eitaa logo
دوتا کافی نیست
47.3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨این بمب ساعتی را جدی بگیرید ⚠️از حدود ۱۰/۵ میلیون جوان ۱۵ تا ۲۴ ساله ایرانی، ۳۰ درصد آنان نه در حال تحصیلند، نه مشغول مهارت‌آموزی و نه در جایی مشغول به‌کار هستند‍. 👈 در سطح بین‌المللی به این جمیعت NEETها گفته می‌شود. 📌نرخ ۳۰ درصدی جمعیت NEETها در ایران در حالی است که این میزان در کشورهای توسعه‌یافته حدود ۲ تا ۱۰ درصد است. طبق بررسی آماری، ایران در رده‌بندی جهانی در کنار کشورهای عمدتا آفریقایی، ۲۷اُمین کشور با نرخ بالای NEETها است. ⚠️نرخ بالای NEET علاوه بر افزایش فشار اقتصادی از طریق وابستگی به سرپرست خانوار، هم زمینه بزهکاری و آسیب‌های اجتماعی را با خود دارد و هم در مرتبه بعدی یک چالش امنیتی محسوب شود. 📌ترکیب سنی افراد و همچنین الگوی جغرافیایی پراکنش اعتراضات دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ دقیقا با استان‌هایی که دارای بالاترین نرخ NEETها هستند، مطابقت دارد. برای حاشیه شهرها گرچه آماری از NEET نداریم، اما نرخ بیکاری در ۵۰ شهرستان حاشیه‌ای کشور بین ۱۷ تا ۳۸ درصد بوده که همین امر نشان از بالابودن جمعیت NEETها است. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شرمندگی بنده‌ی حقیر از ملاحظه‌ی این آمار و مطالعه‌ی این حقیقت[بیکاری جوانان]، از شرمندگی آن جوانی که بیکار میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ این را باید برطرف بکنیم. ۹۵/۳/۱۶ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ خانم هایی که وجودشون از اکسیژن برای ما حیاتی تره... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۵۶ من در سن ۳۰ سالگی ازدواج کردم و الان که ۳۸ سالمه، به لطف خدا سه تا بچه قد و نیم قد دارم( ۷ ساله و ۴ ساله و ۱ ساله) قصدم از نوشتن این مطالب که در ادامه میگم اینه که به همه مامانهایی که از آوردن بچه سوم میترسند،بگم: من وااااقعاً واااااقعاً، شیرینی و لذت بچه داری رو در فرزند سوم چشیدم.😍😍 البته قبلش این رو هم بگم که فرزند سوم ما خدایی شد و ما جداً غافلگیر شدیم و من وقتی متوجه شدم، تا مدتها نمیتونستم و نمیخواستم قبول کنم و مداااام گریه میکردم و میگفتم که من آمادگی ندارم، خیلی خسته ام و بچه نمیخوام. چون بلافاصله بعد از عروسیم، باردار شده بودم و از اون موقع همش در بارداری و شیر دهی و بی خوابی های شبانه و دردسرها و اذیتهای دو تا بچه کوچیک پشت سر هم و .....بودم. خلاصه اینکه خیلی خسته بودم و دلم‌ میخواست که تا حدی آزاد باشم و کارهایی که دوست دارم رو انجام بدم. وقتی متوجه بارداری سوم شدم، تماااام این مراحل بارداری و شیر دهی و سختی هایی که کشیده بودم، مثل فیلم از جلوی چشمام حرکت میکرد و مدام گریه میکردم و ناراحت بودم. البته این رو هم بگم که همسرم بسسسیار مشتاق فرزند بود و همیشه میگفت ماها که تا حدی اعتقاداتمون قوی هست، باید فرزند زیاد بیاریم و سعی کنیم بچه های خوب تربیت کنیم و بتونیم نسل شیعه رو زیاد کنیم. ولی هیچوقت نتونسته بود من رو راضی به آوردن بچه سوم بکنه و من به هیییچ عنوان بچه نمیخواستم و به شدت مواظب بودم که بچه دار نشم. ولی دوستان گلم از زمانی که دیگه به ناچار، وجود بچه سوم رو پذیرفتم، بقدری خدای مهربون در تماااام مراحل بارداری(با وجود دو تا بچه کوچیک که مدام در حال برآوردن خواسته ها و نیازها و بهونه هاشون بودم) کمکم کرد که از قبل، باورش برام غیر ممکن بود و به جرات میتونم بگم بهترین و آرام ترین و شیرینترین دوره بارداریم بود. بعد هم بدنیا اومدن و تمااااام مشکلات و سختی های داشتن سه تا بچه کوچیک که درک زیادی از مسائل اطراف رو نداشتند. و من در تمام