فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸شبتون غرق در آرامش خـدا
🍃 🌸بـه امـید طلوع آرزوهـایتـان
🍃🌸#شبتون_زیبا دوستان
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
@hedye110
🏴🖤🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄
الهـــی
به نام تو که
بی نیازترین تنهایی...
با تکیه بر
لطف و مهربانی ات
روزمان را آغاز می کنیم:
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
🌴💐❤️🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
🏴🖤🏴
#سلام_امام_زمانم✋🏻💚
مولایمن
🌱هر شيعه تو را صدا کند آقا جان
بهر فرجت دعا کند آقا جان...
🌱يک روز تو خواهی آمد و وقت نماز
عيسى به تو اقتدا کند آقا جان...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات🌼
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@delneveshte_hadis110
#هدیهاجباری👩⚖
#پارتصدهشتادیکم🌷
﷽
مبينا
چادرم رو از سرم جدا كردم و به گيره ي داخل اتاق آويزون كردم.
روپوشم رو پوشيدم. چارت رو برداشتم و به سمت اتاق بيمار رفتم. حيف كه ديگه
نميتونم كنار بچه ها باشم. چقدر روزاي خوبي كنارشون داشتم.
نفس عميقي كشيدم و داخل اتاق شدم. مرد حدوداً چهل ساله اي كه سكته قلبي كرده
بود. داروهايي رو كه براش تجويز شده بود با يك ليوان آب به دستش دادم و آمپول
رو توي سرمش تزريق كردم.
فاميلش رو از تابلوي بالاي سرش خوندم:
- آقاي عظيمي! فردا مرخص ميشيد انشاءاالله. به همراهتون بگيد براي تسويه حساب
تشريف بيارن صندوق.
به من چشم دوخت و با نفرتي بزرگ گفت:
- من همراهي ندارم.
- اما دخترتون...
- اون دختر من نيست.
- اما گفت كه دخترتونه.
اون دختر من نيست. دختري كه راست راست توي چشماي من نگاه ميكنه ميگه
من عاشقشم، هيچوقت دختر من نيست. دختره ي فلان فلان شده! گوشيش رو ديدم پر
از حرفاي... استغفراالله!
دستش رو روي قلبش گذاشت و به سرفه افتاد.
- آقاي عظيمي خواهش ميكنم به خودتون فشار نياريد.
- آخه چطور ميتونم؟ يه عمر با زجر و زحمت و تنهايي دختر بزرگ نكردم كه حالا
راست راست تو چشمم نگاه كنه و با پررويي بگه مگه چيكار كردم؟ من عاشقشم!
روي صندلي كنار تخت نشستم و به چهره ي خسته هش نگاه كردم.
- ميدونيد چيه آقاي عظيمي؟! دخترا توي اين سن همه به محبت نياز دارن. به
اعتمادبه نفس احتياج دارن. دوست دارن ديده بشن. دوست دارن به كسي تكيه كنن.
- مگه كم بهش محبت دادم؟ مگه كم براش گذاشتم؟ صبح تا شب دنده صدتا يه غاز
عوض ميكردم كه شب دست پر برم خونه. هيچي براش كم نذاشتم.
