eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ رو از دست ندید مهم و کاربردی اونایی که هنوز تصمیم نگرفتن امسال اربعین کربلا برن یا نه این کلیپ رو حتما ببینند 🔻 ما به کربلا نمی رویم،به کربلا بر میگردیم…             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد: در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت. سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.! قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم می‌گذشتند... ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمی‌كشیدم، خطرناك بود به مسجد رفتم و فكر می‌كردم همه چیز حساب دارد. این لگد شتر چه بود؟! در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی! گفتم: اما من كه خطایی‌انجام‌ندادم گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد! اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند... @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄ 💜به نام خداوند لوح و قلم 💖حقیقت نگار وجود و عدم 💙خدایی که داننده رازهاست 💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 🔵🔷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷           @hedye110 🏴🖤🏴
✋🏻💚 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا بَضْعَةَ رَسُولِ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ... ▪️سلام بر تو ای مولایی که همچون مادرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، پاره ی تن آخرین پیامبری. سلام بر تو و بر روزی که به انتقام فرزندان رسول الله صلی الله علیه وآله قیام خواهی کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها 🌼به نیت ظهور مولا جانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌼 @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
                 👩‍⚖   🌷 ﷽ گوشي رو قطع كردم، برگه ي شكايت رو برداشتم و داخل كيف گذاشتم. كتم رو با حرص از صندلي جدا كردم و خواستم برم كه كتم به چيزي گير كرد. هر چي ميكشيدم از ميز جدا نميشد. خم شدم تا جداش كنم كه متوجه جسم سياه رنگي شدم كه زير ميز چسبيده بود. حالا مي‌فهميدم كه از كجا انقدر از زندگي من خبر دارن. توي اتاق كارم شنود گذاشته بودن و اون روز هم حرفهاي من و هستي رو شنيده بودن. با عصبانيت در اتاق رو به هم كوبيدم و به سمت خونه ي صالحي با بيشترين سرعتي كه سراغ داشتم رانندگي كردم و توي راه به اين فكر ميكردم كه بايد يه كاري كنم. *** مبينا دست و پاي بسته م رو ميشد تحمل كرد؛ اما اين پارچه اي رو كه دور دهنم بسته بودن به هيچ عنوان! احساس خفگي بدي داشتم. اطرافم رو از نظر گذروندم. خدا رو شكر برخلاف همه ي داستانهاي گروگان گيري، اينجا يه زيرزمين نمور و تاريك نبود، بيشتر شبيه يه سالن يا كارخونه ي نيمه كاره بود كه البته دست كمي از زيرزمين نمور هم نداشت. به ستون وسط سالن طناب پيچ شده بودم و از اينجا فقط ميتونستم ديوار روبه روم رو ببينم كه شايد چندمتري بيشتر باهام فاصله نداشت. تمام مدت سعي ميكردم كه دستهام رو از طناب آزاد كنم؛ اما تلاشم بيفايده بود. سرما توي جونم رسوخ كرده بود و نميدونم از ترسه يا واقعاً اينجا انقدر سرده! فقط نگران بچه‌م بودم كه بلايي سرش نياد. فقط توي دلم خدا رو صدا ميكردم كه هر چي زودتر از اين دخمه بيرون بيام. يعني تا الان احسان متوجه شده كه من رو دزديدن؟ يعني الان توي چه حاليه؟ يعني نگرانم شده؟ اصلاً اين آدما كي هستن؟ چرا من رو آوردن؟ قصدشون چيه؟ نكنه بلايي سرم بيارن؟ نكنه... داشتم از اينهمه سوال بيجواب ديوونه ميشدم و هر لحظه ترس و استرس بيش از پيش به وجودم چنگ ميانداخت. ترس ازدست دادن بچه‌م! ترس ازدست دادن آبروم! ترس ازدست دادن زندگيم! خدايا خودت شاهدي، خودت كمكم كن! اشكهام بي‌وقفه از چشمهام پايين مياومدن. سرما و ترس فرشته ي مرگم شده بودن و هر لحظه بهم نزديكتر ميشدن. صداي قدمهاي آهسته و سنگيني قلبم رو به تپش انداخت. چيزي به قلبم چنگ انداخت و لرزه به تنم افتاد. صداي نخراشيده اش خراشي روي مغزم بود. - قبلاً به شوهرت اخطار داده بوديم؛ اما جوجه وكيل شما فكر ميكرد خيلي زرنگ‌تر از اين حرفاست. خيلي بد ميبينه، خيلي. با نفرت تموم به روبه روم خيره شده بودم. نميدونستم جريان چيه، چي شده؟ اين ماجرا به احسان مربوطه؟ يعني تهديد ميشده و چيزي به من نميگفته؟ صداي قدمهاش نزديك شد و حالا ميتونستم دوتا ساق پا رو درست روبه روم ببينم. حتي دلم نميخواست كه سرم رو بالا بيارم و قيافه نحسش رو ببينم. از ترس تمام تنم ميلرزيد. روي پاهاش نشست. سرم رو يه طرف چرخوندم و با نفرت به نقطه اي خيره شدم. دست كثيفش نزديك صورتم اومد كه خودم رو تا جاي ممكن عقب كشيدم و با حالت صورت بهش فهموندم كه دستهاي كثيفش رو كنار بكشه؛ اما تلاشم بينتيجه بود و دستش رو به چونه‌م گرفت كه با نفرت تموم اشك ريختم و صورتم رو به چپ و راست تكون دادم. صداي هيستريكش اومد: - نچ نچ نچ! خانم‌پرستار چرا انقدر تكون ميخوري؟ بذار ببينم صورت خوشگلت رو! اين بار با نفرت بهش چشم دوختم. صورت معمولي با ريشهاي بلندي داشت. كت وشلوار پوشيده بود و مستقيم به چشمهام زل زده بود. مطمئناً اگه چنين آدمي رو توي خيابون ميديدم به هيچ عنوان باورم نميشد كه ممكنه يه آدمربا باشه. تمام تنم لرزيد كه نگاهش رنگ ديگه اي گرفت و پارچه رو از جلوي دهنم برداشت. به محض اينكه جلوي دهنم آزاد شد، نفس عميقي كشيدم و به سرفه افتادم. با صداي بلند گريه ميكردم و داد ميزدم: - چي از جونم ميخوايد عوضيا؟! بذاريد برم! اگه دستتون بهم بخوره، روزگارتون رو سياه ميكنم. لبخند كجي روي لبهاش نشست و توي وسيله اي كه شبيه بيسيم كوچيك بود گفت: - يه پتو بياريد اينجا. با نفرت بهش خيره شده بودم كه گفت: - چيه؟ چرا اينجوري نگاه ميكني؟ تا زماني كه شوهرت عقلش سر جاش نياد اينجا موندگاري و اگه دست از پا خطا كنه ديگه هيچوقت تو و اون كوچولوش رو نميبينه! - شما چه‌جور آدمايي هستيد؟ شما انسانيت نداريد؟ شما رحم حاليتون نيست؟ با صداي بلند و رو اعصابي خنديد. - خداي من! اين خانم‌كوچولو از توي غار اومده؟! فقط دعا كن شوهرت دير نكنه. پوزخندي زد و با قدمهاي آهسته ازم دور شد. 🌷🔷🌷🔷🌷🔷🌷🔷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕اجازه نده توی چیزی رنگ خوشی هات رو تار کنه. شاد یک هنره از زندگیت لذت ببر و تو هر عشق بورز و محبت را به همه هدیه بده. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
آقا‌شماکہ‌نمیخوای‌نوکرت‌بہ‌جا‌موندگی عادت‌کنہ،‌ میشہ‌منو‌هم‌بخری‌وببری؟!:) @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
نصایحی از عارف بزرگ، مفسر کبیر قرآن ،علامه طباطبایی رحمةالله تعالی علیه: 🔶از (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در حواسمان جمع باشد؟؟ فرمود قــبل از نمـــاز مــراقب زبـان خودتان باشيد نماز با حضـور قلب مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد. 🔶من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. 🔶ایمان به روز جزا (قیامت)، مهمترین عاملی است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب از اخلاق ناپسند وادار می کند! چنان چه فـرامـوش ساخـتـن آن ریشـه اصـلی هـر گناهی است.! 🔶 با تمام وجود به سوی خداوند متعال توجه کنید و خود را در برابر او ببینید و تصور کنید. روزانه با خداوند خلوت کرده و به ذکر او مشغول باشید. در خوردن، آشامیدن، حرف‌زدن، معاشرت و خواب از افراط و تفریط بپرهیزید. فرصت عمر را غنیمت شمرید. @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