این مراحل، از ابتدای بارداری اول تا الان، تنهای تنها و بدون هیییچ کمکی بودم و حتی همسرم هم بدلیل مشغله زیاد کاری از صبح تا ۱۰-۱۱ شب بیرون هستند. الان که پسر عزیزم یک سالش هست خدا به شدت کمکم کرده و سختی ها رو برام هموار کرده و تمام چیزهایی که برام دغدغه بوده، به آسانی تمام سپری شده. الان که فکرش رو میکنم و برام یادآوری میشه، تعجب میکنم چرا اینقدر از بارداری و بچه داری مجدد میترسیدم. باور کنید از تمام مراحل بارداری و بعد هم بچه داری سه تا بچه کوچیک بصورت همزمان با "جزء جزء" وجودم لذت بردم و فقط زیبایی و شیرینی در این مسیر را به یاد دارم و این فقط و فقط عنایت و لطف ویژه خداوند بوده.❤️❤️❤️ به عنوان مثال من در همین حین که باردار بودم، دختر بزرگترم که ۵ سالش بود رو در کلاس حفظ قرآن گذاشتم و تا قبل از اینکه وارد مدرسه بشه و بتونه خوندن و نوشتن یاد بگیره، تونست جزء ۳۰ قرآن رو حفظ کنه. با اینکه مسیر کلاسش دور بود ولی من با دختر دو سالم همیشه همراهیش میکردیم. هم در رفت و آمد و هم در تمرینهای حفظش در منزل که همین باعث شد که بیشتر وقت های اضافه ما در منزل، به خواندن و حفظ قرآن سپری بشه که برای همگی ما بسیار دلنشین بود. و این موضوع تا همین الان بسیار در تربیت و آرامش بچه ها نقش داشته. طوری که الان هر دو تا دخترهام به خوندن و حفظ قرآن علاقه دارند و از من میخوان که باهاشون تمرین کنم و واااقعا چی میتونه بهتر از این باشه در تربیت بچه ها که در پناه قرآن و با عشق به قرآن بزرگ بشن و این رو فقط و فقط از برکات فرزند سوم و توجه ویژه خداوند میدونم که در این مسیر خیلی کمکمون کرد.🙏🌹🙏 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۵۶ الان که پسرم یه کم بزرگتر شده و متوجه بازی کردن شده، همش پیش آبجی هاش میره و با اونها سرش گرمه و کمتر به سراغ من میاد و چی میتونه بهتر از این باشه برای یک مادر که بچه ها بهونه نگیرن و با هم سرگرم باشن و خودشون با خودشون بازی کنند.☺️ که این فقط و فقط در صورتی شدنی هست که تعداد بچه ها زیاد باشه تا بتونند با هم همبازی بشن. البته نمیگم همش هم در حال بازی هستند. مثل همه بچه های دیگه، به هر حال دعوا هم میکنند، بهونه هم میگیرند. ولی واقعاً واقعاً، با هم بودن و سرگرم شدنشون با همدیگه و بازی کردن و گهگاه دعوا کردن هاشون بسیار بسیار بهتر از شرایط دو بچه و یا تک بچه هست. این رو خودم تجربه کردم که میگم. میدونید عزیزان!!! یکی دیگه از چیزهایی که همیشه از بزرگترها و دیگران شنیده بودم ولی باورم نمیشد، این بود که میگفتند بچه ها با هم بزرگ میشن و با هم تربیت میشن و تو نیاز نیست برای تربیت هر بچه جدا جدا زمان و انرژی بذاری و راه درست رو نشونش بدی!!! و واقعا الان خودم این رو به عینه تجربه کردم که چقققدر بچه ها تحت تاثیر همدیگه هستند و راه همدیگه رو دنبال میکنند و "در اکثر موارد" لازم نیست یه مطلب یا تذکر درست رو به هر کدوم جدا جدا بگی و بچه ها بصورت خیلی جالب از هم تقلید میکنند و حتی در خیلی موارد حس رقابت بینشون پیش میاد که زودتر کار درست رو انجام بدند.😃😃 و همین موضوع کلی باعث شادی و سرگرمی در منزل میشه و چی بهتر از این!!☺️((البته در این مورد بچه ها که یه کم بزرگتر میشن و خوب و بد رو متوجه میشن میشه اجرا کرد.من الان بین دخترهام که ۷ساله و ۴ ساله هستند، این حس رقابت رو اجرا میکنم)) و دیگه اینکه عزیزان فرزند سوم من به قدری با خودش برکت تو زندگی ما آورد که زندگی ما از این رو به اون رو شد و همسرم در یک سرمایه گذاری خوب که اصلا فکرش رو هم که نمیکردیم وارد شد😀 و الان الحمدالله در وضعیت مالی نسبتا مطلوبی قرار گرفتیم. ببخشید خیلی طولانی شد ولی دلم نمیاد این رو نگم. چون با تمام وجودم از این موضوع خوشحالم😅 در حال حاضر، نسبت به زمان دو بچه، وقت آزاد من بسیار بیشتر شده و من خیلی از ساعتهای روز رو مشغول انجام کارهای شخصی و مورد علاقه ام هستم. چون همونطور که گفتم بچه ها با هم سرگرم میشن و کمتر سراغ مادر میان.🙂 دوستان عزیزم 🌷🌷🌷 اینکه برای آوردن بچه آدم بشینه، حساب و کتاب بکنه که پولش رو از کجا بیارم!!! چه جوری سختیهاش رو تحمل کنم!!! تربیتشون رو چیکار کنم!!! عزیزان دلم در اشتباه هستیم (همونطور که من بودم) فقط و فقط در این مسیر باید به خدا توکل کنیم و از خدا بخواهیم که هر چیزی که به خیر و مصلحت هست، سر راهمون قرار بده. در این دور و زمونه که بخاطر عدم امکان ازدواج برای اکثر جوونها و ممانعت بیشتر زوجها از بچه آوری بیشتر از یکی دوتا!!! به نظرم ما که قدری اعتقاداتمون قویتره و توکل به خدا در همه امورات زندگیمون، سر منشاء کارهامون هست، نباید بخاطر بهونه های بیخودی و بخصوص تنبلی، از آوردن بچه غافل بشیم.((البته الان به این نتیجه رسیدم که قبلا راحتی خودم در اولویت زندگیم بود)) یک حدیث داریم از پیغمبر اکرم «تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا»، خدای متعال از مسلمانها خواسته که زیاد بشوند، افزایش پیدا کنند. به امید اصلاح و تربیت خودمان در ابتدا و بعد تربیت فرزندان امام زمانی که انشالله باعث خیر دنیا و آخرتمان بشوند.🙏🙏 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🏴 صلَّی اللهُ عَلَيكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا التَّقِيُّ الْجَوَادُ يَا ابْنَ رَسُولِ الله گر هَشت رضا و نُه جواد است چه غم بگــــذار که هشـــتم گرو نُه باشد ☑️ شهادت مظلومانه امام جواد علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ افتخار اینهاست... 💖 هزاران جوانِ زیبا و با اصل و نسب و قدرتمند و محبوب به یک تار موی علی بن ابیطالب «علیه السلام» نمی‌ارزند. هزاران دختر زیبا و بااصل و نسب هم به یک تار موی حضرت زهرا «علیهاالسلام» نمی‌ارزند. آنهایی که هم از لحاظ معنوی و الهی آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند. ایشان دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. رئیس جامعه اسلامی. حاکم مطلق. علی علیه السلام هم که سردار درجه‌ی یک اسلام بود. ببینید چطوری ازدواج کردند؟! چه جور مِهریه‌ی کم، چه جور جهیزیّه‌ی کم ... 💖 جهیزیّه‌ی فاطمه زهرا سلام الله علیها، به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست می‌توانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه. ببینید افتخار اینهاست. 💖 همه چیز با نام خدا و با یاد او. اینها برای ما الگو هستند. همان زمان هم جاهلانی بودند که مِهریّه‌ی دخترانشان بسیار زیاد بود مثلاً هزار شتر. آیا اینها از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بالاتر بودند؟! از آنها تقلید نکنید. از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله تقلید کنید، از امیرالمؤمنین علیه السلام تقلید کنید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ رحم اجاره ای... 👈 بزرگواران اگر کسی رو می شناسید که به این خانم کمک کنه، لطفا اطلاع بدین. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «اگر على نبود، براى فاطمه هیچ همتا و مانندى یافت نمی‌شد. » 📚بحارالانوار ، ج۴۳، ص۱۴۳ 💐 سالروز ازدواج امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مبارک باد.