• ربنای علی(ع) •
قصیدهای که در شب شهادت امام علی(ع)،
رزق من شد
.
.
ستاره، آینهگردانِ ربّنایِ علی
درخت، یک ورق شعله از دعایِ علی
کدام سوست هلا شامگاهِ نخلستان؟
کجای این شبِ کوفیست جایِ پایِ علی؟
ستاره، گرمِ تماشا که تا سپیدهدَمان
نمازِ گریه بخوانَد به اقتدای علی
ستاره چشم به محرابِ مسجدِ کوفه
کشیده دست به عمامه و ردای علی
ستاره سوختگان کاسههای شیر به دست
نشستهاند به پشتِ دَرِ سرای علی
کدام صاعقه پژواکِ شقشقیهی اوست؟
کدام صاعقه چون خطبهی رسای علی؟
ستاره سوختگان، شرحهشرحه میپرسند
کجاست وسعتی از سایهی کَسای علی؟
به « حبهی عرنی »ها بگو که رسم کنند
گزارهی نفَسی از خدا خدای علی
نوشتهاند سفرنامهی فتوّت را
چه پوریایِ ولیها به بوریایِ علی
هزار پنجره وا شد مرا به باغ نجف
هزار پنجره بر باغِ دلگشایِ علی
گدای آبِ حیاتی چرا تو در ظلمات
بنوش جرعهای از مِی به روشنایِ علی
بچرخ ساقی مستان و با هدایتِ ماه
بیار بادهای از چشمهی هدای علی
به روزِ واقعه نهجالبلاغه میشنوم
میانِ معرکه با چرخشِ صدای علی
تمامِ حنجرهام ذکرِ یاعلی مددست
که قسمتم بشود یک نخ از عبایِ علی
تمامِ حنجرهام ذکرِ یاعلی مددست
تمامِ حنجرهام شورِ هَل اتایِ علی
ستاره چیدهام از صبحِ سورهی یاسین
در این تجلّیِ و الشمس و الضُحای علی
انار چیدهام از باغِ سورهی طه
انار چیدهام از شرحِ «انَّما»ی علی
کدام قافیه از بوتراب، عرشیتر
کدام قافیه چون خاک سُرمهسایِ علی
قلندرانه به دریا سپردهای دل را
هلا قلندر دریاست آشنای علی
مسجّلست به مُهرِ غدیریاش دریا
شناسنامهی دریا خطِ ولای علی
قیامتست به هنگامهیِ رجزهایش
قیامتست به چاووشِ لا فَتایِ علی
کجاست گسترهی خطبههایِ حیدریاش؟
کجاست دامنهی منطقِ رسایِ علی؟
جفا کِشیده از آنان که خوردهاند دریغ
هزار مرتبه سوگند بر وفای علی
کدام حج قبول است بی ولایتِ او
اگر چه بگذری از مَشعَر و مِنایِ علی
خوشا به حالِ کُمِیت و فرزدق و دعبل
که جمله دار به دوشند با ثنای علی
رسیدهام به سحرگاهِ لیله القدرش
که میرسد به بلندایِ ربنایِ علی
هر آن غزل که سرودم نثارِ قنبرِ او
هر آن قصیده که ناگفتهام فدایِ علی
هزارها گره افتاده است در کارم
سپردمش به دو دستِ گرهگُشایِ علی
خوشم که جزء « گدایانِ خیلِ سلطانم »
به بویِ قطرهای از چشمهیِ سخای علی
چه غم که کوهِ گناهت کمرشکن شده است
که کوه، کاه شود پیشِ کهربای علی
چه میشود به جزا حالِ ما سوالله
خدا بخیر کُنَد حالِ ماسوای علی
بگو به سینهزنان کبود کرب و بلا
حسین بگذرد از سمتِ کربلایِ علی
تو را بشارتِ شیرینِ مَن یَمُت یَرَنیست
تو را به مرگ هنیئا لَک لقای علی
خوشا به بحرِ حماسی سرودن از داغش
که جز حماسه رسا نیست در رثایِ علی
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
۲۱ رمضان ۱۴۴۵
شیراز
.
📍آدرس کانال در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
31.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 نماهنگ #فلسطینیها 🛑
.
📍شاعر:
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
📍خواننده و آهنگساز:
ساسان نوذری
📍تنظیم کننده:
ساسان نوذری
📍تدوین کننده:
علی شاهی
.
✅ بیست و پنجمین کنگره ملی
شعر دفاع مقدس و مقاومت
.
📍بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🇮🇷 جنگ شناختی | سواد رسانهای 👇
@aledavood 👈 عضو شوید
• باغِ سَحَرخیزان •
به سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی
.
♦️۲۰ فروردین سالروز شهادت
سید مرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی♦️
.
