eitaa logo
یادداشت‌های یک طلبه || امیر خندان
603 دنبال‌کننده
645 عکس
90 ویدیو
27 فایل
دغدغه، عکس‌نوشت ها و سوالات ذهنی یک طلبه 🖋امیر خندان #مِن_دانشگاه_حتّی_الحوزه #مشاهدات #دستور_از_خمینی ارتباط: @admin_delneveshtetalabe @delneveshtetalabe
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ فاطمیه ام زنگ هشدار ، در فاطمیه پر نوا تر است. حجابی که یادگار مادر شیعیان هست. شاید با برخی بچه های هیاتی در مورد اتفاقات اخیر نتوانیم به نقطه مشترکی برسیم، ولی فاطمیه خط مقدم و مرز مشترک ماست. چادری که رو سر خواهرامونه... هدیه فاطمه به مادرامونه... بچه شیعه رفیق هیاتی آهای رفیق معتقد به سیاهی پرچم محرم... این داستان های شوم که برای من و تو میخوانند، اول بر سر حجاب است و این رشته سر دراز دارد.
فرض کنید: چند هفته قبل وکیل بوده اید یعنی شغل وکالت را داشته و با اصطلاحات این شغل گفت و گو کرده اید چند روز پیش تر دکتر بوده اید، دیروز مهندس ناظر ساختمان، امروز کاپیتان هواپیما، فردا قرار است که فرمانده یک گروه نظامی باشید، و آخر هفته هم استاد دانشگاه، ماه بعد هم.... بازیگری یعنی همین چند خط بالاتر. هر موفقیتی را بازی کردن و به هیچ کدام دست نیافتن. یعنی همه بودن و هیچ بودن. و هر کس بهتر بازی کرد، بازیگر بهتری است. نه نفی کار بازیگری میکنم و نه ارزش گذاری. فقط یک نکته: لزوما کسی که نقش های خوب را بازی میکند و خوب هم بازی میکند، نمی‌تواند یک مصلح یا هدایت گر اجتماعی باشد. این متن توهین نیست، بازخوانی یک حقیقت است.
روز درسی، سال اول، سفر حرام سال اول دانشگاه با همه تلخ و شیرینی ها، به تعطیلات نوروز رسیده بود. تقریبا دهه سوم ماه اسفند شروع نشده بود که کلاس درسی ما تمام شد. حدود۱۷ یا نهایت ۱۸ اسفند. ۱۹اسفند هم آن سال پنج شنبه بود و بنا بر معمول اکثر دانشگاه ها، پنج شنبه دانشگاه تعطیل. بعد هم تعطیلات نوروز. ۱۳فروردین شنبه بود. دقیق یادم نیست ولی تصورم این است که باز به دلیل شلوغی جاده ها و دانشجویان خوابگاهی، کمی دیرتر از ۱۴ فروردین کلاس های مان شروع شد. به یاد دارم که تقریبا یک ماه درس تعطیل شد. گذشت تا سال اول حوزه. قانون درسی حوزه در سطح یک(شش سال اول درسی)، برگزاری درس از روز شنبه تا پنج شنبه ظهر هست. به خلاف نظام درسی دانشگاه. بماند که برخی روزهای جمعه و روزهای تعطیل نیز به درخواست استاد کلاس درس برگزار می شد و طلبه ها با رغبت شرکت می کردند. داستان های مفصلی دارد که الان بیان نمیکنم. نوروز سال اول طلبگی فرا رسید. بعد از چند ماه کلاس فشرده، دنبال تعطیلاتی بودیم که به کارهای عقب افتاده برسیم و کمی استراحت کنیم. بچه هایی که از شهرهای دورتر بودند، بعد از چندین ماه قرار بود برای دیدار خانواده هایشان برگردند. شاید اولین دیدار بعد از طلبگی. روی حداقل ۱۵ روز تعطیلی حساب کرده بودیم. چند روز به شروع سال جدید بود که برگه هایی در تابلوهای