هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰عقل، دل، آگاهی!
💠 ما دل و احساس را منبع شناخت و آگاهى نمى دانيم!
💠 ادبيات ما سرشار از اين حكايتِ عقل گفتا و عشق گفتاست. در حالى كه بين دل و عقل عاشق هيچ درگيرى نيست.
💠 درگيرى ميان عقل فارغ و دل عاشق است.
💠 ما مى خواهيم عشق ابراهيم را با عقل خودمان بسنجيم، در حالى كه عشق ابراهيم را بايد با عقل خودش سنجيد.
💠 هر عقلى اين را مى پذيرد كه مهم را فداى مهمتر كن. وقتى ابراهيم در راه مهمتر، اسماعيل اش را ذبح مى كند، اين كار، هماهنگ و طبيعى است.
💠 همان طور كه تو پولت را فداى يك كيلو سيب مىكنى و يا عمرت را فداى فرزندت. پس عشق و عقل ابراهيم هماهنگ است و تضادى ندارد.
💠 اين تضاد ساختگى به خاطر اين است كه ما جايگاهش را در نظر نمى گيريم و آدم ها را با هم قاطى مى كنيم.
💠 دل، منبع احساس و حب الخير است.
💠 قبل از اين احساس، در انسان شهادتى به وجود مى آيد. اين شهادت همراه حب الخير، در انسان حركت ايجاد مى كند؛ كه «إِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْر»
❛❛ عینصاد
📚 #انسان_در_دو_فصل | ص ۵۶
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
╭✤ @Einsad ✤╮
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰زیاد شدن انسان و رشد انسان؛ یعنی همین جهت دادن به خویشتن و رهبری کردن خويش....
🔹ما مكتبى را مى خواهيم كه بالاتر از تكامل بهره بياورد و راه هم نشان بدهد و به تلقين و رياضت و شعار اكتفا نكند.
🔹استعدادهاى تكامل يافته، تازه، راه و جهت مىخواهند ... راهى نه به بنبست نشسته و جهتى نه پست تر و يا برابر، بل برتر و عالى تر.
🔹 ما مكتبى را مى خواهيم كه انسان را زياد كند، نه فقط علم و عقل و ثروت و ... او را؛ انسان را زياد كند تا او بتواند به استعدادهاى تكامل يافته اش جهت بدهد و آن ها را رهبرى كند؛ كه زياد شدن انسان و رشد انسان؛ يعنى همين جهت دادن به خويشتن و رهبرى كردن خويش.
🔹 و همين است كه بلال ها و ابوذرهاى تاريخ، با درك اين ملاك ها و رسيدن به اين آرمان ها زندگى و مرگ و جامعه و حكومت خويش را نقد مى زدند و حتى به عدالت و فتوحات و غنايم عمر هم قانع نمى شدند، كه عمر هدف عظيم حكومتى اسلام را تا سر حد رفاه و استعمار و فتوحات، تنزل داده و آن را مسخ كرده بود؛ و جامعه ى انسانى را در حد يك دامپرورى بزرگ و مرفه درآورده بود.
❛❛ عینصاد
📚 #مسئولیت_سازندگی
#️⃣ #بریده_کتاب #تربیت
🔗 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی دنبال کنید. 👉🏻
╭✤ @Einsad ✤╮
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰 عدالتِ ظالمانه
هنگامى كه من نمى دانم بر من چه ظلم هايى رفته چگونه نفرت و دشمنى و لعن مى توانم داشته باشم؟
اگر هم لعنى باشد، عادت نامفهوم و سنت مجهولى است كه زود در برابر آن خواهم ايستاد. و مخالفت خواهم كرد.
با كسى كه يك متر از زمين مرا تصاحب كرده و يا حتّى لانه ى كبوترهايم را خراب كرده و يا بر من سبقت گرفته و يا زباله بر ماشينم پاشيده، درگير مى شوم و در جلوى ظلم مى ايستم و نه لعن و دشنام كه حتّى جنگ و جدال هم مى كنم.
پس بايد ظلم را بفهمم كه در چه صورت هايى چهره مى پوشاند و حتّى در محبت ها و هديه ها و تغذيه ى رايگان و بهداشت مجانى هم جاسازى مى شود، كه مى خواهند سالم باشم تا برايشان بار بردارم و نان مى دهند كه نيرويم را بگيرند.
آنجا كه اين ظلم را فهميدم مى توانم در برابر عدالت هاى ستمگر و ستمگرهاى عادل بايستم و پوشش ها اغفالم نكند و فريبم ندهد.
