی و سیاسیاند.
🔹 وظیفهی مهم دیگر، پیگیری مجازات حکومت تروریست و سفاک صهیونیست است. همهی وجدانهای بیدار تصدیق میکنند که جنایت گستردهی کشتار کودکان و زنان فلسطینی در این ۱۲ روز نباید بیمجازات بماند.
🔸 همهی عوامل مؤثر رژیم و شخص جنایتکار نتانیاهو باید تحت پیگردِ دادگاههای بینالمللی و مستقل قرار گیرند و مجازات شوند؛ و این به حول قوهی الهی تحقق خواهد یافت، والله غالبٌ علی امره.
جمعه ۹ شوال ۱۴۴۲
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
سید علی خامنهای
#قدس
#انتفاضه
#الله_اکبر
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
فنس ها حرف می زنند
فنس ها برایم مفهومی زیبا دارند به معنی محافظت ،مراقبت،پاسداشت.
فنس ها یادآور خاطره خوب دیدن یک اثر تاریخیست؛که از دور برایم نمایان میشد. وقتی که با شوق از روی نقشه پیدایش میکردم. دستم را درونش حلقه میکردم تا خوب نگاه کنم تا شاید کسی باشد قفل را برایم باز کند.
فنس ها در خاطرات دور ترم هم هستند وقتی که در سفر راهیان نور به مرز میرسیدیم. طلاییه،شلمچه.
یکبار راوی را تا لب فنس های مرز در شلمچه کشاندیم تا برایمان خاطره بگوید. شلمچهای که نزدیک ترین مکان ایران به کربلاست. شلمچهای که دشت است و هیچ سنگر و پناهگاهی ندارد. جایی که خیلی یادگاری در زیر خاکش داریم.
راوی شروع کرد به روایت و من کنار فنس ها نشستم و با خاکها بازی میکردم. حرکت سربازان عراقی کاملا دیده میشد. انگار میخواستند بپرسند چه میکنید دم عیدتان در این اینجا؟
راوی میگفت و من در عمق وجود در جایی دیگر بودم.کنارحرف هایی که از بچگی شنیدم:ما حتی یک وجب از خاک کشور را در جنگ هشت ساله تحمیلی به دشمن ندادیم.
انگشتانم را جمع کردم و از کنار فنس ها شروع کردم به وجب کردن زمین. نگاهی به دشت شلمچه انداختم و نگاهی به دستانم.انگشتانم را باز کردم و دوباره کنار فنس گذاشتم. نه یک وجب باز و نه یک وجب بسته، ایرانمان را ندادیم به دشمن.برخلاف همهی جنگ ها در طول تاریخ. این خاطره شیرین مردمان ایران از جنگ شد بعد از انقلاب. به مدد انقلاب ایران تکه تکه نشد در جنگ هشت ساله و استوار ماند.
فنس ها حرف میزنند باید دستت را دورش حلقه کنی و گوشت رابسپاری به داستانش. از رشادتهایی که این دشت به خود دیده برایت میگوید.
خونها داده شده تا فنسی جا به جا نشود.
جوانانی پر کشیدند تا چون من درخانه بنشینم و در اوج امن و امان به دادن یا ندادن رأی فکر کنم. چقدر بزرگ بودند و چه سخت است ندیدن بزرگیشان. من چه وظیفه ای دارم؟ بجنگم؟ نه!فنس ها ایستادهاند بر جایشان تا زمانی که من و تو بایستیم بر سر عهد و پیمانمان. رای من و تو کار کوچکیست برای این همه بزرگی که داریم.
فنس ها حرف میزنند.