- محبت چي؟ تا حالا شده شبا بريد توي اتاقش بـ*ـوسش كنيد؟ نوازشش كنيد؟
قربون صدقه اش بريد؟ تا حالا شده براش بيبهانه كادو بگيريد؟ تا حالا كاري كرديد
كه بهتون به چشم برادر نگاه كنه و باهاش راحت باشيد جوري كه چيزي رو ازتون
مخفي نكنه؟
آقاي عظيمي! پدر من همه ي اين كارا رو برام انجام ميداد؛ اما باز هم احساس
ميكردم كه اگه كسي بياد و بهم بگه دوستت دارم، انگار كه فقط همين يه آدم روي
زمينه كه وجود داره و ميتونه عاشقم باشه. بهش اعتماد كردم، بهش به چشم همسر
آينده ام نگاه ميكردم؛ اما اون از احساساتم سوءاستفاده كرد. حالا هم دختر شما حتماً
اون پسر رو دوست داره. پس اگه كه واقعاً دوستش داريد بهتره دستش رو بگيريد و
بهش بگيد اگه واقعاً اون پسر عاشقشه بياد خواستگاري. اونوقت شما درست مثل يه
پدر به وظيفه اتون كه تحقيق درمورد اون پسره عمل كنيد و بعد از اون سعي كنيد با
روي خوش راهنماييش كنيد. آقاي عظيمي! كاري نكنيد كه دخترتون ازتون سرد
بشه. دخترا حساسن. دخترا زود ميشكنن. نگذاريد بيشتر از اين احساس گـ ـناه كنه.
اشكش آروم از گوشه ي چشمش چكيد.
- عذر ميخوام قصد نداشتم دخالت كنم يا خدايي نكرده نصيحت كرده باشم. شما از
من بزرگتريد. فقط نميخوام هيچ دختري از پدرش دور بمونه.
از روي صندلي بلند شدم كه گفت:
- خانم پرستار!
- بله؟
آنا الان كجاست؟
- پيداش ميكنم و ميگم كه پدرش ميخواد ببيندش.
لبخند محوي زد و اشكش رو پاك كرد.
- اون تنها كسيه كه توي زندگيم دارم.
- اون هم همينطور.
لبخندي زدم و بيرون از اتاق رفتم. آنا پشت ديوار ايستاده بود. دستش رو جلوي
دهنش گرفته بود تا صداي گريه اش رو كسي نشنوه. به محض اينكه من رو ديد.
بـغـ*ـلم كرد و صداي گريه اش رو آزاد كرد.
- ممنون خانم پرستار!
دستم رو پشت كمرش بالاوپايين كردم.
- مواظب پدرت باش! اون خيلي دوستت داره.
- حتماً.
شونه اش رو توي دستم گرفتم.
- بهتره بري كنارش. اون بهت نياز داره. به همه ي اون روزا فكر كن كه خودش رو
ناديده گرفته تا تو بزرگ بشي و مايه ي افتخارش بشي. برو ازش معذرت بخواه.
سري به نشونه ي مثبت تكون داد.
- آنا!
- بله؟
- اون پسر اگه واقعاً عاشقت باشه، فقط به ازدواج با تو فكر ميكنه نه چيز ديگه. هر
چيزي به جز ازدواج ازت خواست بدون كه عشق واقعي نيست.
اگه تابه الان كه ميدونه پدرت موضوع رو فهميده و سراغي ازت نگرفته و از ترس
خودش رو پنهان كرده بدون تكيه گاه نيست، بدون عاشقت نبوده.
سرش رو پايين انداخت كه شونه اش رو به سمت در اتاق چرخوندم و كمي به سمت
جلو هلش دادم.
- برو ديگه.
آروم به سمت اتاق قدم برداشت و به طرف تخت پدرش رفت. دست پدرش رو توي
دست گرفت و گفت:
- باباجون! من رو ببخش. اشتباه كردم.
پدرش سرش رو توي آ*غـ*ـوشش گرفت و اشكهاش پايين ريخت.
- قربون دختر گلم بشم. آخه من كه به جز تو كسي رو ندارم.
هر دو در آغـ*ـوش هم اشك ميريختن. متوجه گرمي اشك روي صورتم شدم.
دستم روي شكمم رفت و آروم به سمت محوطه ي بيمارستان قدم زدم.
- ببين عزيزدلم، مادر و پدرا هر قدر كه بچه هاشون مرتكب اشتباه بشن اونا رو
ميبخشن؛ اما تو تكيه گاه مادرت باش و هيچوقت اشتباه نكن، هيچوقت!🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸به نیت
فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#حدیث
💠حضرت محمد (ص): هرگاه بنده فراوان استغفار کند، خداوند گره غمهای او را بگشاید.
