فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند روزی در دهه محرم، با بچهها کتاب میخواندیم. قصه کوتاهی را خودشان از روی کتاب میخواندند و بعد برای جمع تعریف میکردند. و یا کسانی که خواندشان بهتر بود برای جمع داستان را بلند میخواندند.
ناگفته نماند که یک روز هم آنها روی تلفن همراه من بازی ماشین سواری نصب کردند و گوشی ها را به یکدیگر متصل کردند و چند نفری ماشین بازی کردیم!
عصر روز جمعه، گفتند حاجی بیا برویم کوهنوردی!
راه افتادیم...
از چند تپه مانند گذشتیم. در مسیر رودخانه که دیگر خشک شده بود، سکویی سنگی وجود داشت که سکوی پرشی شده بود برای بچه ها. کمی از روی سنگها به داخل رودخانه و روی شن ها پریدند.
نوبت به صخره نوردی رسید.
گفتند حسین بدون استفاده از دست از مسیر این قسمت از کوه بالا رفته و به همین صورت پایین آمده.
مسابقه شروع شد.
دو به دو مسابقه می دادند.
عباس از بقیه بچهها کوچکتر بود.
با مهدی از ارتفاع بالا رفتند.
مهدی نصف مسیر را با سر خوردن پایین آمد. گویا دفعه اولی نبود که این چنین پایین می آید.
در مسیر برگشت عباس گیر کرد.
مابقی ماجرا را در فیلم دیده اید.
بچه ها بدون اندکی تمسخر وارد عمل شدند.
حتی کسی به ناتوانی او نخندید.
من اشاره ای نکرده بودم و سخنی نگفته بودم که دیدم بچهها دور عباس را گرفته اند.
عباس دست نیاز دراز نکرده بود ولی بچهها فهمیدند الان او نیاز به کمک دارد.
بدون هیچ معطلی دور عباس را گرفتند و دست یاری به او دادند.
دنیای بچه ها همین قدر پاک است.
فطرت الهی آنها هنوز دست نخورده باقی مانده.
کار ما تقویت این رفتارهاست.
یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
چند روزی در دهه محرم، با بچهها کتاب میخواندیم. قصه کوتاهی را خودشان از روی کتاب میخواندند و بعد ب
پینوشت:
نوبت به من رسید.
با همان دشداشه و عمامه از صخره بالا رفتم.
در وسط مسیر کمی گیر کردم.
باز بچه ها آمدند کمک.
البته مسیر را تا انتها خودم رفتم.
تا انتهای مسیر همراهی ام کردند.
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
بی بی فاطمه...
(این پست فیلم و عکس ندارد.)
غروب بود که وارد روستا شدم؛ روز دوم محرم. بین کپرها در حال راه رفتن بودم که پیرزنی را دیدم. عینک مشکی رنگی روی صورت داشت. به خلاف پوشش محلی زنان منطقه، پارچه ای مشکی رنگ مثل چادر روی سر انداخته بود. جلو آمد و با احترام خوش آمد گفت. از ادبی که بجا می آورد کمی تعجب کردم. گذشت...
داشتم به سمت حسینیه روستا می رفتم؛ دیدم مادربزرگ مهربان قصه ما، لباسی محلی ولی سبز زنگ پوشیده است. یکدست سبزپوش الا مقنعه مشکی رنگ بلند.
بعد از نماز عشا، روی موکت جلو حسینیه نشسته بودم که بی بی آمد و سلام و علیک کرد.
سریع به بچه ها گفت پتو و چایی بیاورند.
همان لباس سبز رنگ را به تن داشت و تسبیحی در دست.
شروع کرد از گذشته خودش تعریف کردن.
این که از سادات هستند و اصالتا از اعراب عراق. پدرشان چندین دهه پیش، به این منطقه مهاجرت کرده اند. از زندگی اش می گفت و از اوضاع قدیم منطقه.
نوه ی بی بی چایی را آورد. بچه ها دورمان نشسته بودند و به حرف های بی بی گوش می دانند.
گذشت تا روز هفتم محرم.
اهالی روستا مشغول ذبح قربانی و پوست کندن و ...بودند. باز او را دیدم که کنار دیواری سنگی نشسته است. جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم اگر گفت و گویی داشتیم، ضبط کنم و در کانال و یا استوری برنامه هایم قرار دهم.
تلفن همراه را به نوه بی بی دادم. با اجازه بی بی قسمتی از حرفها را فیلم برداری کرد. او مشغول صحبت بود و من و بچه ها شده بودیم گوش. از رزق و برکت می گفت؛ از حسینیه قدیم و فعلی روستا؛ از لطف و برکت امام حسین، از شفا و بلا.
گفت و گو که تمام شد گوشی را از ابوطالب، نوه بی بی گرفتم.
چند تا عکس هم با بی بی انداختیم.
