#گمگشته_دل
#صفحه_سی_هشتم
اين روزها مردم اصفهان هنوز با مكتب اهل بيت(ع) آشنا نشده اند، دستگاه تبليغات حكومت نمى گذاشت مردم با امامان معصوم(ع) ارتباط داشته باشند، براى همين در آن شهر، شيعه كمى يافت مى شود. البتّه من مى دانم به زودى اين شهر به يكى از شهرهاى مهمّى تبديل خواهد شد كه قلب مردم آن براى عشق به اهل بيت(ع) خواهد تپيد.
به هر حال، اسم من "عبد الرّحمان" است و در اصفهان زندگى مى كنم. امّا تعداد شيعيان بسيار كم است، شيعه شدن هر كدام از ما داستان جالبى دارد، امروز مى خواهم داستان شيعه شدن خودم را برايت بگويم.
من مرد فقيرى بودم، روزگار سختى بر من مى گذشت، به هر درى مى زدم تا شايد بتوانم از اين فقر و ندارى نجات پيدا كنم، موفّق نمى شدم.
من هميشه شرمنده همسر و دخترانم بودم، مى دانى كه براى يك مرد سخت است نتواند باعث خوشحالى و خوشبختى خانواده خود بشود.
وقتى وضع بدتر شد كه فرماندار اصفهان مرا از آن شهر بيرون كرد، اين ديگر براى من قابل تحمّل نبود، تصميم گرفتم به بغداد سفر كنم و درد دل خويش را با خليفه بگويم. آن روزها من خيال مى كردم كه متوكّل عبّاسى، نماينده خدا بر روى زمين است و اطاعت او بر همه ما واجب است.
به سوى بغداد حركت كردم، تا آن روز چيز زيادى از اهل بيت نشنيده بودم. من نمى دانستم كه امام زمان من، امام هادى است و من بايد به ولايت او اعتقاد داشته باشم.
خلاصه، بعد از پيمودن راه طولانى به بغداد رسيدم و با خود گفتم هر چه زودتر به قصر خليفه بروم و مشكل خود را با او در ميان بگذارم. وقتى به آستانه قصر رسيدم ديدم، هياهويى بر پا شده بود، مأموران همه ايستاده اند، از يكى پرسيدم چه خبر شده است؟ او گفت كه حضرت خليفه بر امامِ شيعيان غضب كرده و دستور داده است او را به قصر بياورند. حضرت خليفه مى خواهد او را مجازات كند، فكر مى كنم ديگر روز قتل امامِ شيعيان فرا رسيده است.
من تعجّب كردم، شيعيان ديگر كيستند؟ امام آنها كيست؟ مگر همه ما يك رهبر بيشتر داريم كه آن هم متوكّل است، آيا شيعيان براى خود رهبرى غير از خليفه دارند؟
اين سؤالاتى بود كه ذهن مرا مشغول به خود كرده بود، با خود گفتم صبر مى كنم تا امامِ شيعيان را ببينم.
لحظاتى گذشت، ناگهان ديدم كه مأموران زيادى دور يك نفر حلقه زده اند، سرم را بالا آوردم، آقايى را ديدم كه لبخند به لب داشت. نمى دانم چه شد كه ناگهان قلبم فرو ريخت، محبّت او به دلم آمد، احساس كردم كه اين آقا را خيلى دوست دارم. با خود گفتم: آخر چرا متوكّل مى خواهد اين آقا را به قتل برساند؟
اينجا بود كه آرام شروع به دعا كردم: خدايا! از تو مى خواهم اين آقا را از شرّ متوكّل نجات دهى! خدايا! خودت نگهدار او باش!
من مشغول دعا بودم كه ديدم آن آقا به من نزديك شد، وقتى درست مقابل من رسيد چنين گفت: خدا دعاى تو را مستجاب كرد و عمر تو را طولانى و به تو ثروت زياد و پسران متعددى عطا خواهد كرد.
