eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
به زودى محمّد(ص) دعوت خود را آشكار خواهد كرد و جبرئيل بر او نازل خواهد شد. او همان كسى است كه پيامبران الهى، مژده آمدنش را داده اند. ما از اوّل اين سفر با او همسفر بوديم و او را نمى شناختيم. بايد نزد مَيسِره برويم و ماجرا را به او بگوييم. حتماً او خيلى خوشحال خواهد شد. آيا تو مى دانى مَيسِره كجاست؟ او زير آن درخت زيتون نشسته است. نزد او مى رويم و با او سخن مى گوييم. او از جاى خود برمى خيزد و به همان صومعه مى رود تا با آن مرد يهودى سخن بگويد. مدّتى مى گذرد. مَيسِره به سوى ما مى آيد. او بسيار خوشحال است كه حقيقتى بزرگ را فهميده است. اكنون ديگر موقع حركت است، بايد هر چه سريع تر به شهر شام برويم. فكر مى كنم ما نزديك غروب آفتاب، آنجا باشيم... نگاه كن! آنجا دروازه شهر شام است. بعد از مدّتى ما به محل اتراق كاروان ها مى رويم و بارها را از شترها پايين مى گذاريم. عدّه اى براى خريدن كالاها آمده اند; امّا آنها بايد بروند و صبح زود بيايند. امشب، آسمان شام مهتابى است. نسيم خنكى مىوزد. بوى برگ درختان زيتون به مشام مى رسد. هنوز آفتاب نزده است كه تاجران شام مى آيند تا كالاهاى ما را خريدارى كنند. جمعيّت زيادى جمع مى شود، هر كس براى كالاها قيمتى مى گذارد. كالايى كه ما آورده ايم، عطر و صمغ و نقره و طلاست. بايد همه اين ها را بفروشيم و ابريشم و اسلحه و روغن و گندم خريدارى كنيم و به مكّه ببريم. من كه سررشته زيادى از كار تجارت ندارم، بايد منتظر بمانم تا كار خريد و فروش كالاها تمام شود. چند روز مى گذرد، ما آماده بازگشت مى شويم. كالاهاى خريدارى شده را بر روى شترها بار مى زنيم و كاروان به سوى مكّه حركت مى كند. راهى بس طولانى در پيش داريم. بيابان ها و كوه ها را پشت سر مى گذاريم، شب ها و روزها مى گذرند... ما اكنون نزديك مكّه هستيم. اينجا بازار "تهامه" است، جايى كه مى توانيم كالاهايى را كه از شام آورده ايم بفروشيم. تاجرانى در اينجا هستند كه كالاى ما را مى خرند و به سوى يمن مى برند. مدّتى در اينجا مى مانيم. كالاها به قيمت خوبى به فروش مى روند. وقتى كار فروش كالاها تمام شود به مكّه خواهيم رفت. مَيسِره خيلى خوشحال به نظر مى رسد، كاروان امسال، چندين برابرِ سال هاى قبل سود داشته است. اين سودِ زياد فقط به بركت حضور محمّد(ص) است! 💖💖💖💖🌻💖💖💖💖 @shohada_vamahdawiat @hedye110
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
آيا مى دانيد چرا در اسلام اين همه تأكيد براى احترام گرفتن از مسجد شده است؟ همين سؤال را ابوبصير از امام صادق(ع) مى پرسد و اين چنين جواب مى شنود: "همانا مردم به احترام گرفتن از مسجد امر شده اند، چرا كه مسجد خانه خدا مى باشد". چون به مسجد داخل شدى، بسم الله بگو و حمد و ستايش خدا را بنما، چرا كه توفيق پيدا كرده اى، در خانه او حضور پيدا كنى و مهمان او شوى و بر حضرت محمّد و آل او(عليهم السلام) درود و صلوات بفرست و از خدا بخواه كه تو را در رحمت خويش داخل نمايد. هنگام ورود به مسجد اين دعا را بخوان: اللّهُمَّ اغفِر لِى وَ افتَح لِى اَبوابَ رَحمَتِكَـ بارخدايا! مرا ببخشاى و درهاى رحمتت را به روى من باز گردان. چون خواستى از مسجد بيرون روى اين دعا را بخوان: اللّهُمَّ اغْفِرْ لي وَ افْتَحْ لي اَبوابَ فَضلِكَ. بار خدايا! مرا ببخشاى و درهاى فضل خود را به رويم بگشاى. سعى كن هنگام ورود به مسجد با پاى راست داخل شوى و هنگام خروج با چاى چپ خارج شوى. چون نماز خويش را در مسجد خواندى و از مسجد خارج شدى كنار در مسجد بايست و اين دعا را بخوان: اللّهُمَّ دَعَوتَني فَأَجَبْتُ دَعوَتَكَ وَ صَلَّيْتُ مِكْتُوبَكَ وَانْتَشَرْتُ في أَرْضِكَ كَما أَمَرْتَني، فَأَسأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ العَمَلَ بِطاعَتِكَ، واجتِنابَ مَعصيَّتِكَ، وَالكِفافَ مِن الّرِزْقِ بِرَحْمَتِكَ. بارخدايا! تو مرا دعوت كردى و من دعوت تو را لبيّك گفتم و نماز بجاى آوردم و اكنون به زندگى خويش برمى گردم، از تو اطاعت و بندگى را مى خواهم و توفيق دورى كردن از گناه را به من كرم كن و رزق و روزى به مقدار مورد نيازم به من كرم نما. شخصى كه به مسجد مى آيد براى ارتباط با خدا نياز به تمركز دارد تا بتواند قدرى از هياهوى زمانه جدا شود و به درون خود نگاهى كند و با خداى مهربان خويش ارتباطى برقرار كند، براى همين منظور در روايات از بلند كردنِ صدا در مسجد به شدّت نهى شده است.33 مسجد سمبل رحمت خدا مى باشد و براى همين بايد از همراه داشتن سلاح در مسجد خوددارى شود.34 خداوند در سخنى به حضرت عيسى(ع) فرمود: "اى عيسى! به مردم بگو با دل هايى پاك و با تواضع و فروتنى وارد خانه من شوند".35 آرى، ما بايد دقّت كنيم، هنگامى كه وارد مسجد مى شويم، قلب خويش را از كينه ها و دشمنى ها بزداييم، در مقابل خداى خويش تواضع نماييم و بيچارگى خود را مقابل او اعلام كنيم، باشد كه مشمول رحمت او قرار گيريم. تا چهل خانه از هر طرف، همسايه مسجد محسوب مى شوند و بايد براى مسجد حقّ همسايگى را حفظ نمايند. دقّت كنيم كه مسجد خانه خدا است و در آن جا يا بايد به دنبال علم و كسب آگاهى بود و يا به عبادت مشغول بود، براى همين حرف زدن در مسجد پيرامون امور بيهوده به شدّت نهى شده است. آرى، سخن بيهوده در مسجد گفتن، باعث از بين رفتن ثواب كارهاى خوبِ انسان مى شود. ** توصيه شده است كه هرگاه انسان به مسجدى وارد شد در آن مسجد دو ركعت نماز به نيّت نماز تحيّت مسجد بخواند و همواره رو به قبله بنشيند.🌷🌷🌷🌷🌷 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 امروز، سه شنبه هشتم ذى الحجّه است. گوش كن! سربازان، اين خبر را در كوچه و بازار اعلام مى كنند: "اى مردم! امير، شما را به مسجد كوفه فرا خوانده است و همه بايد در مسجد حاضر شويد". مردم به مسجد مى روند تا ببيند چه خبر شده است. ابن زياد وارد مسجد مى شود و به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: اى مردم كوفه! از اختلاف دورى كنيد و خود را به كشتن ندهيد، بدانيد كه من به دشمنان خود، رحم نخواهم كرد. ناگهان از عقب جمعيّت فريادى بلند مى شود: "مسلم آمد، مسلم آمد.". نگاه كن! ابن زياد چگونه فرار را بر قرار ترجيح مى دهد، پلّه هاى منبر را دو تا يكى مى كند و در حالى كه ترس، تمام وجود او را فرا گرفته است به سوى قصر مى دود. او خود را به قصر مى رساند و دستور مى دهد تا درها را محكم ببندند و سربازان، بر پشت بام قصر سنگر بگيرند. آيا مى دانيد چرا نام مسلم اين چنين ترس را بر دل ابن زياد مى نشاند؟! مسلم، آن شير بيشه ايمان، براى نجات بزرگترين يار و ياور خود به ميدان آمده است. درست است كه مردم كوفه ديشب فريب شُرَيح قاضى را خوردند; امّا اكنون مسلم به خروش آمده است. او با هزاران سرباز به ميدان آمده است! ياران مسلم گروه گروه از خانه ها بيرون مى آيند و دور مسلم حلقه مى زنند. قصر حكومتى كوفه محاصره مى شود. ياران مسلم با يك برنامه منظّم از چهار طرف به سوى قصر به پيش مى روند. تمام بازار و اطراف قصر كوفه آكنده از مردمى شده است كه شمشيرهاى برهنه به دست دارند. اكنون ابن زياد ديگر نا اميد شده است. سربازان او در مقابل اين لشكر عظيم، ذرّه اى بيش نيستند. اكنون مسلم يقين دارد كه در اين جنگ پيروز خواهد شد و هانى را از زندان نجات خواهد داد. آرى، اين مسلم است كه با هانى، اين گونه نجوا مى كند: "اى يار باوفا، اى ميزبان مهربانم، قدرى ديگر صبر كن كه براى آزاديت به ميدان آمده ام". همسفر خوبم! بيا همه به كمك مسلم بشتابيم! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 <=====●●●●●=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <=====●●●●●=====>