📚مستدرک الوسائل ص۲۷۷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
#سخن_بزرگان🖐🏻
انسان اگر براے وقتش برنامهریزے نکند،
شیطان برنامهریزے مےکند‼️
غیبتها، تهمتها، حرفهاے بےمزه و...
همه اینها نتیجهے بےبرنامگے است…🥀
#آیتاللہ_حائرےشیرازے
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
#کلام_علما
💠آیتالله فاطمینيا (ره): بدترین سخن این است که دعا کردم و نشد ، زیارت رفتم و نشد! این نشدها شیطانی است. هیچ دعا کنندهای دست خالی بر نمیگردد . اگر به صلاح باشد همان را و اگر به صلاحش نباشد بهتر از آن را میدهند.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
💕آدم های منفی
به #پیچ و خم جاده می اندیشند
و آدم های #مثبت
به زیبایی های جاده
عاقبت هر دو به #مقصد می رسند
اما یکی با حسرت
و #دیگری با لذت
#مثبت باشید
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
حاجسیدمجید_بنیفاطمه_وقتی_میره_از_دلم_صبر_و_طاقت_.mp3
3.95M
💠وقتی میره از دلم صبر و طاقت...
☑️ سید مجید بنی فاطمه
#مداحی
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
مادرم اسمتو خوند تو گوشم.mp3
9.18M
شبجمعهحرمودوستدارم..:)
#حسین_طاهری
#شب_جمعه
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸شبتون غرق در آرامش خـدا
🍃 🌸بـه امـید طلوع آرزوهـایتـان
🍃🌸#شبتون_زیبا دوستان
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
@hedye110
🏴🖤🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💜به نام خداوند لوح و قلم
💖حقیقت نگار وجود و عدم
💙خدایی که داننده رازهاست
💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
💐🦋🌹🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@delneveshte_hadis110
#سلام_امام_زمانم✋🏻💚
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان ...
ای بهاری ترین آینه هستی
یوسف کنعانی من، سلام
آقاجانم...
بیا و اذان عشق بخوان
تا جهان سراسر مسلمان شود
بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....» را فریاد کن ...
چشم انتظار ماندهام ؛
من سر خوشم از لذت این چشم به راهی
و چشم انتظار میمانم ...
#صبحتون_مهدوی🌤️
🌹به نیت ظهور قائم آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@delneveshte_hadis110
#هدیهاجباری👩⚖
#پارتصدهشتاددوم🌷
﷽
امروز بيمارستان خيلي شلوغ بود. ساعت شش بود كه احسان اومد دنبالم اومد. چادرم
رو سر كردم، روسريم رو مرتب كردم و با لبخند كشاومده سمت ماشين رفتم.
چقدر دلم براش تنگ شده بود. چقدر احساس ميكردم كه دوستش دارم. خدايا
شكرت كه اينقدر خوشبختم!
به سمت ماشين رفتم و در ماشين رو باز كردم.
- سلام خانم خودم!
- سلام تاج سرم!
- حال كاكل بابا چطوره؟
- نميدونم، از خودش بپرس.
دستش رو روي شكمم گذاشت و گفت:
- خب بابايي حالت چطوره؟ مامان كه اذيتت نكرد؟
صدام رو بچگانه كردم و گفتم:
- اي بابايي بد! چطور ميتوني درمورد مامان خوشگلم اينطوري حرف بزني؟!
خنده ي قشنگي كرد و گفت:
- اگه بخواد از همين الان طرفدار تو باشه خودم رو دار ميزنم.
روي صورتم حسود!
صداي موزيك رو زياد كردم و باهاش هم كلام شدم.
امشب قرار بود كه مامان، بابا، خاله و عمو خونه ي ما بيان تا هم شام رو دور هم
بخوريم و هم اينكه ماجراي بچه دارشدنمون رو به همه بگيم.
