eitaa logo
دوشکاچی
133 دنبال‌کننده
211 عکس
52 ویدیو
0 فایل
📘کتاب #دوشکاچی 🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی 📖چاپ اول : سال۹۸ 📚ناشر : #سوره_مهر 📍موضوع : #دفاع_مقدس ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi 💻 dooshkachi.blog.ir ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯ 🌍اخبار رسمی ما را فقط از این کانال پیگیری بفرمائید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 سبک بال 📖 ... بچه‌های گردان امام علی(ع) که فرمانده‌شان «رضا ملکیان» را از دست داده بودند، از بقیه بچه‌ها بیشتر غصه‌دار بودند. بی‌تابی و ناراحتی آنها مرا کنجکاو کرد تا از بچه‌های گردان او، این قضیه را پیگیری کنم ... از یکی شنیدم که می‌گفت: «رضا تمام پس‌اندازش رو دو روز قبل از شروع عملیات، بین تعدادی از نیروها تقسیم کرد و گفت: «این برای شماها! این پول به کار من نمیاد! دیگه نیازی به اینها ندارم، مال شماها باشه، سلام منو هم به بقیه برسونید!» صبح روز عملیات هم وقتی که با ضدانقلاب درگیر شدیم، به بچه‌ها گفت: «شما دشمن رو سرگرم کنید تا من با موتور برم جلو»، اما چیزی نگذشت که در حین عملیات ...» به اینجای حرفش که رسید، بُغضش ترکید... 👈ادامه این خاطره در کتاب 🎙خاطرات 📒انتشارات 📍 🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇 https://sooremehr.ir/book/3321 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🤝نماز وحدت 📖پیشنهاد برادر بروجردی برای شرکت در نماز جمعه و حضور در میان مردم، توطئه دشمنان و گروهک‌های معاند را خنثی کرد. نزدیک ظهر روز جمعه‌ای بود که برادر بروجردی اعلام کرد: «کسانی که مایل‌اند در نماز جمعه شرکت کنند، آماده بشن که با هم بریم.» با تعداد زیادی از نیروها آماده شدیم. از پادگان بیرون زدیم و به سمت مسجد جامع پیرانشهر حرکت کردیم. برای رفتن‌مان اجباری در کار نبود، اما نیروها با میل درونی‌شان از این کار استقبال کردند. برادر بروجردی و برادر گنجی‌زاده خیلی تأکید کردند که وقتی به مسجد می‌روید، کنار یکدیگر ننشینید و یک در میان، بین مردم پخش شوید ... بعد از نماز بصورت دسته‌جمعی دعای وحدت را خواندیم. صحنه زیبایی بوجود آمده بود. دست در دست یکدیگر داده بودیم طوری که دو دست ما بالا بود و پنجه‌هایمان در هم قفل شده بودند. این کار ما وحدت با مردم اهل‌تسنن را به نمایش می‌گذاشت. حضور ما در بین مردم در حالی بود که عناصر ضدانقلاب، خودشان را در میان اهالی غیور آنجا پنهان می‌کردند و سعی‌شان بر این بود تا از صمیمیت و صفای آنها سوء استفاده کنند. 👈ادامه این خاطره در کتاب 🎙خاطرات 📒انتشارات 📍 🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇 https://sooremehr.ir/book/3321 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯‌
🤝نماز وحدت 📖پیشنهاد برادر بروجردی برای شرکت در نماز جمعه و حضور در میان مردم، توطئه دشمنان و گروهک‌های معاند را خنثی کرد. نزدیک ظهر روز جمعه‌ای بود که برادر بروجردی اعلام کرد: «کسانی که مایل‌اند در نماز جمعه شرکت کنند، آماده بشن که با هم بریم.» با تعداد زیادی از نیروها آماده شدیم. از پادگان بیرون زدیم و به سمت مسجد جامع پیرانشهر حرکت کردیم. برای رفتن‌مان اجباری در کار نبود، اما نیروها با میل درونی‌شان از این کار استقبال کردند. برادر بروجردی و برادر گنجی‌زاده خیلی تأکید کردند که وقتی به مسجد می‌روید، کنار یکدیگر ننشینید و یک در میان، بین مردم پخش شوید ... بعد از نماز بصورت دسته‌جمعی دعای وحدت را خواندیم. صحنه زیبایی بوجود آمده بود. دست در دست یکدیگر داده بودیم طوری که دو دست ما بالا بود و پنجه‌هایمان در هم قفل شده بودند. این کار ما وحدت با مردم اهل‌تسنن را به نمایش می‌گذاشت. حضور ما در بین مردم در حالی بود که عناصر ضدانقلاب، خودشان را در میان اهالی غیور آنجا پنهان می‌کردند و سعی‌شان بر این بود تا از صمیمیت و صفای آنها سوء استفاده کنند. 👈ادامه این خاطره در کتاب 🎙خاطرات 📒انتشارات 📍 🇮🇷 @dooshkachi
🧨 پیشواز خطر 📖 ... پرواز پرندگان غیرعادی به نظر می‌آمد. شاید کسانی به آشیانه‌شان نزدیک شده بودند و آنها هم از ترس، پرواز می‌کردند و جابجا می‌شدند. از روی تویوتا، اطراف جاده را بهتر می‌دیدم. نیروهای پیاده همچنان با احتیاط به سمت روستا حرکت می‌کردند. کنار جاده‌ی نزدیک روستا یک آسیاب کهنه بود. به آنجا رسیدیم. برادر گنجی‌زاده با اسلحه‌ی قنداق کوتاه ژ-3، در جلوی یکی از ستون‌ها در حال پیشروی بود. نوک سلاحش را به طرف آسمان گرفته بود و با قرار دادن انگشت اشاره‌اش بر روی ماشه، منتظر هر جنبنده‌ای بود تا به طرفش شلیک کند. او در همه مواقع جلودار بود و به پیشواز خطر می‌رفت. در حین حرکتش دیدم که یک لحظه به آرامی به سمت ماشین من آمد. بعد از اینکه نگاهی به اطراف انداخت، رو به من کرد و گفت: «احمدی! کمی به داخل جنگل تیراندازی کن ببینیم چه خبره!» من هم بدون هدف مشخصی، یک نوار دوشکا به صورت رگباری به چندین نقطه منطقه شلیک کردم ... 👈ادامه این خاطره در کتاب 🎙خاطرات 📒انتشارات 📍 🇮🇷 @dooshkachi