بى جهت نيست كه دستور است از آنچه مى شناسند با آنها آغاز كن. كه اين گونه محبت و شعور آنها به سوى تو مى آيد.
❛❛ عینصاد
📚 #تقیه | ص ۳۶
#⃣ #بریده_کتاب #سیاسی
👤: @ad_Einsad
📜 #متن |🔰 راه ما، راه رسول نیست!
🛤رسول از بينش تاريخى و طبقاتى و سياسى شروع نمى كرد.با فيلم و اسلايد و معركه گيرى شروع نمى كرد.
🛤اما ما شروع كرده ايم و با بازى ها خودمان را مشغول كرده ايم و بى حاصل به وازدگى و خستگى رسيده ايم.
🛤او خود را محبوس بچه هاى بى حصار نمى كرد!
🛤رسول، از همين پيرمردهاى بى فرهنگ كه ما نگاهشان نمى كنيم و حتى اگر پدرهايمان باشند تحملشان نمى كنيم، رسول از همين ها كه در كنار آفتاب لميده اند و تا غروب شكار مگس مى كنند، رسول از همين ها آن هم در يك برخورد نه در چند سال و با كلاس هاى رنگارنگ، ابوذرها و سلمان ها را بيرون كشيد.
🛤آيا همين توضيح كافى نيست كه بفهميم راه ما راه رسول نيست؟
🛤آن تلقى از انقلاب فرهنگى، هيچ زمينه اى در توده ندارد. آن هم توده بى فرهنگ و اُمى. آن هم توده مغرور و سركش!
🛤ولى كار رسول در ميان همين اُمى ها بود. بعثت او در ميان همين ها بود.
🛤 در دل اُمى ها رسول بذر ريخت و نور پاشيد و از همان توده بى سواد كه حتى خط نمى نوشت ابوذر بيرون كشيد!
❛❛ عینصاد
📚 #انتظار | ص ۶۰
#⃣ #بریده_کتاب #سیاست
👤: @ad_Einsad
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰 انسان، فرزند انتخاب خویش است!
📝اين مهم نيست كه من در برابر نور هستم يا در تاريكى، مهم اين است كه در هر كدام از اين ها چه موضعى دارم.
📝 آيا به نور نگاه مى كنم يا با نور نگاه مى كنم؟! آيا تاريكى را تحمل مى كنم یا جزع می زنم يا صبر مى كنم و ليلة القدر خودم را مى سازم؟!
📝با چنين ديدى با قاطعيت مى گوييم كه انسان فرزند طبقه، فرزند شرايط، فرزند موقعيت ها نيست، كه او فرزند همّت خويش، فرزند انتخاب خويش است!
📝 اين انتخاب ريشه در وجود انسان و تركيب عالى او دارد كه از جبرهاى گوناگون بهره مى گيرد و آنها را تبديل مى كند و اصالت را به همين تركيب مى سپارد.
📝هنگامى كه از تركيب هيدروژن و اكسيژن آب به وجود مى آيد، در آب، اصالت با تركيب است، نه اكسيژن و نه هيدروژن.
📝انسان فرزند انتخاب خويشتن است و جبرهاى گوناگون زمينه ساز انتخاب او هستند.
📝 چنين انسان آزاد انتخابگرى را چگونه مى توان محكوم قوانين و اصولى كرد كه از خود او مايه مى گيرند؟!
📝اين انسان است كه بيشتر مى خواهد و پا به دهليز تاريخ مى گذارد، در حالى كه اگر نمى خواست، همچون قبايل وحشى، ميليونها سال، همان بود.
📝اين انسان است كه مى خواهد و تاريخ را مى سازد. البته در تاريخ و همراه رابطه هايش ناچار با جبرهاى تازه اى روبرو مى شود، كه بايد در كنار آنها هم انتخاب كند و در موقعيت هايى قرار مى گيرد كه بايد در آنجا موضع بگيرد.
❛❛ عینصاد
📚 #روش_نقد ج۴| ص ۱۰۷
#⃣ #بریده_کتاب #دین_شناسی
👤: @ad_Einsad
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰 در میان نار و نور
🔅كسانى كه اگر اتاق شان كوچك بشود، ميزشان كهنه، حقوقشان ساييده و نامشان فراموش، دادشان درمى آيد و پشت مى كنند و با زد و بندها به آن طرف ها كشيده مى شوند، اينان نمى توانند بار حكومت على را به دوش بگيرند، كه اين پايه ها تحمل اين بار را ندارند.