حوزه زده شد: شروع کلاس ها از روز ۴شنبه، ۵ فروردین. همه تعجب کرده بودیم! مگر حوزه تابع نظام آموزشی کشوری نبود!! اعتراض ها هم راه به جایی نبرد. پنج فروردین کلاس ها برگزار شد. حتی یکی از اساتیدمان روز ۱۳ فروردین که ۵شنبه بود، به دلیل تبعیت از علمای بزرگ که در این روز درس برگزار می‌کردند، کلاس را دایر کرد. قسمت دوم مطلب را بخوانید در👇👇👇 https://eitaa.com/delneveshtetalabe/1385
بخش دوم: و صوت کلاس را برای کسانی که به هر دلیل نتوانستند شرکت کنند ارسال کردند. کم کم ادبیات جدیدی در نظام درسی ما شکل گرفت: روز درسی... روز درسی یعنی شنبه تا چهارشنبه(برای سطح دو به بعد) و یا تا پنج شنبه. روزهای تعطیل، روز درسی نیست پس مهمانی و تا اندازه ای تفریح و...مجاز هست. شب درسی هم یعنی شبی که فردایش درس برگزار می شد. شب درسی باید درس فردا پیش مطالعه شود و مطالب مرور. برخی میگفتند: فلان عالم چون در یک روز درسی، در کلاس درسی که شرکت می‌کرده است، حاضر نشده، شهریه کل ماه را نمی گرفته است. یا فلان عالم، سفر در روز درسی را حرام می‌دانسته است و درس را واجب. پس اگر در ایام درسی سفری می رفته است نمازش را کامل می‌خوانده، چون سفرش را حرام می دانسته است. یکی از مصداق های سفر حرام که در فقه مطرح بود، مثال معروف سفر در ایام درسی بود. زمانی که سفر اربعین هم مثل این چند سال اخیر رونق این چنین نداشت، و حوزه تعطیلی رسمی برای اربعین در نظر نمی گرفت، برخی شبهه حرمت را مطرح می کردند. این بود که سفرهای طلبگی محدود می شد به ایام تعطیلات و یا تابستان. حالا چه سفر زیارتی باشد و چه تفریحی. @delneveshtetalabe
به این نتیجه رسیده ام: بی شعوری... نه سن و سال نه جنسیت نه مدرک تحصیلی نه رابطه دوستی و یا خانوادگی نه نه نه نه....هیچ نمی‌شناسد یک بی شعور به دردی مبتلاست که تا نپذیرد که یک بیمار است، چاره ای جز تحمل او برای دیگران نخواهد بود... بی شعور نباشیم🌹 شوخی و تمسخرِ لهجه، اسم، فامیلی،نسب و یا وضعیتی که فرد در ایجاد آن هیچ دخالتی نداشته و یا وضعیتی که فرد ناخواسته دچار آن شده مصداق کامل بی شعوری است. بی شعور نباشیم🌹🌹
از برخی کلمات خیلی می ترسم: به تدریج... ابدیت... دل شکستن... این لیست در حال تکمیل است.
یک راه بیشتر نداریم ما می میریم. زن و مرد. فارغ از سن و سال. بخواهیم یا نخواهیم. شب یا روز. در منزل یا بیمارستان. در صحت و سلامت و یا اوج بیماری. با تصادف، در میدان جنگ، زلزله و سیل و آتش سوزی. شاید قبر داشته باشیم، شاید هم نه. شاید تکفین و تشییع و تدفین داشته باشیم، شاید هم نه. ولی می میریم. شاید در وطن خود، شاید در غربت. شاید در دریا، یا روی خشکی، برخی هم در هوا. ولی آنچه که مسلم است می میریم. شاید در جمع دوستان و خانواده، شاید در کنج عزلت. شاید در اوج شادی، و شاید در اوج غم. می میریم... می میریم... می‌میریم... هر روز یک دور تسبیح صدتایی تکرار کنیم: می میریم..