💐 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۵۷ من در یک خانواده پر جمعیت به دنیا امدم . متولد ۶۳ در شهر زیبای اصفهان. فرزند دوم خانواده بودم و بعد از من ۳ فرزند دیگه هم به جمع ما اضافه شدند. پدر ومادرم بسیار با تقوا و مهربان هستند. در شرایطی که کشور پر بود از شعار فرزند کمتر، آنها با خواست خدا و اراده خودشون فرزندآوری کردند و الحمدلله همه فرزندانشان هم متدین و بسیار خوب هستند. من در سن ۲۰ سالگی ازدواج کردم. ترم ۴ دانشگاه بودم نزدیک دوسالی بود یکی از بستگانمان به خواستگاری من آمده بود ولی من بخاطر ترس از ازدواج فامیلی زیر بار نمی رفتم. تا اینکه یکی از اساتید دانشگاه سر کلاس گفتند اگر دوتا خانواده، دارای صفات خوبی باشند و بیماریهای ژنتیکی و ارثی نداشته باشند نه تنها ازدواج با یکدیگر برای آنها مشکلی ندارد بلکه صفات مثبتی که فرزندانشان به ارث میبرند، بیشتر از بقیه است و کلا با این حرف که ازدواج فامیلی باعث بروز اختلالات ژنتیکی میشود، مخالفت کردند و گفتند احتمال ابتلا به بیماریها در خانواده ای زیاد است که سابقه داشته باشند و البته تمام بیماریهای ژنتیکی ارثی نیست و... این حرف برای من تلنگری شد و دیگه مثل قبل اصرار بر رد خواستگارم نکردم. بعد از یکسال هم با پسرخاله ام ازدواج کردم. بعد از ازدواج ۸ ماه عقد بودیم وقتی شرایط زندگی تقربیا محیا شد مجبور شدم برای ادامه زندگی مشترک مهاجرت کنم و به شهری که همسرم در آنجا زندگی می کردند، برم. اوایل چون شور و هیجان زندگی مشترک در سرم بود خیلی به دوری از خانواده و محل تحصیلم فکر نمی کردم ولی یک ماه بعد از عروسی دچار افسردگی شدم. البته همسرم مرتب من را به دیدار خانواده ام می بردند ولی تغییر شهر زندگی تغییر خانواده و کلی تغییرات دیگه باعث شده بود حال من کلا دگرگون بشه و از یک دختر پرشر وشور به یه دختر آرام و متین تبدیل بشم. نزدیک یکسال طول کشید تا خودم را دوباره پیدا کنم. درسم که تمام شد، باردار شدم و اولین فرزندم در سن ۲۵ سالگی به دنیا آمد، خیلی خوشحال بودم. نوه اول از هر دو طرف و کلی شادی و انرژی وقتی پسرم یکسال و چهار ماهش شد احساس کردم دوباره باردار شدم. خیلی خیلی ناراحت شدم و حتی تا ۵ ماه از همه پنهان کردم که مجددا باردار شدم. به هر ترتیب در تولد ۲ سالگی پسرم دخترم به دنیا آمد. از همان لحظه تولدش شادی و نشاط را برای ما به ارمغان آورد و ناراحتی های که در دوره بارداری بخاطر آمدنش در وجودم بود برطرف شد. زایمان و بارداری هایم سخت بود در هر دو بارداری مجبور شدم یک ما استراحت مطلق داشته باشم و نهایتا هم بخاطر مشکلی که در وضعیت فیزیولوژکی من بود مجبور به سزارین شدم. وقتی پسرم کلاس دوم دبستان بود و دخترم هم به پیش دبستانی رفت فرزند سوم را با خواست خدا و همراهی همسرم و فقط برای لبیک به فرمان رهبرم به دنیا آوردم. طعنه ها و کنایه های اطرافیان بسیار زیاد بود ولی منو دلسرد نکرد. من که با آمدن فرزند دومم غمگین بودم حالا در درستی کارم اصلا شک نداشتم. فرزند سومم دختری کوچک و ضعیفی بود و نگهداری از اون با‌ وجود دو فرزند دیگر خیلی سخت ولی خواهر و برادرش عاشق این کوچولوی دوست داشتنی شده بودند و کمک حال من بودند. رسیدگی به بچه ها دوری از خانواده مشکلات مالی و بسیاری چیزهای دیگر هرگز باعث نشده تا از‌ فرزندآوری منصرف بشم. امیدوارم خداوند از ما قبول کنه و اگر لایق بودیم باز هم به ما فرزند عنایت کند و همه این فرزندان را از جمله اولیا خودش قرار دهد کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ باید عمل کنیم... ❌مبادا بروید پول قرض کنید، درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیه‌اش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است. نه این سرشکستگی نیست. ✅ جهیزیۀ فاطمه زهرا علیها السلام به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست می‌توانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه... آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نمی‌توانستند یک جهیزیّه مفصل تشکیل دهند؟! چرا نکردند؟! این برای این است که من و شما . 