#آیت_الله_مصباح_یزدی
❌متأسفانه كار خانواده و سستى و ويرانى آن به جايى رسيده كه در زمان ما در بسيارى از كشورها دو نفر همجنس با هم ازدواج مىكنند!! اين افراد براى بچهدار شدن نيز كودكى را از پرورشگاهها و مكانهاى ديگر پيدا مىكنند و در مراكز ثبت اسناد رسمى به ثبت مىرسانند كه او فرزند آنها است و از آنان ارث مىبرد!!
❌دولتهاى اين كشورها، بهخصوص كشورهايى كه رشد جمعيتشان منفى است، نيز به اين خانواده كه اكنون به اصطلاح بچهدار شده كمك مالى مىكنند تا از فرزندشان نگهدارى نمايند!! اين وضع خانواده در قرن بيست و يكم و عصر به اصطلاح، اوج شكوفايى تمدن بشرى است!! همه اينها بر اثر ناسپاسى آن نعمت الهى است كه خداوند به طور فطرى و طبيعى در بشر قرار داده و تحت تأثير آن، زن و مرد با يكديگر رابطه برقرار مىكنند و در نتيجه ازدواج آنها فرزندانى به وجود مىآيد.
📚 رستگاران - جلد ۱
#انقلاب_جنسی
#سبک_زندگی_غربی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
✅ «ما کوثریم و کم نمی شویم»
#سلیمانی_ها_در_راهند
#نوبت_جهاد_ماست
#قاسم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#ارسالی_مخاطبین
قرار بود محمدسبحان باشه. بعد از شهادت سردار دلها، دل ما هم رفت و شد محمد قاسم😍
خیلی ها گفتن همون محمد سبحان قشنگ تره، محمدقاسم نذارید. من به شک افتادم. اسم هارو لای قرآن گذاشتم بازم اومد محمدقاسم. دیگه مطمئن و مصمم شدم.
#سلیمانی_ها_در_راهند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۲
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#زایمان_خانگی
#قسمت_اول
متولد ۶۳ هستم و چهارمین فرزند از ۵ فرزند یه خانواده معمولی. دوران مدرسه دانش آموز درس خوان و ممتاز مدرسه بودم. وقتی به سن ازدواج رسیدم، خانواده بدون اینکه به من چیزی بگن با این بهانه که: "می خواد درس بخونه" همه رو رد می کردن. تا اینکه یه روز علی رغم شرم و حیا به مادرم گفتم که اومدن خواستگارها رو به من اطلاع بدن تا خودم تصمیم بگیرم.
در رشته مورد علاقه و در شهر خودم در دانشگاه قبول شدم و سال چهارم دانشگاه یعنی سال ۸۶ ازدواج کردم. همسرم مرد مؤمن و با تقوایی بود که با وجود اینکه در یک تشکل دانشجویی فعالیت داشتیم من را ندیده بودند و با معرفی واسطه ها به خواستگاری اومدن. جلسات و صحبت های خواستگاری در منزل ما ولی به خاطر دوری راه بدون حضور خانواده ایشان انجام شد. تقریبا در مورد تمام مسائل زندگی فکر کرده بودند که یکی یکی مطرح می کردند.
از مال دنیا چیزی نداشتند اما از نظر ایمان و تقوا و اخلاق برای من بهترین گزینه بودند.
برای تک تک رسوم از مهریه و مراسم و لباس و آرایشگاه با خانواده ها اختلاف داشتیم ولی در نهایت وقتی آنها اصرار ما را دیدند کلیه رسم و رسوم خلاصه شد در یک مهریه کم (که بعدا همون رو هم بخشیدم ) و یک ماه عسل و یک ولیمه ساده با حضور تعداد کمی از فامیل.
چند ماه اول ازدواج (چون درس من هنوز تموم نشده بود) در یک خوابگاه دانشجویی ۲۰-۳۰ متری زندگی کردیم و بعد به خاطر تحصیل همسرم راهی یه شهر دیگه شدیم.
از ابتدای ازدواج بنا را بر زود بچه دار شدن گذاشتیم. من که براساس فرهنگ رایج جامعه فقط به ۲ بچه فکر می کردم با استدلال ها و راهنمایی های همسرم به حداقل ۴ فرزند راضی شدم.
