eitaa logo
💠 دیوان عدالت اداری (حقوقی _اداری) 💠
342 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
💠شعارما:«هرروزیک‌ محتوا»💠 کانالها: آرا وحدت رویه دیوان عالی کشور @aravahdateraviyeh نظریات مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه @nazariatmashverati نشست قضایی @neshastghazaii حقوق دعاوی @hoghooghdaavi 🌐ادمین🌐 @mramiryazdani
مشاهده در ایتا
دانلود
رأی هیأت عمومی اولاً: قائم مقام دبیر شورای نگهبان به موجب نامه شماره ۱۱۰۸۹؍۱۰۲؍۹۸-۲۷؍۴؍۱۳۹۸ و در رابطه با جنبه شرعی مقررات مورد شکایت اعلام کرده است که: «در فرضی که شورای شهر قانوناً دارای حق جعل عوارض مذکور باشد و عوارض جعل شده اجحاف نباشد، مورد شکایت خلاف شرع نیست و تشخیص این مطلب که قانوناً شورای شهر دارای این حق است، برعهده دیوان عدالت اداری می‌باشد.» ثانیاً: هرچند براساس آرای متعدد هیأت عمومی دیوان عدالت اداری از جمله دادنامه شماره ۳۶۷ الی ۳۸۱-۸؍۳؍۱۳۹۷ این هیأت، وضع عوارض ارزش افزوده ناشی از طرح‌های توسعه شهری و تغییر کاربری توسط شوراهای اسلامی شهر مغایر با قانون و خارج از حدود اختیار تشخیص نگردیده است، لکن طبق ماده ۵ قانون تأسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران بررسی و تصویب طرح‌های تفصیلی شهری و تغییرات آنها در هر استان توسط کمیسیون موضوع آن ماده انجام می‌شود و تعیین عوارض ارزش افزوده برای املاک یا اراضی قبل از طرح در کمیسیون ماده ۵ یا بدون اخذ مجوز از مراجع ذیربط قانونی مغایر با قانون و خارج از حدود اختیار است. بنا به مراتب فوق، تبصره ۱ تعرفه شماره ۲-۲۳ از تعرفه عوارض سال ۱۳۹۶ شهر صدرا که به تصویب شورای اسلامی این شهر رسیده، مغایر با قانون و خارج از حدود اختیار است و با توجه به حکم مقرر در تبصره ۲ ماده ۸۴ و ماده ۸۷ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری و لزوم تبعیت از نظر فقهای شورای نگهبان مستند به بند ۱ ماده ۱۲ و مواد ۱۳ و ۸۸ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۹۲ از تاریخ تصویب ابطال می‌شود./ محمد مصدق رئیس هیأت عمومی دیوان عدالت اداری
رای شماره ۲۴۴۳ ھیأت عمومی دیوان عدالت اداری مبنی بر ابطال ماده ٣١ دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری  14 اسفند 1401 تاریخ دادنامه: ٢٢/٩/١۴٠١ شماره دادنامه: ٢۴۴٣ شماره پرونده: ٠٠٠٣۶٣٢ مرجع رسیدگی: ھیأت عمومی دیوان عدالت اداری شاکی: آقای یعقوب محمدی موضوع شکایت و خواسته: ابطال ماده ٣١ دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری (موضوع بخشنامه شماره ۴٧٧٨۴/١١ـ ٢٩/٨/١٣٧٨ سازمان امور اداری و استخدامی کشور) گردش کار: شاکی به موجب دادخواستی ابطال مواد ١۶ و ٣١ دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری )موضوع بخشنامه شماره ١١/۴٧٧٨۴ـ ٢٩/٨/١٣٧٨ سازمان امور اداری و استخدامی کشور( را خواستار شده و در جھت تبیین خواسته به طور خلاصه اعلام کرده است که: "ماده ٣١ دستور العمل رسیدگی به تخلفات اداری مصوب ١٣٧٨ مقـرر داشته است: »در صورتی که شکایت شاکی واقعی نبوده و در جریان رسیدگی متھم در ھیأت تبرئه گردد، شاکی به عنوان متخلّف در اجرای بند ۴ ماده ٨ قانون مورد تعقیب قرار خواھد گرفت.