وقتى اين سخنان را شنيدم، خيلى تعجّب كردم، اين آقا كيست كه از راز دل من خبر دارد؟
آن آقا وارد قصر شد، من منتظر ماندم، ديدم كه بعد از مدّتى به سلامت از قصر خارج شد. من خدا را شكر نمودم.
به اصفهان بازگشتم، بعد از مدّتى كوتاه، دنيا به من رو كرد، آيا مى دانى الان در خانه چقدر پول نقد دارم؟
به بركت دعاى امام هادى، همين الان يك ميليون سكّه نقره در خانه خود دارم، اين غير از آب و املاكى است كه در اصفهان خريدارى كرده ام.
ديگر براى تو چه بگويم؟ خدا به بركت دعاى امام، چندين پسر به من داد، امروز من خوشبخت ترين مرد اين شهر هستم. اين فقط به خاطر دعايى بود كه امام براى من نمود.
آرى! من يك بار فقط يك بار براى امام زمان خود دعا كردم، او هم به خاطر اين دعاى من، در حقّ من دعا كرد و زندگى من اين قدر بركت گرفت.
اكنون با تو هستم. تو چقدر براى امام زمان خود دعا مى كنى؟ تو كه باور دارى او متوجّه دعاهاى تو مى شود، كارى كن او براى تو دعا كند.
🔶🔶🔶🔺🔻🔺🔶🔶🔶
#گمگشته_دل
#انتظار
#دعا_برای_فرج
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#کانال_دلنوشته_وحدیث
https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
#گمگشته_دل
#صفحه_سی_نهم
مولاى من! آقاى من!
كاش مى دانستم كه تو در كجا هستى! بر من سخت است كه بتوانم همه مردم را ببينم امّا از ديدار تو محروم باشم! صداى همه را بشنوم و صداى تو را نشنوم!
چشمان من براى تو گريان است، بر من سخت است ببينم كه ديگران تو را از ياد برده اند.
آيا كسى هست در گريه كردن مرا يارى كند؟
جانمان فداى تو كه از ما هرگز جدا نيستى!
مولاى من! تا به كى در انتظار ظهور تو سرگردان باشم؟ من چگونه با تو راز دل خويش بگويم؟
من از تو دم مى زنم ولى مى بينم كه مردم تو را از ياد برده اند، اين بر من بسيار سخت است.
اى فرزند پيامبر!
آيا راهى هست كه من تو را ببينم؟ تو خود مى دانى كه بى تاب تو گشته ام؟ كى خواهى آمد تا تو را ببينم؟ كى خواهى آمد تا مثل همه يارانت در ركاب تو حاضر شوم و تو را در برپايى عدالت يارى كنم؟
اى خداى مهربان!
تو خود از سوز دل ما آگاه هستى، از تو مى خواهيم ظهور مولاى ما را برسانى و اين دل غمديده ما را شفا بدهى!
دوست من! اين قسمتى از دعاى نُدبه بود كه براى تو ذكر كردم، مستحب است اين دعا را روزهاى جمعه بخوانى و با مولاى خودت راز و نياز كنى.
ـ
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#گمگشته_دل
#انتظار
#دعا_برای_فرج
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#کانال_دلنوشته_وحدیث
https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
#گمگشته_دل
#قسمت_پایانی
در پايان، دعايى را كه نايب دوم امام زمان(ع) در غيبت "صُغرى" بيان كرده است، براى شما مى نويسم. چقدر زيباست كه ما همواره خداى خويش را اين گونه بخوانيم و هرگز از ياد امام خويش غافل نشويم:
بار خدايا! روزگارى است كه امامِ من از ديده ها پنهان شده است! ، از تو مى خواهم كمكم كنى تا من دست از دين و آيين خود برندارم. من به تو پناه مى برم از اين كه طولانى شدن روزگار غيبت، باعث شكّ و ترديد من بشود.
از تو مى خواهم كه توفيق دهى تا هميشه به ياد امامِ خود باشم و او را فراموش نكنم.توفيقم بده براى ظهور او دعا كنم!