🔅كسى مى تواند با على كار كند و به كارش مشغول هم باشد و دل بدهد، كه به شهادت رسيده و بهشت و جهنم را مى بيند و در جلوى چشم دارد.
🔅 مى بيند هر كلمه او، هر حركت او يا به آتش و يا به بهشت راه دارد. اين وجود نمى تواند بى تفاوت باشد كه بى تفاوتى راه سومى را باز نمى كند.
🔅اين شهادت كه تو، در هر كلمه، در هر حركت و در هر فكر و خيال خودت، بهشت و جهنّم را بسته اى ببينى كه با دستِ تو باز مى شود، تو را آرام و بى تفاوت و يا پرتوقع و ناز نازى نمى گذارد، كه تو در ميان نار و نورى، در ميان آتش و بهشتى!
🔅تو مى بينى كه به لحظه لحظه عمر تو سوختن و ساختن بسته شده، با اين بينش چه مى كنى؟
🔅«شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمامَهُ»، جز آنكه مشغول شوى و با سعى و سرعت حركت كنى. منتظر پاداش و سپاس نباشى و نه فشار دشمن، كه حتى رنج دوست را دستاويزِ اشتغال خود بسازى.
🔅تو اگر فرزند چشم و هم چشمى و جوّ و روح جمعى بودى و مى خواستى با كارهايت در چشم ها بنشينى و نمايش بدهى، مى توانستى كه با كلمه اى قهر كنى و با كلمه اى نرم شوى.
🔅اما تو فرزند تكليف هايت هستى و دست پرورده اين شهادت كه مى بينى بهشت و جهنم جلودار تو هستند. با اين بينش چه مى كنى؟
❛❛ عینصاد
📚 #تقیه | ص ۱۹۶
#⃣ #بریده_کتاب #سیاست
👤: @ad_Einsad
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰پاها و پایه ها
🪵ما در مجموعه حركت ها و جنبش هايمان، از كجا ضربه خورده ايم؟
🪵شيعه از ابتدا هدفى را دنبال كرده و مراحلى را در طول تاريخ خود طى كرده و در هر مرحله هم ضربه هايى خورده است.
🪵 ما مى توانيم از اين تجربه ها و از تجربه خود به دست آوريم كه كمبودها كجا هستند و ضربه پذيرى ها و نقطه ضعف ها كجاست.
🪵مى توانيم محاسبه كنيم كه اين بارِ سنگين، با اين پاهاى بى رمق، امكان كشيدنش نيست.
🪵مى توانيم بفهميم مادامى كه كادرى مشخص نشده، سازماندهى امكان ندارد؛ مخصوصاً در جايى كه خيلى ها چوب لاى چرخ مى گذارند و دهانشان را براى هو كردن باز گذاشته اند.
🪵مىفهميم وقتى مى خواهيم توپى را بالا بيندازيم، بايد يارانى داشته باشيم. اگر مى خواهيم سازماندهى را شروع كنيم، بايد كادرى داشته باشيم و به هر زحمت آن را تهيه كنيم.
🪵ممكن است از بالا حركت كنيم و قدرت را در دست بگيريم كه به دست آوردن قدرت، مسأله اى نيست، ولى نگه داشتن آن وابسته به داشتن كادر است.
🪵 ممكن است بتوان سقف هاى پيش ساخته اى تهيه كرد، ولى اين سقف ها بايد بر روى پايه هايى باشند و لزومى هم ندارد كه اين پايه ها زياد باشند اما اگر يكى از پايه ها بلغزد، عظمت بنا خود به انهدام آن كمك مى كند.
🪵وقتى پايه ها سست باشد، هر چه بنا عظيم باشد، زودتر شكسته و منهدم مى شود.
🪵وقتى پايه هاى قدرت ها متزلزل شد، همان عظمتشان باعث خرد شدن و از هم پاشيدگى شان مى شود و جز گردى از آنها بلند نخواهد شد.
❛❛ عینصاد
📚 #حرکت | ص ۴۶
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
👤: @ad_Einsad
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰خوشى وجود ندارد مگر براى آنها كه با ناخوشىها خوش هستند و با ناخوشىها به خوبىها مىرسند.
🔸 خوشى وجود ندارد مگر براى آنها كه با ناخوشىها خوش هستند و با ناخوشىها به خوبىها مىرسند. اين آيهها نه تنها خوبى را نشان مىدهند كه راه رسيدن به خوبى را با قاطعيت بازگو مىنمايند كه: " لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ"؛ هيچگاه از هيچ راهى به خوبى بِرّ نمىرسيد، "حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ"، تا اين كه از محبوبها بگذريد و از عشقها مايه بگذاريد.
