eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
226 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
60 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 ... اره بودن ... وقتي قابیل و هابیل.... از تصور اینكه در عین همسر کسي بودن ، عشق یه نفر دیگه بودن بشم ؛ تنم لرزید . حس بد و مشمئز کننده ای وجودم رو در بر گرفت.. دهنم مزه ی زهر گرفت و حالت تهوع بهم غالب شد . احتمال دادم با موندنم هر چي توی معده دارم رو بالا بیارم و بپاشم تو صورت پورمند. در عین اینكه مطمئن بودم با اون حالم هیچ جوابي برای حرفش ندارم ، پشت کردم که به سمت پله ها برم و خودم رو به اتاق امیرمهدی برسونم تا شاید با دیدنش آرامش از دست رفته رو به دست بیارم . و یا حداقل فراموش کنم اون حال بد رو. اما صدای پورمند مانع شد: مگه عقل تو سر تو نیست ؟ بابا شوهر تو با مرده فرقي نداره فقط این داره با کمک دستگاه نفس میکشه. منتظرینفس هاش قطع بشه تا دست از سرش برداری ؟ همین! با حرص چرخیدم به سمتش _مثل اینكه شما مشتاقي تا اون ... و حتي نتونستم جمله م رو تموم کنم که بي‌رحمانه ترین جمله ی عالم بود. فقط نگاهم کرد. نگاهم کرد و سرش رو بالا وپایین کرد. نگاهم کرد و نفس پر حرصي کشید. مطمئناً جوابي نداشت که سكوت کرده بود . پس ترجیح دادم به جای تلف کردن وقتم زودتر برم سراغ منبع آرامشم. باز هم چرخیدم. خدا رو شكر اول راهروی داخلي بیمارستان بودیم و کسي اونجا نبود که ما رو در حین ادای اون کلمات قصار ببینه اولین قدم رو که برداشتم ، صداش آوار شد رو سرم: -با ازدواج بعد مرگ شوهرت موافقی؟ رگ های بدنم یخ زد. قلبم پمپاژ کردن رو فراموش کرد. مغزم دست از فرمانروایي برداشت و به سكون رسید. مردن راحت تر بود تا شنیدن این واژه های بي رحم و ویرانگر . گویي زلزله ای به شهر وجودم زده بود و کل من رو زیر و رو کرده و جر تلي از خاك چیزی برای پیشكش کردن بهم باقي نذاشته بود. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
✨⃟⃟💐 تاریخ‌انقضایِ‌تمـام‌غــم‌هاۍِ‌عالــم لحـظه‌ے ظھـور تـوســت...♥️((: |͠°•أ͠ل͠لَّ͠͠͠ھُ͠͠ـ͠مَ͠͠ ؏َ͠͠ـ͠جِّ͠͠͠ـ͠لْ͠͠ لِ͠͠وَ͠͠ل͠یِ͠͠ڪْ͠͠ أ͠لْ͠͠ـ͠فَ͠͠ـ͠رَ͠͠ج͠•°|͠ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌—————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— 🌼تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا ⃣ 🕊بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📜 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💛🕊• این دست تهی لبریز دعاست🥺🤲 آقــــا جـــان... دلتنگ هواے بهشتیم، روزیمان ڪن نفس کشیدن در بهشت حـــرم را 🌱 💛¦↫ 🕊¦↫ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 🌻 - خــدایــا التیــام بدہ قلبــۍ رو ڪه از سختـۍ‌هـاش با ڪسی جــز تو حرف نمیزنه(:❤️‍🩹!' - ✨ ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
◖🤍✨◗ 🌱رفته بودم سفــری سمـتِ دیـارِ شهـــدا کـه طــوافـی بـکنـم دورِ مــزارِ شهــــدا... 🌱بـه امیدی که دلِ خسته هوایـی بخورد و تبــرّک شـود از گــَرد و غبــارِ شـهــدا... 🌱آخـرین خطِ وصـایـای دلِ مـن ایـن است کـه مـرا خـاک سپـاریـد کنــارِ شهـــــدا... ‹🤍⇢› ‹✨⇢› ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
