eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌴☀️قصه‌ها‌و‌خاطرات☀️🌴🍃 🍃🌷رویای صادقه 🌷🍃 🍃🌹از زندگیِ علامه حسن زاده آملی🌹🍃 🍃🌷رحمه الله علیه🌷🍃 🍃🌴💐در عنفوان جوانی و آغاز درس زندگانی كه در مسجد آمل سرگرم به صرف ايّام در اسم و فعل و حرف بودم، و محو در فراگرفتن نحو و صرف، در سحر خيزی و تهجّد عزمی راسخ و ارادتی ثابت داشتم. 🍃🌼🌾در رويای مبارك سحری به ارض اقدس رضوی تشرّف حاصل كرده ام، و به زيارت جمال دل آرای ولیّ الله اعظم ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (عليه و علی آبائه و ابنائه آلاف التحية و الثناء) نايل شده ام. 🍃🌴🌙در آن ليله مباركه قبل از آنكه به حضور باهر النور امام (ع) مشرّف شوم مرا به مسجدی بردند كه در آن مزار حبيبی از احبّاء الله بود و به من فرمودند: در كنار اين تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه بر آورده است. 🍃🌴🌹من از روی عشق و علاقه مفرطی كه به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم. 🍃🌴☀️سپس به پيشگاه ولاي امام هشتم سلطان دين رضا - روحي لتربته الفداء و خاک درش تاج سرم - رسيدم و عرض ادب كردم و بدون اينكه سخني بگويم . 🍃🌴🌺امام كه آگاه به سِرّ من بود و اشتياق و التهاب و تشنگي مرا براي تحصيل آب حيات علم مي دانست فرمود: نزديک بيا؛ 🍃🌴🥀نزديک رفتم و چشم بر روی امام گشودم ، ديدم با زبانش آب دهانش را جمع و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه بنوش؛ 🍃🌴☀️امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع كه گويی خواستم لبهای امام را بخورم از كوثر دهانش آن آب حيات را نوشيدم. 🍃🌴🌼در همان حال به قلبم خطور كرد كه امير المؤمنين علی (ع) فرمود: 👇👇 🍃🌴🌸پيغمبر اكرم (ص) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر دری هزار در ديگر به روی من گشوده شد. 🍃🌴💐پس از آن ؛ امام (ع) طیّ الأرض را عملاً به من بنمود كه از آن خواب نوشين شيرين كه از هزاران سال بيداری من بهتر بوده به در آمدم . 🍃📚گفت و گو با علامه حسن زاده ص 295 - 294 🙌 @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ ✨صبحتان متبرك بہ اسماء اللہ یا اللہ و یا ڪریم یا رحمن و یا رحیم یا غفار و یا مجید یا سبحان و یا حمید ‌ سلاااام الهی به امیدتو💖 🌻🦋🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🏴
هرکس تو را ندارد جز بی کسی چه دارد جز بی کسی چه دارد هرکس تو را ندارد اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) است از شوق زیارت میمردند. ⏳امروز دوشنبه ۵ مهر ۱۴٠٠ ۲۰ صفر ۱۴۴۳ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲ 🙌 @hedye110
💢 اعمال روز ❶. «زیارت امام حسین علیه السلام و زیارت اربعین» در این روز زیارت امام حسین علیه السلام مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری علیه السلام روایت ‌شده که فرمود: « علامت مؤمن پنج چیز است، ۱- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز خواندن؛ ۲- زیارت اربعین؛ ۳- انگشتر بر دست راست کردن؛ ۴- جَبین (پیشانی)را در سجده بر خاک گذاشتن ۵- و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن است. » ❷. «غسل اربعین و توبه» ❸. بعد از نماز صبح 100 مرتبه (لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم) ❹. 70 مرتبه تسبیحات اربعه ❺. بعد از نماز ظهر سوره والعصر و سپس 70 مرتبه استغفار ❻. غروب اربعین 40 مرتبه لا اله الا الله ❼. بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 📚 وسائل الشیعه‌ ج۱۰ ص۳۷۳ 🙌 @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســـلام 🍂صبح زیباتون بخیر 🍂الهی آفتاب زندگی تون 🌸پرنـور باشه 🍂الهی روزی تون پر 🌸برکت باشه 🍂الهی همیشه شـادی 🌸تولحظه هاتون 🍂وخوشبختی مهمان 🌸خونه هاتون باشه @delneveshte_hadis110
┄┅─✵💝✵─┅┄ به نام خدایی که باقیست و همه چیز، غیر او فانیست شروع کارها با نام مشکل گشایت: یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ الهی به امید لطف و کرمت💚 ❤️🌸💐🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
