🔶تفویض امر دین
🔸یحیی عبدالهی
تفویض امر دین، قدرمتیقن از روایات باب تفویض است. در این میان برخی روایات، از تفویض، به صورت مطلق سخن گفته اند که از باب حمل مطلق بر مقید، می بایست آن را بر امر دین حمل نمود. در اینجا به یک روایت از اصول کافی اشاره می کنیم که تفویض را به صورت مطلق به کار برده است؛
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِي الْفَضْلِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِی ع، فَأَجْرَيْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ، فَقَالَ: «يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى- لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ، ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً و عَلِيّاً و فَاطِمَةَ، فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ، ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ، فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا، و أَجْرى طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا، وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ، فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاؤُونَ، و يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاؤُونَ، و لَنْ يَشَاؤُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ و تَعَالى».
ثُمَّ قَالَ: «يَا مُحَمَّدُ، هذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ، و مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ، و مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ؛ خُذْهَا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ». كافي، ج2، ص 440
این حدیث یکی از اصلی ترین مستندات قائلین به تفویض به نحو مطلق و اثبات حق تشریع برای ائمه (ع) است که در ادامه به بررسی آن از وجوه مختلف می پردازیم. از منظر رجالی، سند روایت به دلیل وجود «مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ» و «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ» که توثیق صریح ندارند، صحیح به حساب نمی آید. این حدیث از منفردات مرحوم کلینی (ره) در اصول کافی است و در هیچیک از منابع دیگر نقل نشده است. برخی تعابیر و عبارات آن همچون «مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ»، «فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ»، «فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ»، «فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاؤُونَ، و يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاؤُونَ»، «الدِّيَانَةُ» نیز منفرد است و در ادبیات و فرهنگ روایات، مأنوس نیست. شاید به دلیل همین ابهامات، مرحوم کلینی (ره) این روایت را در باب «التَّفْوِيضِ إِلى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ إِلَى الْأَئِمَّة (ع) فِي أَمْرِ الدِّين» ذکر نکرده است، بلکه در باب «مَوْلِدِ النَّبِي (ص) و و فَاتِه» آورده است.
بنابراین هرچند این روایت در تفویض، اطلاق دارد اما چنین اطلاقی به دلیل انفراد روایت و مضمون و نقیء نبودن سند آن و تعارض با کثیری از روایاتی که تفویض را به امر دین منحصر می کند، قابلپذیرش نیست. در متن روایت نیز تحلیل و تحریم را فرع بر تفویض آورده است؛ «وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ، فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاؤُونَ، و يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاؤُونَ» که نشان می دهد مقصود از تفویض، تفویض امر دین و شریعت است.
در نهایت، این روایت از این باب که دیگر روایات تفویض، مؤید و شاهدی بر صدق آن است، قابل اثبات است و به همین دلیل می بایست به همان معنا حمل شود. به بیان دیگر این روایت در یک مرتبه از مفهوم تفویض -تفویض امور تکوینی عالم که مقتضای اطلاق عبارت «وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ» است- منفرد بهحساب میآید و قابل اخذ نیست، بلکه این مرتبه از معنای تفویض، روایات معارض دارد. بهعنوانمثال بنگرید:
وَ رُوِيَ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ قَالَ:
قُلْتُ لِلصَّادِقِ-ع-: إِنَّ رَجُلًا مِنْ وُلْدِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَبَأٍ يَقُولُ بِالتَّفْوِيضِ، قَالَ-ع-: «وَ مَا التَّفْوِيضُ»؟ قُلْتُ: يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلِيّاً-ع- ثُمَّ فَوَّضَ الْأَمْرَ إِلَيْهِمَا، فَخَلَقَا، وَ رَزَقَا، وَ أَحْيَيَا، وَ أَمَاتَا.