#انتخابات
#ایران
#اصلح
https://eitaa.com/del_gooye/91
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
#انتخاب_آگاهانه
#امید
وقتی که به دنیا آمد پدرش مرده بود. از کودکی مویسفید بود. مردم او را مستجاب الدعوه میدانستند. به سخاوت معروف بود. یکتاپرست بود و موحد.همه او را به عدالت و نیکی می شناختند. مردم اموال خود رابرای تجارت، به فرزندان او می سپردند. سالیان سال بود که کلیددار شده بود.خانوادهاش هم با او همراه بودند. این میراث اجدادی آنان بود.کعبه را مانند چشمانش دوست میداشت. نه! مانند فرزندانش. نه! بالاتر از فرزندان. کعبه را مهیای زیارت و طواف اقوام مختلف کرده بود، از شام، یمن، فلسطین. میهمانان را به بهترین وجه پذیرایی میکرد. فقرا را در سایه خانه امن الهی پناه می داد و اطعام.
ابرهه در یمن قدرت یافته بود. تقدس کعبه را موجب رونق اقتصادی مکه میدانست. میخواست کعبه را خراب کند تا شاید به نوایی برسد. سپاه ابرهه به نزدیکی مکه رسید همه نگران بودند. خبر به عبدالمطلب رسید. او خودش را به سپاه ابرهه رساند.... (مواجهه عبدالمطلب با ابرهه تماشاییست). با ابهت ونگاهی پر از صلابت رو به ابرهه میگوید شتران من را بده. ابرهه متعجب میشود: تو فقط برای،شتران خود آمدهای؟؟
-من صاحب شتر هایم هستم. این خانه صاحب دارد که مراقب اوست.
دست به آسمان دراز کرد بار خدایا بنده تو اسباب خانه خود را نگاه داشت و تو نیز دست دشمن را از خانهات کوتاه کن.
ایام انتخابات است همه جناحها مشغولند و دشمنان این سرزمین نیز مانند همیشه پرکار. کم تلاش نکردهاند در این چندین سال. از هر روشی هم استفاده کرده اند تا به مقصود برسند. در این انتخابات و در این برههی حساس تاریخی هر کدام وظیفه ای داریم در قبال این موهبت الهی. انقلاب اسلامی که از پس خون هزاران سرو آزاده به بلندا و شکوه رسیده است. حالا فصل ثمر دهی است. باید گوش به فرمان ولی امر باشیم و وظیفه داریم که بکوشیم و بکوشیم و تلاش کنیم برای هرچه بهتر و پر شکوهتر شدن انتخابات. ولی ناامیدی ممنوع است؛ ناامیدی حرام است. عبدالمطلب درسی می دهد تاریخی. تو وظایف خود را انجام بده خداوند به بهترین وجه یاریات میدهد. میخواهم بگویم: خداوندا انا رب الابل و انت رب البیت. این کشور برای شماست. اینجا خاک علی ولی الله است؛کشور امام حسینی است؛چشم امید مسلمانان و مظلومان عالم به اینجاست. اینجا کشوریست که برای درخشش و لعل شدنش، خون دلها خورده شده. خون بهترین بندگانت برای اعتلای دین و کشور نثار شده.خدایا ما را در صیانت از این دین و اعتقاد و این سرزمین مقدس ثابتقدم بدار. همتمان را به بلندای آسمانها کن. اما چشم امید ما به ابابیلهایی از جنس آگاهی و بینش سیاسی است که به یاری ما برایمان میفرستید. شاید لیاقت هم رکابی آخرین بازمانده الهی را داشته باشیم.
https://eitaa.com/del_gooye/92
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کردهبودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید.فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمیشود.
زیاده جسارت است، تقی
#امیر_کبیر
#مملکت
#انتخاب
پینوشت:نامهی امیر کبیر به ناصر الدین شاه
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
به نام او
آن دست و انگشتر
باد میوزد و بنر تبلیغاتی را میتکاند.پوسترهایی رنگی و شاداب، عکسهایی وزین و به غایت هنری. اما هنوز عکس حاج قاسم از پشت شیشههای ماشینها و مغازهها دلبری میکند. رنگ به رو ندارد اما آبرو میخرد برای ایران و ایرانی.
هنوز خون جریان سازش از جوشش نیفتادهاست. خیلی از روزی که دلمان برای آن دست و انگشتر شکست نگذشتهاست.آنروزها همهاش به فکر انتقام بودیم. انتقام سخت.