در حد توان وقتی میخواهیم از نهایت حد توان بهره ببریم، باید جوانب را بسنجیم، استعدادسنجی کنیم و با رعایت تناسب به حد توان برسیم... پی‌نوشت: وقتی که حد توان بالاست ولی جوانب را نسنجیم همین عکسی میشود که مشاهده میکنید بخاری توان ایجاد شعله زیادی دارد ولی شیشه بخاری باید پله پله به سر حد توان برسد.
گاهی مفاهیم به دلیل قرابت و نزذیکی معنایی که با یکدیگر دارند و یا ارتباط تنگاتنگ این دو مفهوم، به جای یکدیگر به کار می روند و دو مفهوم جداگانه هستند که معنایی متفاوت دارند، اما ارتباط معنایی با یکدیگر دارند در شرع مقدس هم در مورد هر یک احکام خاصی وضع شده است. مثلا حجاب در برابر نا محرم... ولی گاهی برخی این دو مفهوم را فقط به داشتن حجاب محدود میکنند.و معلوم است که تقلیل و محدود کردن یک مفهوم به جزء آن، نوعی تحریف است.. با این اشتباه برداشت، برخی فقط به نوع پوشش در برابر نامحرم(چه مرد و چه زن)توجه کرده و احکام مربوط به حیا را در محیط خانه و در بین محارم خویش و یا در اجتماع فراموش میکنند.... هدف این متن یادآوری این نکته است: حیا را در کلام و پوشش در محیط خانه، جمع های فامیلی و اجتماع فراموش نکنیم @delneveshtetalabe
بیست ثانیه، یک روایت! دعا یعنی درخواست از مقام والاتر دعا یعنی این که من خودم را وصل به تو میدانم جهان و آنچه درک میکنیم، سراسر از خیر وجود توست، پس من هم از تو درخواست میکنم.
یادداشت‌های یک طلبه || امیر خندان
به این نتیجه رسیده ام: بی شعوری... نه سن و سال نه جنسیت نه مدرک تحصیلی نه رابطه دوستی و یا خانوادگی
خاویر کرمنت نویسنده ای است که کتابی به این نام دارد«بیشعوری» میتوانید در نرم افزارهای کتابخوان، در مورد این کتاب بیشتر بخوانید: https://amp.taaghche.com/book/8213/%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%B9%D9%88%D8%B1%DB%8C یک نویسنده همیشه انگیزه شخصی برای نوشتن یک مطلب ندارد. از دیروز تا الان چندین نفر سوال کردند چه اتفاقی افتاده است!؟ برای نوشتن یک مطلب همیشه نیاز به یک اتفاق نیست و همیشه انگیزه شخصی سبب نوشتن نیست.
یادداشت‌های یک طلبه || امیر خندان
بیست ثانیه، یک روایت! دعا یعنی درخواست از مقام والاتر دعا یعنی این که من خودم را وصل به تو میدانم
سوال: چرا بعد از دعا دست هایمان را به صورت می کشیم؟! این دست ها سرشار از نور شده... سرشار از فضل و رحمتی بی انتها...
شنیده بودم آش نخورده و دهن سوخته ولی امروز طعم شیرینِ شیرینی نخورده را چشیدم. خانمی که در صف نان ایستاده بود رو به شاطر کرد و گفت: آقا مرتضی! کی شیرینی میدی!؟ شاطر با لبخند ریزی گفت: شیرینی چی!؟ خانم فقط یک کلمه گفت: قدم نو رسیده... همه لبخند زدند. شیرینی پخش شده بود.
خدا، استاد بهانه تراشان عالم است. برای هر زمان و مکانی بهانه ای برای بندگانش می تراشید. بهانه دعا کردن بهانه طلب رزق بهانه طلب عفو و بخشایش بهانه برگشت به سوی او اگر در تنهایی هستید، دعای پنهانی در نزدش برتر از هفتاد دعای علنی است(دعوةٌ تُخفیها افضلُ عند اللهِ مِن سَبعین دَعوةً تُظهرها) اگر وقت اذان است یا وقت باران و وزش باد اگر هنگام ظهر است و یا مغرب اگر نیمه شب در نماز یک رکعتی وتر هستی و یا اگر همان زمان وقت سحر را درک میکنی یا پس از سپیده دم قبل از طلوع و قبل از غروب آفتاب یا وقتی که... همه این ها را بهانه کرده است برای استجابت. برای خواندن او. وای از کسی که در طلب دعا بخل بورزد! وای از کسی که در طلب کم بخواهد و خدا را کوچک ببیند!
