eitaa logo
یادداشت‌های یک طلبه|امیر خندان
595 دنبال‌کننده
655 عکس
91 ویدیو
27 فایل
دغدغه، عکس‌نوشت ها و سوالات ذهنی یک طلبه 🖋امیر خندان #مِن_دانشگاه_حتّی_الحوزه #مشاهدات #دستور_از_خمینی ارتباط: @admin_delneveshtetalabe @delneveshtetalabe
مشاهده در ایتا
دانلود
10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسفر مادران باشیم در این سفر معنوی... سفری با عشق و لذت و جذابیت اگر مادر هستید، شما هم چشم های خود را ببندید و راهی شویید... بعضی گریه ها خیلی دوست داشتنی هستند... نمی شود روی آن قیمت گذاشت و اگر نه میگفتم خریدنی هستند... به یاد مادری که گفت: بهشت.. و مادری که تا آخر عمر ماهی نخورد... اصل ماجرا را در پست بعدی بخوانید... 👇👇 https://eitaa.com/delneveshtetalabe/1451 👆👆 کلیپ را ببینید در👇👇 https://www.aparat.com/v/FI48r
یادداشت‌های یک طلبه|امیر خندان
همسفر مادران باشیم در این سفر معنوی... سفری با عشق و لذت و جذابیت اگر مادر هستید، شما هم چشم های
👆👆👆 اما اصل ماجرا: چند شب پیش، همین شیخ شلوغی که در فیلم مجری برنامه هست، دور افتاده بود توی خوابگاه. یک دسته پول از تراول ۵۰ هزار تومانی تا اسکناس ۵ هزار تومانی توی‌ دستش بود. به من که رسید گفت: تو که برای شیشه شکسته بخاری مطلب مینویسی، بیا و برای کانون ما هم یک قدم خیر بردار. البته ناگفته پیداست که قبل از این حرف، مثل بقیه از من هم پول گرفت. خلاصه ماجرا این است که در گوشه ای از این کشور، چند نفر پرچم تربیت چند تا نوجوان را به دست گرفته اند. نمونه کارشان را هم در کلیپ‌بالا دیدید. ولی برای مخارج کانون با مشکل مواجه هستند. طبق گفته این رفیق، به سازمان و ارگانی هم وابسته نیستند. برای خرید یک سری اقلام ابتدایی دچار مشکلات قرض و قسط و وام شده اند. شماره تلفن این رفیق و آدرس نزد من امانت هست، برای کسی که اطلاعات بیشتری میخواهد. شماره کارت کانون: 6037697624808421 کانون نوجوانان آل یاسین آدرس مجازی گروه در آپارات https://www.aparat.com/Resano کلیپ بالا که مربوط به روز مادر است👇 https://www.aparat.com/v/FI48r
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🖌پرونده‌های اضافه ✍️ امیر خندان، عضو تحریریه مدادالفضلاء دنبال عکسی از مراسم فاطمیه امسال، در گالری گوشی بودم. دو سه دقیقه ای وقتم را گرفت. انگشت شصتم را روی صفحه مدام بالا و پایین می‌کردم. در همین حال، ۴۸ عکس و فیلم اضافه را هم پاک کردم. بالاخره عکسی که می‌خواستم پیدا شد. یکباره صفحه آخر گوشی را به سمت پایین کشیدم. بالای صفحه، دو عدد نوشته بود: تعداد عکس ، تعداد ویدئو... خیلی از کارهایی که در زندگی روزانه انجام میدهیم، شبیه همین گالری گوشی است که حساب و کتاب تعداد آنها را نداریم. هر پوشه هم پر است از فایل های متعدد: پوشه ی دل هایی که شکستم پوشه ی غیبت ها پوشه ی کم کاری ها.. 🔗 متن کامل در صفحه شخصی نویسنده @HOWZAVIAN