خداوندا رسان از ما سلامش / به گوش ما رسان یارب کلامش بسوز سینه ى مجروح زهرا / نما تعجیل در امر قیامش . . . https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🕰 وارد اتاق راستین که شدیم راستین موضوع را با آقا رضا درمیان گذاشت. آقا رضا اخم‌هایش در هم رفت و نفسش را با صدا بیرون داد. همان موقع گوشی‌ام زنگ خورد. آقای صارمی بود گفت که برادرخانمش گفته فردا شب می‌توانم برای دیدنش بروم. البته در یک مهمانی که همه هستن می‌توانم نیم ساعتی با او صحبت کنم. نگاهی به راستین انداختم و پرسیدم: –پس من با مدیر شرکت میام. صارمی گفت: –فعلا تنها بیایید. حرفهاتون رو بزنید اگر با اون چیزهایی که گفتید موافقت کرد یه جلسه خصوصی‌تر با مدیر شرکتتون میزاره. –باشه، پس آدرس رو برام پیام بدید. خوشحال خداحافظی کردم و به راستین جریان را گفتم. آقا رضا اخمهایش غلیظ‌تر شد. با خودم فکر کردم شاید از شراکت آقای صارمی ناراحت شده. برای همین پرسیدم: –آقای بهری اگر به خاطر قضیه‌ی شراکت آقای صارمی ناراحت هستید ما یه درصد خیلی کمی از سود بهش می‌دیم. شریکش نمی‌کنیم خیالتون راحت باشه. حالا این نامزد برادر من یه چیزی همینجوری بهش گفته. نوچی کرد و دستی به موهایش کشید و گفت: –موضوع این چیزا نیست. من و راستین سوالی نگاهش کردیم. دستش را روی میز کشید و رو به من گفت: –دیگه شما زحمت نکشید به جای شما راستین یا من می‌ریم باهاش صحبت می‌کنیم. –بله، اصلا باید بیایید من که تنهایی نمیشه برم. ولی الان نه، این دفعه خودشون سپردن خودم تنها برم. من خودمم به آقای صارمی گفتم که دفعه‌ی دیگه با آقای چگینی میرم. نگاهش را روی کیفم نگه داشت و گفت: –منظورم اینه که، شما کلا دیگه نیازی نیست جایی برید، دیگه صحبت کردید ممنون. بقیش رو... راستین حرفش را برید و گفت: –مگه چه اشکالی داره؟ احتمالا یه مهمونی دوستانس به خانم مزینی گفته بره دیگه. شاید از شرکتهای دیگه یا کارکنان خود شرکت هم باشن فرصت خوبیه... نگاه تیزی به راستین انداخت که باعث شد راستین تعجب کند. –تو براتی رو نمی‌شناسی؟ مگه من مُردم که خانم مزینی رو می‌فرستی واسه این کارا؟ اصلا بره اونجا چیکار کنه؟ معلوم نیست اونجا چه جور جایی هست، درسته یه خانم بره اونجا؟ وقتی تو هستی چه نیازی... صدای پیام گوشی‌ام باعث شد نگاهی به صفحه‌اش بندازم. صارمی آدرس را فرستاده بود. راستین که انگار تازه متوجه‌ی منظور آقا رضا شده بود گفت: –آهان از اون جهت میگی؟ رضا دیگه زیادی سخت می‌گیری. چه جور جایی میخواد باشه، احتمالا یکی واسه چاپلوسی به یه سری آدم مفت خور میخواد شام بده دیگه، احتمالنم تو یه رستورانی جایی... من بین حرفش پریدم و گفتم: –نه گفتن تو ویلای یه بنده خدایی دعوت دارن، خونشونم لویزان، اونوراست. ایناهاش آدرس رو فرستادن. گوشی را به طرف راستین گرفتم. آقا رضا فوری بلند شد و سرش را به سر راستین چسباند و صفحه‌ی گوشی را نگاه کرد. با خواندن آدرس ابروهایش بالا رفت و سرزنش وار به راستین نگاه کرد و بعد رو به من گفت: –لطفا آدرس رو برای من بفرستید من خودم میرم. راستین گفت: –تو که صارمی رو نمی‌شناسی. –براتی رو که می‌شناسم، همین کافیه. بعد رو به من گفت: –شما اصلا خانوادتون اجازه میدن که شب پاشید برید جایی که اصلا نمی‌دونید چه‌جور جایی هست؟ راستش به این موضوع فکر نکرده بودم، اگر بگم برای کار میرم شاید... حرفم را برید: –نه دیگه، خودم میرم. به خانوادتونم نیازی نیست چیزی بگید. سرم را به علامت تایید کج کردم و به طرف اتاقم راه افتادم. دیگر در اتاق خودم تنها بودم و این برایم خوشایند بود. کارهای آقارضا کمی برایم عجیب بود. البته حساسیتش را روی اینجور مسائل دیده بودم و فقط در مورد من اینطور نبود گاهی روی رفتار خانم بلعمی هم حساسیت نشان می‌داد. 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💐💐💐💐💐💐💐💐 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
زمان رایگان است ولی بسیار قیمتی نمیتوانید صاحبش باشید اما میتوانید از آن استفاده کنید نمیتوانید نگه اش دارید اما میتوانید صرفش کنید وقتی که ازدست دادید هرگز نمیتوانید بدستش بیاورید @delneveshte_hadis110
🌸ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ... ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ... ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ... 🌸ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ... 🌸ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ 🌸ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ... 🌸ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧــﺪﺍﺳﺖ ♥️ @delneveshte_hadis110
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام صادق علیه السلام: هر کس خدا خیرش را بخواهد، محبت حسین علیه السلام و شوق زیارتش را در دل او می اندازد. و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و بغض زیارت امام حسین علیه السلام را در دل او می‌نهد. ⏳امروز سه‌شنبه ۶ مهر ۱۴٠٠ ۲۱ صفر ۱۴۴۳ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۱ https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
👈هنگامی که خداوند دری را به روی انسان می بندد بلافاصله در دیگری باز می کند.... 📌اما ما آنقدر به در بسته خیره شده ایم که در باز شده رو نمی بینم.... 🍁🍂🍁 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9