به خاطر فهم درستی که از دین داشتند همان اول زندگی این بهانه که : "اول خودسازی کنیم بعد بچه دار بشیم" را با این استدلال که : "قدم گذاشتن در راه حق همان و یاری و نصرت الهی همان" کنار گذاشتیم و از همان ابتدای زندگی از خدای متعال فرزند خواستیم.
سه ماه بعد از ازدواج اولین فرزندم در وجودم شکل گرفت. شادی وصف ناپذیر مادر شدن با ویار بسیار سخت و تنهایی و غربت و زندگی در یک زیرزمین نمور همراه شد.
همسرم صبح خیلی زود بیرون می رفتند و شب به خانه برمی گشتند و در تموم این مدت من در انتظار ایشون بودم تا برگردن.
بالاخره تاریخ زایمان رسید اما هیچ علامتی از درد زایمان نبود. وارد ۴۲ هفته شده بودم که به بیمارستان رفتم و با آمپول فشار دردها شروع شد و بالاخره بعد از چند ساعت دختر کوچکم در خرداد ماه ۸۷ در آغوشم قرار گرفت.
مادرم فقط ۱۰ روز پیش ما بود و بعد از اون، من بودم و نوزاد بی قراری که شبها تا صبح گریه می کرد.
مدتی به همین صورت شبها با بی خوابی گذشت تا اینکه با راهنمایی یک پزشک طب سنتی با روغن مالی ملاج با بادام شیرین و تمام بدن با گل بنفشه مشکل برطرف شد.
دخترم کمتر از دو سال داشت که دختر دومم با ویار و تهوع ابراز وجود کرد. تا ۱ سال و ۹ ماهگی (که در روایت به عنوان حداقل شیردهی دیده بودم) به دخترم شیر دادم.
دختر دومم را در خانه مامایی با تجربه به دنیا آوردم. در این مدت ما ۴ اسباب کشی در شرایط مختلف بارداری را بدون کمک تجربه کردیم.
۱۰ روز بعد از تولد دختر دومم پنجمین اسباب کشی به آپارتمان خودمان بود(که البته نوساز نبود) و تقریبا همون زمان هم یک پراید نسبتا قدیمی خریدیم.
فرزند سومم را بعد از ۲ سال شیردهی به دختر دومم باردار شدم. خانواده همسرم منتظر پسر بودند و این باعث شد که چند ماه اول بارداری با استرس زیادی همراه بشه. خدا به واسطه پسرم منو نجات داد از حرف و حدیث ها و استرس ها و در خانه ی همان ماما که دختر دومم رو به دنیا آورده بودم ، به دنیا اومد.
محمدم هنوز یک ساله بود که فرزند چهارم را باردار شدم. مدت شیردهی را همان ۱ سال و ۹ ماه ادامه دادم.
در تمام این سالها خیلی وقت ها می شد که همسرم به مأموریت های چند روزه می رفتند و من با سه بچه کوچک در شهر غریب تنها می ماندم. البته ایشان همه ی خریدهای خانه که برای اون چند روز لازم بود را انجام می دادند.
تا اینکه به خاطر مسائل کاری همسرم، به زادگاهم برگشتیم. برای تولد فرزند چهارمم تاریخ دقیق زایمان نداشتم و از تاریخ تقریبی که از سونوگرافی گفته می شد، گذشت.
چون در بیمارستان گفته بودند ممکن است سزارین بشم شب از حضرت زهرا س کمک خواستم چون دوست داشتم بچه طبیعی به دنیا بیاد تا مشکلی برای بعدی ها نداشته باشم. صبح دردها شروع شد و در فاصله کمی دردها انقدر شدید شد که قبل از اینکه همسرم از محل کار برسن و منو بیمارستان ببرن بچه در خانه به دنیا اومد در حالی که تنها بودم. تلفنی از یک ماما کمک خواستم و اون مامای مهربون برای بریدن بند ناف و .. اومد.
👈ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۲
#فرزندآوری
#سختیها
#قسمت_دوم
برای گرفتن شناسنامه امیرعلی دچار مشکل شدیم چون گواهی ولادت نداشتیم به همین خاطر از کلانتری برای استشهاد محلی اومدن.
البته دو تا بچه قبلی که توی خونه ماما به دنیا اومده بودن خود اون ماما گواهی ولادت داد و به همین خاطر مشکل خاصی پیش نیومد.