فَقَالَ: «كَذَبَ عَدُوُّ اللَّهِ، إِذَا رَجَعْتَ إِلَيْهِ فَاقْرَأْ عَلَيْهِ الْآيَةَ الَّتِي فِي سُورَةِ الرَّعْدِ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ. فَانْصَرَفْتُ إِلَى الرَّجُلِ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا قَالَ الصَّادِقُ-ع- فَكَأَنَّمَا أَلْقَمْتُهُ حَجَراً، أَوْ قَالَ: فَكَأَنَّمَا خَرِسَ.» إعتقادات الإمامية، ص 101
شیخ صدوق (ره) پس از نقل روایت فوق چنین نتیجه میگیرد:
و قد فوّض اللّه تعالى إلى نبيّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أمر دينه، فقال: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و قد فوّض ذلك إلى الأئمّة (ع).
ازاینرو به قرینه روایات دیگر، اطلاق عبارت «وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ» قابل اخذ نیست و میبایست بر موارد مقید به امر دین، حمل شود. جالب اینکه در روایت دیگری مشابه همین تعبیر آمده است که در آنجا مقید به امر دین است:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه (ع):
«إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ خَلَقَ خَلْقاً فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِ فَنَحْنُ هُمْ ...»
در نسخه ای دیگر از این روایت چنین آمده است:
«فَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِمْ فِي الْحُكْمِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الْإِرْشَادِ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ فِي الْخَلْقِ لِأَنَّهُمُ الْوُلَاةُ فَلَهُمُ الْأَمْرُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْهِدَايَةُ فَهُمْ أَبْوَابُهُ وَ نُوَّابُهُ وَ حُجَّابُهُ يُحَلِّلُونَ مَا شَاءَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا شَاء»
علاوه بر روایاتی که به موضوع تفویض اختصاص دارد، تعابیری همچون «الْمُفَوَّضِ إِلَيْهِ فِي دِينِ اللَّه»، «فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِه»، «فَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَه» نیز در روایات و ادعیه پر کاربرد است.
بنابراین آنچه از روایات باب تفویض قابل اثبات است اینکه «امر دین» به امام واگذار شده است. البته نقش ولایت ائمه (ع) در بسیاری از شئون تکوینی عالم قابل انکار نیست و در بسیاری از روایات به آنها اشاره شده است اما اینجا سخن بر سر «تفویض» است و اینکه این اصطلاح در روایات نمی تواند ناظر به ابعاد تکوینی باشد. در ادامه به نسبت «تفویض امر دین» با «تشریع» می پردازیم.
🔅یادی از ولیعصر؛ در تعقیبات نماز عصر🔅
🔷 بعضی نماز «عصر»ها هم هست که یاد شما میافتم. نمیدانم شاید دنبال بهانه می گردم یا شاید چون ذهنم از کلمه «عصر» میپَرد به سوره «عصر» و تفسیر امام #صادق علیه السلام از آن: «و العصر: عصر خروج القائم». بعد وقتی پیرمرد خوشلحن مسجدمان، تعقیبات نماز عصر را زمزمه میکند و «اللهم انی اعوذ بک... من قلب لایخشع...» میگوید و از قلب نرمنشده و بیخشوع به خدا پناه میبرد، دوباره یاد شما میافتم.
نمیدانم شاید دنبال بهانه میگردم یا شاید چون یاد نهیب خدا به قلبهای نرمنشده و بیخشوع میافتم: «أ لم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکرالله...آیا وقتش نرسیده که قلب مومنین نرم و فروتن شود؟» و بعد به قلبهای نرم نشده هشدار میدهد که نکند سخت و سنگی شوند: «و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب فطال علیهم الامد فقست قلوبهم... وقتش نرسیده که مومنین [عوض شوند] و شبیه اهل کتاب نباشند؛ مثل کسانی نباشند که زمان برای آنها طولانی شد و قلبهایشان سخت شد؟» و دوباره تفسیر امام صادق ع، ذهن مفسّرین را به نور شما روشن میکند: «این آیه، درباره اهالی عصر غیبت است و زمان طولانی در اینجا، زمان غیبت است.»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔶 اللهم انی اعوذ بک من قلب لایخشع... پناه بر خدا از قلب نرمنشدهی من که در این دوران طولانی، به نبودنِ شما عادت کرده و روی روال جلو میرود و به دنبال زندگی باثبات است و دارد سخت و سنگی میشود.