«! بدیھی است که این مقرره نیز غیرقانونی و بر خلاف اصل عدالت و انصاف است کما اینکه در مصوبه ١٣٩٩ مجمع تشخیص مصلحت نظام بر خلاف مصلحت نظام تشخیص داده شده است. و از طرف دیگر این مقرره غیرقانونی شکات و گزارشگران فساد را دچار واھمه نموده و امنیت گزارشگران مفاسد و اعلامکنندگان جرایم و آمران به معروف و ناھیان از منکر را سلب مینماید. زیرا: اولاً: ماده ٨ قانون آمران به معروف و ناھیان از منکر مصوب ١٣٩۴ مقرر مینماید: »مردم از حق دعوت به خیر، نصیحت، ارشاد در مورد عملکرد دولت برخوردارند و در چارچوب شرع و قوانین میتوانند نسبت به مقامات، مسئولان، مدیران و کارکنان تمامی اجزای حاکمیت و قوای سهگانه اعم از وزارتخانهھا، سازمانھا، مؤسسات، شرکتھای دولتی، مؤسسات و نھادھای عمومی غیردولتی، نھادھای انقلاب اسلامی، نیروھای مسلح و کلیه دستگاھھایی که شمول قوانین و مقررات عمومی نسبت به آنھا مستلزم ذکر یا تصریح نام است، امر به معروف و نھی از منکر کنند. ماده ٩ قانون مزبور مقرر مینماید: »اشخاص حقیقی یا حقوقی حق ندارند در برابر اجرای امر به معروف و نھی از منکر مانع ایجاد کنند. ایجاد ھر نوع مانع و مزاحمت که به موجب قانون جرم شناخته شده است؛ علاوه بر مجازات مقرر، موجب محکومیت به حبس تعزیری یا جزای نقدی درجه ھفت میگردد. در مورد اشخاص حقوقی، افرادی که با سوء استفاده از قدرت یا اختیارات قانونی و اداری از طریق تھدید، اخطار، توبیخ، کسر حقوق یا مزایا، انفصال موقت یا دائم، تغییرمحل خدمت، تنزل مقام، لغو مجوز فعالیت، محرومیت از سایر حقوق و امتیازات، مانع اقامه امر به معروف و نھی از منکر شوند؛ علاوه بر محکومیت اداری به موجب قانون رسیدگی به تخلفات اداری، حسب مورد به مجازات بند )پ( ماده ٢٠ قانون مجازات اسلامی محکوم میشوند.«
ثانیاً: ماده ١٧ قانون ارتقاء سلامت نظام اداری و مقابله با فساد مصوب ١٣٩٠ و قانون دائمی نمودن آن مصوب ١٣٩٩مجمع تشخیص مصلحت نظام مقرر مینماید: »دولت مکلف است طبق مقررات این قانون نسبت به حمایت قانونی و تأمین امنیت و جبران خسارت اشخاصی که تحت عنوان مخبر یا گزارشدھنده، اطلاعات خود را، اعم از اینکه اطلاعات مزبور قابل اثبات باشد یا نباشد، برای پیشگیری، کشف یا اثبات جرم و ھمچنین شناسایی مرتکب، در اختیار مراجع ذیصلاح قرار میدھند و به این دلیل در معرض تھدید و اقدامات انتقامجویانه قرار میگیرند، اقدام نماید. ...« و بدیھی است که عبارت »اعـم از اینکه قابل اثبات باشد یا نباشد« مـؤید این معنی است که ممکن است اطلاعات قابل اثبات نبوده و متھم در ھیأت تخلفات اداری تبرئه گردد در این صورت تعقیب خود شاکی که در مقررات غیرقانونی ماده ٣١ دستورالعمل تجویز شده بر خلاف مقررات اصل ھشتم قانون اساسی جمھوری اسلامی ایران و روح قانون حمایت از آمران به معروف و ناھیان از منکر مصوب ١٣٩۴ و مقررات ماده ١٧ قانون ارتقاء سلامت نظام اداری و مقابله با فساد اصلاحی ١٣٩٨ مصوب ١٣٩٩ مجمع تشخیص مصلحت نظام میباشد )قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ ۶/١١/١٣٩٨ مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ ١٢/۶/١٣٩٩ از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام با اصلاح بند ۵ ماده واحده موافق با مصلحت نظام تشخیص داده شد.