eitaa logo
یادداشت های یک طلبه
605 دنبال‌کننده
631 عکس
87 ویدیو
25 فایل
دغدغه، عکسنوشت ها و سوالات ذهنی یک طلبه #مِن_دانشگاه_حتّی_الحوزه #کتاب #کتاب_بخوانیم #مشاهدات #دستور_از_خمینی ارتباط: @admin_delneveshtetalabe @delneveshtetalabe
مشاهده در ایتا
دانلود
همین ایام، یعنی هفته آخر بهمن و هفته اول اسفند، زمانی است که دانه های گندم را آب می ریزند تا جوانه بزند و بعد تبدیل به سبزه شود... کاش این کار ناصحیح، با جایگزینی فرهنگ خرید گلدان و گل های خانگی، حذف شود. http://www.shabestan.ir/detail/News/911385 صد تُن گندم!!! صرف سبزه شب عید!!! آن هم فقط در یک استان!!!
لکّه ننگ...!!! چند شب قبل، از کنار بقالی محله عبور می‌کردم. نگاهم به سیب های قرمز روی میز جلوی مغازه افتاد. سیب ها درشت و آبدار بودند ولی این که داخل پلاستیک آن هم بیرون مغازه تلنبار شده بودند، گویای همه ماجرا بود:« سیب آبگیری» نگاهی به قیمت سیب های داخل مغازه کردم. از مغازه دار قیمت پلاستیک های سیب را پرسیدم. اختلاف قیمت تقریبا در هر کیلو سه برابر بود. یک لکّه شده بود مایه‌ی سقوط قیمت، آن هم حدود سه برابر! حکایت سیب ها، حکایت ما آدم ها هم هست. ظاهر زیبا، ولی همراه با یک لکّه عار، ارزش ما را چند برابر کم میکند. نیش زبان، بد دهانی و فحاشی، زبان عادت کرده به بدگویی، منفی گرایی و....هر آنچه که عیبی اخلاقی است، ارزش ما را از قیمت واقعی خودمان، کم میکند. ارزش ما بهشت است. خودمان را به غیر آن نفروشیم. قالَ مُوسَى بنُ جَعفَر عليه السلام: اِنَّ اَبْدانَكم لَيْسَ لَها ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةُ، فَـلاتَبيعُـوها بِغَيْـرِها. امام كاظم عليه السلام فرمود: همانا بدنهاى شما را بهايى جز بهشت نيست. پس آنـرا به غـير بهشت نفـروشـيد. (تحف العقول، ص ۴۱۰) @delneveshtetalabe
ماهی یکبار، با تعدادی از رفقای طلبه دور هم می نشینیم و فیلم های برتر جهان را می بینم. به قدر تلاش مان تحلیل میکنیم، در مورد داستان و هدف فیلم می نویسیم. این که کارگردان تلاش می کرد چه بگوید؟، چگونه این حرف را زده است؟، با ذهن مخاطب چه میکند؟ و... اگر فرصت شد چند کلامی در موردش خواهم نوشت.
Reza Narimani {Melovy.ir}.mp3
4.69M
اگه همه رهام کنند غمی ندارم همه ردم کنند امام رضا رو دارم تو باشی حال نوکرت که بد نمی شه هیچ جای دنیا برای من مشهد نمی شه من هر دفعه یه کوله بار غم میارم تو صحن جامعه چقدر خاطره دارم مددی سلطان
چهارشنبه... هوای بارونی... کمی چاشنی تمنای حرم... همیشه که نباید نوشت گاهی هم باید شنید: آمدم ای شاه پناهم بده...یا سلطان خط امانی ز گناهم بده...یا سلطان
💫 حرز معتبر امام جواد(ع)💫 ✨برای دفع چشم زخم ، حفظ آبرو ، گشایش کار ، حاجت روایی و ایمن بودن از بلا و شیاطین و اجنه ✨حرز معتبر زیر نظر شاگردان علامه حسن زاده آملی و روی پوست آهو و در روز و ساعت مناسب تهیه میشه و درون قاب نقره ای قرار میگیره 💫برای ثبت سفارش پیام بدین @javad_abbasi110 اگه دوست داری حرز سفارشی با اسم خودتو داشته باشی همین الان عضو شو 🤩 https://eitaa.com/joinchat/2102198497Cc46ab7a9fa
آقا جواد اراکی، از فعالین فضای مجازی هستند... آشنایی بنده با ایشون، برمیگرده به دوره فعالیت در اینستاگرام همونجا یک سلسله استوری در مورد حرز زدند و ذخیره کردند.