بعد از کلی دوندگی همسرم و شنیدن متلک بالاخره به امیرعلی عزیزم شناسنامه دادن.
امیرعلی ۱ سال و نیمه بود که فرزند پنجم را باردار شدم. این بارداری به نسبت قبلی ها پراسترس تر بود. تو ماه سوم به خاطر کم کاری تیروئید متخصص غدد با کمال آرامش!! گفت بچه باید سقط بشه اگر هم خودتون سقط نکنید تا ماه پنجم خودش سقط می شه.
من با ناراحتی و عصبانیت از مطب دکتر بیرون اومدم و همراه همسرم به آزمایشگاه دیگه ای رفتیم که نتیجه آزمایش TSH با اولی خیلی اختلاف داشت و وقتی توی ۵ ماهگی به خاطر بالا بودن قند به همون دکتر گفتم بچه ام سقط نشد خیلی راحت!! گفت بعضی ها هم ممکنه سقط بشن.
بقیه ماه های بارداری را به خاطر قند، رژیم کاهو و کلم و کدو و خیار گرفتم و الحمدلله حسینم در یک بیمارستان دولتی دی ماه ۹۵ به دنیا اومد. (البته همراه با متلک های کادر پزشکی به خاطر فرزند پنجم بودن)
فرزند ششم را وقتی که حسین ۱ ساله بود باردار شدم. توی این بارداری هم باید رژیم غذایی را رعایت می کردم.
حسین هم ۱ سال و ۹ ماه شیر خورد و حسن عزیزم توی همون بیمارستان قبلی به دنیا اومد.
حسن حدود یک سال و نیمه شد که فرزند هفتم ابراز وجود کرد. این بارداری هم با سختی ها و استرس هایی مثل دیابت بارداری و ... همراه بود.
همه ی سختی های بارداری رو قرار بدید یه طرف، در کنار اینکه مجبور بودیم دنبال خونه اجاره ای هم بگردیم چون اینجا رو باید تخلیه می کردیم(البته توی یه شهر دیگه یه آپارتمان قدیمی دو خوابه داشتیم ولی اینجا مستأجر بودیم).
توی این شرایط کرونا منِ ۷ ماهه روزی چند جا رو با همسرم می دیدم که یا مطابق شرایط یه خانواده ۹ نفری نبود یا اگر هم به ندرت پیدا می شد، وقتی تعداد ما رو می فهمیدن منصرف می شدن و این وضع تا الان که چند ماه گذشته هنوز ادامه داره.
به لطف خدا حدود یک ماهه که مهدی عزیزم توی همون بیمارستان دولتی قبلی به دنیا اومده (در میان اعجاب و تمسخر کادر پزشکی از اینکه ایرانی هستم و هفت تا بچه دارم و انواع و اقسام متلک ها و حرف و حدیث ها).
اونقدر برای ما و بچه ها عزیزه و اونقدر انتظار اومدنش رو داشتیم که انگار بچه اوله.
خدایا! مگه نعمتی بالاتر و شیرین تر از داشتن بچه وجود داره؟ خدایا! این شیرینی را به همه خانواده ها بچشان.
این بچه رو برای شاد کردن دل پیامبر مهربونمون و اینکه بتونه مایه ی مباهات ایشان بر سایر امتها باشه آوردم چون در حدیث داریم که پیامبر فرمودند : من با فرزندان شما بر سایر امتها مباهات می کنم ولو اینکه سقط شده باشد. ان شاءالله به همین نیت اگه بازم لایق باشم بچه بیارم.
اعتقاد دارم که زایمان مگر در مواقع خاص و اورژانسی یک فرایند طبیعی و فیزیولوژیک است که ماما برای این کار دوره دیده است.
میلیونها زن در طول تاریخ و هر کدام هم چند بار این فرایند را طی کردند که اگر بحث تغذیه سالم و تحرک آن هم به شکل طبیعی و در کل سبک زندگی صحیح را در پیش بگیریم نباید از زایمان ترسید همان طور که خلقت، فیزیولوژی بدن زن را بر این اساس قرار داده.
همسرم در طول این سالها بزرگترین راهنما و تکیه گاه من بودند. وقتی که از طعنه های بقیه حتی نزدیکترین افراد خانواده ناراحت و دلسرد می شدم صحبت های منطقی ایشان و توکل بالای ایشان باعث دلگرمی من بوده و هست.