📌و الاّ بنشینیم و تعریف کنیم و خوشمان بیاید و بعد هم یاد نگیریم، چه فایده ای دارد؟ استفاده‌اش را نمی بریم‌... باید تا بهره‌اش را ببریم. رژیم غذایی را باید عمل کنید تا فایده‌اش را ببرید. این‌ها رژیم غذایی روح است، رژیم غذایی صحّت جامعه است. صحت خانواده است باید عمل شود. ساده برگزار کنید. «خطبه عقد، ۷۵/۰۹/۰۵، ۸۱/۰۳/۲۹» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ازدیاد جمعیت، اقتدار و امنیت» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ لذت مادری... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🚨جنایت سقط جنین ۲۰ برابر تلفات سوانح رانندگی کشور ⚠️طبق آمار رسمی وزارت بهداشت در سال ۹۶، هر روز ۱۰۰۰ جنین در کشور توسط والدین کشته می‌شوند که تنها حدود ۱۰ مورد آن قانونی است! ⚠️با توجه به آمار ۱۸ هزار فوتی تصادفات سالانه، ۲۰ برابر بیشتر از فوتی‌های ناشی از سوانح رانندگی، سقط جنین داریم! ⚠️نکته مهم دیگر در این رابطه، گسترش بازار قاچاق داروهای سقط جنین است؛ این داروها به آسانی در دسترس هستند. ⚠️با این حال اقدام عملی خاصی برای اصلاح آیین‌نامه اجرایی «سقط جنین» صورت نگرفته است. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ من این کار رو نمی کنم. 👌بسیار جالب و عبرت انگیز کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۱۴۳ وقتی من ۱۴ سالم بود و برادرم ۲۰ ساله، متوجه شدیم که انگار یه خواهر یا برادر دیگه تو راهه... پدر و مادرمون هم، اصرار بر سقط داشتن... میگفتن سنمون رفته بالا و بچه هامون بزرگن... اما من از خدام بود که یه کوچولو بیاد خونمون... بعد چند سال دعا، خدا درخواستمو اجابت کرده بود... 😍😍 برای اینکه والدینم رضایت بدن به موندش، اعتصاب غذا کردم و لب به هیچی نمی زدم و میگفتم باید به دنیا بیاد... از طرفی مادربزرگ مادریم هم، مامانم و قسم داد که اینکارو نکن... به این دو دلیل راضی شدن. البته همچین ساده هم نبود... خلاصه خواهر کوچولوی ما به دنیا اومد و اسمشم گذاشتیم محیا، یعنی زندگی... الان واقعا زندگی هممونه... ۱۶ ماهشه... یه دختر شیطون بلا که دست هرچی پسر شر از پشت بسته... پدر و مادرم، خواهرمو بغل می کنن و میگن: «ما غلط می کردیم، میگفتیم نمی خوایمش...» شده نفسمون...ضربان قلبمون...💞 الان همین دختر شیطون، مهر نماز همه رو وسط نماز برمیداره و فرار میکنه... 😂 پدرم میگه بچه هامون که ازدواج کردن و رفتن سر زندگیشون، این بچه پیشمون هست و تنها نیستیم... الانش هم ما دوتا درگیر درس و تحصیلیم و خیلی کم تو جو خانواده ایم، این آتیش پاره، عوض ما فعالیت داره😬☺ برام دعا کنید، بتونم خالم و راضی کنم بچه ی دوم بیاره... ۲ ساله هرچی میگم. گوش نمیده... واقعا به این نتیجه رسیدم که کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🌐 توئیت نایب رئیس مجلس در خصوص ضرورت تشکیل فراکسیون خانواده: ♨️ ۱۲میلیون جوانِ بلاتکلیفِ در سن ازدواج که ۱.۵میلیون آن‌ها در آستانه تجرد قطعی هستند ♨️ حدود ۱۷۰هزار طلاق سالانه ♨️ ۳.۵میلیون زوج نابارور ♨️ آمار بالای کودک‌کُشی یا ‎سقط جنین و... ✴️ با تشکیل ‎ موافقم. مسأله همه‌جانبه خانواده به اضطرار رسیده و باید به صورت فوق‌العاده به آن بپردازیم. ✌️جنبش مردمی حلال‌زاده‌ها 📡 @Halalzadeha