انتقام سخت از هرکسی که دستی بر ریختن خون سردار عزیزمان داشت. انتقام سخت از تفکری که ایران را ضعیف و بییاور میپسندید. انتقام از آن دیپلماسی که شهروند یک کشور،که نه یک شهروند بلکه قلب تپنده همهی مظلومان منطقه را،غریبانه در اوج سیاهی شب ترور میکند.
حالا در عرصه انتخاب برای یافتن یک رئيس جمهور لایق،گزینهها را محک میزنیم، که کدام جرات رویارویی با شرایط سخت کشور را دارند؟ کدامشان برای شرق و غرب خوش رقصی نمیکنند؟ از کلام کدامشان بوی تزویر و خیانت نمیآید؟کدامشان در عرصه سیاسی کشور قوی عمل میکنند؟تا شاهد دست اندازی به سرباز و سردار این کشور نباشیم.تا شاهد تلخترینهای تاریخ سیاسی کشورمان نباشیم.تا بتوانیم انتقام بگیریم برای مظلومیت آن دست و انگشتر،که برای اسلام و ایران عزیز وارد پیکار شد.
عرصه انتخابات در ایران عزیز صحنه بهرخکشی همبستگیمان است برای کسانی که مارا ذلیل می خواهند. برای آنانی که از رأی ندادن و در صحنه نبودن ما خوشحالند و توان پنهان کردن خوشحالی خود را ندارند.
آنانی که دستشان تا مفرغ به خون کودکان و زنان و مردان آزاده جهان آلوده شده و از اقتدار ایران میترسند.
همبستگی و همدلی که دفاع سیاسی و فرهنگی کشور را تضمین میکند. و امید کرکس صفتان را ناامید میکند.
وقت،وقتِ آمدن در پیکاری مقدس علیه همهی ناملایمت است. وقت پایان دادن به تَکرارهای تِکراریست. وقت وقتِ تواصی به حق است.
وقت امر به خوبیهاست. وقت وقت انتقام است.
این المنتقم؟!
بهار آمدنیست و سیاهی سرنوشت محتوم زغالها
https://eitaa.com/del_gooye/94
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
#ما_خوب_رأی_می_دهیم
📌اگر کسی یک بار مرا فریب داد شرم بر او باد؛ اما اگر دوباره مرا فریب داد شرم بر من باد.
#انتخابات
`خودت را از پس تاریخ بیرون میزنی. وقتی که به بیلچهی کشت و صنعت هفت تپه برمیخوری. این خاک خوزستان در دلش گنجها دارد.اما فقط نیشکرت را دیده بودند.
میمانی برای چون منی که خسته و راه گمکرده به تو میرسم. پر وبار میگیرم از هویتی که در درونت داری...
راستی در سنگ نبشتههایت کدام توانمندی ایرانی را جار میزنی؟! کدام استعداد کشف شده از کوران نشدها و نتوانستنها را به رخ میکشی؟!
دست کدام جوان این سنگ را تراشید و یادگار گذاشت در تارک ِتاریخ بشر؟!
امروز اما جوانان این سرزمین همراه پیرمرادشان در سنگ نوشتههای عزت، نوشتند : میشود، میتوانیم.
امروز هم در تاریخ میماند، مانند تو که در تاریخ ماندی.
امروز رهبر یک کشور با تمام وجود خود از هویت و استعداد ایرانی دفاع کرد.با جان و آبرو...
تاریخ مینویسد. همانگونه که تو را نوشت .
چقدر داشتن تان زیباست.
#واکسن_ایرانی
#رهبر
#ایران
#تمدن
https://eitaa.com/del_gooye/98
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
کاش به دست آقا برسد
جثهی ریزی داشت. اول بار که او را دیدم باورم نمیشد او با آن تن نهیف آنقدر کار کرده باشد.
چادر جلو بستهاش را جوری تنظیم کرده بود که پسرش را راحت بغل کند. هیچوقت ندیدم حجاب مانع کارهایش شود.بلکه پوشش او در موفقیتهایش تاثیر گذار بود.