🔸 گويا اين آيهها در همين لحظه نازل شدهاند و براى ما هستند و به زبان ما هستند.
🔸 تدبر در اين آيههاست كه بار مىدهد و سرشارى مىآورد، در حالى كه تدبر در آيههاى ديگر جز سرگردانى و خستگى و يا برداشتهاى تحميلى و ساختگى، بهرهاى بدست نمىدهد.
🔸 هنگامى كه تحقيق علمى با نياز علمى اشتباه بشود و هنگامى كه سرگرمى و درمان خواهى، به هم آميخته گردد، تولد چنين تناقضهاى چاق و چله و بلبشوها و ابتذالهاى مزاحم، طبيعى است.
❛❛ عینصاد
📚 #روش_برداشت_از_قرآن | ص ۳۳
#⃣ #بریده_کتاب #قرآن
👤: @ad_einsad
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰ارزش های تحمیلی
محيط باز، محيط سرشار از تضاد و درگيرى است، محيطى است كه فكرهاى گوناگون با كودك رو به رو مى شوند.
تو امروز از مادرت چيزى مى شنوى، پدر كارمند چيز ديگرى خواهد گفت، برادر دانشجوى تو نيز حرفى دارد. هر كدام از خواهرها و برادرهاى تو حرفى و برنامه اى دارند. در مدرسه هم با استادهاى رنگارنگ برخورد مى كنى كه هر كدام با قيافه اى، پيامبر رسالت هاى گوناگون هستند و مى خواهند در تنهايى دل تو بساط خود را پهن كنند و مى خواهند چيزى را به تو تحميل كنند.
در چنين محيطى هر چه بيشتر تو را بسازند، زودتر خراب مى شوى. و هر چه فكر بارت كنند، باعث مى شود كه در جريان زندگى ات آن را بيشتر زيرورو كنى و دچار شك و عصيان و بدبينى و نفرت بشوى. به كفر برسى و شايد دوباره باز گردى و ايمان بياورى و لنگر بيندازى.
در چنين محيطى نمى شود براى كودك ارزش ها و يا خصلت ها را ديكته كرد و حرفها را مطرح نمود.
هيچ مكتب و مذهبى نمى تواند اصالت ها و يا حرفهاى ساده و سطحى خود را به بچه ها تحميل كند؛ چون بچه ها مشغول داد و ستد هستند، مبتلا هستند.
آنچه امروز در ذهن بچه مى نشيند، فردا پاهاى سنگين رهگذران نمى گذارند در وجود او جوانه بزند، خشكش مى كنند، از ريشه درش مى آورند و حتى تخم نفرت را به جاى اين بذر كهنه مى كارند.
در اين محيط برخوردهاى شخصيت ساز و سؤال هاى دقيق و توجه هاى غير مستقيم و بى اعتنايى هاى حساب شده، اثر بيشتر دارد.
❛❛ عینصاد
📚 #انسان_در_دو_فصل | ص ۲۷
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
👤: @ad_Einsad
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰می دیدم که...
🌱اوائل بلوغم بود كه كارهايم را حساب مى كردم و قلّه هايم را تخمين مى زدم و راهم را ارزيابى مى كردم و پس از اين همه به خودم رو مى آوردم كه چه دارم.
🌱 در اين هنگام به امكانات و وابستگى ها از قدرت و ثروت و دوستها و خويشها و حتى دست و پا و مغز و شعور و استعدادهاى خودم فكر مى كردم و مى ديدم كه اينها چقدر فاصله دارند و چقدر هنگام احتياج، از من دور مى شوند. هنگامى كه صداشان مى زنى جوابت را نمى دهند.مى ديدم ثروتمندهايى كه در كنار صندوقهايى از ثروت و جواهرات تشنه و گرسنه مُردند.
🌱 مى ديدم قدرتهايى كه به ضعف رسيدند و بهارهايى كه پاييزشان رسيد. مى ديدم كه چگونه دوستها دشمن مى شوند و چگونه خويشان بيگانه مى گردند.