( و نقض غرض قانونگذار تلقی میشود زیرا دور از عقل و منطق است که ھیأت تخلفات اداری دولت، به استناد ماده ٣١ دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری مصوب ١٣٧٨ از یک طرف؛ شاکی یا گزارشگری را که گزارش وی قابل اثبات نبوده تحت تعقیب قرار دھد و از طرفی دیگر ھمان دولت به استناد مقررات ماده ١٧ قانون ارتقاء سلامت نظام اداری اصلاحی ١٣٩٩، اقدامات خود را خنثی نماید. کما اینکه این رویه موجب تضییع وقت، توان و تحمیل ھزینه کلان به دولت میگردد و حتی موجب تضییع وقت و توان نھادھایی مانند دیوان عدالت اداری نیز میگردد. بند )د( ماده ٢٨ قانون ارتقاء سلامت نظام اداری و مقابله با فساد مصوب ١٣٩٠ اصلاحی ١٣٩٩ مجمع تشخیص مصلحت نظام بر »ھماھنگی اقدامات دستگاهھای مشمول قانون درباره عملکرد و اجرای برنامه‌ھای پیشگیرانه و مقابله با فساد، اعلام قوتھا و ضعفھا و ارائه پیشنھاد به دستگاهھای مسئول« تأکید نموده است. به منظور دستیابی به نتایج بھتر در امر مبارزه با مفاسد و جرایم مراتب در اجرای مقرره فوق اعلام گردید. تقاضای ابطال مواد ١۶ و ٣١ دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری ١٣٧٨میگردد. " متن مقرره مورد شکایت به شرح زیر است: "دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری )بخشنامه شماره ۴٧٧٨۴/١١ـ ٢٩/٨/١٣٧٨ سازمان امور اداری و استخدامی کشور( با عنایت به تجربیات حاصله از اجرای قانون رسیدگی به تخلفات اداری و آیین‌نامه اجرایی آن به منظور بھبود امر رسیدگی به تخلفات اداری و دستیابی به نتایج بھتر در چارچوب قانون و آییننامه فعلی به نحوی که رسیدگی به اتھامات با رعایت حقوق متھمین با دقت و شفافیت بیشتر و در حداقل زمان ممکن صورت پذیرد و نھایتاً عادلانه‌تر شدن نظام رسیدگی به تخلفات اداری را به دنبال داشته باشد، ھیأت عالی نظارت در جلسه مورخ ۴/٨/١٣٧٨ دستورالعمل پیوست را تصویب نموده است که مراتب جھت اجرای مفاد آن ابلاغ میگردد. ........
ماده ٣١ـ درصورتی که شکایت شاکی واقعی نبوده و در جریان رسیدگی متھم در ھیأت تبرئه گردد، شاکی به عنوان متخلف در اجرای بند ۴ ماده ٨ قانون مورد تعقیب قرار خواھد گرفت. ـ دبیرکل سازمان و رئیس ھیأت عالی نظارت " علیرغم ارسال و ابلاغ نسخه دوم دادخواست و ضمائم آن برای طرف شکایت، تا زمان رسیدگی به پرونده ھیچ پاسخی واصل نشده است. در اجرای ماده ٨۴ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ١٣٩٢ پرونده به ھیأت تخصصی استخدامی دیوان عدالت اداری ارجاع میشود و ھیأت مذکور به موجب دادنامه شماره ١۴٠١٠٩٩٧٠٩٠۶٠١٠۴٩٨ ـ ٢/٨/١۴٠١ ماده ١۶ دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری )موضوع بخشنامه شماره ۴٧٧٨۴/١١ ـ ٢٩/٨/١٣٧٨ سازمان امور اداری و استخدامی کشور( را قابل ابطال تشخیص نداد و رأی به رد شکایت صادر کرد. رأی مـذکور به علت عـدم اعتراض از سوی رئیس دیوان عدالت اداری و یا ده نفر از قضات دیوان عدالت اداری قطعیت یافت. رسیدگی به ماده ٣١ دستورالعمل رسیدگی به تخلفات اداری )موضوع بخشنامه شماره ۴٧٧٨۴/١١ـ٢٩/٨/١٣٧٨ سازمان امور اداری و استخدامی کشور( در دستور کار ھیأت عمومی قرار گرفت. ھیأت عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ ٢٢/٩/١۴٠١ با حضور رئیس و معاونین دیوان عدالت اداری و رؤسا و مستشاران و دادرسان شعب دیوان تشکیل شد و پس از بحث و بررسی با اکثریت آراء به شرح زیر به صدور رأی مبادرت کرده است. رأی ھیأت عمومی براساس ماده ١۵ آیین‌نامه اجرایی قانون رسیدگی به تخلّفات اداری مصوب ٢٧/٧/١٣٧٣ ھیأت وزیران: »ھیأتھای بدوی و تجدیدنظر در صورت شکایت یا اعلام اشخاص، مدیران، سرپرستان اداری یا بازرسھای ھیأت عالی نظارت، شروع به رسیدگی میکنند« و برمبنای حکم مقرر در ماده فوق شروع به رسیدگی در ھیأتھای رسیدگی به تخلّفات اداری یا با شکایت است و یا با اعلام افراد موضوع این ماده و لذا حکم مقرر در ماده ٣١ دستورالعمل رسیدگی به تخلّفات اداری )موضوع بخشنامه شماره ۴٧٧٨۴/١١ مورخ ٢٩/٨/١٣٧٨ سازمان اداری و استخدامی کشور( که براساس آن مقرر شده است که در صورتی که شکایت شاکی واقعی نبوده و در جریان رسیدگی متھم در ھیأت تبرئه گردد، شاکی به عنوان متخلّف در اجرای بند ۴ ماده ٨ قانون مورد تعقیب قرار خواھد گرفت، از جھت اینکه پیگیری امر را بدون شکایت و اعلام پیشبینی نموده و حتی در فرض طرح بدون سوء نیت شکایت با تبرئه متھم شاکی را قابل تعقیب اعلام کرده، خارج از حدود اختیار است و مستند به بند ١ ماده ١٢ و ماده ٨٨ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ١٣٩٢ ابطال میشود. رئیس ھیأت عمومی دیوان عدالت اداری ـ حکمتعلی مظفری
رای وحدت رویه شماره ۲۶۶ مورخ ۱۳۷۷/۱۲/۱۵ هیات‌ عمومی دیوان عدالت اداری موضوع: رأی و‌حدت رو‌یه درخصوص صلاحیت کمیسیون ماده ۷۷ قانون شهرداری برای رسیدگی به هرگونه اختلاف بین شهرداری و اشخاص در مورد مطالبه عوارض تاریخ: ۱۲/۱۵/ ۱۳۷۷ شماره دادنامه: ۲۶۶ کلاسه پرو‌نده: ۷۷/۱۱۴ مرجع رسیدگی: هیأ‌ت عمومی دیوان عدالت اداری شاکی: آقای محمدرضا حیدری موضوع شکایت و خواسته: اعلام تعارض آرای صادره از هیأ‌ت تجدیدنظر دیوان عدالت اداری مقدمه: الف: ۱‌-‌ شعبه یازدهم در رسیدگی به پرو‌نده کلاسه ۷۰/۱۳۲ موضوع شکایت آقای حسن شیدایی به طرفیت شهرداری منطقه ۱۱ تهران به خواسته الزام به صدو‌ر گواهی پایان کار طی دادنامه شماره ۲۶ مورخ ۱۳۷۱/۱/۲۴ چنین رأی صادره نموده است, به دلالت مدرک موجود در پرو‌نده ارسالی از شهرداری منطقه ۱۶ آقای حسن شیدایی در تاریخ ۱۳۶۳/۱۰/۹ طی درخواست تقدیمی به شهرداری ناحیه ۱۶ درخواست پایان کار نموده و این درخواست در تاریخ ۱۳۶۳/۱۰/۲۳ در دفتر بازرسی فنی ثبت گردیده است و عدم صدو‌ر گواهی پایان کار به کیفیت فوق ناظر به اقدامات شهرداری و دادگاه بوده است, مطابق رأی شماره ۱۴۲ مورخ ۱۳۶۹/۶/۱۵ هیأ‌ت عمومی دیوان عدالت اداری شکایت شاکی به نظر و‌ارد تشخیص می‌شود و درخواست عوارض پذیره از طرف شهرداری فاقد و‌جاهت قانونی بوده, حکم برالزام سازمان طرف شکایت به صدو‌ر گواهی پایان کار بدو‌ن اخذ عوارض پذیره صادر و اعلام می‌گردد. ۲‌-‌ هیأ‌ت تجدیدنظر دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرو‌نده کلاسه ت/۷۱/۳۷۰ موضوع تقاضای تجدیدنظر شهرداری منطقه ۱۶ تهران نسبت به دادنامه شماره ۲۶ مورخ ۱۳۷۱/۱/۲۴ صادره از شعبه یازدهم دیوان در پرو‌نده کلاسه ۷۰/۱۳۲ به طرفیت حسن شیدایی به شرح دادنامه شماره ۵۶۳ مورخ ۵/۸/ ۱۳۷۱دادنامه بدو‌ی را عیناً تأ‌یید نموده است.
