.
بابا توی مهمانیها ما را بغل نمیکرد و نمیبوسید. میگفت «شاید بچه یتیمی در مجلس باشد». وقتی ما را به مدرسه میبرد، دو تا کوچه پایینتر پیاده میکرد تا مبادا پدر بی ماشینی یا بچه بی بابایی ما را ببیند و غصهاش شود. مامان میگفت «شیرینی را توی خونه بخور، نبر توی کوچه، شاید یکی دلش بخواد و نداشته باشه!» میگفت «میوه گرون نبر مدرسه، خیار نبر، بو داره!»
اما نمیدانیم چه شد که فضای مجازی همه ما را اهل نمایش کرد تا با ماشین و طلا و سفر و خرید و خوردنی، مرتب توی چشمها بیاییم و هیچوقت هم غصه دل آدمهای دیگر را نخوریم!
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
24.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🚨 هشدار بیش از ۱۸۰ نماینده مجلس شورای اسلامی به وزیر بهداشت پیرامون مساله مهم و راهبردی جمعیت
https://farsnews.ir/MaryamKarami/1759663327055058343
#قانون_حمایت_از_خانواده
#بحران_جمعیت
#وزارت_بهداشت
#نشر_حداکثری
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075.
نطق امروز دکتر بانکی پور در مجلس بسیار مهم و تعیین کننده در حوزه جمعیت و خانواده هست.👌
👈 با نشر حداکثری آن، این رویداد مهم را به گوش عموم مردم برسانید.
دوتا کافی نیست
. 🚨 هشدار بیش از ۱۸۰ نماینده مجلس شورای اسلامی به وزیر بهداشت پیرامون مساله مهم و راهبردی جمعیت ht
.
👌نطق امروز آقای دکتر بانکی پور در مجلس بسیار مهم و تعیین کننده در حوزه جمعیت و خانواده هست.
👈 با نشر حداکثری آن، این رویداد مهم را به گوش عموم مردم برسانید.
#تجربه_من ۱۲۳۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#جنسیت_فرزند
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#سختیهای_زندگی
#توکل_و_توسل
#قسمت_اول
من متولد ۱۳۷۰ و همسرم متولد ۱۳۶۵ هستن. با همسرم فامیل بودیم و از اول آرزو داشتم با این خانواده مادریم وصلت کنم.
من تو یه خانواده معمولی بزرگ شده بودم که پدرم کارگر و مادرم خانه دار چهارتا بچه بودیم. درسم خیلی خوب بود و همیشه شاگرد ممتاز بودم.
با وجود خواستگار های زیاد بالاخره سال سوم دبیرستان بودم که دعام مستجاب شد و منم شدم عضوی از خانواده این فامیل دور که حزب اللهی و خانواده شهید بودن🤲
با وجود اینکه خواهر بزرگتر داشتم، با وجود اینکه ایشون مورد دیگه ای رو دوست داشت. روز ولادت حضرت زینب اومدن خواستگاری و همه چی جور شد و ولادت حضرت زهرا عقد کردیم.
همسرم خیلی مقید بود به خدا و اهل بیت (ع) و به من گفت که موقع عقد با توسل به حضرت علی و حضرت زهرا زندگی مو نو شروع میکنیم.😊
بعد از عقد خدارو شکر دوران خوبی رو گذرونیدیم ولی همسرم راهش دور بود و تهران بودن و ما جای دیگه و اصرار داشتن که عروسی رو زود بگیریم و بریم سرخونه زندگیمون چون راه دور بود و همسرم چون تازه رفته بود سر کار میومد پیش من غیبت میکرد و پدرش میترسید از کارش اخراج بشه.😍
ولی من چون شرط کرده بودم که خواهرم اول ازدواج کنه بعد عروسی بگیریم. خواهرم هم ناراحت میشد از این موضوع که زودتر ازدواج کنم.
و اینم بگم که دوران نامزدی، خواهرم از سر وابستگی که به من داشت و زودتر میخواستم برم سر خونه و زندگیم، خیلی اذیتم کرد و بهونه میگرفت.
