تولّد یا تنبّه
تدبّری در جشنِ غفلت، مرگِ جشن و یا جشنِ مرگ
چند روز پیش، به کیف قهوهایرنگی که قبل از دانشگاه پدرم برایم خرید نگاه میکردم. بیش از یک دهه من را همراهی کرده است. در این مدت چند باری هم نیاز به تعمیر پیدا کرد. یکی دو نفر هم گفتهاند: دیگر بس است! خجالت بکش! کیف نو بخر.
چند روز دیگر یا چند سال دیگر، عمر این کیف هم تمام است. کسی برایش سوگواری نخواهد کرد. نه من؛ که چندی با آن زندگی کردهام و در گرما و سرما آن را بر دوش گرفتهام، نه مغازهداری که آن را به ما فروخت و نه پدرم که آن را برای من خرید.
کیف و ماشین و خانه و برج و کارخانه هم همین است. همه از ما جدا خواهند شد. برخی از برخی زودتر و برخی دیرتر. شاید ما برویم (بخوانید: بمیریم) و اینها بمانند. برای ما سوگواری خواهند کرد؛ همانهایی که برای نزدیک شدن به مرگ برای ما جشن میگرفتند. خودمان هم شبیه داستان «خر برفت و خر برفت و خر برفت» در این جشنِ غفلت خوشرقصی میکردیم.
جشن نزدیک شدن به مرگ، چه جشنی است؟ باید در آن رقصید و پایکوبی کرد که «ای مرگ کجایی که من با نفسهایم قدمبهقدم به تو نزدیکتر شدهام»؟ یا باید لباس حزن پوشید و آه و ناله سر داد؟ شاید هم هیچکدام!
دو سال پیش در متنی نوشتم«پیر شدن تبریک ندارد»، باید در ادامه آن متن بنویسم «نزدیک شدن به مرگ هم همچنین».
نه پرتاب کیک در صورت فردی که سالروز تولدش فرارسیده، مرگش را به تعویق خواهد انداخت و نه نوار ترانهای که چند هزار بار تکرار کند: تولدت مبارک! حالا به هر زبانی.
آیا این جشن برای این است که فراموش کنیم که چند تار موی سرمان سفید شده است و چینوچروکهای روی صورتمان بیشتر! جشن برای چه؟
چه خوب است سالی یکبار این تنبّه برای ما ایجاد بشود که با عمر خود چه کردهایم؟ خود را در چه راههایی صرف کردهایم؟ چه پروندهای از اعمال را رقمزدهایم! به نظرم افسردگیهای دورههای سِنّی که در روانشناسی بررسی میشود، غیر از تغییرات جسمی و فیزیولوژی، بیربط به این مسئله هم نخواهد بود.
حتی اگر به جهان دیگری هم معتقد نباشیم، اعتقادداریم که مرگ پایان داستان زندگی هر انسانی در این دنیاست. پس فاصله بین تولّد و مرگ وقت محدودی است که در آن باید نقش خود را بهخوبی ایفا کنیم. با این فرصت محدود و نامعلوم تا الآن چه کردهایم؟
تاریخ تولّد فرصت خوبی است برای تولّد دوباره. برای بازاندیشی. برای نو شدن و نو دیدن؛ وگرنه هر شب میتوان کیک خورد و شمعی را فوت کرد.
میدانم که ریشه برخی از این مسائل مانند جشنها به عرف برمیگردد. ولی نمیتوانم فراموش کنم که همین عرف از «چهارشنبه سوزی» با آن حجم از کشتهها حمایت میکند و برای ازدواج جوانان با وجود مشکلات اقتصادی و غیره، دهها دردسر دیگر ایجاد میکند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
با کادو گرفتن، کیک خریدن و دورهمی مشکلی ندارم. ولی غفلت را نمیپذیرم. نمیخواهم در سالگرد تولدم بلندبلند بخوانم خر برفت و خر برفت و خر... . نمیخواهم آنقدر صدایم را بلند کنم تا صدای نرم و آهسته مرگ را نشنوم.