پرونده های اضافه دنبال عکسی از مراسم فاطمیه امسال، در گالری گوشی بودم. دو سه دقیقه ای وقتم را گرفت. انگشت شصتم را روی صفحه مدام بالا و پایین می‌کردم. در همین حال، ۴۸ عکس و فیلم اضافه را هم پاک کردم. بلاخره عکسی که میخواستم پیدا شد. یکباره صفحه آخر گوشی را به سمت پایین کشیدم. بالای صفحه، دو عدد نوشته بود: تعداد عکس ، تعداد ویدئو. بارها این دو عدد را چشمم دیده بود، ولی توجه خاصی نکرده بودم. گالری را بستم و ماشین حساب گوشی را باز کردم. حساب و کتاب این شد: ۱۷۵۰۸ تعداد عکس ها، به علاوه ۱۱۷۵ تعداد فیلم ها، که می شود: ۱۸,۶۸۳ مجموع کل عکس ها و فیلم های گالری گوشی. برای رند‌ شدن ۶۸۳ را هم در نظر نمی گیریم. می شود ۱۸ هزار. اگر بخواهم برای هر عکس و فیلم ده ثانیه توضیحی بدهم می شود: ۱۸۰ هزار ثانیه؛ به تعبیر دیگر می شود ۳ هزار دقیقه؛ و با تقسیم بر ۶۰ می شود ۵۰ ساعت. یعنی بیش از دو شبانه روز، با احتساب هر عکس و فیلم ده ثانیه و بیش از حداقل دو روز ممتد بدون هیچ استراحتی حرف زدن. تازه چند تا از فیلم ها، مستند هستند و دیدن مجموع فیلم ها چندین ساعت طول میکشد. خیلی از کارهایی که در زندگی روزانه انجام میدهیم، شبیه همین گالری گوشی است که حساب و کتاب تعداد آنها را نداریم. هر پوشه هم پر است از فایل های متعدد: پوشه ی دل هایی که شکستم پوشه ی غیبت ها پوشه ی کم کاری ها پوشه ی تمسخر ها پوشه ی نیش و کنایه ها پوشه ی... فرصت کم است. همه رفتنی هستیم. دیر یا زود! اصلا فرض کنیم،‌ هیچ حساب و کتابی بعد از این دنیا نباشد؛ شرط انصاف چیست !؟ وجدانمان چگونه قضاوت میکند!؟
چند ماهی هست به دنبالش هستم. شده مصداق گشتم نبود نگرد نیست. هم قم را گشته ام و هم مشهد را. چند نفر از دوستان و فامیل هم در مشهد به سراغش رفتند. رفیق هم حجره ای هم از اینترنت جست و جویی کرد. حتی توانست پول را واریز کند ولی چند روز بعد پول را مرجوع کردند. و داستان های دگر در راه یافتن این کتاب... نسخه نرم افزاری را دارم به دنبال نسخه چاپی هستم. اگر نمایشگاه کتاب و یا فروشگاه کتاب های قدیمی میشناسید،و یا.... به دنبال این کتاب هستم: کتاب تنبیه الانبیا و الائمه اثر سید مرتضی چاپ بوستان کتاب
کمتر از یک ماه! به فاصله کمتر از یک ماه وقوع انقلاب اسلامی، شاه کشور فرار میکند... نمیدانم خودش این قدر درک بالایی داشته یا او به فهماندند که وقوع انقلاب نزدیک است... ۲۶ در ۱۳۵۷ شاه فرار میکند... و ۱۲بهمن ورود امام خمینی... و سرانجام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷... و قطعا میدانید که شاه تنها فرار نکرد بلکه با ثروت عظیمی از کشور گریخت... «شاه بی شین» که روایت داستانی از وقایع زندگی شاه دارد میتواند در این زمینه اطلاعات خوبی در اختیار خوانندگان قرار دهد.
درست درخواست کنیم! درخواست درست، باید از کسی صورت بگیرد که توانایی آن را دارد. و صد البته که فقط یک نفر است که بهترین توانایی را داراست. نه بخل در بخشش دارد و نه ترس از عطا کردن. پی‌نوشت: این دعا را در سجده آخر نماز برخی میخوانند. هم بخوانیم، هم خدا را دارای این صفات بدانیم، و هم او را این گونه به دیگران بشناسانیم.