آخرش اومدن کارت نویسی که عروسی مون باشه با توجه به عشقی که به امام رضا داشتن بشه ۸۸/۸/۸ ولی تقدیر طور دیگه رقم زد.
پدرم رفت دکتر با توجه به دل دردایی که داشت. دکتر گفت دوباره کبدش درگیر شده و نیاز به جراحی داره😢 و برادرم که سرباز بود اون موقع اومد پدرم رو بردن برا عمل که ما تاریخ کارت نویسی رو انداختیم آخر آبان ماه که پدرم خوب بشه ولی متاسفانه عملش اولین بار خوب جواب نداد و باعث شد که عروسی مون همراه با یه ذره ناراحتی باشه.
البته ناگفته نماند که چقدر اطرافیان اذیتم کردن و گفتن دلش برا پدرش نمیسوزه و دنبال خوش گذرونی خودش و جهیزیه آنچنانی که رسم اینجا نیست و...
ولی خلاصه با یه جهیزیه ساده بالاخره آخر آبان ۸۸ عروسی گرفتیم و رفتیم سر زندگی مون تو یه خونه که یه فرش ۱۲متری میخورد پیش پدر شوهرم اینا که فقط جای خواب مون جدا بود و خورد و خوراک مون با پدرشوهرم اینا بودیم.
اول خواستگاری همسرم گفته بودن که من قصد دارم حداقل ۶ماه پیش پدرم اینا بشینم و چون تازه سر کار میرفت و ناگفته نماند که ما از صفر شروع کردیم زندگیمون رو...
اوایل زندگی به پاگشا و گشت و گذار گذشت. چون فعلا تا چهار پنج سال بچه نمیخواستیم. تا اینکه بالاخره بعد یه سال من طلاهامو فروختم که کلا با ۲ملیون رفتیم یه خونه ۵۰متری اجاره کردیم و رفتیم.
خیلی روزای خوبی بود و من در عین حال درسم هم تو دانشگاه تو رشته الهیات قبول شده بودم ادامه میدادم.
بعد به لطف خدا بعد دوسال عروسی مون یه خونه کوچیک خریدیم واقعا خدا همیشه تو زندگی به من لطف زیادی داشته شاید باورتون نشه ولی ما تونستیم خونه دار بشیم. ۱۰ میلیون دادیم شریکی خونه خریدیم با وام و بازم یه مقدار طلا فروختم
بعدش هم رفتیم یه خونه کوچیکتر تا مستاجر دربیاد و بازم با فروختن یه مقدار کم طلا مبلغ ۲ونیم ملیون ماشین پراید خریدیم.
اینم بگم که ما همه زندگی مونو از آقا امام رضا دارم و این که تونستیم خونه و ماشین بخریم همه به لطف امام رضا و توکل به خدا و قانع بودن خودمون تو زندگی بود 🤲
بعدا که اومدیم خونه خودمون که ۶۵متری بود همه میگفتن چرا بچه نمیارید مخصوصا مادر شوهرم. به امید خدا تصمیم گرفتیم بریم زیارت امام رضا ع و بعدش بیایم برا بچه دار شدن...
اومدیم ایام ماه رمضان بود و باردار نشدم اول چند ماهی گذشت و عروسی داداشم بود تموم شد. من رفتم دکتر و آمپول داد و قرص و اون موقع بود که به امید خدا جواب بی بی چک مثبت شد و همسرم با یه دسته گل اومد خونه و خیلی خوشحال شدیم.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۲۳۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#جنسیت_فرزند
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#سختیهای_زندگی
#توکل_و_توسل
#قسمت_دوم
گذشت و گذشت... دوران بارداری خیلی خوبی داشتم اصلا ویار و اینا اذیتم نکرد، فقط انار خیلی دلم میخواست.
من از رو کتاب ریحانه بهشتی همه مراقبت دوران بارداری رو انجام دادم از چله ها بگیر تا همه اونا که واقعا تاثیر زیادی هم در فرزند اولم داشت.
