eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند دل اسیر همان شد که دیده دید این دل شنید وصفِ تو، شد مبتلایِ تو یا امام زمان عج @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
👩‍⚖ 🌷 از روي مبل بلند شدم، ديگه نميتونستم تحمل كنم! هستي متوجه شد و به سمتم اومد. - خوبي؟ - عاليم! بهتر از اين نميشم! - ميدوني احسان واقعاً... - بهتره درموردش حرف نزنيم. احسان به سمت مون اومد. لبخند كشدارش روي صورتش بود و نگاهش برق خاصي داشت. - به به دخترخاله‌ي عزيز! خوش ميگذره؟ هستي با نگاه به آراميس اشاره كرد و گفت: - انگار به شما بيشتر خوش ميگذره! احسان دستش رو توي جيب شلوارش برد و لبخند زد. صداي خواننده اومد: - و اما خانوما و آقايون! دعوت ميكنم از عروس و داماد عزيز كه به سمت وسط سالن بيان و با رقصشون ما رو خوشحال كنن. چشمهام گرد شد. چي داشت ميگفت؟! عمراً اگه من بين اينهمه مرد ميرقصيدم! نگاه خيره و منتظر همه روي من موند. به هستي نگاه كردم و عاجزانه گفتم: - من نميرقصم. احسان: ميشه بگي چرا؟ - انتظار داري من بين اينهمه آدم جلوي چشم اين مرداي غريبه برات برقصم؟ - مگه چيه؟! دندونهام رو روي هم ساييدم. ظرفيتم براي امشب ديگه پر شده بود. خاله به سمتمون اومد. - منتظر چي هستين؟ خاله جون! من نميتونم جلوي اينهمه مرد برقصم. - مبيناجان يه شب كه هزار شب نميشه. امشب ناسلامتي شب عروسيته. زشته همه منتظرن. بريد وسط. - اما... نذاشت بقيه‌ي حرفم رو بزنم. دست من و احسان رو گرفت و وسط سالن كشوند. صداي آهنگ آروم و ملايم توي فضا پيچيد. همونطور بيحركت ايستاده بودم و به احسان خيره شده بودم. - چرا منتظري؟ دوست داشتم گردنش رو بشكونم! فكر كرده من هم مثل اون دخترعموي احمقشم؟! دستش رو دور كـ*ـمرم حـ*ـلقه كرد و من رو به خودش نزديك كرد. - ميشه حداقل يه حركتي بزني؟ من بلد نيستم برقصم. - خيله‌خب كاري نداره. دستت رو بذار روي شونهم، اونيكي دستت رو هم بده به من. حالا يه كم تكون بخور. مطمئن بودم كه از فرط عصبانيت چشمهام قرمز شده. كمي با آهنگ خودم رو عقب و جلو دادم و فوراً به احسان گفتم كه حالم خوب نيست و بايد بشينم! بيخيال نگاهها و پچ پچ ها روي مبل نشستم و لجوجانه جلوي اشكهام رو گرفتم تا كسي ضعفم رو نبينه. 🌻🌻🌻🌻 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
Joze 17-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-37.mp3
30.82M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 31 دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال 🦋🌹💖
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶ 💫امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس یك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد – روح ایمان از او جدا مى‌شود.✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
یا مولانا علی بن ابیطالب علیه السلام💖 مادرم بعد خدا نام تو را یادم داد عادتِ کودکی ماست،علی گفتـنּ ما هر که آمد نجف از هیبت تو زانو زد بی سبب نیست سراسیمه زمین خوردن ما @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶ 💫رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