الم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم....
وقتش نرسیده که قلبم با یاد شما نرم شود و از نبودن شما بگیرد و بسوزد و زمان طولانی و محیط ظلمانی را به هم بریزد و بر دنیای بدون امام بشورد؟ اصلا بر فرض که قلب من نرم شود؛ در دنیایی که قلبها را به هر چیزی غیر از شما گره میزنند، چه کاری از یک قلب سوخته بر میآید؟ مگر شما نگفتید تمامشدنِ این دوران طولانی، به «اجتماعٍ من القلوب» وابسته است و با «قلبهای مجتمعشده بر وفای به عهد» است که برمیگردید؟! اصلاً میشود قلبی که صاحبش عُرضهی ساختنِ «اجتماع من القلوب» ندارد، نرمشده و سوخته حساب کرد؟!
اگر کفار و منافقین کلی دَم و دستگاه درست کردهاند و جهان را به سمت خودشان کشیدهاند و قلبها را سخت و سنگی کردهاند و حتی از بین مومنین هم یار گرفتهاند، ما نباید برای جمعکردنِ قلبهای سوخته و همدلی و همفکری و همکاریشان دَم و دستگاه بسازیم و تدبیر و طراحی و هماهنگی و محاسبه داشته باشیم؟!
♦️ کاش روزی نیمه شعبان ما شرحصدری باشد که قلب ما را تا حدّ ساختنِ «اجتماع من القلوب» نرم کند... کاش سفارش ما را بکنید تا آن دعایی که نائب خاصتان برای دوران غیبت به ما یاد داد، در حقمان اجابت کنند: لَیّن قلبی لولیّ امرک... قلب مرا نرم کن در برابر ولیّامرت...
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
❤️ تقدیم به قلب سوختهی #خمینی کبیر که در فراق شما، آتش به جان دنیاپرستان انداخت و برای عُشاقتان، همدلی ایمانی و قدرت الهی ساخت و منتظر شعلههای بعدی است که باید به دست ما در خرمن دشمن برافروخته شود؛ مردی که به ما یاد داد: «حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود» و انگار سوز دلش را در این جمله ریخته است:
«انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است.»
✍️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
#نیمه_شعبان
#ميلاد_امام_زمان
#انتظار_فرج
#امام_خمینی
✅ https://eitaa.com/HossiniehAndisheh
🔰 تحمل حکومت الهی
📝 استاد علی صفایی حائری
◾️ مادام كه تلقى مردم از خود و از دنيا دگرگون نشود
تحمل حكومت الهى و علوى را نخواهند داشت كه در بحثهاى قبل اشاره كرديم كه:
▪️ مردم حتى با شهادت اباعبدالله عليه السلام به على ابن الحسين عليه السلام روى نياورند و با كنار زدن يزيد به حكومت علوى نپيوستند،
▪️كه نان و رفاهى كه آنها مى خواستند به اين ولايت سنگين نياز نداشت.
◾️▪️ «ان امرنا صعب مستصعب لا يحتمله الا ملك مقرب او نبى مرسل او مؤمن امتحن الله قلبه للايمان.»
◾️ تحمل امر و حكومت معصوم، به شهود تمام و يا دل عاشق و مبتلا و ساخته شده نياز دارد.
▪️ حكومتى كه هدف هدايت و رحمت و بينات و ميزان و فرقان را دارد و تمامى نسلها را در نظر مى گيرد
و تمامى عوالم را ملاحظه مى كند، پايه هاى محكم و دلهاى استوار را مى طلبد.
▪️دلهايى كه با درك ضرورت و با احساس اضطرار، به تسليم و اطاعت و به همراهى و معيّت رسيده اند و از تقدم و تأخر نجات يافته اند و از نكث و مروق و قسط پاك شده اند، كه ناكث مارق قاسط، يا جلوتر مى رود و يا عقب مى ماند كه؛
◾️ «المتقدم عليكم مارق و المتأخر عنكم زاهق»،
◾️«فمعكم معكم».
