eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
39 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸داستان پهلواني هاي ادامه داشت تا ماجراهاي پيروزي انقلاب پيش آمد. بعد از آن اکثر بچه ها درگير مسائل شدند و حضورشان در باستاني خيلي کمتر شد.تا اينکه ابراهيم پيشنهاد داد که صبحها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند. 🔸بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه جمع ميشديم. صبح را به جماعت ميخوانديم و ورزش را شروع ميکرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان ميرفتيم. خيلي از اين قضيه خوشحال بود. چرا که از طرفي ورزش بچه ها تعطيل نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به جماعت ميخواندند. هميشه هم حديث گرامي اسلام را ميخواند: « اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوبتر است. » 🔸با شروع تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچه ها در جبهه حضور داشتند. ابراهيم هم کمتر به تهران مي آمد. يکبار هم که آمده بود، وسائل ورزش باستاني خودش را برد و در همان مناطق جنگي بساط ورزش باستاني را راه اندازي کرد. 🇮🇷🍃♥️🍃@ebrahiimhadi74
یعنی فکه، یعنی کانال، یعنی ، یعنی رمل رمل یعنی یک قدم جلو، سه قدم عقب ! یعنی غربت یعنی ابراهیم یعنی ... 🍃 چه نامم تو را... ❤️ 🍃🕊@ebrahiimhadi74
👇👇👇 🔰اوایل انقلاب بود. ابراهیم در کمیته مشغول فعالیت بود. حیطه فعالیت کمیته ها بسیار گسترده بود. مردم در بیشتر مشکلات به کمیته ها مراجعه می کردند. 🔰من به کمیته ای که ابراهیم در آنجا مشغول بود رفتم. چند اتاق کنار هم بود در هر اتاق یک میز قرار داشت و یکی از نیروهای کمیته پشت میز جوابگوی مردم بود. 🔰وارد اتاق شدم برخلاف دیگر اتاق ها میز کار پشت سرش بود و صندلی جلوی میز قرار داشت!! صندلی مراجعین هم جلوی صندلی ابراهیم بود. پرسیدم: اینجا چرا فرق داره⁉️ 🔰گفت: پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد. گفتم اینطوری از مردم دور می شم برای همین صندلی خودم را آوردم این طرف تا به مردم نزدیک باشم.💞 ♥ ♥ ♥➣@ebrahiimhadi74
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ خون زيادے از پای من رفتہ بود. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. فقط مےگفتم: يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی هوا تاريڪ شده بود. خوش سيما و نورانے بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختے باز ڪردم. مرا بہ آرامے بلند ڪرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روے زمين گذاشت. آهستہ و آرام. من دردے حس نمےڪردم! آن ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. ! لحظاتے بعد آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن ، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش... 📚 سلام بر ابراهیم 🍃 ❤️ 🌷یادش با ذکر 🍃 @ebrahiimhadi74
🍃اوایل انقلاب بود. ابراهیم در کمیته مشغول فعالیت بود. حیطه فعالیت کمیته ها بسیار گسترده بود. مردم در بیشتر مشکلات به کمیته ها مراجعه می کردند. 🌷من به کمیته ای که ابراهیم در آنجا مشغول بود رفتم. چند اتاق کنار هم بود در هر اتاق یک میز قرار داشت و یکی از نیروهای کمیته پشت میز جوابگوی مردم بود. _وارد اتاق شدم برخلاف دیگر اتاق ها میز کار پشت سرش بود و صندلی جلوی میز قرار داشت!! صندلی مراجعین هم جلوی صندلی ابراهیم بود. پرسیدم: اینجا چرا فرق داره⁉️ 🍃گفت: پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد. گفتم اینطوری از مردم دور می شم برای همین صندلی خودم را آوردم این طرف تا به مردم نزدیک باشم.❤️ 🍃 شهیدابراهیم هادی @ebrahiimhadi74