این اول داستان مریم قصهی من است.
او یک نابغهی مسلمان و محجبه است که با وجود توانایی های فراوان به ندای رهبرش لبیک گفتهاست.
فوق لیسانس هوا فضا داشت.به راحتی میتوانست در بهترین دانشگاههای دنیا دکترا بگیرد.اما نگذاشت دکترا او را بگیرد. همراه همسرش شروع کرد به کار دانش بنیان. بسیار سختی کشید اما کوتاه نیامد تا توانست در ساخت اسباب بازی اسلامی به نتایجی برسد و اسباب بازی ها را وارد بازار مصرف کند.
مریم ما چند بعدیست. او وارد جهاد بزرگتری شد و باز هم ندای لبیک رهبرش را از بسیاری از مدعیان زودتر شنید. او حالا مادر ۵ فرزند است. مادر فرزندانی بسیار زیبا و باهوش مانند خودش.
با وجود همهی نگرانیها، کنایهها، دلسوزیها، او وظیفه خود در راقبال جامعه، انجام میداد.
حدود دو ماه پیش، زمانی که هنوز از بستر _برای تولد نوزاد پنجمش_ بلند نشده بود، دچار شکستگی استخوان میشود.
حالاچند ماه باید پایش در گچ باشد...
اما او تسلیم نمیشود و باز هم آماده جهاد برای دین و کشورش میشود.
وقت وقت تواصی به حق است. وقت وقت آمدن است.
او هم آمد با پای گچ گرفته و واکر اجارهای و بچه هایی که از کولش بالا میرفتند..
اوبه مناطق محروم شهر میرفت و در پارک می نشست و زنان شهر را به سهیم بودن در آیندهی خود تشویق میکرد.
دیدن او با آن شرایط همه را متاثر میکرد.
و سخنانش بیشتر اثر بخش بود.
به کمک زنانی چون مریم داستان من، آمار مشارکت در شهر از همهی انتخابات بیشتر شد.
کاش به گوش جهان برسد که زنان سرزمین من چگونهاند.
کاش بدانند از دامان چنین مادرانی سربازان صاحب الامر پرورش مییابند. کاش بفهمند که دغدغه زن ایرانی ورزشگاه و آزادی های پوشالی نیست. آنان اهداف بزرگی دارند که به مخیلهی آنان نمی رسد. کاش بدانند دلیل سرافرازی ایران، دامان اینچنین زنانیست که مرد را به معراج می برد.
کاش به دست آقا برسد که چنین سربازانی دارد.
https://eitaa.com/del_gooye/99
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
#جوال
برادرم همیشه میگفت: مواجهه تو با
شیخ اجلحافظ در صحرای محشر، دیدنیست. وقتی که حافظ برایت دست تکان میدهد و برای همهی فواتحی که خواندهای وارد بهشت میشود. ولی تو باید بایستی و حسابرسی شوی.
راست میگفت.از بس اوقات دلتنگی دیوان حافظ را بغل میگیرم و برای صحت غزل مربوطه به حالِآنروزم، حمدی، با قرائت صحیح، نثار روحش میکنم.
عادت کودکی من است. در واقع از وقتی دیوانحافظ را در دست گرفتم؛ با او مانوس شدم. در شعرهایش زندگی دیدم و در پندهایش شفقت.
با برخی ابیاتش زندگی کردم و با برخی گریه.
تماشاگه راز شهید مطهری هم در این بین یاریام میکرد. تا درک درستی از محتوای برخی اشعار بیابم.
اما حالا فقط یک مصرع است که مرا در خود غرق میکند. دچار استیصال میشوم و دنبال راه چاره...
چو بید برسر ایمان خویش میلرزم.
ایمانی که فکر میکردم از پس دروس حوزوی و علمهای کسب شدهی دیگر میتوانم محکمش کنم. ایمانی که فکر میکردم دارم؛ بیشتر از همه.