◾️ «اللهم اجعلنا مع الحسين و اصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام»...
📚کتاب وارثان عاشورا، صفحه ۳۵
هدایت شده از نردبان فقاهت
✔️ مرحوم طبرسی نوری (ره):
🔸 اخباری که وارد شده است به اینکه: «أول ما خلق الله هو القلم أو الماء أو غير ذلك»،محمولند بر اَوّلیّتِ اضافيّه.
🔹 و آنچه در اخبار مستفیضه - بلکه متواتره - وارد شده است که: «أول ما خلق الله نور جناب خاتم النبيين و اهل بیت طاهرین اویند» محمولند بر اَوّلیّت حقيقيّه.
🔸 و در اخبار نیز شاهد بر این جمع و قرینه بر آن ثابت است، پس منافاتی در اَخبار نخواهد بود، چنان که ظاهر است بر اهل بصیرت.
📚 کفایة الموحدین ج1 ص370
@Nardebane_feghahat
🔶استحباب دعای جوشن در اولین شب ماه رمضان
مَرْوِيٌّ عَنِ السَّجَّادِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عَنِ النَّبِيِّ ص نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ هُوَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ وَ قَدِ اشْتَدَّتْ وَ عَلَيْهِ جَوْشَنٌ ثَقِيلٌ آلَمَهُ فَدَعَا اللَّهَ تَعَالَى فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ اخْلَعْ هَذَا الْجَوْشَنَ وَ اقْرَأْ هَذَا الدُّعَاءَ فَهُوَ أَمَانٌ لَكَ وَ لِأُمَّتِكَ فَمَنْ قَرَأَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ مِنْ مَنْزِلِهِ أَوْ حَمَلَهُ حَفِظَهُ اللَّهُ وَ أَوْجَبَ الْجَنَّةَ عَلَيْهِ وَ وَفَّقَهُ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ كَانَ كَأَنَّمَا قَرَأَ الْكُتُبَ الْأَرْبَعَ وَ أُعْطِيَ بِكُلِّ حَرْفٍ زَوْجَتَيْنِ فِي الْجَنَّةِ وَ بَيْتَيْنِ مِنْ بُيُوتِ الْجَنَّةِ وَ أُعْطِيَ مِثْلَ ثَوَابِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ ثَوَابِ خَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِي أَرْضٍ بَيْضَاءَ خَلْفَ الْمَغْرِبِ يَعْبُدُونَ اللَّهَ تَعَالَى وَ لَا يَعْصُونَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ قَدْ تَمَزَّقَتْ جُلُودُهُمْ مِنَ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ لَا يَعْلَمُ عَدَدَهُمْ إِلَّا اللَّهُ وَ مَسِيرَةُ الشَّمْسِ فِي بِلَادِهِمْ الْأَرْبَعُونَ يَوْماً يَا مُحَمَّدُ وَ إِنَّ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ يَدْخُلُهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ يَخْرُجُونَ مِنْهُ وَ لَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُعْطِي لِمَنْ قَرَأَ هَذَا الدُّعَاءَ ثَوَابَ تِلْكَ الْمَلَائِكَةِ وَ يُعْطِيهِ ثَوَابَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَتَبَهُ وَ جَعَلَهُ فِي مَنْزِلِهِ لَمْ يُسْرَقْ وَ لَمْ يَحْتَرِقْ وَ مَنْ كَتَبَ فِي رَقِّ غَزَالٍ أَوْ كَاغَذٍ وَ حَمَلَهُ كَانَ آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ مَنْ دَعَا بِهِ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ شَهِيداً وَ كُتِبَ لَهُ ثَوَابُ تِسْعِمِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ أَعْطَاهُ مَا سَأَلَهُ وَ مَنْ قَرَأَهُ سَبْعِينَ مَرَّةً بِنِيَّةٍ خَالِصَةٍ عَلَى أَيِّ مَرَضٍ كَانَ لَزَالَ مِنْ جُنُونٍ أَوْ جُذَامٍ أَوْ بَرَصٍ وَ مَنْ كَتَبَ فِي جَامٍ بِكَافُورٍ أَوْ مِسْكٍ ثُمَّ غَسَلَهُ وَ رَشَّهُ عَلَى كَفَنِ مَيِّتٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِي قَبْرِهِ أَلْفَ نُورٍ وَ آمَنَهُ مِنْ هَوْلِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ وَ رَفَعَ عَنْهُ عَذَابَ الْقَبْرِ وَ بَعَثَ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ إِلَى قَبْرِهِ يُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ يُؤْنِسُونَهُ وَ يَفْتَحُ لَهُ بَاباً إِلَى الْجَنَّةِ وَ يُوَسِّعُ عَلَيْهِ قَبْرَهُ مَدَى بَصَرِهِ وَ مَنْ كَتَبَهُ عَلَى كَفَنِهِ اسْتَحْيَا اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُعَذِّبَهُ بِالنَّارِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى كَتَبَ هَذَا الدُّعَاءَ عَلَى قَوَائِمِ الْعَرْشِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الدُّنْيَا بِخَمْسِينَ أَلْفَ عَامٍ وَ مَنْ دَعَا بِهِ بِنِيَّةٍ خَالِصَةٍ فِي أَوَّلِ شَهْرِ رَمَضَانَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى ثَوَابَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ خَلَقَ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ يُقَدِّسُونَهُ وَ جَعَلَ ثَوَابَهُمْ لِمَنْ دَعَا بِهِ:
يَا مُحَمَّدُ مَنْ دَعَا بِهِ لَمْ يَبْقَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى حِجَابٌ وَ لَمْ يَطْلُبْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ وَ بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ خُرُوجِهِ مِنْ قَبْرِهِ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ فِي يَدِ كُلِّ مَلَكٍ زِمَامَةُ نَجِيبٍ مِنْ نُورٍ بَطْنُهُ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ ظَهْرُهُ مِنَ الزَّبَرْجَدِ وَ قَوَائِمُهُ مِنَ الْيَاقُوتِ عَلَى ظَهْرِ كُلِّ نَجِيبٍ قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ لَهَا أَرْبَعُمِائَةِ بَابٍ عَلَى كُلِّ بَابٍ سِتْرٌ مِنَ السُّنْدُسِ وَ الْإِسْتَبْرَقِ فِي كُلِّ قُبَّةٍ أَلْفُ وَصِيفَةٍ عَلَى رَأْسِ كُلِّ وَصِيفَةٍ تَاجٌ مِنَ الذَّهَبِ الْأَحْمَرِ تستطع [تَسْطَعُ] مِنْهُنَّ رَائِحَةُ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ فَيُعْطَى جَمِيعَ ذَلِكَ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِ بَعْدَ ذَلِكَ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ مَعَ كُلِّ مَلَكٍ كَأْسٌ مِنْ لُؤْلُؤٍ بَيْضَاءَ فِيهَا شَرَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ كَأْسٍ مِنْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ هَدِيَّةٌ مِنَ الْبَارِئِ عَزَّ وَ جَلَّ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ وَ يُنَادِيهِ اللَّهُ تَعَالَى يَا عَبْدِي ادْخُلِ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ يَا مُحَمَّدُ وَ مَنْ دَعَا بِهِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَوْ مَرَّةً وَاحِدَةً حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ وَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ مِنَ الْمَعَاصِي وَ كَانَ فِي أَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى طُولَ حَيَاتِهِ وَ عِنْدَ مَمَاتِهِ يَا مُحَمَّدُ وَ لَا تُعَلِّمْهُ إِلَّا لِمُؤْمِنٍ تَقِيٍّ وَ لَا تُعَلِّمْهُ مُشْرِكاً فَيَسْأَلَ بِهِ وَ يُعْطَى قَالَ الْحُسَيْنُ ع أَوْصَانِي أَبِي ع بِحِفْظِهِ وَ تَعْظِيمِهِ وَ أَنْ أَكْتُبَهُ عَلَى كَفَنِهِ وَ أَنْ أُعَلِّمَهُ أَهْلِي وَ أَحُثَّهُمْ عَلَيْهِ وَ هُوَ أَلْفُ اسْمٍ وَ اسْمُ «1» دُعَاءِ الْجَوْشَنِ الْكَبِيرِ مَرْوِيٌّ عَنِ النَّبِيِّ ص وَ هُوَ مِائَةُ فَصْلٍ كُلُّ فَصْلٍ عَشَرَةُ أَسْمَاءٍ وَ تُبَسْمِلُ فِي أَوَّلِ كُلِّ فَصْلٍ مِنْهَا وَ تَقُولُ فِي آخِرِهِ سُبْحَانَكَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج91، ص: 383📚