⚠️خطر بزرگ... 📌 مسئله‌ی فرزندآوری ... خیلی مسئله‌ی مهمی است. چند سال ما این مسئله را مطرح کردیم و گفتیم؛ خب یک عده از دخترخانم‌های خوب، خانم‌های جوان قبول کردند و عمل کردند لکن در محیط عمومی جامعه اثری از این قضیه نیست. 🚨الان آمار فرزندآوری ما به قدر جانشینی هم نیست، یعنی کمتر از جانشینی است، الان این‌جوری است. این معنایش این است که ما تا سی سال دیگر یک جامعه‌ی پیر داشته باشیم. خطر بزرگی است، این از همه‌ی خطرات بزرگتر است (۱۳۹۸/۰۵/۲۴) کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ مطالبه گری... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
من تقریبا ۴ سال پیش در سن ۲۱ سالگی ازدواج کردم، در حالی همسرم ۲۳ سالش بود. اوایل زندگی هم خودم و هم همسرم هیچ علاقه ای به بچه نداشتیم به بهانه ی اینکه درس دارم، بچه دست و پاگیره، سن شوهرم کمه و حالا زوده بابابشه و تربیتش سخته و... اینقدر از بچه میترسیدم و علاقه نداشتم تا این حد که اگه تا یه هفته قبل از عادت ماهیانه علائمشو نداشتم کلی نذر و نیاز میکردم و بیبی چک و آزمایش و فلان و بهمان انجام میدادم که مبادا یه موقع نی نی داشته باشم🙈 (هر بار عادت ماهیانه میشدم کلی ذوق میکردم) ولی الان به مدت ۸ الی۹ ماهه که دلم بچه میخواد ولی باردار نمیشم😔😔 و هر بار عادت ماهیانه میشم ناراحت میشم و دلم میگیره. یه بار یه سخنرانی از آقا گوش دادم که کلمات دقیقشو یادم نیست چی بود ولی کلی بگم این بود که گفته بودن هرکس امر فرزندآوری رو به تاخیر بندازه و بهش بی اهمیت باشه، خدا جواب سختی بهش میده😕😕 واقعا من اینو با تمام وجودم حس کردم، ازتون میخوام برای این بنده متنبه دعا بفرمایید که اگه مصلحته خداوند این وظیفه مهم رو هم به من محول کنه و ان شاء لله به نحو احسن از عهده اش بربیام. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
بحران جمعیت.mp3
3.17M
✅ چرایی اهمیت جمعیت برای کشورها... 💠 برنامه نسل فردا 🔹روزهای زوج ساعت ۱۱ و ۲۳ 📻 روی امواج رادیو زیارت کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
کتابی است در توصیف جایگاه مهم‌ترین رکن یک خانواده 👈 مطالعه این کتاب ارزشمند را به طور خاص برای آن ها که به تازگی مادر شده اند و یا در آستانه این اتفاق بزرگ هستند، سفارش می کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۵۸ من خانومی ۲۹ ساله ام که به لطف خدا ۲ فرزند دارم. پسر ۵/۵ ساله و دختر چهار و نیم ماهه. همیشه عاشق درس بودم و مطالعه کتاب رو کلا دوست دارم. بعد دیپلم تو رشته مهندسی چوب و کاغذ سازی دانشگاه دولتی دانشگاه استان خودمون قبول شدم. دوست داشتم بمونم واسه پزشکی ولی اشتباهم این بود که انتخاب رشته کرده بودم و اگه نمیرفتم دو سال محروم می شدم. با توکل بر خدا رفتم دانشگاه، ترم ۵ بودم که خواهرم گفت قراره خواستگار بیاد و من گفتم فعلا ارشد و دکترا برنامه ی من هست چون میخواستم استاد رشته خودمون بشم. خانواده بهم گفتن بذار بیاد بعد نظرتو بگو... شب اول همسرم نیومده بودن و فقط جلسه آشنایی بود. شب دوم همسرم هم اومدن که نظر جفتمون مثبت بود. و خدا رو شکر تو همه چیز تفاهم داشتیم، طوری که پدرم گفتن خدا در و تخته رو واسه هم جور میکنه. بعد گرفتن لیسانس عروسی گرفتیم و رفتیم زیر یک سقف. دیگه ارشد نخوندم و تصمیم گرفتیم که دوباره کنکور بدم. همسرم همه امکانات برام فراهم کردند از کتاب و جزوه و سی دی تا کلاس خصوصی و کمک در کار خونه .. اما مثل اینکه قسمت چیز دیگه ای بود و من سه ماه مونده به کنکور باردار شدم 😍و روز کنکور به خاطر ویار شدید نرفتم سر جلسه و فکر ادامه تحصیل فعلا گذاشتم کنار. حالا دیگه مادر شده بودم و باید تمام تمرکزم رو میذاشتم واسه پسرم. تو بارداری ویار شدید داشتم به همراه افسرگی که منو خیلی اذیت میکرد. به دلیل ترس از زایمان طبیعی، تو سن ۲۳ سالگی، پسرم بدون هیچ دلیل پزشکی و فقط به خواست خودم با زایمان سزارین به دنیا اومد و خانواده مون ۳ نفره شد.