اما در مواجهه با ایمانِ قلبی پیرزن مکتب نرفته، کم میآورد و لاطائلات میبافد. خدای آن پیرزن از خدای منِ مکتب دیدهی پر ادعا بزرگتر و تواناتر است. خدای او پرستیدنیست. خدای او دیدنیست...
حافظ به میدان میآید و پند میدهد:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
تقابل یا تعامل سنت و مدرنیته ؟
وقتی قرار است برایت مهمان بیاید. آن هم از جنس فرشته؛ یعنی خانوادهات. دلت میخواهد هرچه هنر داری برسر این راه خرج کنی.
پس باید باب میل میهمان شوی و در جایگاه او نگاه کنی.
حتما خوشحال میشود شام یک پیتزای خانگی باشد.
خب بقیه مهمانان چی؟ مادرم آش رشته دوست دارد پدر هم.
اصلا مگر با پیتزا، آش میخورند؟!
تقابل یا تعامل؟ مسئله این است.
نه!اصلا مسئلهایی نیست نه از جنس تعامل و نه از جنس تقابل. فقط ذوق یک خانم است که تصمیم میگیرد برای این صحنهی شام،شاهکار هنری خلق کند. در هیچ کتاب آشپزی ننوشته، نمیشود.ما انجام دادیم پس میشود...
کمی عشق میخواهد و دلبری که بخواهی هنر را به پایش بریزی.
عشق هست
دلبر هست
هنر هم شاید...
پس بسمالله
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازویتان را بفروشید اما قلمتان را هرگز
-----------❀❀✿❀❀---------
@tarikh_j
بهناماو
برای سرزمین خورشید
#خوزستان
خوزستان رنگ و بوی عشق میدهد وقتی به خاطراتم ورقی میزنم. وقتی یاد آثار تاریخی ویژه و منحصر بفرد آن میافتم. آثاری که چشم جهان را خیره به خود کرده است.آثاری که هویتی بس بزرگ و فاخر را به تماشاگذاشتهاست. چغازنبیل،آسیاب های آبی شوشتر،قلعه شوش و...
خوزستان بوی اربعین میدهد. وقتی که دلت میخواهد از چزابه و شلمچه راهی مشّایه شوی. یاد مهمان نوازی عرب و عجم خوزستان، که برای زائران امام حسین علیهالسلام سنگ تمام میگذارند. یاد چهرههای آفتاب گرفته در هوای خوزستان، که صبوری را مشقِراه خود کردهاند.
خوزستان مرا یاد راهيان نور میاندازد. یاد روستاییانی که باعشق مارا راهی مناطق جنگی میکردند. یاد کودکانی که با ذوق برایمان دست تکان میدادند. اصلا در خوزستان احساس دلتنگی نمیکردیم وقتی میزبانی مردمان جنوب، همراهِجسم و روحمان میشد. دیگر شرطی شده بودیم که باید ما هم، دست تکان بدهیم برای آنان.دست تکان دادن کم است. باید دستشان را بوسید که با جانشان از ایران جانمان مرز داری کردند.
خوزستان قلب ایران است.قلب تپنده مردمان سختکوش و بی ادعا. خوزستان شهرِ یارپرور است برای امام عصر(عج). شهرِ یاران آخر الزمانی...شهر علیبن مهزیار اهوازی... شهر یاران واقعی...
اینجا زیارتگاه امیرالمؤمنین است(من زار اخی دانیال نبی کمن زارنی)...
خوزستان کل ایران است وقتی در تابلوی ورودی شهر خرمشهر نوشتند: به خرمشهر خوش آمدید جمعیت ۳۵میلیون نفر...
اما خوزستان الان تشنه بی تدبیری شده. تشنهی ناکارآمدی مدیران خسته و پا در گل مانده.
خوزستان در طول تاریخ نشان داده که هویتش را با هیچ چیز معاوضه نمیکند. اما در این روزها برخی از آب گل آلود هورالعظیم برای خود ماهیِتفرقه میگیرند...
این روزها خیلی ها به هوای آب خوزستان، زیر عَلَم انگلیس و ایراناینتر نشنال سینه میزنند.