🏠https://eitaa.com/deraiat
هدایت شده از درایت
🔶هدف از مذاکره و معاهده
وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ ﴿٧﴾ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿انفال:٨﴾
ترجمه:
و (به یاد آرید) هنگامی را که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه [= کاروان تجاری قریش، یا لشکر مسلح آنها] نصیب شما خواهد بود؛ و شما دوست میداشتید که کاروان (غیر مسلح) برای شما باشد (و بر آن پیروز شوید)؛ ولی خداوند میخواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند؛ (از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزی بزرگ نصیبتان شد.)!/تا حق را تثبیت کند، و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند.(مکارم شیرازی)
🔸در جنگ بدر مسلمان ها تمایل داشتند کاروان تجاری قریش را تصرف کنند و بدون جنگ و درگیری به غنایم آن دست یابند اما خداوند چنین اراده کرد که کلمه حق غلبه کند و ریشه کافرین قطع شود. تحقق حق و ابطال باطل، غرضی فراتر از دستیابی به غنایم است هرچند مجرمین اکراه داشته باشند.
🔸مسئولین دیپلماسی کشور نیز می بایست در مذاکرات و معاهدات خود بیش از دستیابی به غنایم زودگذر به اقامه ولایت حق و قطع ریشه مستکبرین و کفار عالم و اسقاط و ابطال آنها توجه کنند هرچند مورد خوشایند آنها نباشد.
https://eitaa.com/deraiat
هدایت شده از درایت
🔶غلو و تقصیر
غلو و تقصیر دو انحراف از مسیر مستقیم در معرفت به اهلبیت ع است که میبایست با شفاف سازی مرزها از آن دو احتراز نمود. درک شئون و مقامات اهلبیت: و توصیف و تبیین آنها مسیر پرمخاطرهای است که میبایست کاملاً مستند به معارف اهلبیت ع و در چارچوب آموزههای اصیل اعتقادی باشد که نه جایگاه و منزلت آنها را فراتر از آنچه است نشان داده و به غلو دچار گردد و نه آن را فروکاسته و تصویری تنزل یافته ارائه دهد که این هردو باطل است؛
«الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق».
«فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِق».
بی تردید تنظیم خط مشی معرفتی و اعتقادی بر مسلک اهلبیت ع و ارائه تصویری مناسب با شأن آن حضرات و پرهیز از غلو و تقصیر، میبایست با «معیار» برگرفته از خود اهلبیت ع باشد چراکه در غیر این صورت این مبانی، پیش فرض ها و باورهای شخصی افراد است که بر مسند داوری نسبت به دیگر اندیشهها تکیه زده و آنها را رمی به غلو و تقصیر میکند. در تاریخ تضارب اندیشهها چه بسیارند کسانی که باورهای غیر مستند خود را ملاک و معیار حقانیت قرار داده و فراتر از آن را غلو نامیدهاند. ازاینرو بعض از بزرگان رجال گفتهاند آنچه عدهای غلو نامیدهاند امروزه جزء ضروریات مذهب بهحساب میآید؛
«ان فى رمى القدماء راويا بالغلوّ تأمّل نبّهنا عليه غير مرة فانّ من تتبّع كلمات القدماء وجد ابتناء رميهم للرّجل بالغلوّ على اعتقاد اقلّ درجة ممّا عليه الائمّة: فيهم و انّ الإعتقاد بما هو من ضرورى مذهب الشّيعة اليوم فى الامام7كان عندهم غلوا».
