#سلام_امام_زمانم 💚
دوباره بی تو دارد اين جهان جديد میشود
زمين پر از گل و شکوفهی سپيد میشود
تو آيه آيه کوثر زلال آفرينشی
جهان بدون روی تو، چگونه عيد میشود؟
علی کفشگر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ماه_میهمانی_خدا | دعای روزهای ماه رمضان
🏷 (دعای روز یازدهم)
🤲 خدایا خشم و آتش را از من دور بدار...
➥ @hedye110
#سجادهصبر🪴
#قسمتهفتاد🪴
🌿﷽🌿
علی فورا از جاش بلند شد و مثل همیشه گفت: منم دلم
میخواد حرف بزنم
پشت سرش ریحانه بلند شد. و هر سه به سمت سجاده
عبادت حرکت کردند...
سهیل که با صدای جیغ جیغ بچه ها از خواب بیدار شده
بود، چشمهاش رو مالید و ساعت رو نگاه کرد، هنوز
چهار و
نیم صبح بود، توی دلش گفت: باز این فاطمه همه رو
واسه نماز به صف کرده.
لبخندی زد و بی خیال غلطی توی رخت خواب زد و
خواست دوباره بخوابه که صدای ریحانه که هیچ وقت
نمی
تونست یواش حرف بزنه رو شنید که میگفت: مامان خدا
اگه منو دوست داره چرا کاری کرد که عروسکم پاش
بشکنه؟
سهیل خندید و با خودش گفت: دخترک ساده من، خدا
چیکار به عروسک تو داره
اما صدای فاطمه اونو از افکارش بیرون آورد و سهیل
ساکت به حرفهای همسرش گوش داد، فاطمه گفت:
-یه روزی یک خانواده ای با هم دیگه رفتن سوار کشتی
شدن که برن مسافرت
علی پابرهنه پرید وسط حرف و گفت: آره دیگه، پس-
عین اون دفعه که ما رفتیم کیش؟
کی؟
فاطمه ادامه داد: آره عین همون، بعد وسط راه که بودن
دختر کوچولوشون هی غر میزد که این کشتی خیلی
زشته،
خیلی کثیفه، خیلی به درد نخوره و اینا ... رئیس کشتی
که از حرفهای این دختره عصبانی شد دستور داد
همشون
همونجا سوار قایق شن و از کشتی جدا شن، اما قایق
خیلی کوچیکتر از کشتی بود، هم کوچیکتر، هم کثیف
تر، هم
زشت تر... خالصه دختر کوچولوی قصه ما که حالا
قدر اون کشتی رو میدونست از رئیس کشتی خواست که
اجازه بده
برگردن توی کشتی، رئیسم که فهمیده بود دخترک
پشیمونه قبول کرد... اما وقتی که دختر کوچولو توی
کشتی اومد
دیگه به نظرش اون کشتی زشت و کثیف نمی اومد، به
نظرش خیلی هم قشنگ و خوب بود... بعدم بهش گفت
باید
مواظب باشی دیگه از چیزی که همین جوری بهت دادم
ایراد نگیری تا من مجبور نشم بفرستمت توی قایق تا
قدر
این کشتی رو بدونی...
بعد چند لحظه سکوت کرد تا ریحانه و علی به داستانش
فکر کنن و ادامه داد: یادته همش میگفتی چقدر موهای
عروسکم بد رنگه؟ ... وقتی خدا بهت یک عروسک
خوشگل داد، اگه ازش تشکر نکنی، اگه از اون چیزی
که خدا
بهت داد مراقبت نکنی، ممکنه خدا به خاطر اینکه تو
قدر عروسکت رو بیشتر بدونی پاشو بشکنه، تا اون
وقت بفهمی
عروسک بدون پا خیلی زشت تر از عروسکیه که فقط
موهاش طلائی نیست ... حالا به نظر تو کدوم زشت
تره؟
عروسکی که موهاش طلائی نیست یا عروسکی که پا
نداره؟
ریحانه کمی فکر کرد و گفت: هیچ کدومشون
فاطمه خندید، میدونست احتمالا برای ریحانه درک این
حرفها خیلی آسون نیست، اما یک روزی و یک جایی
همین
حرفها ضمیر ناخودآگاهش رو هدایت میکنه.