🌱با اين ديدارها از قلّه ها و راه هاى دشوار و از اين نيروها و همراه هاى بى خيال، سرم گيج مى رفت و وحشت، توانم را مى گرفت كه چگونه با اين مرده ها و يا ميرنده ها- دوستها و خويشها و...- كارم را و راهم را شروع كنم؟
🌱پس از اين ديدارها و وحشتها و تنهايى ها، گويا اين آيه دوباره و تازه نازل شده باشد، در من بزرگ مى شد. گويا از تمام هستى مى شنيدى كه اگر ضعيفى و تكيه گاه مى خواهى؛
«تَوَكَّل عَلَى الْحَىِّ الَّذى لايَمُوت.»
🌱 بر زنده ى كه نمى ميرد، بر او كه هر تكيه گاهى بر او تكيه دارد، تكيه كن.راستى كه قدرت و نيروى اين تكيه گاه ديگر حتى در برابر شكست ها از پا نمى نشيند.
🌱 چون (براى تو) مهم درست رفتن و با او رفتن است. و آنها كه اين گونه شروع مى كنند با شروع شان رسيده اند.
❛❛ عینصاد
📚 #بشنو_از_نی | ص ۱۵
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
👤: @ad_Einsad
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 #متن |🔰هنوز چوبیم !
🪵انسان در يك نگاه مى تواند عظمت و قدر خويش را بشناسد و از قناعت ها و سستى هايش آزاد گردد.
🪵او مى بيند تمام هستى به او منتهى شده و مسخّر او هستند.همه به او رسيده اند... او مى بيند از سنگ، از خاك، از خورشيد، از شاخه ها و درخت ها، جلوتر است ... اما نه جوشش دارد و نه رويش و نه جنبش و نه شكوفه و نه كوششى.
🪵 سنگها فجر داشته اند و شكافته شده اند، اما من فجرى نداشته ام و نجوشيده ام ... خاكها اين همه رويانده اند، اما من رويشى نداشته ام . خورشيدها، اين همه حركت و جنبش، اين همه بخشش و دهش داشته اند، اما من هيچ نورى و حرارتى و هيچ شورى و جنبشى، نيافريده ام!
🪵وقتى هنگام بهار، به باغ مى رفتم و شاخه ها را غرق در شكوفه مى ديدم، راستى شرمم مى آمد كه چندين بهار بر ما گذشته و هنوز چوبيم ... ولى چوب هاى مرده شكفته اند و در گل، غرقند ...
🪵اين ديدارها و مقايسه ها انسان را، از قناعت ها، جدا مى كنند و او را پيش مى آورند.
🪵 همين كه همت ها، عالى شدند و خواسته ها فراتر رفتند، جوشش ما زيادتر مى شود و نهفته ها و پنهان ها رو مى آيند.
🪵 كسى كه خواسته اش دم دستش، هست، حتى از پاهايش استفاده نمى برد. ولى اگر خواسته هايش دورتر شد، مى رود و راه مى افتد. و همين طور، مركب ها را استخدام مى كند و همين طور مركب مى سازد و حتى سفينه ها را به ماه مى فرستد.
🪵 توجه به ارزش ها و عظمت ها به انسان همت مى دهد. و همت ها او را به جريان مى اندازند و استعدادهاى مدفون او را بيرون مى ريزند .
❛❛ عینصاد
📚 #روش_نقد جلد اول| ص ۴۷
#⃣ #بریده_کتاب #دین_شناسی
👤: @ad_Einsad
📜 #متن |🔰من، راه، مقصد
🛤من وقتى مى خواهم براى دوستم به خاطر خدا قدم بردارم، خيلى كه زور بزنم و تلاش كنم، كار كوچكى انجام مى دهم.
🛤 ولى وقتى براى فرزندم و يا بستگانم مى خواهم كارى بكنم، زور نزده و تلاش نكرده، صد تا صد تا مايه مى گذارم و هستى ام را فدا مى كنم.
🛤وقتى مى خواهم براى مؤمنى اقدامى كنم، مى گويم حالا دير شده است، باشد تا فرصت ديگرى پيش بيايد و هزار بهانه مى آورم.
🛤در حالى كه براى خودم ايجاد فرصت مى كنم، براى دوستم حتى از فرصت هاى بدست آمده هم به خوبى استفاده نمى كنم.
🛤اينكه بايد انسان خود را با اولياى خدا مقايسه كند؛ يعنى اينكه انسان كسانى را كه ميزان و حجتى بر او هستند، خود را با آنها بسنجند و ببيند كه آنها چه كردند!
🛤براى سبك و سنگين كردن، همانها نشان مى دهند كه بايد چقدر پرواز مى كرديم. آنها چه كردند و تا كجا پريدند! در حالى كه ما زمينگير و از پا افتاده ايم.