موقع خواب چند دقیقه ای به این جملات فکر کنیم: شاید این آخرین خواب ما در این دنیا باشد. چه بسیار کسانی که موقع خواب چشم بستند و دیگر باز نکردند. ما هم از قاعده تخلف ناپذیر مرگ پیروی خواهیم کرد. شاید در بیداری و شاید در خواب. موقع بیداری، اشتغالات فراوان مانع از تفکر به آینده هست. موقع خواب، چند دقیقه تامل لازم است: اگر از خواب امشب دیگر برنخیزم چه؟! و اگر فردا باز حیاتی نو یافتم، چه برنامه ای دارم!؟
یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ نماز صبح مسجدی در محله نیروگاه قم عکس هایی که یک دنیا حرف دارند...
چند روز شلوغی پیش رو دارم... چند سفر... چند کار که برای موعد مشخص همین چند روز است و ان شاالله شروع از فردا... به دعا محتاجم 🤲
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. 📝 بازدید "مجمع نویسندگان حوزوی " از نمایشگاه مسجد جامعه پرداز و برگزاری سیزدهمین محفل یادداشت خوانی کانون فرهنگی تبلیغی مداد الفضلاء 🔻منار| در این بازدید که با روایت حجت الاسلام والمسلمین موحد همراه بود، نویسندگان خواهر و برادر طلبه، با قسمت های مختلف نمایشگاه آشنا شدند. ◽️در ادامه حجت الاسلام والمسلمین پشم فروش، مدیر نمایشگاه مسجد جامعه پرداز، ضمن خیر مقدم به میهمانان به تشریح فعالیت ها و اهداف برگزاری این نمایشگاه پرداخت. ◽️در حاشیه این بازدید، اعضای کانون فرهنگی تبلیغی مداد الفضلاء، به بیان تجربیات نویسندگی خود پرداختند. ➕ مشروح خبر؛ https://manariran.com/?p=2185 📸مشاهده و دانلود تصاویر؛ https://manariran.com/?p=2193 🌐کانال رسمی نمایشگاه مسجد جامعه پرداز eitaa.com/joinchat/2352480443Ca9f58eae82
یادداشت‌های یک طلبه || امیر خندان
روز سه‌شنبه توفیقی شد و در جمع دوستان و اساتید، روایت نمایشگاه را با جان و دل شنیدیم. ان شاالله به زودی مطلبی با عنوان «مسجد در مسجد» را در کانال بارگزاری خواهم کرد...
بسم الله الرحمن الرحیم 1⃣ تبلیغ، فرصت ارتباط نزدیک تر با مردم کوچه و بازار و مسجد و محراب است. تبلیغ یعنی رساندن سخن های شنیده نشده و یا کمتر شنیده شده. رفقای همراه ما چند مهندس هستند. مهندس عمران و کامپیوتر ولی سوال های ذهنی و راضی نشدن به جواب های رایج، سبب شده به سراغ درس طلبگی بیایند. و حالا خودشان به دنبال گفتن حرف هایی هستند که چندین سال است به دنبال جواب شان هستند.
2⃣ هدیه... یکی از رکن های سفرهای تبلیغی هدیه هست. هدیه برای مسابقات، ارتباط گیری، سرگرمی و یا حتی برای تقویت یک رفتار در مخاطب و... هدیه و توزیع آن، بدون رویکرد تربیتی میتواند ضد خودش عمل کند و باعث ایجاد رفتارهای ناشایست در مخاطب شود. این مهارت مربی و شخص هدیه دهنده هست که با هدیه چه رویکردی را دنبال کند تا به هدف مشخص منجر شود.