🍃یاری"خداوند" توی بیمارستان بود . خبرنگار آمد بالای سر و پرسید : شما عملیات اخیر را چطور دیدی ؟ گفت : ما هرچه دیدیم عنایت "خدا " بود . ما کاری نکردیم . ما فقط راهپیمایی کردیم و از "خدا " کمک خواستیم . دشمن ، چنان از عظمت رزمندگان ما ترسیده بود که پا به فرار گذاشت . ما این آیه را با تمام وجود لمس کردیم : 🍂 ﷽ 🍂 " اِن تَنصُرُوا اللَّه یَنصُرکُم و یُثَبِت اَقدامَکُم " " اگر ( دین ) "خدا" را یاری کنید ، "او" هم شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار میکند ." 🍃 محمد - 7🍃 📚 🍃 @ebrahiimhadi74
🕊🌹🕊 از بزرگان محل و مسجد ماست. کنارش نشستم و گفتم از برایم بگو. سکوت کرد. چشمانش خیس شد و گفت: جوان بودم. محیط فاسد قبل از انقلاب. می‌خواستم کار را رها کنم. می‌خواستم به دنبال هرزگی بروم و... آن روز سرکار نرفتم. هم سر کار نرفت. چون تا ظهر با من در خیابان راه رفت و حرف زد تا مرا هدایت کند. صاحب کار من که از بستگانم بود، دنبالم آمده بود. یکباره مرا دید. جلو آمد و یک کشیده محکم در صورت زد! فکر کرده بود او باعث گمراهی من است! اما ... برای خدا صبر کرد. صبر کرد تا توانست مرا آدم کند. مرد صورتش خیس خیس شده بود و با سکوتش این آیه را فریاد می زد: وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ و بخاطر پروردگارت صبر کن (مدثر/7) 📚خدای خوب ابراهیم @ebrahiimhadi74
࿐᪥✧🍃🌸🍃✧᪥࿐ *💶 با اینکه خیلی برای رفقایش خرج* می کرد و به بسیاری از افراد کمک مالی می کرد. 💞 اما وقتی دوستان متاهل را می دید که *زیاد انفاق می کنند به آنها گوشزد می کرد که* *شما حسابی خرج دارید پس به اندازه انفاق کنید* 📚خدای خوب ابراهیم @ebrahiimhadi74
‌‌‌‌‌‌‌┄༻‌☘🌸☘༺‌‌‌┄ 🍂روح خشک و بی لطافت هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود وقتی مجروح بود و در خانه بستری بود گروه گروه افراد برای ملاقاتش می آمدند که با شخصیت او سنخیت نداشتند. 🍎 از صنف قصابان تهران از میوه فروش ها حتی گروهی از جوانان شمال شهری که به ظاهر با دین بیگانه بودند و همه اقرار داشتند که به خاطر آقا ابراهیم جذبش شدند او واقعا پیرو رسول الله بود که خداوند در توصیفش می فرماید. 📚خدای خوب ابراهیم @ebrahiimhadi74 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
💞عشق یعنے: چشم های پر از محبت شهید حتےاز پشت قاب شیشه ای عاشقانه،خیره‌خیره دنبال بهانہ است که لب باز کند بہ دوست داشتن تو بہ چشم هایش قسم، تو رادوست دارد❤️ ╲\╭┓ ╭❤️🇮🇷💚 @ebrahiimhadi74 ┗╯\╲
یک ...😞 آقا قبول ما دختریم ... آقا قبول نمی شویم ...😑 آقا قبول نمی گذارند دستمان بگیریم و برویم شویم ...🙁 آقا قبول راه برایمان بسته شده ... قبول ....☹️🖐🏻 همه را در اوج نا امیدی قبول کردیم ...😔💔 آری اشک میریزیم😭 چون نمی توانیم باشیم نمی توانیم باشیم نمی توانیم علی باشیم .... آری نمی توانیم ... هر کاری میخواهیم بکنیم می گویند شما دخترید توان کافی را ندارید ...😓💪🏻 هر وقت خواستیم تنها برویم گفتند نباید تنها جایی بره ...☝️🏻 هر وقت خواستیم کنیم نگذاشتند ... پس چگونه شبیه و و شویم ⁉️ بنشینیم و فقط بخوانیم و آرزوی کنیم ؟ نمی شود به والله نمی شود ...