همسرم در امور و کارهای خانه به جز خرید، خیلی کمک کار نیستند اما با آسان گیری در مورد نظم و تمیزی خونه و غذا بسیار آرامش بخش هستند.
در طول این سالها از افراد خانواده چه در زمینه مالی و چه در زمینه کمک در بزرگ کردن بچه ها، چیزی نخواستیم چون اعتقاد داشتیم که کمک خواستن باعث میشه که دیگران به خودشون حق دخالت و اظهارنظر بدهند (ولو به قصد دلسوزی) و توقع داشته باشن که در قبال آن کمک چه در زمینه سبک زندگی و چه در زمینه فرزندآوری حرف اونا رو گوش کنیم.
👈 ادامه دارد...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۲
#فرزندآوری
#مدیریت_اقتصادی
#قسمت_سوم
در زمینه اقتصادی با صرفه جویی و قناعت الحمدلله مشکل خاصی را احساس نمی کنیم. (تأکید می کنم با صرفه جویی و قناعت).
الان بیشتر سرمایه و هزینه ی خانواده های جامعه صرف خرید وسایل غیر ضروری خانه و گوشی و لباس و موارد غیر ضروری در آموزش فرزندان می شه در حالی که بیشترین هزینه ی زندگی ما صرف خرید مواد غذایی سالم مثل انواع روغن های طبیعی و عسل و ... می شود. از وسایل منزل به حداقل ها و ساده ترین ها قناعت کردیم.
برای تهیه لباس تا اونجا که بتونم خودم با کمی تغییر و تحول تو لباسها و بزرگ و کوچک کردن و تزیین لباسها نیازمون به پوشاک رو برطرف می کنیم.
لباس بچه های بزرگ به کوچکترها می رسه و هیچ کدام از این بابت ناراحت نیستند.
در صورت خرید لباس در بعضی اوقات، این خرید از قانون خاصی مثل نوروز و اول مهر و ... پیروی نمی کنه و فقط نیاز و ضرورت در نظر گرفته می شه.
این روحیه راحت گرفتن بچه ها رو ناشی از چند چیز می دونم :
از بچگی بیشتر از اینکه از زیبایی های ظاهری اونا تعریف کنیم (مثلِ : "چه دختر خوشکلی" یا "چه لباس شیکی" و ...) از خوبی های رفتاری و اخلاقی اونا برای تعریف استفاده کردیم (مثلِ : "چه پسر شجاعی" یا "چه دختر مهربونی" و ...).
هرچند هر دوتا لازمه ولی بحث سر اینه که کدوم رو باید بیشتر تأکید کنیم و وزن هر یک چقدر باید باشه تا جایگاه مسائل مختلف به درستی در ذهن و روح بچه شکل بگیره.
همین طور وقتی به جشن یا مهمونی می ریم از لباس یا ظاهر زیبای مهمونا صحبت نمی کنیم.
من و پدرشون هم برای محافل مختلف توی لباس سخت گیر نیستیم و لباس ساده ولی مرتب و پاکیزه می پوشن. همین نکات ساده باعث شده بچه ها در مورد پوشاک قانع باشند.
در مورد آموزش و مدرسه بچه ها، از همون کلاس اول این طور نیست که اونا رو وابسته به خودم کنم. هر کدوم از بچه ها به طور مستقل کارهای خودش رو انجام می ده و ما فقط یک نظارت کلی به تحصیلشون داریم.
برای مدرسه و کتابهای کمک آموزشی و انواع کلاسهای تقویتی هزینه ای نمی کنیم در حالی که بدون اینها هم جزء ممتازین مدرسه خود هستند.
به جای اینکه بچه ها و خودمان را در کلیشه هایی مثل کلاس موسیقی و زبان و حتی حفظ قرآن اسیر کنیم (تأکید می کنم حفظ قرآن نه انس با قرآن) سعی می کنیم با قرار دادن مواد ساده ای مثل چوب و تخته ومهره و دکمه و پارچه و ... خلاقیت و خودباوری و کارآفرینی را در آنها تقویت کنیم به طوری که الان دو دختر ۱۰ و ۱۲ ساله ام با درست کردن و فروش گیره روسری و دستبند و کش و تل مو و همین طور با درست کردن مربا و آبلیمو و ترشی و ... درآمد اندکی به دست میارن.
