eitaa logo
رمان لند 📖
841 دنبال‌کننده
560 عکس
40 ویدیو
1 فایل
این کانال مخصوص رمان هایی است که نویسندگان محترم با ذکرنام آنهارا در کانال منتشر می‌کنند. کپی بدون نام نویسنده =حرام ❌ یاصاحب الزمان(عج)💚 رفیق بمون توی کانال تاباهم بهترین هارو رقم بزنیم... 🥰🙂🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
Ali Fani - Elahi azamal bala (128).mp3
3.63M
رسم هرروزمان باشد ان شاالله ... الهی عظم البلاء...💚💔 https://eitaa.com/duhdtv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخت است عاشق شوی و یار نخواهد...:) دلتنگ حرم باشی و ارباب نخواهد :) 💔 (ع) https://eitaa.com/duhdtv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان لند 📖
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت29 اززبان مهتاب: دوروزه مخم تعطیله... ازوقتی که سعید بهم پیشنهاد ا
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت30 کلافه دستی به موهاش کشید و گفت:مهتاب...یه ذره عاقلانه فکر کن....یه خواستگاری معمولی ازت کردم...بابا به خدا نه از نظر شرعی..نه عرفی نه قانونی جرمی نیست... حرفی برای گفتن نداشتم... فقط نگاش کردم... _بیا می رسونمت...تو ماشین حرف می زنیم...! _نمیشه سعید... _چرااا؟ _زشته...نمیتونم... _مهتاااب...ول کن این مسخره بازی هارو... _مسخره بازی چیه؟!من ویکی دوبار با ماشینت رسوندی دستت درد نکنه...دعوتم کردی کافه دستت درد نکنه...الان هم میخوای برسونی من و دستت درد نکنه...ولی ما هیچ نسبتی باهم نداریم ... _یعنی چی؟؟؟باشه تو راست میگی خب!فکر کن من راننده آژانس...راننده تاکسی...راننده شخصیت ...بیا برسونمت... _هوفففف...نمیفهمی دیگه...چی بگم... بعد هردو سوار ماشین شدیم... ... _وژدانن یه سوال بپرسم راستشو میگی؟؟! _بستگی داره... _بیام خواستگاریت جوابت چیه؟! _... ریز خندید و گفت:خب؟ _گفتم که بستگی داره... _الان سکوتت یعنی... _یعنی ول کن خواهشا... ادامه دارد.... ✍نویسندگان:ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت 31 _باشه فعلا ول می کنم ولی تاکید می کنم...فعلا... دیگه حرفی بینمون زده نشد تا خونه.. من و که رسوند رفت. ..... اززبان سعید: اعصابم خط خطی بود از دست کارهای مهتاب...من واقعا دلی دوستش داشتم...نمیدونم اگه به باباش بگم عکس العملش چیه؟! ماشین و تو پارکینگ خونه پارک کردم ووارد خونه شدم...ساعت 11 شب بود...ازبس توخیابونا گشتم ساعت از دستم در رفت.. یهو دیدم تو این تاریکی خونه یکی داره از پله ها میاد پایین. _چرا انقدر دیر کردی؟ مامان بود. _سلام _علیک سلام...نمیگی من نگران میشم... برق سالن و روشن کرد و اومد روبه روم ایستاد...چشماش سرخ و نگران بود... _بیرون بودم...باماشین یکم دور زدم... _یه بار نمیگی منم دل دارم...مادرتم...سعید خواهش می کنم این روزا یکم بیشتر به فکر ماباش...بابات خیلی عصبانیه... _چرا؟! _والله وقتی از سرکار اومد اینطوری بود...درست هم جواب من و نداد که چی شده...خیلی از دستت شاکی بود... _خب مگه... بابا همینطور که آروم آروم از پله پایین می اومد گفت:به به ...سلام آقاسعید.. _سلام بابا.. _سعید من و مادرت چقدر باید حرص بخوریم از دست تو و کارات؟چند سالته پسر؟ اومد کنار مامان ایستادو ادامه داد:من و مادرت چهار تا بچه بزرگ کردیم...انقدر تجربه رو داریم که بدونیم بچه هامون دارن چیکار می کنن! متعجب و حیرون از حرف های بابا گفتم:خوب بگین من چیکار کردم که انقدر حرصی شدین؟ ادامه دارد... ✍نویسندگان:ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت 32 گفتم:خوب بگین من چیکار کردم که انقدر حرصی شدین؟ _سعید تو وقتی به یکی قول میدی که فلان کار و می کنی براش چرا پس انجام نمیدی؟؟ امروز حاج رضا اومده بود پیشم می گفت به پسرش قول دادی تو دانشگاه امیرکبیر برای کارش پیگیری کنی اما الان یه هفته کاری نکردی! با دستم آروم زدم به پیشونیم و گفتم:آخخخ یادم رفت...اصلا درگیر بودم این روزا... _خب؟!یعنی همین فردا میری دنبالش؟ _آره آره حتما....فقط شماره ی پسر حاج رضارو بهم بدی همه چی حله! _سعید جان...یه چیزی بهت بگم نگو بابام داره تو کارم دخالت می کنه... _چی؟ _ببین تو ...هیچی ولش کن.. _باشه هروقت دوست داشتین بگین!شب بخیر داشتم از پله هامی رفتم بالا که مامان گفت:شام خوردی؟! _یه چیزی خوردم...شب بخیرررر ....... از زبان مهتاب: دوروزه که سعید چندتا پیام میده و حال و احوال می پرسه!منم جوابشو میدم... از ترس این که کسی متوجه نشه اسمشو"S"سیو کردم. یه بار داشتیم پیامکی حرف می زدیم و من همزمان داشتم تو حال میوه می خوردم...همینطورکه میوه پوست می کردم یهو با چاقو دستمو بریدم...چاقورو انداختم تو بشقاب و یه جیغ بنفش کشیدم...بلند شدم رفتم تو دستشویی... انگشتم و زیرشیرآب گرفتم و بعد این که خونش بند اومد اومدم تو حال که مامانمو دیدم.... ادامه دارد... ✍نویسندگان:ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون امام زمانی 👋👋 https://eitaa.com/duhdtv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ali Fani - Elahi azamal bala (128).mp3
3.63M
رسم هرروزمان باشد ان شاالله ... الهی عظم البلاء...💚💔 https://eitaa.com/duhdtv