سهیل که حرفهای فاطمه رو خوب میفهمید، از جاش بلند
شد و چند لحظه ای روی تخت نشست ... دلش می
خواست
نماز بخونه، اما کم پیش می اومد که این کار رو بکنه،
اما الان دلش می خواست، انگار ته دلش میترسید نکنه
حالا که
خدا بهش یک کشتی آرامش داده، یکهو پرتش کنه توی
یک قایق نمور کثیف ... بلند شد و از اتاق اومد بیرون،
⛱🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷
💖به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖
☘
🦋☘
🦋🦋☘
🦋🦋🦋☘
🦋🦋🦋🦋☘
#قبلازازدواجخوبفکرکن
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
Tahdir joze10.mp3
3.65M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء دهم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
AUD-20220407-WA0012.mp3
4.07M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء یازدهم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
.
میدونی؛
بنظرم #ماه_رمضان اینجوریه که
خدا میاد میگه مگه تو نمیگی شیطون
منو اذیت میکنه؟!
این یک ماه با من!
این تو و این نَفست!
هرکاری هم انجام بدی،
حتی نفس کشیدنت، پیش من ثوابه.
اینجا باید ببینیم با خودمون چند چندیم..
جدی مشکل شیطونه یا نفس خودمون؟
اونجایی بد میشه که همه چی رو تقصیر
شیطون انداخته باشیم و از خودمون، غافل :)
🗣مصطفی_برقبانی ✍
#ماه_مبارک_رمضان #امام_زمان
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
به نام خدایی که باقیست
و همه چیز، غیر او فانیست
شروع کارها با نام مشکل گشایت:
یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ
الهی به امید لطف و کرمت💚
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
آسمان از شوق دیدن بهار
اشک خود جاری نموده
خوش به حال زمین
به وصال بهارش می رسد
کی می آید
پس بهار عالم جان های ما😔💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ماه_میهمانی_خدا | دعای روزهای ماه رمضان
🏷 (دعای روز دوازدهم)
🤲 خدایا مرا به پاکدامنی زینت نما...
➥ @hedye110
#سجادهصبر🪴
#قسمتهفتادیکم🪴
🌿﷽🌿
سه تا فرشته دید که نشستند و صدای دلنشین دعای همیشگی که
هر وقت علی و ریحانه برای نماز صبح بیدار میشدند
فاطمه بلا استثنا این دعا رو میگذاشت و بعدش علی و
ریحانه با صدای این دعا روی پاهای فاطمه به خواب
میرفتند:
ِ
خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند
ِ
و پروردگار دریاى جوشان ، و فرو فرستنده تورات و
انجیل و زبور
عَظیِم
ْ
ِ
و پروردگار سایه و حرارت آفتاب ، و نازل کننده قرآن
بزرگ
و پروردگار فرشتگان مقرب و پیمبران و مرسلین
....
ْ
خدایا برسان به موالى ما آن امام راهنماى راه یافته و
قیام کننده به فرمان تو
صلوات الله علیه و علی ابائه الطاهرین عن جمیع
المومنین و المومنات
که درودهاى خدا بر او و پدران پاکش باد از طرف همه
مردان و زنان با ایمان
...
َ
خدایا من تازه مى کنم در بامداد این روز و هر چه
زندگى کنم از روزهاى دیگر عهدو پیمان
عهدو پیمان و بیعتى براى آن حضرت در گردنم که
هرگز از آن سرنه پیچم و دست نکشم هرگز،
َو
خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع
کنندگان از او و شتابندگان بسوى او در برآوردن خواسته
هایش و
انجام دستورات
و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و پیشى گیرندگان
بسوى خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش
سلام آرومی کرد که فاطمه روش رو برگردوند و با
چشمهایی اشک بار لبخند زنان جواب داد:
-سلام، ببخشید صداش خیلی بلند بود؟ بیدارت کردیم؟
بذار کمش کنم
سهیل لبخندی زد و گفت: نه نمی خواد، بذار بخونه،
صداش به آدم آرامش میده.
فاطمه لبخندی زد و چیزی نگفت و به نوازش علی و
ریحانه که روی پاش دراز کشیده بودند و کم کم داشتند
میخوابیدند ادامه داد، سهیل گفت: ببرمشون تو اتاق؟
-نه، بذار دعا تموم بشه، بعد.