بیش از هشت میلیارد انسان روی زمین در حال فعلی زندگی میکنند. جشن تولد آنها چه ثمری در زندگی خودشان و دیگران دارد؟ بماند بقیه انسانهایی که از بین رفتهاند. جشن تولد آنها هم گذشته و دیگر اصلاً یادی از آنها نمیشود. مثلاً تولد پدربزرگها و مادربزرگهایی که فوتشدهاند را چه کسی در یاد دارد؟
تولّدها شأنی ندارند مگر تنبّه و تذکر. اگر سالروز میلاد ائمه اطهار(علیهمالسلام) نیز بر ما بگذرد و آن را فقط با شربت و شیرینی و کمی دستافشانی به سر ببریم و از نور وجود آنها توشهای برنگیریم، هم به خودمان ظلم کردهایم و هم به آن حقایق عالم که نور هستند و نور هستند و نور... .
این متن اگر تلخ است، حکم دارو را دارد نه زهر. همیشه شوخ و شیرینی، نیاز بشر نیست. گاهی کمی تلخی، طعم شیرینیها را بهتر به یاد ما خواهد آورد.
#تولد
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
یادداشت های یک طلبه
تولّد یا تنبّه تدبّری در جشنِ غفلت، مرگِ جشن و یا جشنِ مرگ چند روز پیش، به کیف قهوهایرنگی که ق
مسعود از دوستان دوران طلبگی است.
ارشد دارد و درس خارج حوزوی مشغول است.
در مورد این متن، چند خطی برایم نوشته است.
حرفش را از این منظری که او دیده قبول دارم.
این که ما باید شکرگزار نعمت عمر باشیم و زیباییهای زندگی را که خدا به ما بخشیده است فراموش نکنیم، حتما لازم است.
اما این امر نباید سبب غفلت شود.
یادداشت های یک طلبه
ملّت عشق نویسنده: الیف شافاک ترجمه: ارسلان فصیحی #کتاب
ملّت عشق
نویسنده: الیف شافاک
ترجمه: ارسلان فصیحی
میخواستم در عنوان این مطلب بنویسم ملّت بیعشق، یا ملّت خیانتکار...امّا چرا؟
برخی کتابها مثل سیگار هستند. همینکه بخواهی بگویی سیگار نکش، مجبور میشوی نامش را ببری. من کتاب ملت عشق را جزء همین کتابها میدانم.
هیچ انسانی برای اینکه بخواهد علیه انسانیت مطلبی بنویسد و یا مفهومی ضد فطری را تبلیغ کند، روی جلد کتابش نمینویسد: این کتاب ضد بشری است؛ یا مثلا صراحتا نمیگوید این کتاب در مورد ترویج خیانت نوشته شده است. مثال معروفی است که میگوید: خودش را بیاور ولی اسمش را نبر. پس لازم نیست در شناسنامه و جلد کتاب اسمی از محتوای کتاب به میان بیاید.
هنر نویسندگی گاهی تیغی میشود در دست یک زنگی مست. حال این زنگی مست میتواند زنی باشد که مستِ «فمینیسم» است؛ هرچند خانم دکتری باشد که برای این کتاب جایزه بینالمللی هم گرفته است.
شاید بتوان گفت کتاب ازلحاظ داستانی چیزی کم ندارد. بهخوبی توانسته است دو داستان موازی را پیش ببرد. در یک داستان فضای زندگی مولوی و شمس را در فضای اجتماعی زمان خودش ترسیم میکند. در داستان دیگر زندگی مؤلف و ویراستار کتاب که زندگی اش تحت تاثیر مولوی قرار گرفته است روایت می شود. صدالبته که ترجمه شیرین و روان «ارسلان فصیحی» هم در شهرت و ترویج این کتاب بیتأثیر نیست. ترجمه آزاد باعث شده است تا ضربالمثلها را دقیقاً در جای خودش بکار ببرد، ولی به نظرم این کتاب از رده کتب زرد گذشته است و دم به نارنجی و قرمز میزند.