این یک مکالمه است!! شما چطور مکالمه میکنید؟ وَ قَالَ لَهُ نَصْرَانِيٌّ :أَنْتَ‏ بَقَرٌ . قَالَ :لَا أَنَا بَاقِرٌ . قَالَ أَنْتَ ابْنُ الطَّبَّاخَةِ. قَالَ:ذَاكَ حِرْفَتُهَا. قَالَ :أَنْتَ ابْنُ السَّوْدَاءِ الزِّنْجِيَّةِ الْبَذِيَّةِ . قالَ إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَهَا وَ إِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ قَالَ فَأَسْلَمَ النَّصْرَانِي‏. مردى نصرانى به او گفت تو بقر(گاو)هستى. فرمود:نه من باقرم ! گفت:فرزند زنى آشپزى. فرمود:اين شغل او بوده. گفت:تو فرزند يك سياه حبشى نابكارى؟ فرمود :اگر راست ميگوئى نابكار بوده خدا از او بگذرد اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد، نصرانى مسلمان شد. قسمت اول مکالمه: ما اگر در اولین قسمت این مکالمه قرار بگیریم چه کار میکنیم؟ عبارت های زشتی همچون: نگذار آن روی سین گاف من بلند بشه! و... حکایت از وضعیت ما دارد. قسمت دوم: عبارت بی معنایی که حتّی بین برخی از مذهبی ها هم رایج است: وقت اسم مادرم را آورد دیگر نفهمیدم، من هم هر چه از دهانم بیرون آمد به او گفتم.... فحشِ ناموسی داد، من هم دیگر نفهمیدم.... قسمت سوم مکالمه: چند نقطه می گذارم.... کمی تامل کنیم... رفیق هیاتی! بچّه شیعه،با شما هستم... شما که عاشق اهل بیت هستی و سینه زن و گریه کن... اگر تو هم فحش بدهی و ناسزا بگویی... اگر فحش هایِ زشتِ رایج در جامعه و فضای مجازی را تو هم تکرار کنی، پس چه اقتدایی به امامت کرده ای!!؟؟ پینوشت: 1.یادم می آید در تلویزیون شهاب مرادی گفت: یک موتوری با شتاب رد می شد. خطاب به من گفت مارمولک! لبخند زدم!شاید یک تصویر خوبی از روحانیت در ذهنش بماند... 2.پیر غلام اهل بیتی می گفت:در آخر برنامه هیات دعوایی شد. به من فحش ناموسی دادند،برای حرمت امام حسین سکوت کردم...
زمانِ بی مکان، مکانِ بی زمان لحظه ای خود را فارغ از این دو مفهوم در نظر بگیرید. یعنی زمان و مکان. هیچ لحظه ای از زندگی ما بدون این دو مفهوم نیست. حتی کلمه «لحظه» هم خود بیانگر زمانی است که در آن زندگی میکنیم. لحظه ای هم نمی توانیم از این زمین و فضایی که آن را احاطه کرده است، فارغ شوییم. حتی اگر بپذیریم که به سیاره های اطراف زمین هم بشری پا گذاشته است. زندگی ما پیچیده با این دو مفهوم هست: زمان و مکان. خالق این دو مفهوم، که چیره بر آن دو است، با بشری که بسیار دوستش دارد در قالب این مفهوم حرف های بسیاری دارد. نه لطف و رحمت او در بندِ زمان و مکان است و نه انتهایی برای رحمتش می توان تصور کرد. ولی لطفش را برای انسان که با دو مفهوم زمان و مکان گره خورده است، در برخی زمان ها و مکان ها، بهتر و بیشتر عیان میکند. «رجب» همان فرصتی است که لطف او را تنفس کنیم. به او عشق بورزیم. و از او یاد کنیم. رجب فرصتی است برای تجدید مسیر بندگی. او دوست دارد که زمان و مکان را بهانه ای کند برای کسانی که بندگی او را از یاد برده اند، وگرنه او خدایی کردن خود را بلد است.
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🌐 زمانِ بی مکان، مکانِ بی زمان ✍️ امیر خندان، عضو تحریریه مدادالفضلاء لحظه ای خود را فارغ از این دو مفهوم در نظر بگیرید. یعنی زمان و مکان. هیچ لحظه ای از زندگی ما بدون این دو مفهوم نیست. حتی کلمه «لحظه» هم خود بیانگر زمانی است که در آن زندگی میکنیم. لحظه ای هم نمی توانیم از این زمین و فضایی که آن را احاطه کرده است، فارغ شوییم. حتی اگر بپذیریم که به سیاره های اطراف زمین هم بشری پا گذاشته است. زندگی ما پیچیده با این دو مفهوم هست: زمان و مکان. خالق این دو مفهوم، که چیره بر آن دو است، با بشری که بسیار دوستش دارد در قالب این مفهوم حرف های بسیاری دارد. نه لطف و رحمت او در بندِ زمان و مکان است و نه انتهایی برای رحمتش می توان تصور کرد. ولی لطفش را برای انسان که با دو مفهوم زمان و مکان گره خورده است، در برخی زمان ها و مکان ها، بهتر و بیشتر عیان میکند. «رجب» همان فرصتی است که لطف او را تنفس کنیم. به او عشق بورزیم. و از او یاد کنیم. رجب فرصتی است برای تجدید مسیر بندگی. او دوست دارد که زمان و مکان را بهانه ای کند برای کسانی که بندگی او را از یاد برده اند، وگرنه او خدایی کردن خود را بلد است. @Howzavian