نور گاهی ظلم کرده ایم. نور را رها کرده ایم. ظلمت را یاری کرده ایم. قرآن فقط برای ماه رمضان نیست. برای سر قبور هم نیست. برای مسجد هم نیست. قرآن کتاب زندگی است. کتاب تاریخ نیست. کتاب علمی صرف نیست. هر چند تاریخ و مطالب علمی نیز دارد.
هدایت شده از شرح حال
رفتی پیش امام رضا ع؟ نوش جانت عزیز دلم. نوش جانت اهل مردانگی و فتوت. نوش جانت سید اندیشمند و نخبه ما. بیا جلسه ات را مدیریت کن. «مصلح کیست؟» مصلح کسی است که وقتی پر میکشد و میرود، جلودارها زمزمه میکنند«حالا چه کسی جایش را پر کند؟» رفتی با معرفت؟ نگفتی برادرانت احساس میکنند پشتشان میشکند؟ نگفتی حالا استادهایت که متواضعانه پا دوییشان را میکردی، گمنام و مخلصانه، حالا چطور خبر رفتنت را بشنوند؟ سید! به امام رضا ع سلام ما را برسان. بگو آقا جان سیدعلی خامنه ای، سید علی خامنه ای، سیدعلی خامنه ای. مظلوم است. سید! تو را به خدا برای ما فکری کن. لامصب دلمان تنگ میشود برای خنده هایت برای آن چهره نورانی ات برای آن بدو بدو کردنهایت. به قول آن شعر که سر در پروفایلت کوبیده بودی: راز دل را نتوانم به کسی بگشایم که در این دیر مغان راز نگهداری نیست @ali_mahdiyan
خدایش بیامرزد... از طلبه های فعال مدرسه معصومیه بود. چند تصویر از او در ذهن دارم...یکی از تصاویر تلاشش برای برپایی جشن غدیر در مدرسه بود. چند ساعتی است که در کانال های دوستان و اساتیدم پیام های تسلیت در حال پخش شدن است.. برای صبوری دوستانش و شادی روحش صلواتی هدیه کنید
دیروز تا الان شاید بالغ بر صد پیام در مورد سید دیده ام. عکس و فیلم و پادکست و... دوستان نزدیک به او، داغ سنگینی دیده اند. صبح جمعه دیدم محمدرضا پیام داده است. حال و روز اطرافیان غمبار است. روز جمعه است لطف کنید برای صبوری عزیزان و نزدیکانش صلواتی هدیه کنید.
به نام خدا 🖋سید مصطفی مدرس چند سال قبل سه تا رفیق شرخر پیدا کردم. همانهایی که چک مردم را ارزان میخرند و بعد به قول خودشان طرف را پول میکنند. اولی‌ را، اولین بار در زندان دیدم. سابقه‌دار و پنج بار تجربه زندان! آدم‌ها تا وقتی احساس میکنند اشتباه میکنند راه برگشت دارند. فرق آدم بدهای معمولی با آدم بدهای مثل ما همین است. توجیه نمیکنند! برای همین یک روزنه که باز بشود راهشان عوض میشود! خلاصه یک روزنه‌ای برای این رفیق ما باز شد و تصمیم گرفت -به قول خودش- دست از راهزنی بردارد. الان چند سالی هست دنبال تصمیمش را گرفته و تلاش میکند جبران کند. دو تا رفیقهایش را هم منصرف کرده! یک هیات سه نفره هم دارند که گاهی میروم منبری‌شان بشوم. دوسال قبل برای سیزده رجب میخواستند دیگ نذری در جایی علم کنند و سفره علی بیندازند، بزرگواری مانع شده بود. خب این آدم‌ها وقتی عوض میشوند که همه چیزشان عوض نمیشود. ممکن است بددهن یا لات بمانند یا هنوز گوششان پی آنچه گوش دادن درست نیست، باشد. حتی ممکن است آنقدر که به دلمان بچسبد از نظام و انقلاب دفاع نکنند یا حتی تکه هم بیندازند. مثل خود ما که هنوز همه چیزمان مطابق آنچه باید عوض نشده! از قضیه نذری خیلی ناراحت شده بودند، عمیقا حس میکردند کنار گذاشته شده‌اند. با هم صحبت کردیم ولی تاثیر خیلی بدی رویشان گذاشته بود. هیات‌شان یک ماهی بود تعطیل شده بود! خدا لطف کرد و یه فکری به سرم زد. جمع را یک سفر قم مهمان کردم و رفتیم سر مزار رسول ترک! گفتند ماجرای این چیست؟ گفتم یک جمله‌ای ماجرا این است امام حسین به یک نفر لات خر زور نشان داده به اندازه سگ نگهبان قبولش دارد. این ماجرا به جان آن یک نفر خیلی چسبیده و شده رسول ترک! همین برای هوایی کردن چند تا آدم خر زور در همانجا کافی بود ولی فکر کردم نباید ولش کرد. همین فیلم قلی خان را نشان‌شان دادم گفتم چند سال به زور از چند نفر پول گرفتید و الان دنبال حلالیت هستید؟ بیایید یک قدم بالاتر بردارید هر کدام سالی یک نفر را آزاد کنید. پول ندارید ولی همان‌قدر که قبلا با زور کام مردم را تلخ کردید حالا با زبان نرم گره باز کنید. کار سختی است -مخصوصا اگر خوشنام و با آبرو نباشی- ولی تا الان به همتشان، بیست و سه نفر با حدود مبلغ دویست و سی میلیون تومان آزاد شدند. یا طلبکارها بخشیدند یا از جایی پولشان را جور کردند یا دلالی خیر کردند و اهل خیر را به نیاز وصل کردند. فقط یکبار رفتم ببینم چطور کار را پیگیری میکنند که همان یکدفعه، صاحب دیه آب دهان به صورت یکی‌شان انداخت! خشکم زده بود! گفتم الان لهش میکند ولی خم شد دست طرف را گرفت و بوسید. کار سختی است، مخصوصا اگر خوشنام و با آبرو نباشی! دیروز یکی از آن سه نفر تصادف کرد و امشب به رحمت خدا رفت. تا شنیدم ناخودآگاه گفتم این بار قلی خان مدیون خودش نشد! و شاید این بار آرزوی رسول ترک شدن یک نفر براورده شد! خدا را چه دیدی! ایام علی است و سفره کرمش! این دومین رفیقی است که این چند روزه از دست میدهم. المرء مع من احب نویدبخش‌ترین چیزی است که این روزها میگویم. کاش روز حساب کنار صف همین رفیقها جایمان بدهند. همین‌هایی که از هیچ برای خودشان بهشت میسازند و هزار بهانه نشد و نمیشود راهشان را سد نمیکند. همین آخر مجلسی‌های کارکن بی‌ادعا! پی‌نوشت: متنی که خواندید از سید مصطفی مدرس هست که در ایام ماه رجب(بهمن ۱۴۰۱) در یکی از گروه های فضای مجازی منتشر کرد. پنج شنبه۲۷ بهمن، حدود یک هفته بعد از انتشار پیام، خبر فوت این طلبه فاضل، دوستانش را در غمی سنگین فرو برد. خدایش رحمت کند. فاتحه ای نثارش کنید.
32-moazen zadeh78513.mp3
1.19M
مشکلی نیست که آسان نکند دست علی.... بشنوید و لذت ببرید...با صدای مرحوم موذن زاده اردبیلی از اعمال شب مبعث، زیارت امیر المومنین است. چرا؟ جای تامل دارد. امتداد بعثت چیست؟ خواندن نکته شیخ عباس در مورد« لیله الاحیاء» خالی از لطف نیست.
هدایت شده از دیده بان
1401-11-28.mp3
2.94M
🎙شما به قسمت دهم دیده ‌‌بان گوش میکنید 📆 ضبط شده در ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ 📋 این قسمت : "معنای بعثت " (🌾 عید مبعث مبارک همه ی بشریت 🌾) ✍️ آیا ما هم میتوانیم مبعوث شویم ؟ ✍️ آیا ما هم میتوانیم بی تاب بشریت شویم ؟ ✍️در روز مبعث چه اتفاقی برای پیامبر اسلام رخ داد ؟ ✅ در این قسمت به معنای بعثت با توجه به مطالب کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" میپردازم و در پایان توصیفی میکنم از شخصیت " مرحوم سید مصطفی مدرس " ⏰ مدت زمان صوت : ۷ دقیقه ۴۷ ثانیه #️⃣ کلمات کلیدی این قسمت : 🌀🌀 دیده بان 🔰🔰 @talabedideban
رضا از طلابی است که مجموعه پادکست روایت کرونا را در سال۹۹ تولید و منتشر کرد. سری جدید مجموعه پادکست ها را شروع کرده است. به مناسبت روز عید مبعث، پادکست بالا را میتوانید گوش دهید و لذت ببرید.
سهم من از نمایشگاه کتاب قم البته بیشتر سهم خواهرزاده ها شده تا خودم😅 چرا کتاب هدیه ندهیم؟ چه هدیه ای بهتر از کتاب؟!