🛤اينكه تمام توان و سعى من به اندازه خود من است، نه به اندازه راه و مقصد من!
❛❛ عینصاد
📚 #اخبات | ص ۸۰
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
👤: @ad_Einsad
📜 دخترم!
🌺دخترم! مىدانى ريشهى آدم چيست؟ ريشهى تو، فهم تو، علاقهى تو و انتخاب توست.عمل تو، از اين ريشهها سر بلند مىكند.
🌺بلوغ و آزادى و عقل و سنجش، نظارت و حسابرسى مىخواهد.
نظارت بر كارها و حالتها و برخوردها، نظارت بر هدفها و بر راهها و پيشنهادها و روشها.
🌺 آيا مىخواهى به خاطر سختى، از اين نظارت و سنجش چشم بپوشى و دست بكشى و مثل حيواناتى زندگى كنى، كه اين نيرو و توانايى را ندارند؟
🌺خداوند، آدمهايى را از حيوانات پستتر مى داند؛ چون حيوانات اين نيرو را نداشتهاند، ولى آدمى داشته و به كار نگرفته و يا خراب كرده و از كار انداخته است.
🌺درست مثل كسى كه در شب تاريك و در راه پر پيچ و خمى، چراغ و فرمان ماشين خودش را خراب كند و يا به كار نگيرد.
🌺 راستى، كه چقدر حماقت است و ما چقدر گرفتار اين حماقتها هستيم و نمىدانيم. و با غفلتها و غرورها و يا با مشروب و داروها، عقل و سنجش خود را خراب مىكنيم و در تاريكى مىتازيم و خوشحاليم؛ چون نمىدانيم كه چه كردهايم.
🌺درست مثل كسى كه در شب تاريك، براى پيدا كردن چند ريالى، آتشى روشن كرده و خوشحال است، كه پول خودش را يافته؛ ولى فردا مىفهمد كه اسناد و مدارك و اسكناس ها را آتش زده و با اين آتش، چند ريالى را يافته!
🌺آيا فردا، اين خوشحالى تاريك ادامه مىيابد؟ آيا در روشنايى معرفت، جايى براى سرور و غرور سياه است؟
❛❛ عینصاد
📚 #نامه_های_بلوغ | ص ۱۶۲
#⃣ #متن #بریده_کتاب #تربیت
📖 نامههای بلوغ 👉🏻
📜 بودن با حسین، هزینه میخواهد!
▪️معیّت با حسین و در جوار معصوم و ولی بودن، غرامتهایی دارد که باید آماده پرداختنش باشیم.
▪️یا نخواهیم و شروع نکنیم و نیاییم زیر این چتر، یا اگر آمدیم، بایستیم؛ حتی اگر گوشت و پوست از تنمان ریخت، آبروها رفت، قدرتها رفت، ذلتها آمد؛ حتی اگر پیراهن پارهای را بر تنمان نخواستند!
▪️چرا چنین نکنیم؟ مگر آنها که از حسین بریدند و عاشورا را از آن طرف به سیاحت نشستند، چه بردند؟ به چه نتیجهای رسیدند؟
▪️تصمیمهای ما محکوم و محبوس لحظههایی بسیار محدود است؛ لحظاتی که گرفتار بودیم، بچّه مریض بوده، پول نداشتیم یا دربهدری کشیدیم.
▪️در این لحظات، چنان از مسیرمان بُریدیم و نامرد شدیم که هیچ کجای تاریخ موجود نبوده و حتی نمیتوانیم اسمش را بیاوریم!
▪️در سختیها دو روز هم نتوانستیم صبر کنیم! تصمیمهایی گرفتیم و انحرافهایی را پسندیدیم که اگر زمانی از مقطعی دیگر در زندگی به آنها نگاه کنیم، برایمان خیلی مسخره است.
▪️من برای دو ساعت تحمل نکردهام و بریدهام! اگر ابنسعد یک روز، ده روز، یا یک ماه دیگر را دیده بود، دستش را به خون حسین آغشته میکرد؟! آن کسی که با آن شتاب میخواست به ری برسد، آن موقع شروع میکرد؟!
▪️کوری ما خیلی چیزها را برایمان تجویز کرده و پشتوانه خیلی از بیچارگیهایمان شده است.
❛❛ عینصاد
📚 #خون_خدا | ص ۵۸
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #امامت
هیئت مذهبی دختران حاج قاسم بهشهر
@dokhtarane_haj_ghasem_behshahr