صف اهلِ سرزمین خورشید(خوزستان) از صف تفرقهاندازان جداست. مردم مطالبه دارند کاش به گوش مسولین برسد. ای مسئول!اگر اهل کار باشی دوهفتهی باقی مانده هم وقت خوبیست...اگر نه هشت سال هم کم است. کاش برای عاقبت خود و آخرت خود کاری کنید.
ایران به احترامت میایستد و گلههایت را به جان میخرد. این خشکسالی آب و مدیر میرود و رود تلاش و همت جاری میشود.
این چند خط حرف دلم بود با مردم نجیب خوزستان. دل ما به وجود شما خوش است. همه مواظب خوزستان عزیز باشیم.
https://eitaa.com/del_gooye/107
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
اگر خدابخواهد میشود.اگر خدا ببیند میخواهی،میشود. حتی برای کسی که ده روزیست، توان ایستادن ندارد...
پاهایم یاری کرد تا از پلهها بالا بروم. چشمم به گنبد اورچین دو پوستهای افتاد.
یاد همهی دوستان از خاطرم گذشت.
السلام علیک یا دانیال نبی
السلام علیک یا اميرالمومنین...
بنفسی واهلی و مالی
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
همه چیز جانستان کابلستان جذاب است.
وقتی گوشهای از عالم رنگ وبوی کشورت را میدهد. به زبانت حرف میزنند.
پراز اشتراکی وقتی نماز در مسجد هرات میخوانی. گویی در صحن گوهرشاد ایستادهای.
مسجدی که پس از ۵۰۰سال کاشی پشت و روی آفتابش یک رنگ است.
دلم کابلِ آرام میخواهد کابلی که مردمانش غم فراغ فرزند نداشته باشند.
کابلی که پدر در دوری فرزند جان پدر کجاستی؟! نگوید.
دلم جانستان میخواهد.
به مناسبت آشنایی با هفت میوهی کابل
#ایران
#کابل
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
پل هوایی کج بود...
مگر میشود این همه هزینه آن هم کج؟!
به پایین پلِ رو گذر رسیدم که به جواب سوالم رسیدم.علت کجی پل، درخت کهنسال زیر پل بود. چیزی که میدم باورم نمیشد. یک مسجد فوقالعاده زیبا و عجیب با ورودی منحصر بفرد. شاخه های درخت به مسجد تنیده شده بود.گویا داشت از بیت خدا محافظت میکرد.
حیفم آمد در این مسجد نماز نخوانم.
ماشین به سمت مسجد رفت.گویا حال دل مارا فهمیده بود.
چند هنرمندِ به غایت هنری، داشتند برروی تنههای درخت منبتکاری میکردند. ردّ این هنر در زیر ایوان هم آمده بود. این منبت ها مسجد را زیباتر میکرد.
لوزیهای در هم تنیده، کار کاشی های گوهرشاد را میکرد.اما این بار به جای خاکِ آتش دیده، چوبِ دردِ تیغ چشیده، در ایوان نقش بسته بود.
خواستم وضو ساز کنم. دیدم صف وضو پر است از زنان و دخترکان کم حجاب، که نتوانستند در مواجهه با این همه زیبایی، مقاومت کنند. نمی دانم دیدن این صحنهها آنها را جمع و جور کرد یا عذاب وجدانِ امر به معروفم.
لحظهای به ذهنم رسید،شاید در چنین شرایطی بوده حافظ و شعر میگفته. یا شاید خمِ ابرویِمحبوب واقعی را در محرابش میدیده.
نماز هنوز تمام نشده بود که صدای کوبیدن در سوئیت، من را از خواب بیدار کرد. وقتی پتوی نیمه تمیز سوئیت دورم را گرفته بود. حس کردم از عرش به کمتر از فرش افتادهام.
پدرت خوب، مادرت خوب، این طور در میزنند؟! من کجای دنیارا بگردم که چنین حسی را نصیبم کند؟! هنوز نمازم تمام نشده بود مسلمان.
وای بچهام در مسجد جا ماند.
باید دوباره بخوابم.
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye