eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
39هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
16.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁨🎥 زیارت عاشورا را ترک نخواهی کرد اگر این 18 مقامات عالی زیارت عاشور را بدانی @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با م
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم. بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده... اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود. پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍... فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط... سرگذشت‌کارن👇 @delkade_matn
عمه دستم و کشید و من دنبالش وارد درمونگاه شدم. وارد اتاق یکی مونده به آخر شدیم، کارن روی صندلی نشسته بود و مادرم داشت باهاش حرف می زد، شنیدم که گفت شاید برات مشکل ساز شه. کارن سرشو بلند کرد و نگام کرد، احساس می کردم که صورتش ملتهب شده، روی بینی و گونه هاش به قرمزی می زد، معلوم بود که درد داره، انگار فهمید که مادرش من و برای نصیحت آورده، بلند شد و گفت: - هرکی با من میاد خونه بیرون منتظرشم! از اتاق خارج شد، عمه با حرص گفت: - آخه این پسر چقدر سرتق و لجبازه! مادرم گفت: - دردش که طاقت فرسا شد، خودش میره پیش متخصص! الکی هم حرص نخور! پشت سر عمه و مادرم از اتاق خارج شدم، این بار عمه جلو نشست و من پُشت پیش مادرم نشستم‌، حواسم به بیرون بود، ماشین یکدفعه به راست کشیده شد و یکدفعه وایساد، نگام سمت کارن کشیده شد که سرشو به پشتی صندلی تکیه داد. خودم و جلو کشیدم تا ببینم حال کارن چطوره، عمه دستشو که شُل شده و روی دنده افتاده بود و برداشت و با گریه ازش می پرسید که چش شده! با مادرم سریع پیاده شدیم، بی اراده سمت در کارن رفتم و بازش کردم، چشماشو جمع کرده بود و بلند آخ می گفت، قلبم داشت از دهنم بیرون می زد! عمه با گریه و التماس ازم خواست تا زنگ بزنم و آمبولانسی رو بفرستن!
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن بسم الله می گفتن و جوری فرار می کردن که انگار جن دیده باشن! تا این که یه روز یه مرد جذاب من و دید و عاشقم شد و.... شروع سرگذشت واقعی پری👇👇 @delkade_matn
خجالت زده دستش رو روی صورتش کشید و گفت : نه بخاطر اون نبود !! دستش رو گرفتم و گفتم: د خب بگو چته؟ میدونی من این دو هفته چقدر فکرو خیال کردم ! سرش رو پایین انداخت و گفت : عمه میگه من نازام و نمیتونم بچه دار بشم ! میخواد برای حمید زن بگیره !! روی پاهام کوبیدم و گفتم : ای خدا خیرت نده زن !! چقدر بهت گفتم نکن دختر ، از این مرد برای تو شوهر در نمیاد و از عمه ات برای تو دلسوز !! خورشید دوباره اشکش راه گرفت و گفت : هر ماه که عادت میشم ، عمه کت... میزنه و تهدید میکنه که این بار میره و برای حمید یه زن خوب میگیره که بتونه خونش رو پر از بچه کنه !! سرم رو تکون دادم و گفتم : حمید چی میگه ؟ خورشید دماغش رو بالا کشید و گفت : اونم هر وقت با عمه حرف میزنه ، اخلاقش عوض میشه و میگه اگه برام بچه نیاری مجبورم برم زن بگیرم !!! مهدخت محکم به در کوبید و گفت : خورشید ، فکر کنم مامان اومد !! خورشید سریع کفش هامو دستم داد و همینطور که منو به سمت رختخوابش هل میداد گفت . مامان ، چیزایی که گفتم رو پیش کسی نگی ، عمه بفهمه روزگارم دو سیاه میکنه !! پشت رختخوابها قایم شدم و خورشید از اتاق بیرون رفت !! چند دقیقه بعد برگشت و گفت زودباش بیا !! دنبال خورشید رفتم و از خونه بیرون زدم !! غم عالم توی دلم ریخته بود !!! جگر گوشه ام افتاده بود زیر دست سمیه و کاری نمیتونستم براش بکنم !! فردا صبح زود ، به خونه بهجت خانم رفتم و ازش یکم جوشونده برای خورشید گرفتم !! اون لحظه مردد بودم کارم درسته یا اشتباهه !! چند روز منتظر موندم تا خورشید به دیدنم بیاد و بتونم جوشونده ها رو بهش بدم اما نیومد ! خودم بلند شدم و به سمت خونه ی سمیه به راه افتادم !! توی مسیر مدام دعا میکردم تا سمیه خونه نباشه و بتونم خورشید رو ببینم !! نزدیک خونه شدم سرم رو بالا گرفتم و چند بار صلوات فرستادم و در زدم دوباره مهدخت در رو باز کرد، اما اینبار برخلاف بار قبل که با خوشرویی با من حرف زد ، رنگش پرید و چرا اومدی ، مامانم خونه است !! سمیه از داخل حیاط داد زد : کیه مهدخت؟! مهدخت کنار رفت و گفت : گفت: - زنداییه! سمیه با شنیدن این حرف بلند شد جلو اومد و گفت: - خیر باشه!