مرحوم وحید بهبهانی نیز تصریح کرده است که عده ای از مشایخ حدیث، اعتقادِ مبتنی بر حدس و اجتهاد خود را ملاک گرفته و بیش از آن را غلو پنداشته اند؛
«اعلم أنّ الظاهر أنّ كثيرا من القدماء سيما القمّيّين منهم و الغضائري كانوا يعتقدون للأئمّة عليهم السّلام منزلة خاصّة من الرفعة و الجلالة و مرتبة معيّنة من العصمة و الكمال بحسب اجتهادهم و رأيهم، و ما كانوا يجوّزون التعدّي عنها، و كانوا يعدّون التعدّي ارتفاعا و غلوّا على حسب معتقدهم، ... و بالجملة: الظاهر أنّ القدماء كانوا مختلفين في المسائل الاصوليّة أيضا، فربما كان شيء عند بعضهم فاسدا أو كفرا أو غلوا أو تفويضا أو جبراً أو تشبها أو غير ذلك، و كان عند آخر مما يجب اعتقاده، أو لا هذا و لا ذاك. »
عدم ضابطه مندی در تعیین حدّ غلو تا آنجا پیش رفته است که شیخ صدوق; و استادش ابن الولید; نفی سهوالنبی (ص) را غلو میخواند:
«قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ إِنَّ الْغُلَاةَ وَ الْمُفَوِّضَةَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ يُنْكِرُونَ سَهْوَ النَّبِيِّ ص » من لا يحضره الفقيه، ج1، ص359
و شیخ مفید; باور به آن را تقصیر معرفی میکند!
«و قد سمعنا حكاية ظاهرة عن أبي جعفر محمد بن الحسن بن الوليد رحمه الله لم نجد لها دافعا في التقصير و هي ما حكي عنه أنه قال أول درجة في الغلو نفي السهو عن النبي ص و الإمام «4» ع فإن صحت هذه الحكاية عنه فهو مقصر مع أنه من علماء القميين و مشيختهم.»من لا يحضره الفقيه، ج1، ص359
🏠https://eitaa.com/deraiat
🔶غلو
آنچه از مجموع روایات بهعنوان معیار غلو به دست میآید، این است که ائمه (ع) را از ویژگی¬های مخلوق خارج و به اوصاف خالق، متصف سازیم. اولیای الهی با تمام قدر و منزلتشان، عبد و بنده خدای متعال هستند و تمام خصوصیات مخلوق بر آنها اطلاق میشود. از منظر تاریخی نیز، غالیان حقیقی را میتوان با دو ویژگی شناخت: 1. عقاید و آراء فاسد 2. شریعت گریزی و اباحه گری. در ادامه بر تعدادی از روایات موردنظر مرور خواهیم کرد.
عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ، قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع:
«احْذَرُوا عَلَى شَبَابِكُمْ الْغُلَاةَ لَا يُفْسِدُونَهُمْ، فَإِنَّ الْغُلَاةَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ، يُصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ، وَ يَدَّعُونَ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِبَادِ اللَّهِ، وَ اللَّهِ إِنَّ الْغُلَاةَ شَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا. ثُمَّ قَالَ ع: إِلَيْنَا يَرْجِعُ الْغَالِي فَلَا نَقْبَلُهُ، وَ بِنَا يَلْحَقُ الْمُقَصِّرُ فَنَقْبَلُهُ. فَقِيلَ لَهُ: كَيْفَ ذَلِكَ، يَا ابْنَ رسولالله قَالَ: لِأَنَّ الْغَالِيَ قَدِ اعْتَادَ تَرْكَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ، فَلَا يَقْدِرُ عَلَى تَرْكِ عَادَتِهِ، وَ عَلَى الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَبَداً، وَ إِنَّ الْمُقَصِّرُ إِذَا عَرَفَ عَمِلَ وَ أَطَاعَ.»
📚شیخ طوسي، محمد بن الحسن، الأمالي، ص650
🏠https://eitaa.com/deraiat