ﺍﺯ ﮔﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﻠﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻡ، ﮔِﺮِهی ﺑﻪ ﻧﺎﻓﻢ ﺯﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻢ! ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﻩ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ... ﺷﺎﯾﺪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻩﻫﺎﺳﺖ! ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﺻﺒﺮ، ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻧﮕﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺮﻩ ﺑﻌﺪﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺭﻗﻢ ﺯﺩﻩ ﺩﺍﺭﻡ... ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﻩ ﻓﺮﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺒﺎﻓﻢ... ﻓﺮﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻘﺸﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻓﺘﻨﺶ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ... ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺷﮑﺮﮔﺰﺍﺭﻡ... 🦋🌹 @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
همه نگاه ها به سوى آسمان است. چرا آسمان تيره و تاريك شده است؟ چه خبر شده است؟ نگاه كن! تا به حال مهتاب را در روز ديده اى؟ آنجا را مى گويم سرِ امام را بر بالاى نيزه كرده اند و در ميان سپاه دور مى زنند. همه زن ها و بچّه ها مى فهمند كه امام شهيد شده است. صداى شيون، همه جا را فرا مى گيرد. شمر با لشكر خود نزديك خيمه ها رسيده است. عدّه اى از سربازان او آتش به دست دارند. واى بر من! مى خواهند خيمه هاى عزيزان پيامبر را آتش بزنند. آتش شعله مى كشد و زنان همه از خيمه ها بيرون مى زنند. نامردها به دنبال زن ها و دختران هستند. چادر از سر آنها مى كشند و مقنعه آنها را مى ربايند. هيچ كس نيست از ناموس خدا دفاع كند. همه جا آتش، همه جا بى رحمى و نامردى! زنان غارت زده با پاى برهنه، گريه كنان به سوى قتلگاه امام مى دوند. بدن پاره پاره برادر در قتلگاه افتاده است. خواهر چگونه طاقت بياورد، زمانى كه برادر را اين گونه ببيند؟ زينب(س) چون نگاهش به پيكر صد چاك برادر مى افتد، از سوز دل فرياد برمى آورد: "اى رسول خدا! اى كه فرشتگان آسمان به تو درود مى فرستند، نگاه كن، ببين، اين حسين توست كه به خون خود آغشته است". مرثيه جانسوز زينب(س)، همه را به گريه واداشته است. خواهر به سوى پيكر برادر مى رود و كنار پيكر برادر مى نشيند. همه نگاه مى كنند كه زينب(س) مى خواهد چه كند؟ او دست مى برد و بدن چاك چاك برادر را از روى زمين برمى دارد و سر به سوى آسمان مى كند: "بار خدايا! اين قربانى را از ما قبول كن". به راستى، تو كيستى! همه جهان را متعجّب از صبر خود كرده اى! اى الهه صبر و استقامت! اى زينب(س)! تو حماسه اى بزرگ آفريدى و كنار جسم برادر، تو هم اين گونه رَجَز مى خوانى! از همين جا، كنار جسم صد چاك برادر، رسالت خود را آغاز مى كنى تا جهانى را بيدار كنى. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان عزیز هدیه امروز مون #۶۹صلوات هدیه به به سلامتی و ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و حاجت روائیِ دوستانی که با ما در ذکر صلوات هم‌نوائی می‌کنند🌹🌹🌹 حدیث امام رضا عليه السلام می فرمایند : هر كه نمى‏ تواند كارى كند كه به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمّد و آل او بسيار درود فرستد ؛ زيرا كه آن ، گناهان را ريشه كن مى‏ كند . مَن لم يَقدِرْ على مايُكَفِّرُ بهِ ذُنوبَهُ فَلْيُكثِرْ مِنَ الصلواتِ على محمّدٍ وآلِهِ فإنّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً . أمالي الصدوق : 68 / 4 🌼🌻💚