قاطی کردن مفاهیم عرفانی با عشقی که تبدیل به خیانت میشود، یکی از جرمهای این کتاب است. جرمی که در قالب گرگ در لباس میش به مخاطب خورانده میشود. اینگونه است که کتاب را هر سایتی میفروشد و کتاب صوتی آن ترویج میشود. در هر بقالی و عطاریای هم این کتاب در دسترس است.
نکته دیگر تحریف شخصیتهای مولوی و شمس تبریزی است که فراوان در این کتاب دیده میشود. این هم آسیبی است که وقتی ما بزرگان خودمان را روایت نکنیم دیگران روایت تحریفی خود را رواج خواهند داد.
خواندن این کتاب را نه توصیه میکنم و نه پیشنهاد. هدیه دادن آنکه دیگر هیچ. با نخواندن این کتاب چیزی را از دست نمیدهید. البته که استثناءها در این زمینه همیشه وجود دارد. به قول طلبهها الّا ما خرجَ بِالدّلیل، افرادی میتوانند به سراغ امثال این کتابها بروند.
هرچند در ظاهر، کتاب در مورد مولوی و زندگی او، شمس تبریزی و عرفان است (آن هم با قرائتی نا صحیح)؛ ولی باطن کتاب توجیه خیانت است با فهم ناصحیح از مفاهیم ناب و پاک عرفانی و کلمهای والا به نام «عشق».
تئوریزه کردن گناه و یا اشتباهات بشر، مرحله بالاتری از گناه است. گناه آلوده کردن عشق به خیانت که جای خود دارد.
با کمی جستوجو متوجه خواهید شد که تبلیغاتی که در مورد این کتاب میشود، چندان آش دهانسوزی نیست!
#کتاب
یادداشت های یک طلبه
سایهی همسایه همسایهی ما با مزاحمت و دردسر همسایه ما شد. همسایه که نه، اصلاً نمیشد سایههایمان ب
کانال های خبری از شرایط سختی در غزه گزارش میدهند
گویا اسرائیل دیوانه تر از پیش، بی رحمی خود را به نمایش گذاشته است...
دعا کنید🤲
یادداشت های یک طلبه
برخی شکستنها نه با چسب و نه با هیچ چیزی به حالت خود برنمیگردند. خواه قوی ترین چسب دنیا باشد و خواه
مراقب باشیم دلی را نشکنیم...
شاید دلها هم بعد از شکستن به این راحتی ها ترمیم نشوند
مغلوبه یا مقلوبه؟
اواخر ماه رمضان، اسم یک غذا در فضای مجازی پخش شد. غذایی که بیشتر طعم و بوی سیاسی داشت تا طعم یک غذای معمولی بر سر سفره!
پخت این غذا توسط خانم های یک حوزه علمیه، سوژه ای شده بود برای نیش و کنایه های برخی.
پویشی برای هم نوایی با زنان فلسطینی با پخت غذا شکل گرفته بود. غذایی که تبدیل شده است به یک پرچم و نماد سیاسی!
کمتر از ۸ ماه از آن حواشی میگذرد. غذای مقلوبه طعم مغلوبه بودن را دارد به دشمن می چشاند.
قرار است یکبار دیگر یک غذا، تبدیل شود به یک حرکتی سیاسی ؛ یک غذای سیاسی!
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
یادداشت های یک طلبه
به نام خدا ارتداد سومین اثری است که از وحید یامینپور میخوانم. نخل و نارنج در مورد شیخ انصاری و کا
یک مرورنویسی از کتاب، که به نسبت متن قبلی کامل تر هست تقدیم شما میشود
#کتاب
👇👇
👇
یادداشت های یک طلبه
به نام خدا ارتداد سومین اثری است که از وحید یامینپور میخوانم. نخل و نارنج در مورد شیخ انصاری و کا
به نام خدا
ارتداد
سومین اثری است که از وحید یامینپور خواندم. «نخل و نارنج» و «کاهن معبد جینجا»، دو اثری است که قبل از این کتاب خواندهام. سه اثر از مؤلفی نامآشنا...