یا پسرهای ۶ و ۷ ساله ام با چوب و اره جاکلیدی درست می کنند و به آشنایان می فروشند.
این کار باعث می شود هم قدر پول و زحمتی را که برای آن کشیده اند بدانند و هم اعتماد به نفس و خودباوری پیدا کنند.
البته در جای خودش هم سوره های ساده و کوچک قرآن را به بچه ها یاد می دهیم.
از حدود کلاس پنجم و ششم هم خودم با اونا زبان انگلیسی و عربی رو به صورت همزمان کار می کنم.
همه ی این مطالب در کنار دعواها و اختلافات تمام نشدنی بچه ها قرار دارد، دعواهایی که از صبح موقع بیدارشدن شروع می شود تا انتخاب برنامه تلویزیون و دعوا بر سر انجام کارهای خانه و انتخاب اسباب بازی و جمع کردن اونا و هزار موضوع دیگه و تا شب ادامه داره، البته در کنار همه محبتها و دلسوزی ها و مهربونی های اونا نسبت به همدیگه.
از بابت غذا هم معمولا غذایی درست می کنم که بیشتر بچه ها علاقه دارن ولی اگه یه نفر هم یک غذایی رو دوست نداشته باشه اینطور نیست که غذای جدایی برای اون درست کنم و معمولا توی این مواقع نون و پنیر تنها غذاییه که
می تونه بخوره.
توی خانواده و فامیل خودم و همسرم تقریبا کسی نیست که حامی و مشوق یا حتی خنثی باشه برای بحث فرزند آوری بلکه به شدت مخالف این مسأله هستند هرچند ما از اول زندگی به صورت شوخی و جدی بارها تصمیم مون برای داشتن فرزند زیاد رو به دیگران می گفتیم اما هیچ کس باور نمی کرد و همه، چه نزدیکان از سر دلسوزی و چه غریبه ها با طعنه و تمسخر، با کار ما مخالفت می کنند.
اما اینها برای ما اهمیتی نداره و مهم اینه که ما به درستی راه و هدفمون اعتقاد داریم.
اما در بین دوستان، احساس می کنم این تعداد فرزند جرأت اونها رو برای فرزند آوری زیادتر کرده و اینکه می دونن که داشتن این تعداد فرزند حتی در این شرایط دشوار اقتصادی و این وضعیت مسکن، شدنی است و فقط کافیه که خدا را هم وارد محاسبات زندگیمون بکنیم.
مثلا ما الان توی یه آپارتمان ۹۰ متری زندگی می کنیم و مستأجر هستیم.
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۲
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
#مدیریت_فرهنگی
#قسمت_چهارم
چند وقتی یکبار که همسایه ها را می بینم از اینکه بچه ها سرو صدای زیادی دارند عذرخواهی می کنم و در صورتی که شکایتی داشته باشند ضمن اینکه عذرخواهی می کنم و بهشون حق میدم به طور ضمنی اجتناب ناپذیر بودن سرو صدا رو هم بیان می کنم و از طرف دیگه در مناسبات مختلف با بردن غذا و انواع و اقسام نذری ها سعی می کنم که اونا رو با خودمون همراه کنم.
صبح ها معمولا بچه ها زود از خواب بیدار می شوند و هر کدام از بچه ها که دیر بیدار بشه صبحانه مفصل را از دست میده و فقط می تونه مقداری شیر یا شربت عسل بخوره.
از همون صبح زود معمولا غذای ظهر و شب تدارک دیده می شود حتی گاهی از شب قبل.
در طول روز همزمان با آشپزی، نظافت خانه و رسیدگی به امور بچه های کوچکتر مثل بازی و دستشویی بردن (وقتی سه تا بچه کوچکتر برای دستشویی رفتن کمک لازم دارن در طول روز وقت قابل توجهی میشه) و رسیدگی به امور مربوط به درس بچه های بزرگتر (در همان حد نظارت کلی) رو انجام میدم.
تلویزیون و سریالهاش سالهاست که توی خونه ما مشتری نداره. فقط برنامه های مستندِ شبکه ی افق یا شبکه مستند و برای بچه ها کارتون های ایرانی گزینش شده از شبکه پویا استفاده میشه.