❤️❤️❤️ ❌هرگز شوهرتان را با مردان دیگر فامیلتان مقایسه نکنید!! و مثلاً نگویید که شوهر خواهرم در خانه به همسرش کمک می‌کند و یا برای زنش خیلی هدیه می‌خرد و خیلی بهتر از تو همسرداری می‌کند. ❌با انتقاد کردن و مقایسه ي او با دیگران از میزان صمیمیت و نفوذ خود بر همسرتان می‌کاهید. ✅به یاد داشته باشید که هیچ کس از انتقاد خوشش نمی‌آید حتی شما. ‌‌‌ ‌ @delkade_matn
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دعوای زن و مرد نمک زندگی نیست!!! حجت الاسلام حسینی @delkade_matn
🔴 💠 شاید فکر کنید مردی با ظاهر خشن و زبانی تند، نیازی به ابراز ندارد! 💠 شاید شما هم زیر بار سنگین زندگی خسته شده باشید اما یادتون باشه مردها نیز درگذر زندگی و در برخورد با مشکلات می‌شوند. 💠 لذا ذره‌ای کوچک از می‌تواند حالشان را خوب کند. اگر در مهربانی کردن پیش قدم شوید، زمان‌هایی که به مهربانی نیاز دارید، خواهید دید. @delkade_matn
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 قانون بعضی از خونه‌ها اینه، 🌸 چقدرم قانون خوبیه👌 @delkade_matn
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا زن و شوهر پس از مرگ می‌توانند یکدیگر‌ را ببینند؟ @delkade_matn
👱 پسری با اخلاق و نیک‌سیرت، اما به خواستگاری دختری می‌رود... 👨 پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و ندارد، پس من به تو دختر نمی‌دهم...!! 👱پسری ، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر می‌رود... 👨 پدر دختر با ازدواج می‌کند و در مورد اخلاق پسر می‌گوید: انشاءالله خدا او را می‌کند...! 👱 دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که می‌کند، با خدایی که روزی می‌دهد دارد؟؟!!!!... 💠امام صادق علیه السلام فرمودند: هر که از ترس ازدواج نکند ، به خدای متعال گمان بد برده است. خدای متعال می‌فرماید: «اگر باشد خداوند از خود توانگرشان می‌سازد.» @delkade_matn
🌷 این ذکرها رو در طول روز زیاد بگویید. 🌷 ۱.حسبناالله و نعم الوکیل(زمانی استرس داری بگو) ۲.لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین(وقتی غمگینی بگو) ۳.وافوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد(وقتی حس میکنی دشمنی داری و مکر برات داره بگو) ۴.استغفرالله ربی و اتوب الیه(وقتی در کار و زندگی شما گره افتاده بگو) ۵.ماشاالله لا حول ولا قوه الا باالله(وقتی میخواهی از امکانات دنیا بهره ببری بگو) @delkade_matn