ب: ۱‌-‌ شعبه بیستم در رسیدگی به پرو‌نده کلاسه ن ۷۳/۱۱۹۱ موضوع شکایت آقایان اسرافیل و هوشنگ قهرمانی به طرفیت منطقه ۴ شهرداری تهران به خواسته اعلام عدم شمول عوارض پذیره نسبت به مستحدثات ملکی و الزام خوانده به صدو‌ر گواهی پایان کار به شرح دادنامه شماره ۴۳۰مورخ ۱۳۷۶/۳/۱۱ چنین رأی صادر نموده است, شکات مدعی‌اند و‌ضع پذیره مربوط است به املاکی که بعد از تصویب پذیره ساخته شود و یا مرتکب خلاف گردند, نه املاکی که قبل از آن بنا شده و تخلف آن محرز گردیده باشد که به نظر می‌رسد این استدلال به مورد باشد, خصوص اینکه رأی شماره ۱۴۲ مورخ ۱۳۶۹/۶/۱۵ هیأ‌ت عمومی دیوان عدالت اداری نیز همین جهت را تأ‌یید می‌نماید, بنابراین حکم به و‌رو‌د شکایت شاکی و محکومیت خوانده دعوی به صدو‌ر پایان کار بدو‌ن دریافت حق‌پذیره صادر و اعلام می‌گردد. ۲‌-‌ شعبه او‌ل هیأ‌ت تجدیدنظر دیوان در رسیدگی به پرو‌نده کلاسه ت ۱/۷۶/۶۰۳‌-‌۷۳/۱۱۹۱ موضوع شکایت اداره‌کل حقوقی شهرداری تهران نسبت به دادنامه شماره ۴۳۰ مورخ ۱۳۷۶/۳/۱۱ صادره از شعبه بیستم دیوان در پرو‌نده کلاسه به طرفیت اسرافیل قهرمانی و غیره به شرح دادنامه شماره ۱۸۳۸ مورخ ۱۳۷۶/۹/۲۴ این چنین رأی صادر نموده است, چون به صراحت ماده ۷۷ قانون شهرداری رسیدگی به هرگونه اختلاف بین شهرداری و اشخاص در خصوص مطالبه عوارض در صلاحیت کمیسیون مقرر در ماده مذکور قرار گرفته است, دادنامه بدو‌ی فسخ و به اعتبار شایستگی کمیسیون مذکور قرار عدم صلاحیت دیوان صادر و‌اعلام می‌گردد. هیأ‌ت عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجﻩ الاسلام و‌المسلمین محقق قائم مقام دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاو‌ره با اکثریت آرای به شرح آتی مبادرت به صدو‌ر رأی می‌نماید.
رأی هیأ‌ت عمومی چون به صراحت ماده ۷۷ قانون شهرداری رسیدگی به هرگونه اختلاف اعم از تعلق و یا عدم تعلق عوارض و میزان و مبلغ آن در صلاحیت کمیسیون مذکور در همان ماده قرار گرفته است, دادنامه شماره ۱۸۳۸ مورخ ۱۳۷۶/۹/۲۴ شعبه او‌ل هیأ‌ت تجدیدنظر دیوان در حدی که مبین این معنی است موافق اصول و موازین قانونی تشخیص داده می‌شود. این رأی به استناد قسمت اخیر ماده ۲۰قانون دیوان عدالت اداری برای شعب دیوان و سایر مراجع مربوط در موارد مشابه لازم‌الاتباع است.
شماره هـ/90/1342 ۴/۱۱/۱۳۹۱ رأی شماره 674 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری با موضوع تعیین مستمری بازنشستگی ناشی از قانون بازنشستگی پیش از موعد با لحاظ دو سال آخر سنوات واقعی خدمت مستخدم تاریخ دادنامه: 4/10/1391 شماره دادنامه: 674 کلاسه پرونده: 90/1342 مرجع رسیدگی: هیأت عمومی دیوان عدالت اداری شاکی: آقای علیرضا مهدوی فر موضوع شکایت و خواسته: اعلام تعارض در آراء صادر شده از شعب دیوان عدالت اداری گردش کار: شعب دیوان عدالت اداری در رسیدگی به دادخواست اشخاص به طرفیت صندوق (سازمان) تأمین اجتماعی به خواسته «الزام به اصلاح حکم مستمری بازنشستگی ناشی از قانون بازنشستگی پیش از موعد کارکنان دولت» آراء معارض صادر کرده اند، بدین نحو که شکات پرونده های موضوع تعارض، با استفاده از قانون بازنشستگی پیش از موعد کارکنان دولت مصوب سال 1386 و با برخورداری از سنوات ارفاقی خدمت، بازنشسته شده اند لیکن صندوق (سازمان) تأمین اجتماعی در تعیین مستمری بازنشستگی مطابق ماده 77 قانون تأمین اجتماعی و تبصره ذیل آن، حقوق و مزایای 2 سال آخر خدمت را که شاکی عملاً اشتغال داشته است، ملاک قرار داده است و شکات ادعا داشته اند که باید 2 سال آخر که بابت آن حق بیمه پرداخت شده است یعنی سالهای 30 و 29 که سنوات ارفاقی خدمت بوده، ملاک تعیین مستمری بازنشستگی