کدامین صبح، گُلچین رد شد از باغِ سحرخیزان
که بعد از آن فرو مُردند پیدرپی شباویزان
در آن صبحِ شهادت سبزپوشانی از آن بالا
تمامِ وسعتِ چَزّابه را کردند گُلریزان
شبی تفسیرِ آیاتِ شکفتن را به زیبایی
روایت کرد چشمت با اشاراتی بر المیزان
روایت میکُنی از کوه و مجنونهای گُمنامش
دلم را میبَری تا ارتفاعاتِ قَلاویزان
در اوصافت فرودست و حقیرند استعاراتم
دلم سیرست از تمثیلِ ققنوسان و شبدیزان
و ماییم و فریبِ دامگاهِ رنگرنگ اینجا
هیاهوی فرنگست و هجومِ خیلِ چنگیزان
بپرس این روزهای سرد، حالِ هم قطاران را
بپرس آیا بر آن سجادهها هستند شبخیزان؟
ببین همسنگرانت بیصدا در خویش میمیرند
از آنهایند جمعی همصدای فتنه انگیزان
پس از تو زندگیمان خالی از فصلِ شقایقهاست
که راهی نیست ما را بی تو در باغِ سحرخیزان
اسیرِ جذبهی خنیاگرانِ غرب این ماییم
شبیهِ عنکبوتانی به تارِ خویش آویزان
میانِ لحظههایم دیگر از ”فتحی”، ”روایت” نیست
که مضمونهای سُرخَم را دِرو کردند پاییزان
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
May 11
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گَله بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله، شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازهی جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آنروز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامهی اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همهکس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غیوران به سراپردهی مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@golchine_sher
15.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 نماهنگ بسیار زیبای «باغ سحر خیزان» در وصف شهید آوینی
کدامین صبح، گلچین رد شد از باغِ سحرخیزان
که بعد از آن فرو مُردند پی درپی شباویزان
در آن صبح شهادت سبز پوشانی از آن بالا
تمام وسعت چزابه را کردند گلریزان
شبی تفسیر آیات شِکفتن را به زیبایی
روایت کرد چشمت با اشاراتی بر المیزان
روایت میکنی ازکوه و مجنونهای گم نامش
دلم را می بری تا ارتفاعات قلاویزان
در اوصافت فرو دست و حقیرند استعاراتم
دلم سیر است از تمثیل ققنوسان و شبدیزان
و ماییم و فریب دامگاه رنگ رنگ اینجا
هیاهوی فَرَنگ است و هجوم خیل چنگیزان
پس از تو زندگیمان خالی از فصل شقایقهاست
که راهی نیست ما را بی تو در باغ سحر خیزان
اسیر جذبه خُنیاگران غرب این ماییم
شبیه عنکبوتانی به تار خویش آویزان
میان لحظههایم دیگر از فتحی، روایت نیست
که مضمونهای سرخم را درو کردند پاییزان
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو
رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما
خاصه این شبها که ابر و باد و باران با من است
خاصه این شبها که تعریفی ندارد حال ما
کاش در تقدیر ما باشد همه شبهای قدر
کاش حَوِّل حالَناییتر شود احوال ما
ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم
ماه با پای خودش آمد به استقبال ما
گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال
تا همه خورشید گردد روزی امسال ما
━━━━💠🌸💠━━━━
#علیرضا_قزوه
#ماه_رمضان
@sherhaye_nab
• هلالِ عيد •
.
.
هلالِ عید به سمتِ زمین تبسّم کرد
و سِیرِ مزرعهی بیقرارِ گندم کرد
چقدر مزرعه در اضطرابِ دود شدن
چقدر گریهی بیاختیار، گندم کرد
سپس مسافری از سمتِ جادهی ازلی
« الست » خواند و خودش را میانِ ما گُم کرد
نگاه کرد به آفت نشسته خرمنها
چه عاشقانه به گوشِ زمین ترنّم کرد
به کِشتزار، ملخهای زرد عصیان دید
چقدر گریه که بر روزگار مردم کرد
مرور کرد به ذهنش هبوطِ آدم را
ورایِ مزرعه فریاد، بارِ چندم کرد
نشسته بود دلم بینِ دود و مزرعه را
میانِ دلهره نذرِ امام هشتم کرد!
.
.
#محمد_حسين_انصارى_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی » در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
.
.
مسیحای من اینجا تشنه میمیرند مریمها
چه خواهد کرد باغِ تشنهات با قحطِ شبنمها
به هم میزد ورقهایِ کبودِ باغ را دستی
که گُلها را برآشوبد از آن اعجازِ با همها
شبیه مالک دیناری اما در زر اندوزی
مزن بر سینه زاهد سنگِ ابراهیم اَدهَمها
فریبت میدهد نقّال با این خیمهشببازی
که بنشاند مگر گرسیوزان را جای رستمها
بخوان تا گورِ خود را گُم کند ابنزیاد از شام
به صبحِ کوفه وقتی نیست جای ابن ملجمها
مگر بادی برانگیزد غبار از چشمِ نخلستان
مگر از نخلهای تشنه برخیزند میثمها
به رنگ یا لثارتالحسین این قوم خونخواهند
که برق تیغ مختارست این ظهرِ محرّمها
به رویِ دیگرِ این سکه با نقشِ سلیمانی
مسجل میشود اعجازِ تهرانی مقدمها
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
• قصیدهی میرمهنا •
برداشتی از کتاب «بر جادههای آبیِ سرخ»
اثری از زندهیاد نادر ابراهیمی
.