😍 و حالا منی که همیشه تا نزدیکای ظهر میخوابیدم و به زندگی راحت و روی روال و بدون استرس عادت داشتم باید با بچه کوچیک سر میکردم اما تجربه واقعا شیرینی بود برام و خودم هم همراه پسرم بزرگ میشدم. به صورتی که همه بهم میگفتن فکر نمیکردیم این روحیه و صبر داشته باشی. آخه پسرم تا حدودای یک سالگی گریه شدید میکرد که تو فامیل سابقه نداشت اما خدا رو شاهد میگیرم که من ذره ای اذیت هاشو احساس نمیکردم و فقط میگفتم الان پسرم دلش درد میکنه یا دندون داره در میاره که اینقدر گریه میکنه. بقیه میگفتن آرزو داریم یکبار بچتو اروم ببینیم .. الحمدلله بعد یکسالی خیلی اروم شد و البته باهوش و خوش سرزبون که همه دوستش داشتن و بهش ابراز علاقه میکردن. خیلی زندگی خوب وشیرین و ارومی داشتیم تا اینکه همسرم نیت کردند شغلشونو عوض کنن با اینکه کارمند بودن و درآمد نسبتا خوبی داشتیم و به لطف کمک پدرشوهرم یه آپارتمان تو مرکز شهرمون داشتیم. اما همسرم دوست داشت شغلی داشته باشه که بهش علاقه داره تا بتونه بهتر و بیشتر به کشورش و اسلام خدمت کنه و همیشه آرزوشو داشته که بعد کلی نذر و نیاز و تلاش همسرم خداروشکر محقق شد و ما باید از خانواده ها و خونه خودمون دور میشدیم و میرفتیم شهر غربت. در حد ضروریات جمع وجور کردم و باقی وسایل گذاشتم خونه خودمون بمونه چون موقت واسه یکسال ونیم قرار بود بریم و ما راهی یه زیر زمین تو شهر قم شدیم. همسرم بامداد شنبه میرفتن سرکار و غروب پنج شنبه می اومدن و من و پسرم فقط یک روز همراهی اونو تو زندگی داشتیم و کلی سختی های ریز و درشت و کلی تنهایی و... که تو همه این سختی ها کمک خدارو همراهم میدیدم. نمیگم همیشه اروم بودم اتفاقا خیلی اذیت میشدم از این تغییر وضعیت اما باید صبر میکردیم. البته خونه خواهرم به فاصله چند کوچه از ما بود که من به دلیل شغل خونگی که آبجیم و همسرشون داشتن هفته ای یکبار میرفتم اونجا تا مزاحمشون نباشم. هفته ای یکبار با پسرم برنامه حرم داشتیم و چندین ساعت کنار ضریح حضرت معصومه سلام الله مینشستیم و من درد ودلام میگفتم و پسرم با بچه ها بازی میکرد. تا اینکه تصمیم گرفتم واسه بار دوم باردار بشم که خدارو شکر خدا هدیه شو برامون فرستاد😍 و وارد مرحله جدیدی از زندگی شدم. بارداری دوم و ویار شدید که چون تنها بودم و تو شهر غریب بیشتر از بار اول بود. که تصمیم گرفتم برم شهرمون .. سخت ترین دوران زندگیم دوران ویار بچه دومم بود که همه سختی ها با هم همراه بود. خدارو شکر بعد تموم شدن ویار و بهتر شدن حالم برگشتم قم و تنهایی مجدد. تو همون روزا بود که تصمیم گرفتم زایمان طبیعی پس از سزارین تجربه کنم. دکتر زنان میرفتم میگفتن اصلا امکانش نیست وخیلی خطرناک تا اینکه با موسسه مامایی رویش قم آشنا شدم. خانم رشیدی مسئول موسسه بودن که خودشون زایمان وی بک انجام دادن تو کشور خارج و نیت کردن خانومای ایرانی رو تو این راه کمک کنند‌. و بهم گفتند قابل انجام شدنه فقط شرایطش اینکه وضع مادر و جنین تا روز اخر نرمال باشه. و ۲ درصد خطر ممکن داشته باشه که پذیرفتم با توکل برخدا 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۵۸ دی ماه سال ۹۸، هشت ماهه بودم که همسرم گفتن باید خونه رو ببریم تهران چون دیگه میتونست روزانه بیاد خونه و ما خیلی خوشحال بودیم. با دغدغه زایمان طبیعی، وسایل خونه رو جمع کردیم و راهی تهران شدیم. حالا روز از نو روزی از نو... دنبال دکتر خصوصی میگشتم که قبول کنن وی بک انجام بدن اونم تو بیمارستان خصوصی که با بیمه همسرم قرارداد داشته باشه و ماما همراه بتونم ببرم بلا تشبیه مثل پیدا کردن سوزن بود تو انباره کاه ... بعد از کلی فکر تصمیم گرفتیم واسه زایمان بریم قم چون هم دکتر و ماما و و هم بیمارستان مد نظرم رو پیدا کرده بودیم