•🖇• اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزينٍ وَ يُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكورٍ خـــداوند هـر قلب محزون ❤️‍🩹 و هــر بندہ شڪرگــزار را دوست دارد(: - ✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
•🤍🌿• 📃فرازی‌ از وصیت‌نامه : درد را انســان بۍ‌هــوش نـمۍکشــد؛ انســان خـواب نمۍ‌فهمـد؛ درد را انســان باهــوش و بیــدار میفهمـد(:❤️‍🩹!! 🌿 🕊 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
- خـدایـــــا... از بدۍ ڪردن آدم‌هایت شڪایت ‌داشتم به درگاهت اما شڪایتم ‌را پس میگیرم ، من نفهمیدم . فراموش ڪرده بودم ڪه بدۍ را خلق ‌کردۍ تا هر زمان ڪه دلم گرفت از ‌آدم‌هایت ، نگاهم به تو باشد ‌‌.✨ گاهی فراموش میکنم ڪه وقتی ‌کسی ڪنار من نیست ، معنایش ‌این نیست ڪه تنهایم . معنایش این ‌است ڪه همه را کنار زدۍ تا خودم ‌باشم و خودت . . با تو تنهایی معنا ‌ندارد💔؛ مانده‌ام‌تورانداشتم‌چه‌می‌ڪردم . .🥺 [] - ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
کانون سید احمد خمینۍ‹ره› کلاس‌هاۍ فرهـنگۍ، قرآنۍ، هنری، ورزشی در به شرح زیر برگزار مۍ‌نماید: 📌 ❇️کلاس‌هاۍ ↧ ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 🆔آیدی:@Fzgh6771 📲شماره تماس :
۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳
📚کلاس آشنایۍ با مفاهیم خودشناسۍ و هستی شناسی و آموزه‌های قرآنی همراه با بازی و سرگرمی: 🔰۱.کلاس اول و دوم 🧕🏻مدرس : خانم دشتبانی و خانم رحیمی 🔰۲.کلاس سوم و چهارم 🧕🏻مدرس : خانم مقنی 🔰۳.کلاس پنجم و ششم 🧕🏻مدرس : خانم اسدی 🔰۴کلاس حفظ جز ۳۰ قرآن کریم 🧕🏻مدرس : خانم اسدی و خانم سنجابی 💳هزینه دوره تابستانه: ۱۵۰۰۰۰تومان 📚پیوسته جلسات تفسیر قرآن و آشنایی با مفاهیم نهج‌البلاغه: 🧕🏻مدرس : خانم مقنی 💳هزینه دوره ماهانه: ۳۰۰۰۰تومان 📚پیوسته جلسات دورهمی دخترانه ویژه سنین۱۵ تا ۱۸ سال: 🧕🏻مدرس : خانم مقنی 💳هزینه دوره ماهانه:۳۰۰۰۰تومان ❇️کلاس‌های 🏞بوم شناسی و گردشگردی ویژه سنین ۱۱ تا ۱۴ سال: 🧕🏻مدرس : خانم محمدی 💳هزینه دوره ماهانه: ۵۰۰۰۰تومان ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 📲شماره تماس : ۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳ 🔢کلاس تقویت ریاضی پایه چهارم: 🧕🏻مدرس : خانم میرزایی 💳هزینه دوره ماهانه : ۱۰۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۳۲۶۱۵۹۸۳ 💢مهلت ثبت نام : ۳۱خردادماه
✅کانون سید احمد خمینۍ‹ره› کلاس‌هاۍ فرهـنگۍ، قرآنۍ، هنری، ورزشی در به شرح زیر برگزار مۍ‌نماید: 📌 ❇️کلاس‌هاۍ ↧ ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 🆔آیدی:@Fzgh6771 📲شماره تماس : ۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳ 🏐آموزش والیبال 🤹🏻‍♀بازی و ورزش کودکان 🧒🏻ایروبیک و ایروریتم کودکان 👒ایروبیک و یوگا بانوان 🧕🏻مدرس : خانم کوهستانی 💳هزینه دوره ماهانه با تخفیف۱۰ درصدی کانون:۲۳۰۰۰۰تومان ❇️کلاس‌های 🎞کلاس آموزش بازیگری: 🧕🏻مدرس : خانم کوهستانی 💳هزینه دوره ماهانه : ۲۳۰۰۰۰تومان ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 🆔آیدی:@Fzgh6771 📲شماره تماس : ۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳ 🪡کلاس آموزش خیاطی برای سنین بالای ۱۵ سال: 🧕🏻مدرس : خانم احمدی 💳هزینه دوره ماهانه : ۲۵۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۹۶۰۲۳۸۳۲۴ 🎨کلاس آموزش طراحی و نقاشی سنین ۶ تا ۹سال: 🧕🏻مدرس : خانم