از فضای مجازی هم فقط به ضرورت و آن هم فقط پیام رسان های داخلی مثل ایتا و سروش استفاده می کنیم و وقت زیادی از ما نمی گیره.
دعا میکنم باز هم خدا توفیق فرزندان دیگر را هم به من عنایت بفرماید. البته تمام الطاف و نعمتهایی که توی زندگی ما هست به فضل خدا و زیر سایه عنایت امام زمان علیه السلام هست و همیشه من و همسرم دعامون این بوده که حضرت زهرا و فرزند موعودشون علیهما السلام به ما توفیق بدهند نسلی پاک و مطهر و زیاد از شیعیان اهل بیت علیهم السلام رو تربیت کنیم که همه در قیامت با ایشان محشور شویم.
ان شاءالله که همه خانواده ها مشمول دعای خیر مولایمان شوند.
والحمدلله ربّ العالمین.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۴۲۲ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #زایمان_خانگی #قسمت_اول متولد ۶۳ هستم و چهارمین فرزند از ۵
#ارسالی_مخاطبین
#تجربه_من ۴۲۲
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
✅ زمانهای قدیم یکی از آرزوهایی که مردم داشتند این بود که اولاد زیاد داشته باشند. هنوز این برنامههای تحدید نسل و کنترل جمعیت نبود.
📌پدر و مادرها این اندازه دنبال خوشگذرانی نبودند که زحمت بچهداری نکشند، و خود داشتن اولاد زیاد یکی از افتخاراتشان بود.
#فرزندآوری
#سبک_زندگی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
من خانمی هستم که سال قبل پیام دادم کلی دعواتون کردم که چیه دوتا کافی نیست، همون یکی هم زیاده و کلی غر زدم و گریه کردم، دلم پر بود که شیر به شیر باردار شده بودم و همه عالم و آدم بهم میتوپیدن و اذیتم میکردن، بارداری چهارمم بود و یه بچه زنده و سالم (خداروشکر ) داشتم، اما چون پشت هم باردار بودم خیلی بهم سخت میگذشت و حرفها میشنیدم و انقدر هم عاقل نبودم که بتونم مدیریت کنم وضعیت و احساساتم رو...
خلاصه دختر کوچولوی من یه نقص مادرزادی داشت و هشت روزه فوت شد، همون موقع باز باهاتون صحبت کردم خیلی آرومم کردید، خدا دوستان عاقلی سر راهم گذاشت و زندگی که رو به جدایی میرفت رو نجات داد، خدا رو شکر چشمم باز شد و ان شاءالله خدا عاقبت بخیری نصیب همه و من کمترین بکنه.
الان برای بار پنجم باردارم و التماس دعا دارم از همه دوستان دوتا کافی نیست و شما که ان شاءالله به حق بانو رباب سلام الله علیها خدا بچه سالم و صالح قسمتم کنه و این بار دست خالی نمونم.
کاش بتونم چند تا خواهر برادر برای پسرم بیارم ان شاءالله خدا لایقم بدونه، هر چند الانم حرفها میشنوم و نگرانی ها دارم اما توکل به خدای مهربون میکنم.
#مادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ تقاضای به اشتراک گذاری تجارب غربالگری.
#بارداری
#غربالگری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکتر_سیما_فردوسی
📌تنبلی رو کنار بذارین...
✅ فاصله سنی مناسب بین فرزندان
#فرزندآوری
#سبک_زندگی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
✅ امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم این رسانهها و این بسترهای جدید وجود دارد؛ بنابراین باید سعی کنیم برنامههای سازندهای تولید کنیم که بچهها به واسطه همین وسیلهها و رسانهها حتی در قالب تفریح، دین را یاد بگیرند؛
⚠️ و الا نمیشود رادیو و تلویزیون را از خانه برداشت. موبایل و اینترنت و رسانه ها را به صورت مطلق نمیتوان از بچهها گرفت که اگر چنین کنیم خطرهای بیشتری پدید میآید و بچهها از خانه جدا میشوند و از پدر و مادرها میبُرند. ۹۸/۸/۹
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۳
#فرزندآوری
#غربالگری
برای بار دوم که باردار شدم، نوبت به غربالگری که رسید مثل بقیه دستور آزمایش غربالگری دادن و متاسفانه جواب غربالگری این شد که بچه رو باید سقط کنم چون سندرم دان داره... خودشونم تو بیمارستان این کار نمی کردن چون به هر حال چهار ماه بود اومدم خونه با کلی ناراحتی و عذاب 😭😭
قضیه رو به همسرم گفتم بالاخره خانواده خودم و خانواده شوهرم مطلع شدند، همه به جز مادر شوهرم گفتند که به هر حال اگه بچه عقب مانده است و مجوز این کار رو میدن اشکال نداره ولی مادر شوهرم مثل کوه جلومون ایستاد و گفت بیخود کردن میگن بچه عقب مانده است مگه اون یکی بچه ات عقب ماندگی داره!!