جنس این کتاب با دو تألیف دیگر متفاوت است. کتابِ اول در مورد زندگینامه یکی از علمای بزرگ اسلام به نام «شیخ مرتضی انصاری» است. دیگری هم سفرنامهای از مؤلف در مورد سفر به ژاپن است به مناسبت سالگرد حمله اتمی به دو شهر بزرگ آن.
اما نویسنده در این اثر سعی کرده است با قالب داستان، موضوع جدیدی را بیان کند. مسئلهای که هرچند تابهحال در مورد آن صحبت شده، ولی کمتر اثر مکتوبی دراینباره به چشم میخورد. شاید بتوانم بگویم اولین اثر و یا اولین اثر داستانی که به این موضوع پرداخته، کتاب ارتداد است.
کتاب در 245 صفحه و سه فصل نوشتهشده و اثری است از انتشارات سوره مهر. طرح جلد و صفحهآرایی، باعث شده کتاب چشمنواز شود. چاپ بیست و یکم کتاب را از کتابخانه امانت گرفتم. چاپ اول کتاب برای سال 1398 هست. پس در مدت تقریباً 4 سال توفیق خوبی برای چاپ مجدد و جلب نظر مخاطبان به دست آورده است.
موضوع کتاب حول محور شکست انقلاب اسلامی در سال 1357 و سرگذشت بعدازآن چرخ میزند. اگر انقلاب رخ نمیداد بعدازآن چه اتفاقاتی میتوانست شکل بگیرد؟ مبارزان چه وضعیتی پیدا میکردند؟ عاقبت مکاتب فکری دیگر که با استبداد و استکبار جهانی در حال مبارزه بودند چه میشد؟ چه حوادثی برای رهبران نهضت و سردستههای گروههای مبارز رخ میداد؟ راه مبارزه را ادامه میدادند یا نه؟ سر تسلیم فرود میآوردند و یا راه مقاومت و ایستادگی را در پیش میگرفتند؟
کتاب سعی کرده است با روندی داستانی سؤالات بالا را جواب دهد و با نگاهی به آینده وضعیت آنها را در سالهای بعد از انقلاب بیان کند.
داستان کتاب با روایتی عاشقانه و مردانه آغاز میشود. سپس این روایت عاشقانه در روند مبارزات و حوادث قبل از شکست انقلاب و بعدازآن ادامه پیدا میکند. سه شخصیت اصلی در جریان کتاب، خانوادهای هستند که حوادث، حول محور زندگی آنها رقم میخورد. البته با کنایه به برخی از شخصیتها هم اشارهای میشود. مثلاً سید خراسانی و یا احمد که گمان میرود احمد متوسلیان و دیگری رهبر انقلاب باشند.
«یونس» و «دریا» زوج مبارزی هستند که در گیرودار مبارزات اولین و تنها فرزندشان به نام «آرزو» به دنیا میآید. با شکست انقلاب در شب 21 بهمن، این خانوادهی سهنفره دچار تحولاتی میشوند. تحولاتی که تا چند دهه بعد در زندگی آرزو و حتّی در ازدواجش، اثر میگذارد. اگر کمی بیشتر ادامه دهم، کل داستان کتاب را تعریف کردهام. اینگونه لذت خواندن کتاب را از مخاطب خواهم گرفت.
همین اندازه بگویم که خواندن کتاب در این روزهایی که عملیات «طوفان الاقصی» رخداده است، طعم خاصی به خواننده میچشاند. چه رابطهای بین روایت شکست انقلاب با طوفان الاقصی وجود دارد؟! برای پاسخ به این سؤال باید کتاب را بخوانید تا با جهان ترسیمشده توسط نویسنده آشنا شویید.