💔 بیابید بگویید این چه کنند ؟؟؟ چه کنند در این آشفته بازار و و تنهایی ؟؟( علیه السلام ) جوابم را دادند ...😍 از به دختران ایران 😍😇👇🏻 قبول ✋🏻 هرکاری خواستید بکنید به یاد باشید آن وقت خود به خود عزیز دل می شوید😄 آن وقت است که دیگر طاقت ماندن در دنیایی که بوی را می دهد نخواهید داشت ... آن وقت است که وقت است ...😃 آن وقت می فهمید که راه برای هیچ کس بسته نیست ... آن وقت مسیر برایتان باز میشود حتی اگر باشید ...😇 فقط و نگاه را درنظر بگیرید ... در نبود ما پشت (عج الله تعالی فرجه الشریف) را خالی نکنید ...😣 یقه تان را میگیریم اگر را تنها بگذارید...😠 آری دختران نگویید نمی شویم میشود 😍 میشود .... هنوز هم میشود ...☺️ و‌ را رقم میزند ... 🍃🌱↷ 『 @ebrahiimhadi74
┄┅══✼🏮✼══┅┄ 🗯مهدی حسن قمی از کوچکترین دوستان ابراهیم می گفت:تربیت کردن به صورت غیر مستقیم بود. مثلاً هر بار که با هم بودیم و یک فقیر می دید، پول را به من می داد تا به فقیر بدهم این طوری خودش گرفتار ریا نمی شد و به ما هم درس برخورد با فقیر می داد. 🍔یادم هست ابراهیم به ساندویچ الویه علاقه داشت. اما هر جایی برای ساندویچ نمی رفت. یک ساندویچ فروشی در ۱۷ شهریور بود که به فروشنده اش آقا شیخ می گفتند آدم مقدس و مسجدی بود. ابراهیم همیشه پیش او می رفت. حساب دفتری پیش او داشت. 🍗می دانست توی الویه، کالباس نمی ریزد و فقط از مرغ استفاده می کند. ابراهیم سوسیس و همبرگر و … هرگز استفاده نمی کرد. این گونه به ما درس تربیتی می داد که هر چیزی نخوریم و هر جایی برای غذا نرویم. ✨می دانست که این فروشنده به حلال و حرام خیلی دقت دارد. برای همین آنجا می رفت. چرا که قرآن دستور می دهد: انسان به غذایی که می خورد توجه داشته باشد. یاد داداش ابراهیم با صلوات🌷🌷 @ebrahiimhadi74
شبیه باشیم.🌹 1⃣: تمرین اخلاص روز مانده به تولد رفیق شهیدم😍 @ebrahiimhadi74
🍃🌸🍃 به جرات میتوان گفت آشنایی با ابراهیم نقطه عطف زندگی بسیاری از ماهاست. کافیست رفاقت کنید و دست در دستش دهید تا آن چنان مجذوب شخصیتش بشوی که بارها و بارها بگویی ... " ای کاش زودتر می شناختمت " همین و بس ... سلام آقا ...🌺 💚 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید @ebrahiimhadi74
✍ چه با عظمت است به می رود ... به خانه ... با به قربانگاه ... با به .... و با همه هستیش به ...!!!! صلوات الله علیهم اجمعین 🍃🌱↷ 『 @ebrahiimhadi74
شهید ابراهیم هادی دوست امام زمان عج بود ... 🌿ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده ؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. 🌹تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده... هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد ... و نیمه های شب برگشت ؛ آنهم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ... سریع بیا، ما شاالله زنده است! 🌿بچه ها خوشحال شدند ... مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر ... رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها. اما وقتی رفتم انجا نبود،کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!! 🌹بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی هاهم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم،زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی 🌿هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیماونورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد ... و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. 🌹آن آقا کلی با من صحبت کرد؛بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! 🌿لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفت کرد ؛خوشابه حالش. ✅کتاب سلام بر ابراهیم ⚜ @ebrahiimhadi74