قرارگیرد. اشخاص، دادخواستهایی به خواسته الزام به اصلاح احکام مستمری بازنشستگی و تعیین حقوق مستمری بر مبنای 2 سال آخر با لحاظ سنوات ارفاقی یعنی سالهای 30 و 29 به دیوان عدالت اداری تقدیم می کنند. شعب 25، 17، 16، 15 و 12 دیوان عدالت اداری با این استدلال که در تعیین مستمری بازنشستگی مطابق ماده 77 قانون تأمین اجتماعی، متوسط حقوق و مزد بیمه شده ضرب در سنوات پرداخت حق بیمه ملاک است و مطابق تبصره ذیـل آن، متوسط حقوق یـا مزد، مجموع مزد یـا حقوق بیمه شده در 2 سال آخـر خدمت است که براساس آن حق بیمه پرداخت شده و بابت سنوات ارفاقی حق بیمه محاسبه و پرداخت شده است، حکم به وارد دانستن شکایت صادر کرده اند. اما شعبه 2 تشخیص دیوان عدالت اداری با این استدلال که اعطای سنوات ارفاقی برای تکمیل سنوات خدمت کارکنان مشمول قانون بازنشستگی پیش از موعد، فقط پرداخت حقوق بر مبنای سی روز را دارد که احتساب آن براساس میانگین دریافتی دو سال آخر خدمت است و ارفاق سنوات نمی تواند سبب افزایش سنوات حقوق کارکنان به تناسب سالهای ارفاقی شود و پس از اعطای سنوات ارفاقی رابطه کاری با دستگاه متبوع قطع می شود، حکم به رد شکایت صادر کرده است.
خلاصه آراء به قرار زیر است: الف ـ شعبه دوازدهـم دیوان عدالـت اداری در رسیدگی به پرونده شـماره 9009980900026733 با موضوع دادخواست آقای احمد جلالیان به طرفیت سازمان تأمین اجتماعی تهران و به خواسته الزام به اصلاح حکم مستمری بازنشستگی براساس میانگین 2 سال آخر سنوات ارفاقی، به موجب دادنامه شماره 9009970901201479ـ 21/8/1390، مفاداً به شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است: درخصوص شکایت احمد جلالیان به طرفیت سازمان تأمین اجتماعی تهران به خواسته الزام مشتکی عنه به اصلاح حکم مستمری براساس مابه التفاوت سنوات ارفاقی و پرداخت معوقات ناشی از اصلاح حق مستمری با توجه به تبصره ماده 77 قانون تأمین اجتماعی که مقرر داشته است ملاک تعیین حقوق، حقوق بازنشستگی متوسط مجموع حقوق و دستمزدی است که حق بیمه پرداخت شده است و شاکی نیز از سنوات ارفاقی طبق قانون بازنشستگی پیش از موعد استفاده کرده و بابت آن حق بیمه به سازمان پرداخت شده است و سازمان به دلیل عدم انجام کار و اشتغال حق بیمه سنوات ارفاقی را در مستمری لحاظ نکرده است که این عمل فاقد وجاهت قانونی است. علی هذا با توجه به مراتب و دفاعیات غیرمؤثر خوانده، شکایت نامبرده وارد تشخیص و به حقانیت وی حکم صادر و اعلام می شود. این رأی به استناد ماده 7 قانون دیوان عدالت اداری مصوب 25/9/1385 قطعی است. ب ـ شعبه پانـزدهم دیوان عدالـت اداری در رسـیدگی به پرونده شـماره 9009980900015979 با موضوع دادخواست آقای حسین میرآبادی به طرفیت سازمان تأمین اجتماعی و به خواسته الزام به اصلاح حکم مستمـری بـازنشستگی بـراسـاس میـانگین 2 سـال آخـر سنـوات ارفـاقـی، بـه مـوجب دادنـامـه شمـاره 9009970901501995ـ 8/6/1390، مفاداً به شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است: شکایت شاکی دایر به الزام به محاسبه مابه التفاوت حق بیمه واریز شده و صدور حکم براساس میانگین دو سال آخر حقوق به شرح دادخواست تقدیمی با توجه به محتویات پرونده و مستندات ارائه شده در خور پذیرش است زیرا مطابق تبصره ماده 77 قانون تأمین اجتماعی ملاک تعیین حقوق بازنشستگی متوسط مجموع حقوق یا دستمزدی است که حق بیمه پرداخت شده است با توجه به این که شاکی از سنوات ارفاقی استفاده کرده که در تعیین مستمری لحاظ نشده است. لذا شکایت مطروحه را وارد تشخیص داده به برقراری مستمری شاکی براساس دو سال آخرین بیمه پرداختی رأی صادر و اعلام می دارد رأی دیوان قطعی است.
ج ـ شعـبه شانزدهم دیوان عدالـت اداری در رسـیدگی به پرونـده شماره 9009980900017978 با موضوع دادخواست آقای محمدمهدی شومالی به طرفیت سازمان تأمین اجتماعی استان تهران و به خواسته الزام به اصلاح حکم مستمری بازنشستگی براساس میانگین 2 سال آخر سنوات ارفاقی، به موجب دادنامه شماره 9009970901601862ـ 11/7/1390، مفاداً به شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است: در خصوص دادخواست محمدمهدی شومالی به طرفیت سازمان تأمین اجتماعی استان تهران به خواسته مندرج در دادخواست تقدیمی، با توجه به مجموع اوراق پرونده و مستنداً به تبصره ماده 77 از قانون تأمین اجتماعی که مقرر داشته است متوسط مزد یا حقوق برای محاسبه مستمری بازنشستگی عبارت است از مجموع مزد یا حقوق بیمه شده که براساس آن حق بیمه پرداخت شده است ظرف آخرین دو سال پرداخت حق بیمه تقسیم بر بیست و چهار. علی هذا با توجه به مراتب فوق و صراحت تبصره ماده 77 از قانون تأمین اجتماعی دعوای مطروحه را وارد تشخیص و به اجابت خواسته شاکی و برقراری مستمری بر مبنای ماده 77 از قانون تأمین اجتماعی بر مبنای میانگین دو سال اخذ حق بیمه ارفاقی حکم صادر و اعلام می دارد. د ـ شعبه هفـدهم دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونـده های شـماره 9009980900016329 و 9009980900016528 با موضوع دادخواست آقایان محسن نجمی و بهمن امینی امشی به طرفیت اداره کل تأمین اجتماعی تهران و به خواسته الزام به اصلاح حکم مستمری بازنشستگی براساس میانگین 2 سال آخر سنوات ارفاقی، به موجب دادنامه های شماره 9009970901701821ـ 16/6/1390 و 9009970901702801ـ 12/9/1390 مفاداً به شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است: شاکی طی دادخواست تقدیمی اظهار داشته است به استناد قانون بازنشستگی پیش از موعد کارکنان دولت مصوب 5/6/1386 مجلس شورای اسلامی و آیین نامه و اجرای آن و مواد 7، 6 و 5 قانون مدیریت خدمات کشوری و تبصره ذیل ماده 6 آن بازنشسته شده است و بابت سنوات ارفاقی براساس آخرین حقوق و مزایای مشمول کسور بازنشستگی و مابه التفاوت آن به حساب صندوق تأمین اجتماعی پرداخت شده است و با این که ماده 77 قانون تأمین اجتماعی مقرر می دارد بازنشستگی باید برابر میانگین 24 ماه آخر خدمت محاسبه شود سازمان از اقدام در این جهت خودداری می کند. بنابراین تقاضای صدور حکم وفق خواسته را دارد و متقابلاً مدیرکل تأمین اجتماعی غرب تهران بزرگ پاسخ داده است نامبرده تا 25/12/1388 اشتغال به کار داشته و مستمری مشارالیه با توجه به مفاد تبصره ذیل ماده 77 قانون تأمین اجتماعی ظرف دو سال قبل از تاریخ مذکور مبنای محاسبه قرار گرفته است و در صورتی که محاسبه مستمری براساس میانگین سالهای 30ـ 29 سنوات نامبرده صورت گیرد در واقع آخرین حقوق و مزایای مشمول کسر حق بیمه مبنای تعیین میزان مستمری قرار خواهد گرفت در حالی که هدف مقنن 24 ماه سوابق اصلی پرداخت حق بیمه بوده است بنابراین تقاضای رد شکایت را دارد که با عنایت به محتویات پرونده و مندرجات سابقه پیوست نظر به این که برگهای ارسالی به واحد درآمد و فرم خلاصه وضعیت پرونده حکایت از محاسبه مابه التفاوت حق بیمه نسبت به سنوات ارفاقی تا 30 سال را دارد و اخذ مابه التفاوت نسبت به سنوات ارفاقی ایجاب می کند ایام مرقوم نیز در محاسبه دو سال آخر حقوق و مزایای بازنشستگی لحاظ شود، بنابراین شکایت مطروحه وارد تشخیص داده می شود و مستنداً به مواد 77 قانون تأمین اجتماعی و 14، 13 و 7 دیوان عدالت اداری به حقانیت دعوای مطروحه رأی