و فقط میترسیدم زایمان یهویی نشه که مجبور بشم سزارین کنم. تو این یک ماهی که اومده بودم تهران برای ویزیت پیش دکترم که قبول کرده بودند وی بک انجام بدم میرفتم قم و باز برمیگشتیم. همه چیز از قرار معلوم تحت کنترل بود فقط اینو بگم که تو تموم این مدت هنوز هم از زایمان طبیعی به شدت میترسیدم اما اراده کرده بودم و این بار میخواستم انجامش بدم. اخرای هفته ۳۷ بارداری بودم که احساس کردم درد های زایمانی داره شروع میشه و با مامای همراهم تماس گرفتم. گفتند اول به بیمارستان تهران برو و اگر همه چیز خوب بود و هنوز وقت داشتی بیا قم. من وقتی به بیمارستان رفتم ساعت ۲ نیمه شب بود دکتر زنان با پرستار و ماما همه تعجب کرده بودند از تصمیمم و من مصمم گفتم اگه وقت دارم بهم بگید دکتر زنان گفت همین امشب برو قم تا خیالت راحت باشه و ما مستقیم از بیمارستان راهی قم شدیم. تو شهر قم با اینکه خونه خواهرم بود اما چون ماه آخر بودم همسرم یک سوئیت برامون گرفت. فردای اون شب پیش دکترم رفتم و دوباره سونو و دکترم گفت هنوز وقتش نشده و باید صبر کنی .. من فقط یک هفته وقت داشتم چون دقیقا همون هفته به همسرم مرخصی داده بودند و میتونستیم با خیال راحت قم بمونیم و هم اینکه دکترم گفتن اگه تا آخر هفته زایمان نکنی نهایت سزارین باید بشی.. این نکته یادم نره که تعجب میکنم با اینکه دکترم زایمان های وی بک زیادی رو انجام دادند تا حالا هر دفعه به من میگفتند بیا سزارینت کنم میگفتم من بچه کمش چهارتا میخوام وسزارین برام سنگینه که میگفتند تو شش تا بیار خودم همه رو واست سزارین میکنم 😳 و من مصمم که نه فقط طبیعی. با مامام همیشه در تماس بودم ورزش و پیاده روی برام خیلی خوب بود و آخرای بهمن بود و به همین بهونه ما هر روز میرفتیم خرید و کلی خوش میگذشت شبها هم میرفتیم حرم . خلاصه یه مسافرت بیاد ماندنی شده بود واسه ما و فقط منتظر دختر گلمون بودیم که بیاد و چشم هممون رو روشن کنه. دقیقا یک هفته بعد از اومدن به قم یکبار دیگه دردهای زایمانیم شروع شدن و خیلی زود پیشرفت کرد که موقع اذان صبح وارد بیمارستان شدیم. به مامام زنگ زدم گفت برو بستری بشو منم میام. از بیمارستان با دکترم تماس گرفتند که دکترم در اوج ناباوری گفتن نمیتونن بیان وخانوم دکتر زهرا قاسمی رو گفتند که ایشون بیاد. و چند ساعت مونده به زایمان به من استرس شدید وارد کردند. وقتی به همسرم گفتم گفتند با توکل بر خدا برو واسه طبیعی ان شالله خیره. و من بستری شدم. با مامام تماس گرفتم و در کمال تعجب ایشون هم گفتم نمیتونن بیان و مامای دومم میاد که من هیچ شناختی از ایشون نداشتم. فقط اینو بگم که کل خانواده از پدرومادرها و خواهرم و شوهرم تموم این چند ساعت برام دست به دعا شدند که بتونم زایمان طبیعی خوبی داشته باشم و هم خودم و هم بچه سالم باشیم. فقط ۲ ساعت بعد بستری شدن تو بخش زایمان دخترم با درد خیلی زیاد اما قابل تحمل و بدون هیچ مشکلی الحمدلله دنیا اومدن وشیرین ترین لحظه رو تجربه کردم. دکترم خانم قاسمی و مامای همراهم، بسیار مهربانانه و صبور کمکم کردند و لحظه به لحظه بالای سرم بودند. و احساسم اینه اگه دکتر خودم بود، شاید نیمه های راه به سزارین ختم میشد در حالی که به من نه آمپول فشار زدند و نه امپول بی حسی و خدا کمکم کرد ذره ای جای بخیه سزارین حین زایمان درد نگرفت و فقط درد زایمان بود که اونم کاملا طبیعی بود. در آخر تو این پیام میخواستم از همسرم که همیشه همراهم بودند و تو هر تصمیمی پشت من بودند نهایت تشکر داشته باشم. شاید هر کس دیگه ای بود این هزینه رو متقبل نمیشدند. در حالی که من میتونستم تو بهترین بیمارستان خصوصی تهران و با دکتر خوب سزارین کنم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1