ما رفتیم سونو، راستش تو دلم دوست داشتم اولین بچه ام پسر بشه که دکتر گفت احتمال زیاد پسره و ما اسم امیرعباس رو براش انتخاب کردیم و من ۶ماهه بودم که اومدیم پیش پدرشوهرم اینا طبقه بالای اونا که ۱۰۰متری بود و مادرم سیسمونی و وسایل اولیه آورد و اتاق بچه رو چیدیم. خیلی حس خوبی بود و خوونه خودمون دادیم مستاجر
گذشت و شهریور سال ۹۳ پسرم دنیا اومد زایمانم خیلی سخت بود و پسرم به خاطر سختی زایمان من رفت تو دستگاه به خاطر تنفسش😢 بعد یه هفته من که خیلی هم اذیت بودم از بیمارستان مرخص شدم و اومدیم خونه. برا اسم گذاری به خاطر اینکه روز ولادت امام رضا به دنیا اومده بود اسمش رو رضا گذاشتیم که بچه فوق العاده آروم و بی دغدغه بود و فکر کنم به خاطر اعمالی بود که من انجام داده بودم. و اینم بگم که خیلی برکات مادی و معنوی زیادی داشت پسرم، اولیش این بود که ۴۰روزه بود که باباش رفت برا اولین بار سفر کربلا😊
رضا دو ساله بود و به خاطر سنگی که تو مثانه داشت بعد از شیر گرفتن عمل شد و خیلی اذیت شدیم.😔
بعد از چند سال دقیقا باز رفتیم زیارت امام رضا و تصمیم گرفتیم دوباره بچه بیاریم که فاصله سنی شون کم باشه تا اینکه رفتیم اومدیم بازم با هیچ پولی فقط با فروختن اون خونه قبلی مون بازم خودمون یه خونه صد متری بزرگ و خوب خریدیم. ماشین پرایدمون هم شد پژو...
اومدیم خونه جدید که پدر شوهرم اینا هم سر این قضیه که به نوه اولشون عادت کرده بودن خیلی ناراحت شدن ولی واقعا آدم مستقل باشه خیلی بهتره
اومدیم خونه جدید و به خواست خدا دوباره خدا هدیه قشنگشو داد به ما و من تو تصوراتم یه دختر خوشگل بود که رفتیم سونو و گفت اینم پسر احتمال خیلی زیاد و اولش یه ذره دلگیر شدم ولی شوهرم گفت خداروشکر همبازی میشن.
بعد بازم دوران بارداری راحتی گذروندم و طی شد و بگم که اواخر این بارداری اتفاق خیلی بدی از نظر زندگی زناشویی افتاد تو زندگی و من کلا ناامید شدم و افسردگی گرفتم و فکر میکنم به خاطر چشم زخم بود که زندگی من تا مرز پاشیده شدن رفت و بچه تو شکمم خیلی اذیت شد و الآنم به خاطرش چقدر عذاب وجدان دارم.😢
همسرم عذرخواهی کرد و من با توکل به خدا و توسل به اهل بیت آروم آروم درست شدم و تابستون سال ۹۸ اون یکی گل پسرم با وزن نزدیک ۴کیلو طبیعی به دنیا اومد و خیلی تپلی بود و تو اتفاق زایمان همه بهش میگفتن چقدر ابرو و مو داره☺️
اومدیم و اسم اونم طبق معمول که به امام رضا علاقه داشت همسرم اسمشو محمدرضا گذاشت. فوق العاده پسر باهوش و زرنگ و شیرین زبون که همه دوسش داشتن.
گذشت و دوران کرونا و همسرم درگیر کارش شد و من همچنان عاشق دختر و گفتم پسر کوچیکم بزرگ بشه یه ذره زود میارم ولی به خاطر شرایط بد روحی که داشتم تا این پنج ساله بشه نیاوردم تا اینکه خبر جهاد فرزندآوری رو شنیدم و فقط به عشق امام زمان و امر رهبری گفتیم یدونه دیگه هم بیاریم.
سال ۱۴۰۱ اولین بار به لطف خدا رفتیم کربلا با کاروان و از اون سال به بعد هر سال پیاده با دوتا گل پسرام میرفتیم تا اینکه پارسال تصمیم گرفتیم به اصرار من بریم پیش دکتر تغذیه و کلا سردیجات داد تا دختر بشه و من مراحل رو انجام دادم تا دختر بشه البته اینم بگم که اول توکلم به خدا بود ولی گفتم خدا روش هایی قرار داده بذار استفاده کنم ولی غافل از اینکه تاخدا نخواد برگی از درخت نمیفته.