غذاهايي رو كه از قبل سفارش داده بوديم از رستوران گرفتيم و سمت خونه رفتيم. به
كمك احسان يه كم خونه رو تروتميز كرديم. هرچند كه اون به جاي كمك فقط كار
من رو زياد ميكرد و مسخره بازي درميآورد.
ساعت هشت بود كه يه دوش گرفتم و لباسهام رو با يه كت ودامن كوتاه مشكي و
قرمز عوض كردم. موهام رو سوار كشيدم و دم اسبي بستم. پيراهن چهارخونه
قرمز-مشكي احسان رو هم با شلوار مشكيش اتو زدم و روي تخت گذاشتم. تازه از
داخل حموم اومده بود. نگاه خريدارانه اي بهم انداخت و گفت:
- خوشگل ميكني خانم خوشگله.
نازي به صورتم آوردم و بدنم رو تكوني دادم. بهش نزديك شدم و گفتم:
- براي آقامون خوشگل شدم.
صورتش رو نزديك آورد. گفتم:
- خودت رو لوس نكن. برو لباسات رو بپوش الان ميان.
چشم كشداري گفت و سمت اتاق رفت. داخل آشپزخونه رفتم و كتري رو روي گاز
گذاشتم. ميوه ها رو توي ظرف چيدم و غذاها رو داخل فر گذاشتم تا گرم بمونن.
ظرفها رو آماده ميكردم كه صداي پِخي پشت سرم شنيدم. با ترس دو متر به هوا
پريدم كه صداي خنده ي بلندش به گوشم رسيد. با مشت توي شونه اش كوبيدم كه
چشمهاش رو بست و تازه يادم اومد هنوز جاي كتكهاش خوب نشده.
- آخ ببخشيد! خب تقصير خودته ديگه.
نگاهم به لباسهاش خورد و با چشم براندازش كردم. واقعاً خوشگل و خوشتيپ
شده بود.
- چيه چرا چشمات رو عين وزغ ميكني؟
- وزغ مادربزرگ پسرخاله عمه اته.
- وا! چيكار به اون بدبخت داري؟
مگه ميشناسيش؟
- نه!
از دست كارهاش خنده ام گرفته بود.
- خدا رو شكر كه بقيه ي دخترا تو رو اينجوري نميبينن.
يه تاي ابروش رو بالا داد و موذيانه گفت:
- از كجا مطمئني؟
- ميبينن؟
- نميدونم.
- غلط ميكنن به شوهر من چشم داشته باشن.
نگاهش عوض شد. نزديكم اومد و من يه قدم عقب رفتم. يه قدم ديگه به سمتم اومد
كه به كابينت خوردم.
- چيه؟
روي صورتم خم شد و در گوشم گفت:
- عاشقت ميشم وقتي اينقدر واسه ام حسادت ميكني.
لبخندي زدم و گونه اش رو بو*سيدم. توي يه چشم به هم زدن زير كمر و پاهام رو
گرفت و چند ثانيه ي بعد توي بغـ*ـلش معلق بودم. با دست دور گر*دنش رو محكم
گرفته بودم.
- چيكار ميكني ديوونه؟!
صورتش رو بهم نزديك كرد و تموم عشق و علاقه اش رو بهم تزريق كرد.
صداي زنگ در هر دومون رو شكه كرد و با نگاه به همديگه خنديديم. با پشت دست
روي گو*نه هام كه دا*غ شده بود رو لمـ*ـس كردم و با همديگه به سمت در رفتيم و
در رو باز كرديم. خاله و عمو پشت در بودن. هر دو سلام كرديم و به داخل خونه
دعوتشون كرديم. پشت سرشون هم آيدا و اميد اومدند. با آيدا روبوسي كردم و اميد
رو توي بـغـ*ـلم گرفتم. خيلي خوشحال بودم كه روي پا ميديدمش. فكر كنم توي
اين مدت اولين بار بود كه از خونه بيرون مياومد. باهم وارد خونه شديم. همين كه
چشمش به احسان افتاد توي بغـ*ـل احسان رفت و با همون زبون شيرين خودش
گفت:
داداشي گلم دلم برات تنگ شده!