سهیل چیزی نگفت و فقط رفت و وضو گرفت و کنار
فاطمه مشغول نماز خوندن شد، فاطمه نگاهی تحسین
برانگیز
بهش انداخت و زیر لب خدا رو شکر کرد، هر وقت
سهیل نماز میخوند فاطمه خدا رو شکر میکرد، حتی اگه
این
آخرین نماز ماهش بود، اما باز هم شکر داشت چون ذره
ای از غبار دوست هم که رسد، باز هم نیکوست...
⛱🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷
💖به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖
☘
🦋☘
🦋🦋☘
🦋🦋🦋☘
🦋🦋🦋🦋☘
#قبلازازدواجخوبفکرکن
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
Tahdir joze12.mp3
4.01M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء دوازدهم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶
#حدیث_رمضان
💫امام رضا علیه السلام فرمود:
هر كس ماه رمضان یك آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اینست كه درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#امام_زمان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
بهشت در خانهی فامیل.mp3
5.78M
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #استاد_رفیعی
اگر عامل قطع رابطه در یک رابطه فامیلی هستیم، ریشههای جهنم بزرگی را درون خود داریم و نمیدانیم!
@delneveshte_hadis110
آرزو میکنم در این رویش سبز خداوندی، الطاف و نعمات او همواره شامل حالتان بشود
#خدایا_دوستت_دارم
#عیدتان_مبارک
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#امام_زمان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶
#حدیث_رمضان
💫حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم:
ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مىافزايد و گناهان را پاك مىكند و آن ماه بركت است.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#امام_زمان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥از خودکشی و نزول خواری تا زنان بدکاره(زناکار)
💥دیدن عذاب برزخی برخی اعمال توسط تجربه گر
#زندگی_پس_از_زندگی
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#امام_زمان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🍃بہ نام او ڪه...
🌼رحمان و رحیم است
🍃بہ احسان عادت
🌼وخُلقِ ڪریم است
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✨﷽✨
#سلام_امام_زمانم
تویى بهارِ دلم با تو احْسَنُ الحالَم
بيا بهار شود چهارفصلِ امسالم
بـيـا، مُقَلّبِ قلبم دليل نـوروزم
بـيـا کناره بگیرد بـدي از اقبالم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به حضرت زهرا سلام الله علیها
و امیرالمؤمنین علیه السلام
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#سجادهصبر🪴
#قسمتهفتاددوم🪴
🌿﷽🌿
بالاخره شیدا کار خودش رو کرد و حالا که پروژه توی
اوج قدرتش بود و اگر سهیل پا پس میکشید بدون تردید
کمترین مجازاتش اخراج بود و به علاوه خسارت مالی،
برای چندمین بار از سهیل خواهش کرد دوباره روی
پیشنهادش فکر کنه. سهیل ماشینش رو روشن کرد و از
پارک در حال ساخت بیرون اومد. توی خیابونهای
خلوت
حرکت میکرد و به خودش میگفت: سهیل ... سهیل ...
سهیل ... توی لعنتی که از اولش میدونستی شیدا چه
نقشه ای
داره، چرا قبول کردی آخه ... فاطمه ... زندگیم ... شیدا
و برتری طلبیش .... همه اینها میذارن من خوشبخت
باشم؟!!!
...
خودش هم جواب سوالش رو نمیدونست، از هیچ چیز
مطمئن نبود، از این که میتونه با این ورشکستگی مالی
کنار
بیاد؟ یا اصلا اشکال ازدواج با شیدا چی بود؟ اگر شیدا
رو فقط صیغه میکرد و هفته ای یک روز باهاش بود
همه چیز
رو میتونست کنار هم داشته باشه، پول، مقام، فاطمه،
علی و ریحانه ... از شیدا می ترسید، از قولش به
فاطمه، روزهایی
که بهش اطمینان میداد دیگه از هیچی نترسه و حالا نمی
تونست به فاطمه دروغ بگه و راست راست زندگی
کنه؟...
اصلا شیدا میذاشت اون زندگی کنه؟ ... چرا دست از
سرش بر نمی داشت ... چرا اینقدر کم عقلی کرده بود و
این پروژه رو قبول کرده بود ... حالا دیگه بینا بینی وجود
نداشت، صفر و یک بود، یا باید پیشنهاد شیدا رو
میپذیرفت و
برای یک عمر زیر بار دروغی که مجبور بود به فاطمه
بگه له میشد یا اینکه پیشنهادش رو رد میکرد و یک
ورشکسته
به تمام معنا میشد...