اومدیم بعد یه مدت فهمیدم باردارم و مطمئن بودم دختره. گذشت، ۶هفته رفتم گفتن قلبش تشکیل نشده😢 دوباره باید تکرار کنی سونو رو... بعد از چند مرتبه رفتن آخرش تو ده هفتگی، گفتن باید سقط کنید و رشدش متوقف شده😭 دنیا رو سرم خراب شد ولی راضی بودیم به رضای خدا. رفتم بیمارستان و کورتاژ شدم.
بعد از چند ماه، اواخر شهریور ۱۴۰۳ که برادرم مریضی بدی داشت جوون بود از دنیا رفت و من موندم و کوهی از دلتنگی و بعدش فکر کردم که یا تو امر خدا دخالت کردم یا چون این اتفاق میخواست بیفته سقط کردم تا حالم بد نشه
گذشت و من استراحت کردم و بعد این بار تصمیم گرفتم بازم بچه بیاریم و شوهرم هم چون عاشق رهبر بود قبول میکرد و منم عاشق رهبر و دختر بودم و به شدت پسرام خواهر دوست داشتن...
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۲۳۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#جنسیت_فرزند
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#سختیهای_زندگی
#توکل_و_توسل
#قسمت_سوم
تا اینکه بهار ۱۴۰۴ رفتیم دکتر طب سنتی گفتم همون چیزایی که این میگه انجام بدم و دختر بشه اونم گفت شوهرت کبد چرب داره و خودت تیرویید فعلا دست نگه دار که زردی اینا میمیره اگه بچه بیارید و منم نگران از اینکه داره دیر میشه برا بچه دار شدن...
راستی اینم بگم سونو دادم و گفت تنبلی تخمدان داری و باردار نمیشی به راحتی
باید دارو بخوری. منم به هوای اینکه باردار نمیشم جلوگیری مو قطع کردم با اینکه قصد داشتم رعایت کنم نکات رو دختر بشه بلکه به خواست خدا، غافل از اینکه باردار شده بودم.
میخواستیم مشهد هم بریم، روز عرفه بی بی چک زدم دیدم مثبته، رفتیم مشهد و من از آقا خواستم یه دختر سالم باشه و صالح اگه به صلاحمه. اومدیم و من ویار بسیار بد و حال خراب و جنگ و اینا که اصلا سر بارداری های قبلی ام ویار نداشتم و همه علائم دختر بود میخوندم و سنگین شده بودم انگار ماه های آخر.😔
ولی روز شهادت حضرت رقیه س از روضه رفتم سونو ان تی و از ذوق و استرس داشتم می مردم تا برسم سونو و دکتر جنسیت نگفت. آروم گفتم چیه
گفت پسر گفتم مطمئنین؟ دکتر گفت چی دوست داشتی باشه؟ گفتم دوتا داشتم پسر. گفت ما همیشه درست میگیم ولی بازم صبر کن و اومدم بیرون و خدا منو ببخشه زدم زیر گریه😢
شوهرم که منو گذاشته بود و رفته بود بیرون، زنگ زد، اول پرسید سالم بود یا نه
گفتم حدس بزن چیه با خنده گفت پسر گفتم آره. یه ذره دلداریم داد گفت ناشکری نکن دعا کن سالم باشه خواست خدا هرچی باشه اون خوبه. منو تو خبر نداریم چه به صلاح مون هست.
بعدش یه صفحه قرآن باز کردم و سوره شوری که میفرماید خدا. به هرکسی بخواهد دختر و به هرکسی بخواهد پسر و هر که بخواهد هر دو و اگر بخواهد. هیچکدام رو نمیدهد.
انگار مرحمی بود به دلم که آروم شدم و کنار اومدم ولی بازم امیدوار به اینکه شاید سونو اشتباه بگه. از طرفی هم وقتی اطرافیان فهمیدن همه میگفتن یه دختر مثل خودت اینجوری و ... آدم دلش بیشتر ریش میشد.