✧⟐⟐✧🌸✧⟐⟐✧ و شهید اصغر وصالی*  با هم به شناسایی رفتند اصغر وقتی برگشت گفت: من قبل از انقلاب در لبنان جنگیدم. کل درگیری های سال ۱۳۵۸ کردستان را در منطقه بودم، اما ابراهیم با این که هیچ کدام از دوره های نظامی را ندیده، هم بسیار ورزیده است هم مسائل نظامی را خیلی خوب می فهمد. اصغر در طراحی عملیات ها از ابراهیم کمک می گرفت. در یکی از حملات بدون دادن تلفات هشت دستگاه تانک دشمن را منهدم کردند و تعدادی از نیروهای دشمن را اسیر گرفتند.  🌷 اصغر وصالی فرمانده شجاع گروه دستمال سرخ ها بود که بخشی از رشادت های او را در فیلم «چ» حاتمی کیا دیده ایم. 🌺 @ebrahiimhadi74
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ 🔻شخصی در محله ابراهیم بود و برای این که پول خودش را به دست آورد خیلی خانواده اش را اذیت می کرد برای ترک این آقا خیلی تلاش کرد. وقتی دید که ترک نمی کند، به آن شخص گفت من پول مواد شما را می دهم به شرطی که دست از سر خانواده ات برداری و به همین خاطر خانواده او یک سال راحت بودند. 💶او وقتی مزد کار سخت خودش در بازار را می‌گرفت، قسمتی از آن پول را به جوان معتاد می داد تا خانواده اش را اذیت نکند! 🌻ابراهیم هر چه کرد برای رضای خداوند انجام داد و خدا هم این گونه او را در بین مردم بلند مرتبه کرد. این ماجرای ابراهیم بسیار عجیب بوده و در کمتر خاطرات شهیدی به چنین ماجرایی برخورد کرده ایم. سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 @ebrahiimhadi74
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═• می گفت: همیشه به دنبال باش! مال زندگی را به 🔥آتش می کشد. حلال کم هم باشد برکت دارد. سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 @ebrahiimhadi74
خیلی در اعمالش دقت می کرد. شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال انسان بسیار است. 👿شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند حتی کارهای خوبی که انجام می داد مراقب بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود. 🔹مرتب با در ارتباط بود و تلاش می کرد تا شیطان را ناکام کند. ابراهیم می دانست که شیطان سه بار قسم خورده تا انسان را گمراه کند 🔸«قـالَ فَبِعـِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمـَعِين»َ گفت: به عـزّت تو سوگـند كه همـه ى مـردم را گمـراه خواهـم كرد. سوره ص آیه ۸۲ @ebrahiimhadi74
🔰غفلت از سبک زندگی بیشترین ضربه را به ما وارد میکند. "مراقب باشیم که دشمنان قصد دارند روی فرهنگ شهادت🌷 و سبک زندی شهدا خاک بریزند" 🔸ما با ترویج این هم این دنیا و هم اخرت خود را تضمین میکنیم. تا میتوانید از این گنجینه تمام نشدنی و از این امامزادگان🕌 عشق بهرببرید" مثل باشیم"برای خدا باشیم😇 تا خدا هم برای ما باشد♥️ 🍃 🌸🍃@ebrahiimhadi74