نوذری 💳هزینه دوره ماهانه : ۳۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۹۰۶۲۵۷۸۱۷ 🎨کلاس آموزش طراحی و نقاشی ۹ تا ۱۲سال: 🧕🏻مدرس : خانم ابوالحسنی 💳هزینه دوره ماهانه : ۳۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۶۲۸۷۰۲۳۵ 🧶کلاس آموزش عروسک‌بافی دومیل برای سنین۱۰ سال به بالا 🧶کلاس آموزش عروسک بافی قلاب برای سنین ۱۰سال به بالا 🧶کلاس آموزش بافت لباس و مدل‌های دست‌باف برای سنین ۱۵سال به بالا 💳مدرس : خانم کریمی هزینه ماهانه ۱۶۰۰۰۰ تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۳۷۸۶۷۱۵۵ 🖋کلاس آموزش هویه‌کاری (روی لباس، رومیزی، زیرلیوانی، جادستمال کاغذی، جانماز، سجاده و...) 🧕🏻مدرس : خانم وکیلی 💳هزینه دوره ماهانه : ۶۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۳۸۶۱۶۴۵۷ 💢مهلت ثبت نام : ۳۱ خردادماه
امام‌جواد‹ع›؛ الگـوی‌جوانانی‌است‌که‌ برای‌رسیدن‌به‌شرافت‌‌واخلاق‌؛سخاوت وشجاعت‌ومعرفت‌،تلاش‌می‌کنند. - شهیدابومهدی‌المهندس - 🥀 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 همون موقع هم که پویا تو زندگیم بود به هیچ کس اجازه ندادم چنین پیشنهادی بهم بده. همون موقع با همون پوشش و با همون طرز تفكر هیچ مردی حق نداشت شخصیتم رو انقدر پایین بیاره و من رو سهل الوصول بدونه! و درست وسط باتلاق فشارهای رواني و سختي های روزگار ، عجب دستي برای یاری به طرفم دراز شده بود! فرو رفتن تو باتلاق و یا مردن زیر دست و پای آدما بسي بهتر بود از قبول کردن اون دست. کاش مي مرد. کاش مي مرد و این حرف رو به زبون نمي‌اورد . کاش قبل از گفتن واژه ها لال مي شد. من .. زیر بار این همه تلخي باید چیكار ميکردم ؟ کلمات بعدیش شد جریان برقي که شوك داد به قلب و مغزم . و من به ناگاه دست بر دهن گرفتم: _از روزی که بریم زیر یه سقف هم بهت یک ماه فرصت میدم تا برای زندگي با من آماده بشی . فقط کافیه قید این ازدواجت رو بزنی و طلاق بگیری.مطمئن باش دنیا رو به پات میریزم. احساس مي کردم دست های نامرئي به قلبم ناخن مي کشن و خراشش مي دن . درون قفسه ی سینه م درد گرفته بود و من حس خفگي داشتم. من ... ملكه ی امیرمهدی .. کسي که تن داده بود به تندیس شدن ، آماج چه حمله ی ناجوانمردانه ای واقع شده بودم . درست مثل مردمي که سي و یك شهریور آماج توپ و تانك عر.اقي ها شدن . نتونستم بیشتر از این سكوت کنم . برگشتم و با عصبانیت و تندی گفتم: -خفه شو عوضي . من رو با فك و فامیل خودت اشتباه گرفتي لبخند زد . که کاش پوزخند رو جایگزینش مي کرد که کمتر از اون لبخند خاص دل ميسوزوند. در همین حین ابرو بالا انداخت گفت: -علاقه دارم بهت و برای بار چندم حالت تهوع پیشي گرفت بر تموم حس هام. چرا بالا نمي اوردم ؟ برای هضم اون حال خراب به نفس نفس افتادم. مي دونست با بیان پر از شهوت اون فعل چي به روزم میاره یا ندونسته تیشه مي زد ؟ نفس نفس مي زدم و تو هر نفس حس ميکردم هوا کمه . پس نفس ها منقطع شد و تند و بي وقفه. توانایي ایستادن و شنیدن سه باره ی اون فعل رو نداشتم . هوای اونجا برای من زیادی سنگین و برای ریه هام زیادی نا مآنوس بود. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 راه خروج رو در پي گرفتم. صدام زد: -مگه نمي خواستي شوهرت رو ببیني ؟ و "شوهرت "رو کشیده و با تمسخر گفت. حق نداشت امیرمهدی من رو به باد تمسخر بگیره . خون به چشمام هجوم اورد. پر حرص برگشتم و با بدترین حالت گفتم: -اینجا بوی تعفن آشغالي مثل تو جایي برای نفس کشیدن نذاشته. و پا تند کردم برای اینكه حرفي باقي نمونه. حالم خراب بود و مي دونستم تنها جایي که مي تونه آرومم کنه خونه ست . همون اتاق خودم و روی همون تشكي که یك شب امیرمهدی اونجا خوابیده بود. همون تشك که به نظرم هنوز بوی امیرمهدی رو مي داد و من چقدر معتاد بودم به اون شمیم برای آرامش. چقدر دردناك بود که سهم من از مَردم ، یه تشك بود و رایحه ای که تو مرور روزها کم و کم تر مي شد. بغض کردم از تلخي بختم . از روزگاری که ميدونست من مرد میدون نبرد نیستم و من رو به اجبار وارد این وادی کرد. اشك هام زودتر از اینكه بخوام براشون سدی درست کنم ، سیل وار راه گرفتن به هوایي که عطر نفس های امیرمهدی رو کم داشت. تاکسي دربست گرفتم و خودم رو رسوندم خونه. بي توجه به مامان و بابا که با دیدنم تو اون حال و چشمای به اشك نشسته م مبهوت نگاهم مي کردن وارد اتاق شدم و اهمیتي به پرسش هاشون ندادم. لباس هام رو با انزجار از تنم بیرون آوردم . حس مي کردم بوی تعفن اون مرد به لباس هام سرایت کرده و باعث تهوع بیشتر مي شه! اشک بي محابا جولون مي داد و من اسیر قطره به قطره ش ، هق مي زدم. شروع کردم به راه رفتن و حرف زدن ، با خودم .. با خدا .. با امیرمهدی: .. به من مي گه بیا .. بیا مثل این زنا ....... ميگه بي خیال اون فرشته‌ی خوابیده رو تخت شو؟... تو بودی چیکار مي کردی ؟ ... هان ؟ ..... تو بودی چي مي گفتي ؟ دستي به بینیم کشیدم و حین چرخیدن دور خودم بلند گفتم: -من انقدر بي لیاقتم ؟ ... من ؟ .... و با انگشت اشاره به قفسه ی سینه م زدم. -من ؟ ... دارم تاوان کدوم گناهمو ميدم ؟ ... این تاوانه یا امتحان ؟.... بلندتر داد زدم: -من چیكار کردم که نتیجه ش شد این ؟ ... تو که تا خودت رو بهم نشون دادی خوب شدم ! راه درست رو اومدم .... رو به روی پنجره ، ملتمسانه زانو زده و روی زمین خم شدم. هق هقم اوج گرفته بود و بي توجه به صدای نگران مامان و بابا ضجه مي زدم. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🪐جوانی خدمت امام جواد(علیه‌السلام)رسید و گفت:حالم خوب نیست،از مردم خسته شده ام. با تهمت،غیبت و... چه کنم؟نفسم در این بلاد بالا نمی آید امام فرمود:به سوی حسین(علیه‌السلام) فرار کن 📚شعشعة الحسینیه،ج۱ص۵۰ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ❤️‍🩹 🌙 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✨⃟⃟💐 تاریخ‌انقضایِ‌تمـام‌غــم‌هاۍِ‌عالــم لحـظه‌ے ظھـور تـوســت...♥️((: |͠°•أ͠ل͠لَّ͠͠͠ھُ͠͠ـ͠مَ͠͠ ؏َ͠͠ـ͠جِّ͠͠͠ـ͠لْ͠͠ لِ͠͠وَ͠͠ل͠یِ͠͠ڪْ͠͠ أ͠لْ͠͠ـ͠فَ͠͠ـ͠رَ͠͠ج͠•°|͠ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌—————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— 🌼تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا ⃣ 🕊بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📜 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فاطمه جان ! دوست عزیزمان ! ▪️غم دوری از پدر آن هم برای همیشه ، غمی نیست که با کلمات و جملات قابل تسکین باشد . ▪️و اندوه ما برای مصیبت قلب حزین تو چیزی نیست که در قالب جملات بگنجد . ▪️فقط می خواهیم بدانی که با تو و در کنار تو و هم درد با تو هستیم . ▪️خداوند روح پدر بزرگوارت را قرین رحمت واسعه خود و مهمان بهترین بندگانش قرار دهد .