صادر و اعلام می شود. رأی دیوان قطعی است. هـ ـ شعبه بیست و پنجم دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونده های شماره 9009980900022940 و 9009980900019961 با موضوع دادخواست آقای مصطفی حسینی و خانم فرشته جلالی به طرفیت اداره کل تأمین اجتماعی استان تهران و به خواسته الزام به اصلاح حکم مستمری بازنشستگی براساس میانگین 2 سال آخر سنوات ارفاقی، به موجب دادنامه های شماره 9009970902501158 و 9009970902501169ـ 20/6/1390، مفاداً به شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است:
نظر به ایـن که شـاکی براساس مـقررات قانون بازنشسـتگی پیـش از مـوعد مصوب 5/6/1386 مجلـس شورای اسلامی با جمع سنوات واقعی و ارفاقی بازنشسته شده اسـت و با توجه به این که بابت سنـوات ارفاقی حق بیـمه کسر و به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت شده است. لذا بنا به حکم قانونگذار در تبصره ذیل ماده 77 قانون تأمین اجتماعی حکم به الزام اداره کل تأمین اجتماعی استان تهران نسبت به محاسبه مابه التفاوت بیمه پردازی بابت سنوات ارفاقی نامبرده ظرف دو سال آخرین پرداخت حق بیمه وی در برقراری مستمری بازنشستگی صادر و اعلام می دارد. رأی دیوان قطعی است. و ـ شعبه هفـدهم دیوان عدالـت اداری در رسیـدگی به پرونده شـماره 8909980900013904 با موضوع دادخواست آقای علیرضا مهدوی فر به طرفیت سازمان تأمین اجتماعی تهران و به خواسته الزام به اصلاح حکم مستمری بازنشستگی براساس میانگین 2 سال آخر سنوات ارفاقی، به موجب دادنامه شماره 8909970901700793 ـ 25/8/1389، مفاداً به شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است: شاکی طی دادخواست تقدیمی اعلام داشته است در تاریخ 30/7/1388 به استناد قانون بازنشستگی پیش از موعد کارکنان دولت مصوب 5/6/1386 مجلس شورای اسلامی و آیین نامه اجرایی آن و مواد 7، 6 و 5 قانون مدیریت خدمات کشوری و تبصره ذیل ماده 6 آن بازنشسته شده است و بابت سنوات ارفاقی بر اساس آخرین حقوق و مزایای مشمول کسور بازنشستگی و مابه التفاوت آن به حساب صندوق تأمین اجتماعی پرداخت شده است و با این که ماده 77 قانون تأمین اجتماعی مقرر داشته است بازنشستگی برابر میانگین 24 ماه آخر خدمت محاسبه شود، سازمان از اقدام در این جهت خودداری می کند. بنابراین تقاضای صدور حکم وفق خواسته را دارد و متقابلاً مدیرکل تأمین اجتماعی غرب تهران بزرگ پاسخ داده است نامبرده تا تاریخ 30/7/1388 در بنیاد شهید اشتغال به کار داشته است و مستمری مشارالیه با توجه به مفاد تبصره ذیل ماده 77 قانون تأمین اجتماعی ظرف دو سال قبل از تاریخ مذکور مبنای محاسبه قرار گرفته است و در صورتی که محاسبه مستمری براساس میانگین سالهای 30 ـ 29 سنوات نامبرده صورت گیرد در واقع آخرین حقوق و مزایای مشمول کسر حق بیمه مبنای تعیین میزان مستمری قرار خواهد گرفت در حالی که هدف مقنن 24 ماه سوابق اصلی پرداخت حق بیمه بوده است بنابراین تقاضای رد شکایت را دارد که با عنایت به محتویات پرونده و مندرجات سابقه پیوست نظر به این که برگهای ارسالی به واحد درآمد و فرم خلاصه وضعیت پرونده حکایت از محاسبه مابه التفاوت حق بیمه نسبت به سنوات ارفاقی تا 30 سال را دارد و اخذ مابه التفاوت نسبت به سنوات ارفاقی ایجاب می کند. ایام مرقوم نیز در محاسبه دو سال آخر حقوق و مزایای بازنشستگی لحاظ شود. بنابراین شکایت مطروحه وارد تشخیص داده می شود و مستنداً به مواد 77 قانون تأمین اجتماعی و 14، 13 و 7 دیوان عدالت اداری به حقانیت وی رأی صادر و اعلام می دارد.