فارغ از خلاقیت نویسنده و امتیازات کتاب، این اثر نظر منتقدین را هم به خود جلب کرده است. برای من که خیلی کم با دنیای داستان آشنا هستم، دیالوگهای شعارگونه و گاهی با طعم فلسفی، مانع از لذت بردن از داستان بود. بهاصطلاح نویسندهها، مؤلف گاهی در کتاب «حرف» زده و به سخنرانی پرداخته است. طعم و عطر داستان بین جملات گاهی گم میشود. به نظرم یامینپور قصد داشته است که داستان کمی رنگ و بوی فلسفی به خود بگیرد! در برخی صفحهها، رگههایی از این ادعا را میتوان دید.
شاید عدم توفیق کامل نویسنده در شکلدهی یک «داستان» برای بیان مطالب، نقد دیگری به این کتاب باشد. حتّی تا پایان داستان شخصیتها بهطور کامل شکل نگرفتهاند. ترسیم و تصور کاملی از جزئیات شخصیتها به دست خواننده نمیرسد. به همین خاطر کتاب بیشتر به یک داستان کوتاه میماند تا یک رمان.
یامینپور با تألیفهای قبلی خود نمره قبولی در امر نویسندگی و داستاننویسی را آورده است ولی برای گرفتن نمره کامل نیاز به سرمایهگذاری بیشتری دارد.
به تعبیری معروف، اردک در آب شنا میکند و در هوا هم پرواز؛ ولی نه مانند ماهی در عمق آب میرود و نه مثل عقاب در اوج آسمان. یقیناً اگر یامینپور زمان بیشتری را در امر داستاننویسی سپری و کار حرفهای خود را در این راستا تعریف کند، ثمرات بهتری از او بهجا خواهد ماند.
ازآنجاییکه هر اثر انسانی فارغ از نقد نیست، این کتاب هم نقدهایی دارد؛ اما نقدها مانع از آن نیست تا کتاب را به دیگران معرفی کنم.
اگر فیلم سینمایی «سیانور» را دیدهاید و کتاب «احمد احمد» را خواندهاید، این کتاب برای شما طعم دیگری خواهد داشت. راستی! کتاب احمد احمد هم کتابی است بس خواندنی!
#کتاب
قصه ننه علی
روایت زندگی زهرا همایونی
مادر شهیدان امیر و علی شاهآبادی
نویسنده: مرتضی اسدی
از انتشارات حماسه یاران
#کتاب
یادداشت های یک طلبه
قصه ننه علی روایت زندگی زهرا همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاهآبادی نویسنده: مرتضی اسدی از انتشار
قصه ننه علی
روایت زندگی زهرا همایونی
مادر شهیدان امیر و علی شاهآبادی
نویسنده: مرتضی اسدی
از انتشارات حماسه یاران
شاید بتوانم بگویم یکی از پنج کتاب عجیبوغریبی که در موضوع دفاع مقدس خواندهام همین کتاب است. تردید نویسنده در مورد نوشتن کتاب و رها کردن چهارسالهی سیر مصاحبه و تحقیق با مادر شهید برایم کمی عجیب بود. بعد از خواندن کتاب این تردید او را که در همان ابتدای کتاب ذکر کرده بود، تأیید و تحسین کردم. واقعاً وارد شدن در این عرصه، خطرپذیری بزرگی از چندین جهت دارد.
برخلاف روایت بسیاری از خانوادههای شهدا که پدر و مادر مشوق فرزندشان برای حضور در جبهه هستند، این کتاب با روایتی متفاوت از زندگی والدین دو شهید جریان مییابد.
از همان ابتدای کتاب مادر شهید از اخلاقیات عجیب پدر شهید میگوید: بددهانی و دست بزن داشتن! حتی در میان کتاب صحبت از خسیس بودن همسرش میکند. اخلاقیاتی که از همان ابتدای زندگی تا بعد از شهادت دو فرزند او ادامه دارد. رفتارهایی که حتی تا زمان به دنیا آمدن بچه پنجم خانواده ادامه دارد.
اوضاع زندگی بهگونهای رقم میخورد که حتی بعد از شهادت فرزندان، مادر شهید برای کار کردن به خانههای مردم میرود؛ لباسهای دستدوم میفروشد. به هر صورت مادر خانواده مشکلات را تحمل میکند. در همین اوضاع پدر خانواده با زنی جوان ازدواج میکند. درست زمانی که فرزند بزرگ خانواده در سنین ازدواج به سر میبرده است!