خلاصه براتون بگم که کلی دلداری و حرفهای امیدوار کننده می زد ولی ته دلم که راضی نمی شد به هر حال بیشتر به حرف پزشکان اعتماد داشتم تا مادر شوهرم.
خلاصه بچه رو نگه داشتم و ۵ ماه تمام با استرس زندگی کردم. بلاخره به خاطر گناهش و اینکه مادر شوهرم مانع بود خانواده خودم و خانواده همسرم هر روز دعا و قرآن آیات قرآن را می خوانند و داخل آب فوت میکردند، همسرم که از سرکار در میومد همه بطری های آب رو از نواحی مختلف جمع میکرد و برام میاورد 😁😁😁😁 و من با این آب ها غذا می پختم و می خوردم. این کار هر روزش شده بود و خلاصه این که ۵ ماه شد شاید توی حرف پنج ماه باشه ولی خیلی روزهای سختی رو داشتم به طوری که بعضی موقع ها فکر میکردم روزها هم به سیاهی میزنه و کامل خودم آماده کرده بودم که بچه عقب مانده را بزرگ کنم.
بعضی موقع ها خودمو سرزنش می کردم که چرا به مادر شوهرم گفتم که اجازه نمیدن الان بچه رو سقط کنم خلاصه گذشت و وقت زایمانم رسید یک بچه سالم به دنیا آمد😘😘😘 برخلاف نظرات پزشک بچه سالم به دنیا آمد.
حرف مردم هم که همیشه هست وهمه دکتر شده بودند و میگفتند علایم عقب ماندگی از ماههای بعد شروع میشه تا یکسال مدام از این و اون حرفارو میشینم ولی برخلاف تصور همه یک بچه سالم و فوق العاده باهوش هست الان خداروشکر ۵ سالشه و خیلی هم باهوشه 😍😍😍
خلاصه اینکه الان چون تو خونه خواهرش تلفن همراه داره فقط تو خونه اون تلفن همراه نداره تلفن ثابت را برای خودش برداشته یعنی هر کسی که زنگ میزنه باید فقط با اون صحبت کنه و مابقی اگه با من کار داشته باشن باید به تلفن همراه خودم زنگ بزنند. عموهاشم اونـــــقد دوسش دارن که هر هفته چند روزی مهمون یکی از عمو هاشه 😌😌
الانم چند نفر از دوستام که حامله شدند غربالگری نرفتن و بچه های سالمی به دنیا آوردن.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_قرائتی
✅ تمام برکات در سایه گذشت است. ... خیلیها به جایی میرسند بخاطر اینکه همسرشان فداکاری میکند.
✅ اگر همسرشان فداکاری نکند ... اگر واقعاً یک کسی دکتر میشود، اگر مرد دکتر میشود یک دکترای افتخاری هم باید به خانمش بدهند بخاطر اینکه اگر او نبود، این نبود.
🌐 درسهایی از قرآن - ۱۱/۱۰/۹۹
#سبک_زندگی_اسلامی
#آداب_همسرداری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#دکتر_سیما_فردوسی 📌تنبلی رو کنار بذارین... ✅ فاصله سنی مناسب بین فرزندان #فرزندآوری #سبک_زندگ
#پیام_مخاطبین
📌نه در کودکی همبازی داشتیم و نه در نوجوانی، دوست و هم زبون...