احسان بـغـ*ـلش كرد و به وضوح غم رو توي چهره اش ميديدم. هنوز هم به خاطر
تصادف اميد احساس گـ ـناه ميكرد.
ميخواستم در رو ببندم كه مامان رو همراه بابا پشت در ديدم. بابا دسته گل بزرگي رو
جلوي صورتش گرفته بود و مامان جعبه ي شيريني توي دستش بود. با ديدنشون
نتونستم خودم رو كنترل كنم و خودم رو اول توي بغـ*ـل مامان انداختم و
بـ*ـوسـه بارونش كردم. 🌹🌹🌹🌹🌹
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵🦋🔷
ای مفخر آدینهام
مهدی بیا مهدی بیا...
🔵🦋🔷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💕#نعنا را هرچقدر که بیشتر بچینی،
کم که نمیشود بلکه #زیاد هم میشود
#بخشش و مهربانی مثل نعنا چیدن است!
خدا جایش را #برایت ده برابر پر میکند.
#رویش
🔷#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
💕همه #امیدت به اون باشه
به اون بالاسری
به اونی که میگه از رگ #گردنم بهت نزدیکتره
به اونی که وقتی میشد مچتو بگیره،
دستتو سفت گرفت و کمکت کرد
به اونی که وقتی #تنبیه هم میکنه
میشه تو تنبیهش محبتشو دید
به اونی که ممکنه دیر چیزی که
#میخواستیو بده ولی بهترینو میده
به اونی که وقتی داری #گریه میکنی
با لبخند نگات میکنه و میگه:
صبر کن واست بهترینارو گذاشتم کنار
به اونی که #گناهتو یک بار مینویسه
و ثوابتو صد بار
به اونی که عاشقانه عاشقته
و صد بار اینو گفته
وقتی همه #امیدت به اون باشه
خیالت راحته که یه پشت و پناه گرم،
یه حامی قوی و یه دست پر مهر داری
که حتی یک #لحظه هم ازت #غافل نیست ...
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
💕برای رسيدن به #خواسته هات
2 راه داری؛
پاشو #تلاش كن، يا
بخواب و #خوابشو ببين .
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
💕 #تهمت مثل زغال است
اگر نسوزاند #سیاه می کند . . .
#مواظب تهمت هايي كه #ميزنيم باشيم
@delneveshte_hadis110
💕من یادمه اون #قدیما رختخواب روی جهاز عروس حکم سرویس خوابو داشت و از اهمیت خیلی زیادی برخوردار بود
حالا کلا با رسم و #رسومات کاری ندارم میخوام بهتون بگم رختخواب مهمون خیلی مهم بود چون بودن ادمهایی که می اومدن خونه هامون و شب #میموندن..اما حالا چی؟سال تا سال کسی نمیاد خونه هامون اگرم بیاد شب #نمیمونه.یادش بخیر خونه مادربزرگامون پر بود از رختخوابای رنگی رنگی که یه بوی خاصی میداد.
خوابیدن توی اون رختخوابا و سر گذاشتن روی اون بالشا #لذتی داشت که روی تخت خوابهای لوکس هم تجربش نمیکنی.چقدر تلاش میکردیم قله #رختخوابهای گوشه خونه رو که #مادرمون با وسواس چیده بود فتح کنیم..چقدر با انبوهی از رختخوابا با سر اومدیم وسط #پذیرایی و کتک نوش جان کردیم.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
Shab05Moharram1401[04].mp3
6.47M
▪️اللهم عجل لولیک الفرج
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
💠 انتشار ویژه #جمعه_های_دلتنگی
@hedye110
🏴🖤🏴
AUD-20210305-WA0095.m4a
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸
هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن.
التماس دعای فرج.🌹
🦋🌹💖