با خودش لبخند تلخی زد و گفت: جیک جیک مستونت
بود، یاد زمستونت نبود؟ بکش آقا سهیل، بکش...
+++
-وقتی آدم بین یک دو راهی سخت گیر میکنه و میدونه
راه درست چیه چرا باز هم تصمیم گیری براش سخته؟
-معلومه، چون آدم بی نهایت طلبه و دوست داره همه
چیز رو با هم داشته باشه، براش سخته بخواد چیزی رو
فدای
چیز دیگه ای بکنه، همش دنبال راهی میگرده که هر
جور شده بتونه همه رو با هم جمع کنه.
-باید توی همچین مواقعی چیکار کرد؟نقاله داری؟
-چی؟
-میگم نقاله داری؟
سهیل خندید و گفت: وسط حرف جدی یکهو میگی نقاله
داری؟ آره دارم تو کمدمه.
فاطمه هم خندید و گفت: با نقله توی کمدت که نمیشه، اما
خوب یک نقاله پیدا کن و باهاش میزان انحراف هر
کدوم
از اون راهها رو از حقیقت اصلی زندگیت بسنج، بعد هم
تصمیم بگیر.
سهیل در حالی که تیکه بزرگی از املت رو داشت به
زور توی دهن فاطمه میگذاشت گفت: اگه توی همون
حقیقت
اصلی زندگیمم مونده باشم چی؟ بخور بخور ... بدو
-وای سهیل... خفه شدم ... مگه من عین تو دهنم اندازه
گاو باز میشه ... میخوای لقمه بگیری واسه زنت اندازه
دهنش بگیر...
-دهن شما زیادی بزرگه، اون قدر که آدم هر جا تو
زندگیش کم بیاره باید بیاد اینجا شما دهنتو باز کنی و
حرف بزنی... خوب نگفتی؟
فاطمه که به زور داشت لقمه رو قورت میداد گفت: اگه
تو اون مونده باشی که کارت زاره، برو یه فکری واسه
خودت
بکن
بعد هم خندید و ادامه داد: البته همه آدمها میدونن خط
مستقیم کجاست، اما یه سری ها نتونستن نقاله مناسب رو
پیدا کنن تا بتونن با زاویه صفر درجه روی خط مستقیم
حرکت کنن...
سهیل گفت: میشه بهم نقاله بدی؟
-میشه هزار تومن
بعد هم خندید، سهیل با دهن پر نگاهی به فاطمه انداخت
و گفت: او ... چه خبره، یک نقاله خواستیم ها...
صدای علی که با چشمهای خواب آلو جلوی در
آشپزخونه ایستاده بود اونا رو به خودشون آورد: سلام
سهیل گفت: به به، شیر پسر خودم، صبح عالی متعالی،
بیا که مامانت همه املتها رو خورد
فاطمه هم بلند شد و در حالی که علی رو میبوسید به
سمت دستشویی هدایتش کرد و گفت: عزیز دلم انقدر
املت
نخور، امروز ناهار خونه مامانت دعوتیم غذا نمیخوری
ناراحت میشن.
-معده من ظرفیتش زیاده، کجا رفتی؟ داشتیم حرف
میزدیم با هم ها... راسته که میگن بچه عزیز تر از
شوهره...
فاطمه در حالی که در دستشویی رو میبست گفت:
میخوای تو ام ببرمت دست و روتو بشورم؟
-ما که بدمون نمیاد...
بعد هم داشت میخندید که یکهو یک لیوان آب رو
صورتش خالی شد، خندش توی دهنش خشک شده بود،
به زور
چشماش رو باز کرد و دید فاطمه با یک لیوان توی
دستش رو به روش ایستاده و با چشمهای مشتاق داره
نگاهش
میکنه، سهیل گفت: دستت درد نکنه، حسابی احساس
تمیزی میکنم
⛱🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷
💖به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖
☘
🦋☘
🦋🦋☘
🦋🦋🦋☘
🦋🦋🦋🦋☘
#قبلازازدواجخوبفکرکن
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🇮🇷🇮🇷🇮🇷