تا اینکه خدا خیرتون بده کانال شما رو اتفاقی تو اینترنت دیدم و عضو شدم تجربه های که فرستادن منو آروم کرد و قانع ولی به کسی نگفتم تا مطمئن بشم. بعد چند وقت رفتم سونوی آنومالی گفت قطعا پسر و من ناراحت اما گفتم هدیه خود خداست بپذیر.😊
بعد اومدم دیگه گفتن که موقع ولادت آقا امام زمان عج به دنیا میاد ان شاءالله به عشق آقا وقف آقا امام زمان کردم این پسرم رو و سربازش بشه به امید خدا 🤲
راستی یادم رفت بگم که به پسرام گفتم و خیلی خوشحال شدن اولا میگفتن فقط آبجی ولی بعدش گفتم میگن مامان سالم باشه فقط نی نی باشه بازی کنیم باهاش🥰
از اعضای این کانال آموزنده تقاضا دارم که برام دعا کنید تا محمد منم سرباز آقا بشه و به سلامت به دنیا بیاد و خدا منو به خاطر ناشکری که اول به خاطر جنسیت کردم ببخشه 🤲😔
ان شاء الله خدا به زودی عنایت کنه تا بتونم یدونه یا دوتا خواهر برا پسرام بیارم
چون خدا کمک کنه میخوام اینو از شیر گرفتم و عمری باقی بود اقدام کنم دوباره
از امام رضا خواستم به رضاهای منم آبجی معصومه بده. چون دختر و خواهر هم برا هر خونه ای نیاز هست. لطفاً با دل های پاکتون دعام کنید تا خدا قره العین بهم بده تا اسمش هم بزارم فاطمه زهرا و این گل پسرام رو صالح و عاقبت بخیر کنه
از محمدم هم خواستم تو شکمم برا آبجی داشتن خودشون و دختر داشتن منو و باباش دعا کنه 🤲 چون میگن دعا کردن برا دختردار شدن مستحبه
الان شما نظرتون چیه به نظرتون توکل کنم و بیارم خدا میده بهم؟؟؟😍
ممنون و یک دنیا تشکر از کانال خوبتون که به آدم امید میدین. عزیزان سالخوردگی جمعیت پیش روی ماست. اگه بچه کم باشه مجبوریم چندسال بعد نیرو از خارج وارد کشور ما بشن. ما که امکان جهاد تبیین نداریم لااقل تو خونه با فرزندآوری بتونیم جبران کنیم.
خیلی ها منو سرزنش میکنن میگن بازم پسر شده میخوای بیاری آخرش دختر بشه و یا اینکه بچه کمتر رفاه بیشتر و... ولی من اعتنا نمیکنم توکلم به خداست و بچه هام خدا رو شکر کمبودی ندارن و اینم بگم محمدکوچولوم نیومده شغل باباش ارتقا پیدا کرد و مطمئنم بازم روزی فراووون با خودش میاره 🤲😍
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#ارسالی_مخاطبین 👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»😍 #برکت_خانه #دوتا_کافی_نیست "دوتا کافی نیست"|
#ارسالی_مخاطبین
وقتی میگیم اعضای دوتا کافی نیست، خاص و بینظیر هستن، یعنی این...😍
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیتالله_حائری_شیرازی
✅ مثل اُمرا...
امیر و آقا بودن بچه، معنایش این نیست که هیچ چیز به بچه نگویید. شما تا هفت سالگی اگر میخواهی به بچه دستور بدهی، بده؛ اما مثل دستوری باشد که به بزرگتر از خودت میدهی؛ آنطور بگویید که به امیر میگویید! روایت «الوَلَدُ سَيّدٌ سَبعَ سِنينَ» به معنای رها بودن بچه نیست. به هیچ وجه! خیرخواهیات را میگویی؛ تذکرت را میدهی؛ اما بهصورتی که داری با بزرگتر حرف میزنی. او را بچه فرض نکن؛ سلطان فرضش کن.
📚 راه_رشد، ج۲
#⃣ #تربیت_فرزند
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075