#فرزندآوری
#فاصله_سنی_مناسب
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
خداوند بندههایی دارد که هر چه میگویند، به خدا ارتباطش میدهند. برای مثال خوردنی پیدا میشود، میگویند: خدا عجب غذای خوبی آفریده... هوا خنک باشد، میگویند: حکمت خدا این بوده که حالا هوا سرد شود. هوا گرم شود، میگویند: خدا هوا را گرم کرده تا میوهها برسد. نعمتی به آنها برسد، میگویند: الحمدلله خدا این نعمت را داده. نعمت از دستشان برود، میگویند: انالله وانا الیه راجعون، هر چه خدا صلاح بداند.
من بعضی از این افراد را دیدهام. مرحوم حاج اسماعیل دولابی اینگونه بود. با دوستان درباره مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی، قصهها، تاریخ و... وارد بحث میشد، اما همین که نوبت به او میرسید، همان قضیه را به خدا ربط میداد. نمیشد درباره مسئلهای صحبت شود و ایشان آن را به خدا ربط ندهد.
البته او یکباره این طور نشده بود. سالها شاگردی مرحوم آقای شاهآبادی و مرحوم آقای انصاری همدانی را کرده بود و این مسئله ملکهاش شده بود ... اینکه انسان تمرین کند که آنچه میداند #در_مقام_عمل فراموش نکند، هنر دیگری است و تمرین دیگری میخواهد. باید انسان روی این کار کند، تا این ملکه را پیدا کند.
#تربیت_دینی
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
💥بچه بیاد، روزیشم میاره!
✅ روزی عطای جاری در دنیا یا آخرت و آن چیزی است که انسان از آن برخوردار گردد و استفاده بَرَد؛ بنابراین غذایی که میخوریم، لباسی که میپوشیم و ... رزق مادی ماست و مابقی هر چه هست، از میلیونها و میلیاردها تومان ثروت، انبارداری برای دیگران است.
✳️ روزی دهنده خدای داناست: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ؛ هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر روزی او و بهرهمندی او بر خداست و خدا میداند محل استقرار و محل ثابت و محل موقت و گذرای آن جنبده را، همه اینها در مجموعه روشنی ثبت شده است.»
اگر فکر کردیم مسئولیت رزق با خود ماست، اگر فراموش کردیم اسباب، مسببی دارد و خداوند را هیچکاره دانستیم، آنگاه نگران گرانی ها، فرزندآوری و معیشتش خواهیم بود.
📚 هفت خوان خیالی
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ با آمدن بچه، رحمت خداوند به زندگی ما سرازیر شد.
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۴
#رزاقیت_خداوند
#ازدواج_آسان
من عضو کانالتون بودم و وقتی پیامای کانال رو می خوندم. اولاش خوشم می اومد و هی دنبال میکردم تا از تجربیات شون در آینده استفاده کنم.
ولی خواستیم بریم سر خونه زندگیمون، زد همه چیز تغییر کرد، نامزدم با اومدن کرونا نتونست بره سر کار، از اون طرفم رهن واجاره خونه ها رفته بالا، از طرفی دیگه ضامن برا وام پیدا نمی شد.
همه آرزو هام به باد رفت.
هی ناراحتی پشت ناراحتی پیش اومد از همه چیز ناامید... دعا و ختم قرآن گرفتم، هم من، هم مادرشون...
بعد یه بنده خدا پیدا شد گفت یه بنده خدایی هست به زوجا پنجاه میلیون کمک میکنه برا رهن خونه، بعد که زوج وام گرفتن این هزینه رو برگردونن...
بعدش یه خونه پیدا شد خانومه گفت نوسازه دارم میرم یه سالی پیش بچه هام، میخوام خونه مو رهن بدم پنجاه تومن میخوای آقا؟ نگفته رفتیم پای قولنامه😄😍
بعد یکی پیدا شد گفت یه خیریه هست اگه مهریه کم باشه، جهیزیه آسان میدن
مهریه منم ۱۴ سکه به نیت ۱۴ معصوم علیه سلام😍😁
الان خونه و وسایل آماده
راستی یکی برا ضامن شدن پیدا شده 😍😍😍 که هزینه اون پنجاه میلیون رهنی که داده بودن برگردونیم که کمک برا زوج دیگری باشه خدا بهشون عمر با عزت بده ان شاالله
راستی کار خوبم برا نامزدم پیدا شد😍😍😍😍
خدایااا هزار مرتبه شکررررت.
فقط دعامون کنین👌
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1