داستان تلخ است و عجیب! همراه نبودن پدر در راستای تربیت فرزندان و شهادت آنها امر بسیار عجیبی است. حتی تا چند سال بچهها شناسنامه نداشتهاند. به گفتهی مادرِ دو شهید در این کتاب، بارها پدر خانواده به کنایه و طعنه به مادر شهیدان میگفته است: تو بچههای من را به کشتن دادی!
اعترافات مادر در مورد فقر و رفتارهای عجیب شوهرش، بین فامیل و همسایه امر مشهودی بوده است. پس از رفتاری مخفی در راین کتاب پردهبرداری نشده تا غیبت محسوب شود.
نکته جالب و مهم کتاب که بر تمام تلخیها و ناخوشیهای کتاب فائق میآید، اهتمام پدر شهیدان بر رزق حلال است. رجب که مهر پدر و مادر را چندان نچیده است از همان دوران نوجوانی به سراغ کار و کسب درآمد میرود ولی در تمام این سالها به رزق حلال توجه داشته است. چه زمانی که در هتل کارگری میکرده است و چه زمانی که مغازهای برای خودش دستوپا میکند. بعید نیست که ثمره رزق حلال او اثرش را در تربیت فرزندان و علاقه آنها به جهاد و شهادت نشان داده باشد.
طراح جلد کتاب هرچند از عکس معروف شهید علی شاهآبادی استفاده کرده است ولی به نظر این کار چندان حرفهای و مفهومی نیست. کتاب جالب است و خواندنی. بیشتر روایت مادر شهید بودن و مادر شهید ماندن است.
کتاب کمتر از 190 صفحه دارد. خواندنش فرصت چندانی از شما نخواهد گرفت. اگر کتاب را دیدید، بخوانید. از مجاهدتها و فداکاریها برای خانواده لذت خواهید برد!
#کتاب
May 11
قصهی دلبری
شهید محمدحسین محمدخانی
به روایت: مرجان درعلی همسر شهید
به قلم: محمدعلی جعفری
از انتشارات روایت فتح
#کتاب
یادداشت های یک طلبه
قصهی دلبری شهید محمدحسین محمدخانی به روایت: مرجان درعلی همسر شهید به قلم: محمدعلی جعفری از انتشارات
قصهی دلبری
شهید محمدحسین محمدخانی
به روایت: مرجان درعلی همسر شهید
به قلم: محمدعلی جعفری
از انتشارات روایت فتح
نقد و بررسی کتابهای مربوط به دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم کار دشواری است. موضوع این کتب موردعلاقه بسیاری از مردم است. گاهی شهرت کتاب هم بر نقدها و حرفهایی که باید گفته شود غلبه میکند.
کتاب شرححال مختصری از زندگی شهید محمدخانی است از دوران دانشجویی تا شهادت.
همسر شهید از خاطرات خواستگاری تا ازدواج و سپس زندگی با شهید میگوید. به دنیا آمدن فرزندشان و سفرهایشان قسمت دیگری از ماجرای کتاب است. ختم مطالب نیز به شهادت و تشییع شهید میشود.
همینکه کتاب قالب جدیدی غیر از صورت مرسوم کتب دفاع مقدس را در پیشگرفته است، نکته مثبتی محسوب میشود. در صورت مرسوم سعی بر شرححال زندگی شهید از تولد تا شهادت است. این کتاب فقط بر زمان دانشجویی تا زمان شهادت و تشییع پیکر شهید توجه دارد.
کتاب روایت عاشقانهای از زندگی متأهلی دو دانشجو است که در محیط دانشگاه با یکدیگر آشنا میشوند. بعد هم خواستگاری و ادامه روند داستان.
عاشقانه نویسی از زندگی شهدا، خصوصاً زندگی شهدای جوان، امری است که در این سالها رواج بیشتری گرفته است. اگر همین کتب در دهه 1360 و 1370 نوشته میشد، بعید میدانم که اجازه چاپ پیدا میکردند!
