eitaa logo
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
1.9هزار دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
150 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال: @Amamzmanaj ⩥ رزرو تبلیغات‌و‌تبادلات: @Amamzmanaj تولد کانال✨ : ۱۴۰۰/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🤍 در شوک بودم _یعنی چی دلش گیر بوده؟ +یعنی عاشق کس دیگه ای بوده امکان نداشت اوکه گفته بود به احسان علاقه ای ندارد بعد از یک هفته استرس و اضطراب جواب منفی شنیده بودم حس شکست داشتم خیلی حس عجیبی بود من باخته بودم آن هم به احسان.. نرگس متعجب میپرسد +جواب منفی داد *ریحانه* روبه روی مادرم میاستم +خب ریحانه جان جواب چی شد؟ لب هایم می لرزد _جوابم منفیه مادرم از تعجب چیزی نمی گوید روی مبل مینشینم _مامان زنگ بزن بگو جوابم منفیه با ناراحتی سرش را تکان میدهد و موبایلش را برمی دارد لبخند بی جانی میزنم گاهی فراتر از اشک میشود لبخند روی لب! انقدر این چند روز اشک ریخته بودم که بی حال شده بودم تماس مادرم طولانی میشود بلافاصله بعد از قطع شدن تماس مادرم نرگس به موبایلم زنگ میزند. یا استرس تماس را وصل میکنم _الو +سلام _سلام نرگس چطوری؟ +ریحانه چرا؟ میدانم از چه حرف میزند اما به روی خودم نمی آورم _چی؟ +واقعا به یه نفر دیگه علاقه داری؟ صدای نرگس قطع میشود و صدای مهدی در گوشم میپیچد خشکم میزند +سلام ریحانه خانم آهسته پاسخش را میدهم _س..سلام +من باید ببینمتون! با لکنت می گویم: _م..من نمی تونم. +مسئله مهمیه لطفا همین الان بیاید به همون پارکی که قبلا آدرسش رو براتون فرستادم بدون هیچ حرفی تماس قطع میشود. نویسنده: سرکارخانم‌مرادی
🤍🤍 بدون خداحافظی تماس را قطع میکند با حرص دندان هایم را روی همدیگر میسابم سرم خیلی درد میکند دستانم را در هم گره میزنم و غرق در افکارم میشوم مادرم با شوق واشتیاق میگوید +امروز زنعموت دعوتمون کرد واسه شام رستوران با چشمان از حدقه در آمده می گویم _رستورانن؟ +آره رستوران با عمو سعید باور نمیکردم از همان روز که مارا به خانه ی خودشان دعوت کرد احساس بدی داشتم عمو سعید هم مانند احسان بود حتما کلکی در کارش بود که اینطور دست و دلوازی میکرد _مامان میشه نریم؟ با التماس مادرم را نگاه میکنم +دعوتمون کردن بعد ما نریم؟ _آره چی میشه خب بگو نمی تونیم در فکر فرو میرود بعد از چند دقیقه مکث کردن می گوید: +باشه بهشون زنگ میزنم به طرفش میروم و گونه اش را میبوسم! _خیلی دوست دارم مامان عاشقتم لبخند محوی میزند خوشحال از اینکه توانسته بودم مادرم را منصرف از رفتن به رستوران با خانواده عمو بکنم به سمت اتاق پاتند میکنم بی حوصله یکی از لباس هایم را از کمد برمیدارم و لباسم را عوض می کنم 💞💞 چند قدمی برمی دارم که مهدی را روی صندلی میبینم انقدر حواسش پرت است که متوجه من نمیشود _سلام با شنیدن صدای من از جا میپرد و لبخند خشکی تحویلم میدهد پاسخم را با سردی میدهد که شوکه نگاهش میکنم نویسنده: سرکار‌خانم‌مرادی
۷ پارت از رمان تقدیم نگاهتون✨🪐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حسین الحریری از رزمندگان حزب الله لبنان وصیت کرده بود که بعد از شهادت زیر پرچم ایران تشییع بشه 🕊 | 🚀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانمها حتماً اینو ببینین . برای همه‌ی خانم های اطرافتون هم بفرستید. وقتی سواد رسانه ای نداشته باشیم پولمونو خرج آنچه رسانه‌ها زیبا جلوه می‌دهند می‌کنیم، نه آنچه نیاز داریم‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+باکسی که شغلش ضایعاتی باشه، ازدواج میکنی ؟ (همه چیز به شغل و پول و مال نیست!! به شخصیته ادمه..!)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 🇮🇷 شهید مصطفی صدرزاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم‌ها دو دسته اند: غیرتی! و قیمتی! غیرتی‌ها با خدا معامله کردند قیمتی‌ها با بنده خدا..💔!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشق‌اگرباشی‌شهیدمیشوی.. عاشق‌تراگر"گمنام"💔 خوشنام
به وقت دلتنگی:)❤️‍🩹
🌿🔗 #پروف