یادداشت‌های یک طلبه || امیر خندان
2⃣ #قسمت_دوم #سفرنامه_جهادی_فاطمیه #سفرنامه_جهادی #فاطمیه هدیه... یکی از رکن های سفرهای تبلیغی هدی
این هدایا مخصوص دانش آموزان است. به یاد دارم یکسال در سفر تبلیغ محرم، مقدار زیادی شکلات همراه داشتیم و عمدتا در مدارس و در ارتباط با دانش آموزان پخش میکردیم. بزرگتر ها نیز که این صحنه را می دیدند، گاهی درخواست شکلات می‌کردند. هدیه یک عدد شکلات، سبب یک گفت و گوی نیم ساعته و دادن راهکار برای حل مشکلات یک خانواده می شد.
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. 🔴 «ب» مثل بحران اجتماعی ✍️امیر خندان، عضو تحریریه مدادالفضلاء در خبرگزاری حوزه نوشت: در زمان دانشجویی، این عبارت را از یکی از اساتید مکرر می شنیدم:« سخت تر از فیزیک هسته ای، جامعه شناسی است.» هر چند این گزاره چندان علمی نباشد ولی در پی خود یک حقیقتی دارد و آن هم سخت بودن درک مسأله اجتماعی و توان پاسخ به آن است. مسأله اجتماعی تابع یک عامل و یا چند عامل نیست. مسأله اجتماعی تابع چندین عامل است از جمله موجود پیچیده ای به نام انسان. به همین دلیل درک مسأله در قدم اول و توانایی پاسخ صحیح به آن در مرحله دوم دشوار است. حوادث اخیر( شهریور و مهر۱۴۰۱) گویای واضح یک مسأله اجتماعی است که با سایر ابعاد سیاسی و اقتصادی ترکیب شده است. اگر در حوادث سالهای قبل به مسائل سیاسی و اقتصادی به عنوان دو عامل مهم توجه می شد، آنچه که در جریانات اخیر دیده میشود، پر رنگ شدن مسأله اجتماعی است که در صورت عدم پاسخگویی صحیح و یا برخوردهای امنیتی و سیاسی، توان تبدیل شدن به یک بحران اجتماعی را دارد. 🔗 متن کامل در خبرگزاری حوزه @HOWZAVIAN
3⃣ پذیرایی ساده یکی از آسیب‌هایی که متوجه مجالس مذهبی است، توجه و تاکید بیش از اندازه به پذیرایی هاست. متاسفانه گاهی برگزاری یک جلسه معطوف به داشتن پذیرایی می شود. بعد از منبر رفتن و روضه خواندن، در مسجد نشسته بودم. یکی از هیاتی ها سینی ای روبرویم گرفت. یک کاسه برداشتم. یک کاسه را هم به اجبار روی زمین گذاشت. پذیرایی ساده یعنی همین. لازم نیست که حتما مجالس به ناهار یا شام ختم شود.
4⃣ قبل از من یوسف رفته بود سر کلاس بچه های اول ابتدایی و نقاشی برایشان کشیده بود. با او هماهنگ کردم و وارد کلاس شدم. تخته را پاک کردم و بالای تخته، گوشه سمت راست با ماژیک آبی نوشتم بسم الله الرحمن الرحیم. بعد با ماژیک قرمز نقطه ها را گذاشتم و اعراب زدم. بچه ها ذوق کردند. داشتم نقاشی بچه ها را نگاه می کردم که دیدم محمدطه، دارد روی تخته با ماژیک می نویسد بسم الله الرحمن الرحیم. گاهی یک حرکت به ظاهر کوچک یک معلم، میتواند سرمشق و الگوی دانش آموزان شود. نه لزوما حرف های او، بلکه حتی یک نوشته کوتاه، می‌تواند جهان فرهنگی دانش آموز را جهت دهد. پی‌نوشت: معلمی داشتم در دوران دبیرستان. در بدو ورود به کلاس، بالای تخته گوشه سمت راست، می نوشت: هو الحکیم. بچه ها همه او را با این سرآغاز می شناختند.