هدایت شده از مثل خمینی (ره)
خادم، مثل خمینی(ره) 💠 اردوی معرفتی - عملیاتی جهادی تصمیم داریم دور هم کار کنیم و تو کار، حرف بزنیم، روضه بخونیم، بیل بزنیم و تکلیف مساله «سبک زندگی جهادی در هویت طلبه گام دومی» رو تا حدی معلوم کنیم. اگه هستی بسم الله... 📆 ۲۴ اسفند تا ۴ فروردینروستای گرهون، شهرستان بشاگرد استان هرمزگان 📌 توضیحات تفصیلی رو توی سایت حتما بخونید.(در صفحه ثبت‌نام) 🏷 برای ثبت‌نام 👈 اینجا 👉 بزنید. (ع) 🌐خانه طلاب جوان 🌐 @ahd_ba_khomeini
گویا امسال توفیق همراهی با گروهی جهادی برای ایام نوروز را ندارم. اگر طلبه هستید، فرم ثبت نام را نگاهی بیاندازید؛ برای شرکت در این چنین اردویی مشتاق خواهید شد.
مبارک چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن 🌷🌷🌷
در مسجد مقدس جمکران یاد همه دوستان و آشنایان زنده هست🌷
کله سبزیجاتی... امشب فرصتی شد و با جناب کله سبزیجاتی دیداری کردم. این اسم را خودش انتخاب کرده. در کانالش این گونه نوشته. امشب پیامی گذاشته بود که در فروشگاه مسجد جمکران در خدمت هستم. من هم خدمتشان رسیدم. البته در برخورد اول حس کردم کمی سرش بوی‌ سبزی های خورشتی می دهد. همان که خودمان میگوییم کله اش بوی قرمه سبزی ... نوشتن و خواندن و معرفی کتاب و مشاوره کتاب شدن در این بازار وانفسا، یعنی همین بوی دلچسب قرمه سبزی. جایی که می‌توانسته است با مدرک تحصیلی اش در موقعیت مالی بهتری فعالیت کند، اما... این چند خط را نوشتم تا بگویم: چندی پیش با کانال ایشان تبادلی داشتیم ولی الان یک پیشنهاد به کسانی است که دنبال آشنایی با کتاب و کتابخوانی هستند... 👇 @neveshtanijat 👆👆
کتاب هدیه بدهیم! اوایل طلبگی، رفتم نمایشگاه کتاب تهران. هم تازه کردن دیدار با دوستان دانشگاه و هم خریدن چند کتاب. حمید، ارشد دانش اجتماعی مسلمین قبول شده بود. دو جلد کتاب از شهید بهشتی خرید و مقدمه ای برایم نوشت. نوروز نزدیک است و هنوز رسم قدیمی عیدی دادن در دید و بازدیدها، رواج دارد. یکی از بهترین هدیه ها کتاب است. کتاب هدیه بدهیم و کتاب هدیه بگیریم. پی‌نوشت: منظور حمید از مسیری که انتخاب کرده ای، طلبه شدن من است. آمین بگویید...
من یار مهربانم... کرونا که شروع شد، درب حجره ها بسته شد. بعد از چند ماه که دروس مجازی برگزار شد، برای جمع کردن وسایل حجره و گذاشتن داخل انبار دوباره درب حجره ها باز شد. فرصت کوتاهی بود. باید وسایل را جمع می کردیم و سریع تر به شهرهایمان برمی‌گشتیم. التهاب فضای کرونایی زیاد بود و ترس و واهمه. امروز بعد از حدود سه سال توانستم وسایلم را که عمده بودند، دوباره ببینم. تورق کتاب ها هم خودش لذت بخش بود. کتاب های که هدیه گرفته بودم، کتاب های که یک دهه قبل خوانده بودم، کتاب های درسی و دنیای خاطراتی که در پی هر کتاب بود. انگار دوباره دوستانی قدیمی را دیده باشم. دلتنگ برای دیدن آنها. پی‌نوشت: دا را قبل از حوزه خواندم. البته که بعد نقدهایی در موردش شنیدم.
شب جمعه بعدی، کجا هستیم...!؟ روی زمین، یا یک متری زیر زمین، محصور با سنگ و خاک... شاید هم حرم بودیم حرم سید الشهدا نیمه شعبان نزدیک است و دل ها هوایی. چند روزی است که تماس ها و پیام ها در گروه ها شروع شده کربلا حرم زیارت شب نیمه شعبان...