eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
39هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥برنامه سرگذشت (شبکه نسیم) ✍ معامله بر سر پذیرایی از زائران امام حسین (ع) در عوض گذشتن از خون فرزند‌..... 🔹خاطره ای شنیدنی از @delkade_matn
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درونگراها خجالتی نیستن ،با همه حال نمیکنن توضیحاتی کامل در مورد تیپ های درونگرا @delkade_matn
✍🏻 مردان و زنان باید یادشان باشد که با همسرشان همخانه نیستند ، بلکه همسرند . 👈🏻 نگذاریم طرف مقابلمان احساس فقر و کمبود کند . 🔺 ما نباید برای خودمان زندگی کنیم ، بلکه باید برای همدیگر زندگی کنیم و همدیگر را شاد کنیم . 👌🏻 وقتی همسر شدیم باید همسری کنیم نه اینکه فقط به امورات خودمان برسیم ، فرق نمیکند ، چه زن و چه مرد ✅ زن و شوهر مکمل هم هستند هر دو حق زندگی دارند و هر دو باید از زندگی مشترک بهره مند شوند. این منافاتی با شخصیت‌ زن و مرد ندارد و نه مردسالاری است نه زن ذلیلی...! 💞 این معنای درست زندگي است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳همسرم نمی‌گذارد خانواده‌ام را ببینم چون می‌گوید باید مهریه‌ام را ببخشم! 🎥 @delkade_matn
18.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزی ما میتونیم یه کسی رو ببخشیم که اون آدم دیگه اون آدم قبلی نباشه !! 💟 @delkade_matn
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 | دلت پاک باشه! 👤 دکتر محمد حسنی 💬دوره دین و سینما 📲مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با م
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم. بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده... اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود. پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍... فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط... سرگذشت‌کارن👇 @delkade_matn
عمه بعد از چند روز تماس گرفت و بهمون گقت که توی هفته ی ِینده یه روز رو برای مراسم انتخاب کنیم، برای من که فرقی نمی کرد. از این که اون شب یه بعد شخصیتس دیگه ای از کارن و شناخته بودم، توی تصمیمی که گرفته بودم مستاصل شدم، باید قبول می‌کردم که گار از کار گذشته! سه روز به مراسم بود که عمه زنگ زد و گفت که میاد دنبالم تا به آرایشگاه بریم. می خواست صفایی به ابروهای پهن و کلفتم بده، با مادرم صحبت کردم که نمی خوام ابروهام و دست بزنن، ولی مادرم به جای این که به حرفم احترام بذاره، بهم گفت که تا روی پلکم مو هست و حتما با عمه برم. اعصابم بهم ریخته بود، نمی خواستم از همین الان ابروهام شکلشونو از دست بدن، تکی ماشین عمه که نشستم، بدون تعارف به چیزی که فکر می‌کردم و می خواستم براش گفتم، تمام‌مدت با لبخند خاصش به حرفام گوش داد و آخر گفت: - دختر خوشگلم، من که دیگه سلیقه ی دخترای امروزی خوب می شناسم، لازم نیست به من توضیح بدی، له آرایشگرت بگو، اون موظفه که به حرفت گوش کنه، اگه من دنبالت اومدم فقط به خاطر اینه که یه کمی مرتبشون کنی، چون ابروهات همینطوریشم قشنگه، لازم نیست آرابشگر بهش فرم بده. از این که درکم کرد خوشحال شدم، آرایشگاهی که عمه برام ازش وقت رزرو کرده بود، خیلی شیک و توی بهترین منطقه از تهران بود، آرایشگر به حرفام گوش داد و طبق سلیقه ام انجام داد، همینطوری که عمه گفته بود شد، کار پاکسازی صورتم هم که تموم شد من و به خونه برگردوند. تغییرم با این که کم بود، اما حس بدی داشتم، روی وارد شدن به خونه رو نداشتم، فکر می کردم با وارد شدنم پدرم من و با ابروهای مرتب شده ببینه و حواسش بهم جمع بشه و من کلی خجالت بکشم. اما وقتی پدرم متوجه نشد و محدثه ای که ماهانه کارشون این بود که بره پیش آرایشگر تا صورتش و تمیز و مرتب کنه، مسئله ی پیش پا افتاده ای بود، فهمیدم که زیادی خودم و درگیر یه چیز ساده کردم‌. * هنر دست آرایشگر قابل ستایش بود، صورتم خیلی زیبا شده بود و موهام ساده دورم فر شده بود.
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن بسم الله می گفتن و جوری فرار می کردن که انگار جن دیده باشن! تا این که یه روز یه مرد جذاب من و دید و عاشقم شد و.... شروع سرگذشت واقعی پری👇👇 @delkade_matn