قَراوُلان که بر آشفتهاند دریا را
گُشودهاند به حُکمِ که بادبانها را؟
...
در انتهای سفرنامه شاعر دریا
بر این چکامه بخوان نام میرمهنا را
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
• قصیدهی میرمهنا •
برداشتی از کتاب « بر جادههای آبیِ سرخ »
اثری از زندهیاد نادر ابراهیمی
.
قَراوُلان که بر آشفتهاند دریا را
گُشودهاند به حُکمِ که بادبانها را؟
خبر چه بود در آن "جادههای آبیِ سرخ"؟
خبر چه بود که آشفت خوابِ دریا را؟!
به ضربِ شعبده صورتگران ساحل نیل
چرا بدونِ عصا میکشند موسی را
هزار زورقِ آتش گرفته میبیند
یَمامِه میشنود گریههای زَرقا را
دریغ مرثیهی ماهیانِ تشنهی ما
تکان نداده بر آن صخره مرغِ سقّا را
به شعله میشنوی بالبالِ قُقنوسان
بر آن تلاقی سرخ عقاب و عنقا را
نوشت قصه به خونِ جگر مسافرِ هند
بریده باد سَر آن طوطیِ جگرخا را!
نبود غیر جگر خواریاش مگر در هند
نَچید چینِهی نیلوفرانِ بودا را
در این چکاچکِ بیتابِ سنگ و شیشه ببین
گلو بریدهتر از پیش مرغِ مینا را
شرابخواره به ساحل شدیم توبهشکن
خبر دهید هلا شیخ توبه فرما را
چه رفته است مگر بر امیرِ خاکی پوش
که با خروش تکان میدهد ثریا را
در آسمان بسُرا حافظ این حماسه، مگر
سماعِ تیغ به چرخ آورد مسیحا را
میانِ هِیمَنهی موجها به دریا زد
مُهَیمِنا! تو نگه دار: "میرمَهنا" را
مباد دستخوش گردباد، فانوسش
به زلفِ باد، گره میزنم مبادا را
کجاست ریگ به کفش سوار بندر ریگ
که پابرهنه به هر صخره مینهد پا را
نفسنفس مَدِه ای ماه دسته گُل بر آب
ورقورق منگر فالِ بیتماشا را
مزن به باد ورق پارههای دَرهمِ زلف
مزن به سنگ دو چشمِ ستاره پیما را
شبیهِ لشکرِ تاتار تیغ شب زدگان
به شیشه یکسره کردند خون فردا را
به سوی قلعهی خورشید، سَر به خون زدهاند
یَلانِ قصهی ما شامگاهِ یلدا را
در ازدحامِ تبر تکهتکه سِدرِ کهن
میانِ هلهله بنگر فرودِ افرا را
نرفت آب خوشی از گلوی تشنهی ایل
که دوخت مثل شبان گرگ پیر شولا را
شبان و گرگ به هر قریه هم پیاله شدند
دریغ دشنه به پهلو زدند شب پا را
به سنگِ خاره سپردند آبگینهی ما
ببین هر آینه بر آسمان خدایا را
جماعتی که پراکندهاند وقت نماز
شکستهاند پریشان صفِ فرادا را
قلم به بُتکده بگذار امشب ابراهیم
بُتِ بزرگ، قُرُق کرده است دنیا را
قلم به دست تو گردن کشیدهتر از تیغ
که بر ستاره پراکنده گرد هیجا را
به رنگِ غربتِ دریا دلان شبی بنویس
شبیهِ کودکیام مشقِ آب بابا را
سپرده دل به فلاخن، شبان، چنان که به نِی
ببین هر آینه تلفیقِ سنگ و سُرنا را
تفنگ میشود از خشم مُشتِ کودکِ ما
شکستهاند اگر تختهی الفبا را
به سازِ مذهبشان کفر او درآوردند
که دید آن همه ناقوس بیکلیسا را
که دید با همه حیرت امیرِ خاکی پوش
فقط به قامتِ دیوان قبای دیبا را
خروش میشنوند از سَرِ بریدهی نخل
تبر به دوش ببین شاخهشاخه خرما را
شکسته میشنوی بر سواحلِ دلوار
میانِ زخمهی خیزاب، خون و خُنیا را
کشید قامتِ باغی خزان گرفته و بعد
بهارِ یائسه را، ابرهای نازا را
عجب مدار اگر اجنبیست منکِرِ او
چه سود پنجره بر آفتاب اعمی را
زبان گشود بر او خصم و یاغیاش نامید
که یاغیانه بر او بَست راهِ یغما را
کدام حیلهی او دُم تکان نداده گرفت
کجاست غیرِ دُم آیا گواه، روبا را؟
در امتدادِ سفرنامه دستِ کوتاهم
گرفت دامنِ سروی بلند بالا را
از آن حماسه چرا کم نوشتهای تاریخ
چه پاسخست بگو دست نانویسا را
در انتهای سفرنامه شاعر دریا
بر این چکامه بخوان نام میرمهنا را
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a