💐💐💐💐💐💐💐💐
#گمگشته_دل
#انتظار
#دعا_برای_فرج
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#کانال_دلنوشته_وحدیث
https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
4_5981252356413589795.mp3
5.71M
|⇦•ای دین و دنیای من..
#سرود ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه _ سید رضا نریمانی•✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
#انتظار به این معنا است که ما باید خود را
برای سربازی #امام_زمان آماده و مهیا کنیم...
➢ ↪️💖🌻🌹
#حلول_ماه_شعبان
#منتظر_می_مانیم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
💠الْحَمْدُ لِلّٰهِ خالِقِ الْخَلْقِ، ... الَّذِى بَعُدَ فَلا يُرىٰ،وَقَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوىٰ!
🌿" قُرب؛ مکان نیست مقام و مکانَت است... "
❤️ و قَلب، تنها دریچهی ورود به طریقِ قربِ خدایی که از رگ قلب به انسان نزدیکتر است...
"وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ"
❤️ و ضربانِ دِل در #انتظارِ معشوقِ نادیده
زیباترین آهنگِ تقرّب است . . .
🥀عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرىٰ، وَلَا أَسْمَعَُ لَكَ حَسِيساً وَلَا نَجْوىٰ...
#استاد_شجاعی
#سر_سفره_افتتاح
#اضطرار_فرج
#امام_زمان
#ماه_مبارک_رمضان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
سلام ای قرار دل بی قرار
#حاج_مهدی_رسولی
🌹#مهدویت
🌹#انتظار
🌹#جمعه_های_مهدوی
🌹#یامہدے
💐شبتون بخیر💐
🌹💖🌟✨🌙💖🌹
🌷امام علی علیه السلام:
مؤمن تمام وقتش مشغول است(یعنی مومن وقتش را #هدر نمی دهد و تماما مشغول کارهایی است که خدا از او #انتظار دارد و موجب خشنودی و #ثواب الهی است)
📚حکمت۳۳۳ نهج البلاغه
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
💕از هیچ کس #انتظار کمک نداشته باش
#یادت باشه حتی سایه ات
تو رو توی تاریکیها #تنها میذاره..!
#تو میتونی...
با خوداتکایی به خواستههایت #برسی؛
آن وقت همه با #اشتیاق کمکت میکنند.
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
🌷امیرالمومنین علی علیه السلام:
مؤمن تمام وقتش مشغول است(یعنی مومن وقتش را #هدر نمی دهد و تماما مشغول کارهایی است که خدا از او #انتظار دارد و موجب خشنودی و #ثواب الهی است)
📚حکمت۳۳۳ نهج البلاغه
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
☆☆☆☆☆☆
رو به غروب می رود جمعه انتظار من
کی به سمات میرسد ندبه #انتظار من؟
•––––––☆––––––•
@delneveshte_hadis110
#سلام_امام_زمانم 💚
سلام ای #انتـظــارِ انتظـــارم
سلام ای #رهبر و ای یـادگارم
سلامم بر تو ای #فرزند_زهرا
سلامم بر تـو ای #ناجی دنیـا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💠حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
#معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس میداد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم میخواست شمارش و #جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»
پسرک کمی فکر کرد و با #اطمینان گفت: «چهار!»
معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»
او به #پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا #سیب داری؟»
پسر ناامیدی را در چشمان معلم میدید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت #جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید #جواب داد: «چهار.»
یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک #توت_فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث میشود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، #مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی #دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم میدید و دوست داشت این #خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»
معلم لبخند پیروزمندانهای بر #چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب #دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»
پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»
پسر با صدایی #ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»
پن:وقتی کسی جوابی به شما میدهد که متفاوت از آنچه میباشد که شما #انتظار دارید، سریع نتیجهگیری نکنید که او اشتباه میکند. شاید #ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکردهاید یا #شناخت ندارید.
🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷
💖به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖
☘
🌷☘
🌷🌷☘
🌷🌷🌷☘
🌷🌷🌷🌷☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🇮🇷🇮🇷🇮🇷