✍پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خيْرُ النِّــكاحِ اَيْسَــرُهُ بهترين ازدواج آسان ترين آن است @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄ 💜به نام خداوند لوح و قلم 💖حقیقت نگار وجود و عدم 💙خدایی که داننده رازهاست 💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 🔵🔷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷           @hedye110 🏴🖤🏴
*سلام حضرت پدر ، مهدی جان* هر روز پنجره ی دلم را به سمت خواستن شما وا می کنم ... حجمی از هوای تازه و عطرآگین ، به درونم راه می یابد و آشفته بازار قلبم با اعجاز اهورایی مهر شما آرام می گیرد ... *شکر خدا که سایه ی پدرانه و پرامید شما بر لحظه های بودنم پهن است و جانم در پناه حضورتان مأمن دارد ...* @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ 🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
                 👩‍⚖   🌷 ﷽ همون لحظه مرد ديگه اي كه كاملاً كچل بود و كاپشن بزرگي تنش بود، به سمتم اومد و پتوي داخل دستش رو روي پاهام انداخت. زانوهام رو توي بـغـ*ـلم جمع كردم تا گرماي بيشتري رو احساس كنم. جوني براي حرفزدن نداشتم و چشمهام از خستگي سنگين شده بود. سرم رو به ستون پشت سرم تكيه دادم و با ذهني خسته و ترسي افتاده به جونم چشمهام رو روي هم گذاشتم. * احسان تكيه ام رو به پنجره داده بودم و به شنود كار گذاشته كنار ميزم نگاه ميكردم؛ توي اين فكر بودم كه چطور ازش به نفع خودم استفاده كنم. اصلاً ممكن بود به جز اينجا، جاي ديگه اي هم كار گذاشته باشن. صداي تقه ي در من رو از فكر بيرون آورد و به در نيمه باز نگاه كردم. صداي هستي اومد: - بيام داخل؟ آره بيا. صورت پريشونش نشون ميداد كه اون هم نگران و مضطربه. - خوبي؟ پوزخندي زدم و گفتم: - آره، خيلي خوبم! زنم رو كه از قضا حامله است گروگان گرفتن، اون هم به خاطر مسئله اي كه هيچ دخلي به من نداره! باورم نميشه هستي! چرا من؟ چرا مبينا؟ چرا آخه؟ - احسان آروم باش! تو با اين حالت چطور ميتوني مبينا رو نجات بدي؟ بذار يه راهي پيدا كنيم. - كافيه! تو رو خدا كافيه! همون يه بار كه خواستي يه راهي پيدا كني و به جاي كمك به مبينا اون رو توي دردسر انداختي و باعث اوضاع الان شدي ديگه كافيه! نميخواد اوضاع رو از ايني كه هست بدتر كني. ناباورانه بهم چشم دوخته بود و چشمهاش دودو ميزد. احسان... چي ميگي؟ من... روي برگه ي روي ميز نوشتم «شنود كار گذاشتن. بهتره طبيعي رفتار كني!» - آره دقيقاً خود تو! تو گفتي كه پليس خبر كنيم، تو گفتي كه به احمد زنگ بزنم؛ وگرنه من اصلاً نميخواستم پاي پليس به اين ماجرا كشيده بشه! - اما من فقط ميخواستم به مبينا كمك كنم، همين! - آره خيلي كمك كردي! ميبيني كه الان هم توي ناكجاآباد داره با يه مشت احمق بي همه چيز سروكله ميزنه، اون هم فقط به لطف كمكهاي جنابعالي! - احسان خواهش ميكنم اينطوري حرف نزن! من كه نميخواستم واسه مبينا اين اتفاقات بيفته. - برو بيرون هستي! برو و به اون دوستاي پليست هم زنگ بزن و بگو كه بازي تمومه. بگو كه خودم با مشكلم كنار ميام. بگو خودم حلش ميكنم و به كمك هيچكس هم نياز ندارم. حـ*ـلقه ي اشك توي چشمهاش جمع شد و با حس خلسه از اتاق بيرون رفت. براي يه لحظه شك كردم كه نوشته هايي رو كه روي برگه جلوي صورتش گرفتم خوند يا نه؛ اما... واقعاً اون حرفها رو از ته قلبم زده بودم؟ از پنجره نظاره گر هواي بيرون شدم. تموم آدمهاي اطرافم برام بيحركت شده بودن، هيچ چيز برام معني نداشت، انگار همه ي آدمها با جسمي بيروح در اطرافم پرسه ميزدن. چشمم رو از عابرهاي توي خيابان گرفتم و به روبه رو خيره شدم. ساختمون بلند و چندطبقه اي كه به نظر مسكوني مياومد. چيزي درست توي طبقه ي روبه رو توجهم رو جلب كرد، جسم سياه رنگي كه براي لحظه اي از پنجره فاصله گرفت. نميدونم اين چه حسي بود؛ اما احساس كردم با ديدن من خودش رو از پنجره دور كرد. تقريباً محال به نظر مياومد؛ چون فاصله زياد بود و امكانش خيلي كم بود كه دقيقاً زاويه ي ديد من رو ببينه و وقتي متوجه نگاهم بشه، از پنجره فاصله بگيره. كلافه دستي توي موهام كشيدم و منتظر به تلفن چشم دوختم. * ديگه به دوتا چشم خودم هم اعتماد نداشتم. با تلفن عمومي به احمد زنگ زدم و گفتم كه ميخوام همه ي كارهايي رو كه ازم خواسته انجام بدم. - احسان ما ميتونيم همه چيز رو حل كنيم، فقط كافيه تو به اعصابت مسلط باشي. - احمد! - ما اينجا بيكار ننشستيم. داريم روي پيداكردن مكانشون كار ميكنيم. به زودي همسرت رو سالم بهت تحويل ميدم. ناموس تو ناموس من هم هست. - احمد! من گفتم كه ميخوام همه ي كارايي رو كه ازم ميخواد انجام بدم؛ اما اين هم به اين معني نيست كه اجازه بدم دست كسايي كه سمت زنم دراز شده و اون رو تو روز روشن گروگان گرفتن، نشكونم! يه راهي پيدا كن كه وقتي مبينا رو سالم تحويل گرفتم، اونا هم تقاص كارشون رو اون هم قانوني ببينن. - دمت گرم احسان! تنهات نميذارم داداش. - موفق باشي. - تو هم همينطور. گوشي رو قطع كردم و به خيابون شلوغ چشم دوختم. چرا اين ساعتها نميگذرن؟ چرا اين روزها انقدر سخت شدن؟ چرا بدون تو دنيا واسه م جهنم شده؟ مگه چند نفر بودي كه حالا با نبودنت انگار توي اين شهر كسي نيست؟! تموم پس اندازم رو از بانك برداشت كردم، ماشينم رو فروختم و با پولش يه آپارتمان خريدم. كليدش رو با حرص روي اپن پرت كردم. باورم نميشد كه همه ي اين كارها رو توي شيش ساعت انجام داده باشم. داشتم پولهام رو كمكم جمع ميكردم تا يه خونه ي نقلي و جمع وجور همين اطراف بخرم و مبينا رو سورپرايز كنم. ميخواستم به دنيااومدن بچمون رو اينجوري بهش تبريك بگم؛ اما حيف... با عصبانيت گلدون روي ميز رو روي زمين پرت كردم و با پا به تيكه ها
ش ضربه زدم. تف توي اين زندگي كه هروقت اومدم مزه ي خوبش رو بچشم يه جوري زهرش رو بهم ريخت! حالا ديگه ميتونستم مثل يه مرد گريه كنم؛ تنها و بيكس. سيگاري روشن كردم و وسط هال دودش رو بيرون دادم. بايد كارهاي وكالتش رو هم درست ميكردم و يه بليت براش ميگرفتم تا خبر مرگش از اونور دنيا پاشه بياد كه البته اون هم كار آسوني نبود. بايد كلي رابـ ـطه پيدا ميكردم و كلي التماس دوست و آشنا رو ميكردم تا با پارتي برام كارهايي انجام بدن كه اون هم پول زيادي ميخواست؛ اما همه اش فداي يه تار موي مبينا! فقط ميخواستم كه مبينا نجات پيدا كنه و اون رو كنارم داشته باشم و اونوقت ديگه چيزي برام مهم نبود. اما مهمتر از همه چيز صالحي بود بايد شكايتش رو پس ميگرفت. فردا دوباره بايد پيشش برم، با داد و فرياد، با خواهش و التماس، با هر چيزي كه شده بايد ازش ميخواستم اون شكايت كوفتيش رو پس بگيره! 💠♻️💠♻️💠♻️ 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕برای داشتن یا کسی که دوسش داری باید از خیلی از بگذری بعضی از وابستگیاتو بذاری کنار به دست هر علاقه ای تاوان داره ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
enc_16308779541908666733540.mp3
3.6M
💠 یادته جاده شدم 😭🥀 ☑️مسعود‌ پیرایش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
Amir Kermanshahi - Emsalam Ke Raha Baz Shod (128).mp3
2.35M
☑️امیر کرمانشاهی 💠امسالم که راه ها باز شد ، باز جا موندم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>