با تغییرات اجتماعی و تغییر برخی از مفاهیم، همچنین نفوذ بالای شبکههای اجتماعی در فضای خانوادهها، مفاهیمی مثل حیا، حریم شخصی، حریم خانوادگی و... دچار تغییرات زیادی شدهاند.
در عاشقانه نویسی کتاب شهدا متأسفانه این امر بهوفور دیده میشود. گاهی به نام ذکر خاطرات شهید، روی لبهی حریم شخصی مانور داده میشود. گاهی حریمها تا جایی شکسته میشود که از رفتارهای عاشقانه شخصی هم در کتاب ذکر میشود. کتابهایی مثل سربلند، یادت باشد و... نمونههای قابلدسترسی برای شاهد این ادعا هستند.
تکیه زیاد بر بیان روابط عاشقانه، سیره زندگی شهید را محدود و یا منحرف خواهد کرد. یک فرد ابعاد متفاوتی در زندگی خود دارد؛ پدری هست برای فرزند، مسئول درآمد خانواده است، همسر است و ... . محدود کردن زندگی یک شهید بر بیان عاشقانههای زندگی در خصوص همسر، قطعاً اثر مناسبی در پیوند خوردن مخاطبان با شهادت پروری نخواهد داشت.
کتاب روایتی زنانه دارد. زن بودن راوی کافی است تا فضا را به صورتی زنانه و مادرانه روایت کند. البته از عاشق اهلبیت بودن و ارادت شهید به اهلبیت هم فراوان یاد میشود. اشعار او در مدح و رثای اهلبیت در پایان کتاب مدعای خوبی برای نشان دادن این ارادت است. حتی از اعزامهای او و یا مشکلات زندگی هم بارها سخن گفته میشود؛ ولی روح حاکم بر کتاب، روایتی عاشقانه است که گاهی با بیان جزئیات همراه میشود.
#کتاب
یکی از رفقا میگفت
این قدر که اطرافیان من
منتظر ازدواج من هستند
منتظر ظهور امام زمان(عج)بودند
الان حضرت ظهور کرده بود....!!!
شوخی تلخی است...
ظهور هم فقط در گروه مطالبه مردم نیست
ولی تمثیلی است که تنبه دارد
بد جور سرگرم آلاف و علوف خود شده ایم
دعای برای فرج هم شده است دعای در ردیف دیگر دعاهایمان...بلکه خیلی پایین تر و کم اهمیت تر....
#امام_زمان
#جمعه
صلي الله عليك يا اباعبدالله الحسين
صلي الله عليك يا اباعبدالله الحسين
صلي الله عليك يا اباعبدالله الحسين
#شب_جمعه
یادداشت های یک طلبه
چمران در لبنان از کتاب مصطفی چمران از انتشارات میراث اهل قلم مبارزه با اسرائیل... #بدون_شرح #کتاب
تاکسی ها هم خطرناک هستند....😅😉
اسرائیل به گوش باش...
#مشاهدات
پنج شنبه دو آذر ۱۴۰۲
حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
مسجد اعظم
ویلچری که اسم شهر قطیف روی آن نوشته شده است.
قطیف نام یکی از شهرهای عربستان است(و استانی با مرکزیت این شهر) که غالبا شیعه نشین هستند.
تجربه
تجربه ها مثل عتیقه ها هستند.
هر کدام قیمتی دارند.
برخی که سخت تر به دست آمدهاند و یا قدیمی تر هستند، قیمت بیشتری دارند.
تجربهها فروختنی نیستند تا با آنها پولی به دست آورد. قیمت تجربه را کسی پرداخت کرده، که آنها را کسب کرده است.
هزینه برخی خون دل و هزینه برخی سپری شدن ایام زندگانی است.
هدایت شده از نوشتنی جات
دوستان هرکس کانال مارا به پنجاه نفر از دوستانش معرفی کند از کله سبزیجاتی یک کتاب هدیه می گیرد
🥦📚😊