🦋🌹 سلام دوستان عزیزم وقتتون بخیر 🌹🌹ممنونم از لطفتون....خیلی ها راجع به اینکه تو کانالهامون صلوات گذاشتیم خیلی ما رو مورد لطف خودشون قرار دادند و برای ما دعاهای قشنگی کردند قدر دان لطف شما عزیزان هستیم...این صلوات ها ان شاءالله تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه خواهد داشت.... باز هم در این شبهای عزیز از شما عزیزان تقاضا داریم مارو دعا بفرمائید 🌹🌹🌹 @Yare_mahdii313
┄┅─✵💝✵─┅┄ با توکل به اسم الله آغـــاز روزی زیبـــا با صلوات بـــر محمـد و آل محمــــد (ص) اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم سلام صبح زیباتون بخیر 🦋🌹💖 @hedye110
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم بی خود ازحادثه عشق تو دیوانه و مست عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم فرج مولا صلواتـــــــ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین. خدایا، مرا در این ماه به برکت های سحرهایش آگاه کن و دلم را با روشنایی انوارش روشنی بخش و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار، به نور خودت ای روشنی بخش دلهای عارفان. 🦋🌹 @hedye110
👩‍⚖ 🌷 با حرص خودم رو داخل اتاق انداختم و در رو پشت سرم قفل كردم. لباس عروس رو از تنم بيرون آوردم و كنار تخت انداختم. تاپ و شلواري پوشيدم و با دستمال مرطوب به جون آرايشم افتادم. دوست نداشتم كه به خودم نگاه كنم. حالم از خودم و ضعف هام به هم ميخورد. اشكم روي صورتم نشست. دستم رو تكيه‌گاه صورتم كردم و اشك ريختم. صداي كوبيده شدن در اومد. - مبينا؟! در رو باز كن! چرا در رو قفل كردي؟ تنهام بذار. - خوبي؟ - فقط تنهام بذار. - توي اتاق كار دارم. در رو باز كن. اين دفعه بلندتر داد زدم: - گفتم تنهام بذار. توي تخت فرو رفتم و با گريه خوابم برد. *** احسان با سرو صداي كوبيده‌شدن چيزي بيدار شدم. چشمهام رو باز كردم. خواستم بلند بشم كه درد بدي توي گردنم احساس كردم. با يادآوري اينكه ديشب مجبور شدم روي كاناپه با همون لباسهاي ديشب بخوابم به مبينا بدوبيراه گفتم. پتو رو از روم كنار كشيدم. من كه ديشب پتو نداشتم! از جام بلند شدم و نشستم. دختره‌ي رواني! انگار ديشب جن زده شده بود! خدايا اين يكي ديگه تقاص كدوم گناهام بوده؟! به ساعت مچيم كه روي ميز افتاده بود نگاه كردم. واي! باورم نميشه. دارم درست ميبينم؟! نكنه ساعتم خواب مونده؟ يعني الان ساعت يكه؟ با يادآوري شركت و قراري كه با آريا داشتم هين بلندي كشيدم و گفتم: - خدايا ديرم شد! - نگران نباش. صداش از توي آشپزخونه مياومد. لابد غرغرهام رو هم شنيده. شونه اي بالا انداختم. به سمت اپن اومد. - صبح هستي زنگ زد گفت كه آقاي صالحي گفته «قرار امروز كنسله. فقط ساعت چهار بيا شركت يه سري فرم بهت بدم!» خيالم راحت شد. نفسم رو با فوت بيرون دادم! گردنم رو با دست ماساژ دادم. فكر كنم حسابي خشك شده! - گردنت درد ميكنه؟ پررو! ديشب مثل ديوونه ها شده بود، حالا واسه من دايه‌ي عزيزتر از مادر شده! - ميخواي كيسه آبگرم بيارم برات؟ - لازم نكرده! از روي كاناپه بلند شدم و به سمت اتاق رفتم. لباس عروس آويزون كنار كمد بهم دهن كجي ميكرد. چقدر دوست داشتم كه هستي رو به عنوان همسر خودم توي اون لباس ببينم. ديشب با اون كت بلند و شلوار زرشكي و سفيد و روسري براق زرشكيرنگ چقدر خوشگل شده بود! به سمت كمد رفتم و پيراهن و شلوارم رو عوض كردم. حوله ام رو برداشتم و به سمت حموم رفتم. دلم يه دوش آبسرد ميخواست. با ريختن قطرات آب روي صورتم حس تازگي داشتم. حوله ام رو پوشيدم و از حموم بيرون اومدم. شكمم بدجور قاروقور ميكرد، حسابي گرسنه بودم. با خوردن بوي غذا به مشامم تموم عطرش رو بوييدم و تازه متوجه شدم كه چقدر دلم هـ*ـوس زرشكپلو با مرغ كرده بود. لباسهام رو عوض كردم و به ميز چيده‌شده نگاه كردم. بدون حرف پشت ميز نشستم و ديس برنج رو توي بشقابم خالي كردم. مبينا پارچ آب به دست روبه روم نشست. ظرف خورشت رو برداشتم و روي برنج ريختم. هميشه زرشكپلو با مرغ رو در كنار ماست دوست داشتم. چند قاشق ماست هم توي بشقابم ريختم. نگاه سنگين مبينا رو حس كردم، سرم رو بالا آوردم و رد نگاهش رو دنبال كردم كه روي بشقابم مونده بود. يه دفعه به سمت روشويي رفت. صداي عق زدنش رو كه شنيدم پشت در ايستادم و چند ضربه به در زدم. - مبينا خوبي؟ هنوز هم صداي عق زدن مياومد. - يعني اينقدر زود تاثير گذاشت؟ صداي از ته چاهش اومد. - ساكت شو فقط. - نكنه حامله اي؟! در باز شد و صورت مثل گچش توي چارچوب در ظاهر شد. يه لحظه با ديدنش خوف كردم. - حالت خوبه؟! ميشه ازت يه خواهشي بكنم؟ - بگو. - لطفاً ديگه جلوي من اينجوري غذا نخور. - واه! مگه چطوري غذا ميخورم؟ - همه چيز رو باهم قاطي ميكني و... دوباره عق زد و دستش رو جلوي دهنش گذاشت. - ببينم تو وسواسي؟ - وسواس نيست! فقط يه كم حساسم! ابرويي بالا انداختم. - نمرديم و معني حساس رو هم فهميديم. نگاهش رو ازم برگردوند و به سمت آشپزخونه رفت.🌻🌻🌻 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
●⇦ حدیث سفینه حدیثی مشهور از پیامبر اسلام(ص) است که در آن اهل بیتِ(ع) خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد، نجات می‌یابد و هر کس از آن جا ماند، غرق می‌شود. این حدیث در منابع شیعه و سنی نقل شده است. 📚 منابع: حاکم نیشابوری، مستدرک‌الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۷۳، حدیث ۳۳۱۲. برای نمونه نگاه کنید به حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۷۳، حدیث ۳۳۱۲؛ نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۴۴. @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶ 💫حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‌افزايد و گناهان را پاك مى‌كند و آن ماه بركت است.✨   @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
يكى از سربازان به عمرسعد مى گويد: ــ قربان، يادت نرود دستور ابن زياد را اجرا كنى؟ ــ كدام دستور؟ ــ مگر يادتان نيست كه او در نامه خود دستور داده بود تا بعد از كشتن حسين، بدن او را زير سم اسب ها پايمال كنى. ــ راست مى گويى. آرى! عمرسعد براى اينكه مطمئن شود كه به حكومت رى مى رسد، براى خوشحالى ابن زياد مى خواهد اين دستور را هم اجرا كند. در سپاه كوفه اعلام مى كنند: "چه كسى حاضر است تا بدن حسين را با اسب لگد كوب نمايد و جايزه بزرگى از ابن زياد بگيرد؟". وسوسه جايزه در دل همه مى نشيند، امّا كسى جرأت اين كار را ندارد. سرانجام ده نفر براى اين كار داوطلب مى شوند. آنجا را نگاه كن! آن نامرد، طلاهاى فاطمه ( دختر امام حسين(ع) ) را غارت مى كند. مى بينم كه او گريه مى كند. اين نامرد را مى گويم، ببين اشك در چشم دارد و طلاى دختر حسين را غارت مى كند. دختر امام حسين(ع) در بين تلاطم يتيمى و ترس رو به او مى كند و مى گويد: ــ گريه هاى تو براى چيست؟ ــ من دارم طلاى دختر رسول خدا را غارت مى كنم، آيا نبايد گريه كنم؟ ــ اگر مى دانى من دختر رسول خدا هستم، پس رهايم كن. ــ اگر من اين طلاها را نبرم، شخص ديگرى اين كار را خواهد كرد. از كار اين مردم تعجّب مى كنم. اشك در چشم دارند و بر غربت و مظلوميّت اين خاندان اشك مى ريزند، امّا بزرگ ترين ظلم ها را در حق آنها روا مى دارند. سپاه كوفه امام حسين(ع) را به خوبى مى شناختند، ولى عشق به دنيا و دنيا طلبى، در آنها به گونه اى بود كه حاضر بودند براى رسيدن به پولِ بيشتر، هر كارى بكنند. آنجا را نگاه كن! نامرد ديگرى با تندى و بى رحمى گوشواره از گوش دخترى مى كشد. خون از گوش او جارى است. تو چقدر سنگ دلى كه تنها براى يك گوشواره، اين گونه گوش ناموس خدا را پاره كرده اى. هيچ كس نيست تا از ناموس پيامبر دفاع كند؟ گويى شير زنى پيدا مى شود. آن زن كيست كه شمشير به دست گرفته است؟ او به سوى خيمه ها مى آيد و مقابل نامردان كوفه مى ايستد و فرياد مى زند: "غيرت شما كجاست؟ آيا خيمه هاى دختران رسول خدا را غارت مى كنيد؟". او زن يكى از سپاهيان كوفه است كه اكنون به يارى زينب آمده است. شوهر او مى آيد و به زور دست او را گرفته و او را به خيمه خود باز مى گرداند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄┅─✵💝✵─┅┄ به نام خدایی که باقیست و همه چیز، غیر او فانیست شروع کارها با نام مشکل گشایت: یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ الهی به امید لطف و کرمت💚 🦋🌹💖
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الی خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الی الحَقّ المُبین. خدایا، در این ماه بهره ام را از برکت هایش کامل گردان و راهم را به سوی نیکی هایش هموار نما و از پذیرفتن خوبی هایش محرومم مساز، ای هدایت کننده به سوی حق آشکار. 🦋🌹💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در خانه‌ های خویش چه راحت نشسته‌ ایم اما زدی تو خیمه به صحرا ؛ حلال کن… @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
👩‍⚖ 🌷 ولي خودمونيم! فكر كردم دارم بابا ميشم. ليوان آبش رو روي ميز گذاشت. - خيلي مشتاقي بابا بشي؟ - نه! - آره ديدم چقدر ناراحت بودي! - تيكه ميندازي؟ - آره. دلم ميخواست بكشمش! نه به روز اول كه سرش رو بالا نياورد ببينه به ديواري كه ميخوره بتنيه يا آجري، نه به حالا كه واسه من زبون درآورده. ناهار رو خوردم. *** آخرين دكمه ي پيراهنم رو بستم و عطر خوشبوي تلخم رو زدم. كتم رو برداشتم. مدارك و لپتاپم رو دست گرفتم و وارد سالن شدم. - داري ميري شركت؟ - آره. - ميشه من رو هم برسوني بيمارستان؟ - من عجله دارم. لابد سه ساعت بايد منتظر سركارعاليه باشم تا آماده بشه. - ده دقيقه‌اي آماده ميشم. ناچار روي مبل نشستم و به ساعت مچي نگاه كردم. - از همين الان ده دقيقه‌ات شروع شد. سر ده دقيقه من ميرما! فوري به سمت اتاق رفت. پوزخندي زدم. آخه مگه يه زن ميتونه توي ده دقيقه آماده بشه؟! به ساعت مچيم نگاه كردم. ده دقيقه شده بود. از روي مبل بلند شدم. لپتاپم رو برداشتم و به سمت در ميرفتم كه صداش اومد. نه دقيقه و چهل ثانيه‌است! كجا تشريف ميبريد آقاي ايراني؟ برگشتم و بهش زل زدم! طبق معمول چادرش رو سر كرده بود. مقنعه‌ي مشكيرنگي سرش بود و ساقدست فيروزه اي رنگي پوشيده بود. كيف مشكي رنگش رو روي دستش انداخته بود و به جز رژ كمرنگي كه روي لبهاش كشيده بود آرايشي روي صورتش نداشت. خداروشكر كه حداقل شبيه دخترهاي ديگه نيست كه خودشون رو توي آرايش غرق ميكنن. - چرا اينجوري نگام ميكني؟ - يه چادر سر كردن كه اين همه معطلي نداشت! گوشيش رو داخل كيفش گذاشت و كنارم ايستاد. - اگه سخنرانيتون تموم شد بريم! من ديرم شده. سري تكون دادم و به سمت پاركينگ رفتم. هردو سوار ماشين شديم. استارتي به ماشين زدم و صداي ضبط ماشين رو تا آخر بالا دادم. صداي آهنگ توي ماشين پيچيد و من دوباره به يادش افتادم؛ به ياد چشمهاي قهوه ايش، به ياد صورت زيباش، به ياد احسان گفتنهاش! آه خدايا! ايكاش يه درصد از حسي رو كه بهش داشتم درك ميكرد! ايكاش ميفهميد كه چقدر دوستش دارم! ايكاش! 👩‍⚖👩‍⚖👩‍⚖👩‍⚖ ميدونستم كه براي اين ايكاشها خيلي دير شده؛ اما من هنوز هم مثل قبل دوستش داشتم. نميتونستم فراموشش كنم؛ يعني نميخواستم. هر روز به اميد ديدنش مثل قبل شركت ميرم و هنوز نميخوام باور كنم كه اون ازدواج كرده و كنار مرد ديگه ايه. نه! من نميتونم اين رو باور كنم! مرد زندگي اون منم! فقط من! روبه روي بيمارستان ايستادم. مبينا از ماشين پياده شد. حتي صداي تشكرش رو هم نشنيدم. فقط ميخواستم خودم رو زودتر به شركت برسونم.💚 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶ 💫امام علی علیه السلام فرمود: چه بسا روزه دارى كه از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى بهره اى ندارد و چه بسا شب زنده‌دارى كه از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمى‌ برد.✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
⇦ حدیث شجره پیامبر(ص) فرمود: من و علی از یک درخت خلق شده‌ایم و سایر مردم از درخت‌های مختلف برخی مفسران آفرینش پیامبر(ص) و امام علی(ع) را از یک منشأ، دلیلی بر مساوی‌بودن آن دو در وجوب اطاعت و ولایت دانسته‌اند 📚 منابع: حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۶۳، حدیث ۲۹۴۹؛ حسکانی، شواهدالتنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۷۶و۳۷۷. ابن‌بطریق، خصائص الوحی المبین فی مناقب امیر المومنین، ۱۴۱۷ق، ص۲۴۶. @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان عزیز هدیه امروز مون #۱۳۵صلوات هدیه به به سلامتی و ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و حاجت روائیِ دوستانی که با ما در ذکر صلوات هم‌نوائی می‌کنند🌹🌹🌹 حدیث👇👇 رسول خدا صلي الله عليه واله می فرمایند : بخيل‏ ترين مردم ، كسى است كه نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد . إنَّ أبخَلَ الناسِ مَن ذُكِرتُ عِندَهُ ولَم يُصَلِّ عَلَيَّ . كنز العمّال : 2144 💖🌹🦋 یکی از دوستان کانال التماس دعا داشتن و خواستن دوستان مخصوص دعاشون کنن 🦋🌹💖
Joze 19-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-40.mp3
33.02M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 34 دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
روایت شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام افطار این دعا را زمزمه می‌کردند:  «بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»  خدایا براى تو روزه  گرفتیم و با روزى تو افطار می‌کنیم پس از ما بپذیر که به راستى تو شنوا و دانایى. @hedye110