بی بی فاطمه انگار که ذهنم را خوانده باشد، گفت: «حاج آقا تو جای پسرم هستی، ولی عکسم را به نامحرم نشان نده.»
مبهوت شدم. هر چند او کار با گوشی را بلد نبود، ولی معلم خوبی برای راز زندگی مومنانه بود.
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
با بچه ها رفته بودیم اطراف روستا.
این سنگ ها را برایم جمع کردند.
گفتند ما به این نوع سنگ ها میگوییم فسیل. برای خودت و دوستانت ببر، تا هر وقت نگاهشان کردی، یاد ما باشید...
#محرم
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_محرم
از نماز ظهرمسجد برمیگشتم.
پسر بچه ای را با سینی وسط کوچه دیدم.
موتور را نگه داشتم و لیوان آب را خوردم.
پسرک دوچرخه سوار دوری زد و گفت: عمو پول نداشتیم، اگه داشتیم شربت میدادیم.
مامور اداره پُست که کنار کوچه ایستاده بود و منتظر صاحب خانه ای بود تا بسته اش را تحویل بدهد، لبخندی زد و گفت: خدا خیرشون بده...نفَسمون حال اومد...
اینجا کاشان است...
#محرم
#امام_حسین
یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
ادامه مطلب در دو قسمت دیگر، ان شاالله بعد از دهه اول محرم در کانال بارگزاری خواهد شد. 🌹🌹
👆👆👆
به زودی ان شاالله سری بعدی مطلب را در کانال میگذارم...
بیست میلیون و یک نفر
آقای امام حسین...
فرق بیست میلیون و یک نفر با بیست میلیون یک نفر است...شاید یک نفر گناهکار، شاید هم توبه کار...
شما که برای حداقل ۲۰ میلیون زائر سفره کرامتِ زیارت اربعین را پهن میکنید، می شود یک نفر از این جمعیت میلیونی من باشم!؟
#اربعین
رفیقِ زائر در ایام اربعین
مراقب باش!
که از این سفر
فقط خستگیِِ پیاده روی و تاول پا
نصیبت نشود...
مثل روزه عام و خاص و خاص الخاص؛
زیارت خاص الخاص رو بخواه و به دنبال تحقق آن باش.
ما به زیارت امامی میرویم که او را زنده میدانیم؛ او که دارای منصبی الهی برای خلافت در زمین است و اطاعت اوامرش واجب. همو که ظالمانه بر او شوریدند.
برخی از غیر شیعیان نیز برای حب و علاقه ای که به آل الله دارند به این سفر می آیند، ولی مفهوم زیارت در شیعه دارای معانی بلندی است.
هدف از زیارت تقرب است، همین و بس.
ما برای خدا به دیدار ولی خدا می رویم...
و اربعین تجلی خدمت عاشقان حسین است به زائران حسین.
#اربعین
اگر زیاد اهل سفر هستید، یک قوطی پلاستیکی محکم پیدا کنید و اقلام زیر را در آن جاسازی کنید.
برای هر سفر فقط کافی است همان یک قوطی را بردارید. برخی هم از جامدادی های با جنس محکم از این کار استفاده میکنند.
نخ و سوزن، چند عدد دکمه، نوار چسب، ناخن گیر و قیچی جیبی،مهر و مداد، فندک، سوزن ته گرد، چاقو کوچک، چسبزخم، تیغ، سوزن ته گرد و سنجاق قفلی،و...
پیشنهاد ویژه به رفقای زائر اربعین
#اربعین
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
اربعین، تصویر محشر را پیش چشم من جلوه گر میکند.
همه به یک سو
از هر رنگ و نژاد
از هر جنس
خرد و کلان
پیر و جوان
به سوی یک نقطه رهسپارند.
نگاه ها به یک سو است.
آهنگ حرکت متوازن و سکوتی در میان این پیاده روی قابل درک است.
نه ظاهر پیرمرد خمیده و نه رعنایی جوانی که عَلَم بر دوش گرفته است، به چشم نمی آید.
هر دو رهسپارند.
از دل زمین انسان است که می جوشد و به یک سنت در حال حرکت.
محشرِ اربعین
#اربعین
تقلیلِ معارف
فرهنگ زیارت، ادبی دینی است و در زمان ما خاص شیعه برشمرده میشود؛ هر چند که در منابع قدیمی اهل سنت نیز بدان اشاره شده است و حتی در سایر ادیان نیز این فرهنگ وجود داشته است.
آنچه که به عنوان موکب و خدمات رایگان در ایام اربعین می بینیم، در راستای تحقق یک امر دینی است.
کسی نمی تواند منکر فرهنگ زیبای خدمات رسانی به زائر، فرهنگ ایثار و مهمان نوازی مردم عراق شود، لیکن این امر نباید سبب غفلت از هدف شود: زیارت امام معصوم به نیت تقرب الهی...
#اربعین