یک ...😞 آقا قبول ما دختریم ... آقا قبول نمی شویم ...😑 آقا قبول نمی گذارند دستمان بگیریم و برویم شویم ...🙁 آقا قبول راه برایمان بسته شده ... قبول ....☹️🖐🏻 همه را در اوج نا امیدی قبول کردیم ...😔💔 آری اشک میریزیم😭 چون نمی توانیم باشیم نمی توانیم باشیم نمی توانیم علی باشیم .... آری نمی توانیم ... هر کاری میخواهیم بکنیم می گویند شما دخترید توان کافی را ندارید ...😓💪🏻 هر وقت خواستیم تنها برویم گفتند نباید تنها جایی بره ...☝️🏻 هر وقت خواستیم کنیم نگذاشتند ... پس چگونه شبیه و و شویم ⁉️ بنشینیم و فقط بخوانیم و آرزوی کنیم ؟ نمی شود به والله نمی شود ...💔 بیابید بگویید این چه کنند ؟؟؟ چه کنند در این آشفته بازار و و تنهایی ؟؟( علیه السلام ) جوابم را دادند ...😍 از به دختران ایران 😍😇👇🏻 قبول ✋🏻 هرکاری خواستید بکنید به یاد باشید آن وقت خود به خود عزیز دل می شوید😄 آن وقت است که دیگر طاقت ماندن در دنیایی که بوی را می دهد نخواهید داشت ... آن وقت است که وقت است ...😃 آن وقت می فهمید که راه برای هیچ کس بسته نیست ... آن وقت مسیر برایتان باز میشود حتی اگر باشید ...😇 فقط و نگاه را درنظر بگیرید ... در نبود ما پشت (عج الله تعالی فرجه الشریف) را خالی نکنید ...😣 یقه تان را میگیریم اگر را تنها بگذارید...😠 آری دختران نگویید نمی شویم میشود 😍 میشود .... هنوز هم میشود ...☺️ و‌ را رقم میزند ... 🍃 🌸🍃@ebrahiimhadi74
به نام خدا ● باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه‌ها به گفت: «ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می‌زدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ○ ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی می‌خورد غیر از کشتی‌گیر. ● بچه‌ها می‌گفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ○ ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمیداد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه‌ای باشه، فقط ضرره». 📚کتاب سلام بر ابراهیم، ص41 🍃 🌸🍃@ebrahiimhadi74
🍃🌻در جلسه ای که برخی از فرماندهان حضور داشتند نقشه منطقه عملیاتی مرور شد یکی از فرماندهان طرح عملیات را شرح داد و بعد گفت: با این برنامه ریزی که کرده ام حتما پیروز می شویم. لبخندی به او زد و گفت بگو «اگر خدا بخواهد». شما تمام کارهایت را دقیق انجام بده اما یقین داشته باش که اگر خدا نخواهد به هیچ یک از اهداف عملیاتی نمی رسید. 🔹همیشه در کلام ابراهیم عبارت «ان شاء الله» شنیده می شد او معتقد بود که کارهای ما اگر خدا بخواهد به نتیجه می رسد. ✨وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ‏ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَلِکَ غَداً (۲۳) درباره‏ هیچ چیز و هیچ کار، مگو که من آن را فردا انجام مى ‏دهم. ✨ إِلَّا أَن یَشَآءَ اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیت َ وَ قُلْ عَسَى‏ أَن یَهْدِیَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِن ْ هَذَا رَشَدا (ً۲۴) مگر آنکه (بگویى:) اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش کردى گفتن: ان شاءاللّه، همین که یادت آمد پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است که پروردگارم مرا به راهى که نزدیک‏ تر است، راهنمایى کند. «سوره کهف» 🍃 🌸🍃@ebrahiimhadi74
تولدت مبارک محبوب دلـღـا🎈 💌 گاهی وقت‌‌ها با خودم می‌گویم: چه می‌شود که شهیدی مانند این قدر محبوب شود که کتابش بیش از یک میلیون و دویست هزار نسخه چاپ شود؟! 💚خدای خوب ابراهیم جوابم را می‌دهد که اگر بنده‌ی خوبی باشی محبتت را در دل مردم می‌اندازم. همان‌طور که محبت موسی را در دل فرعون انداختم. محبت دست خداست. من و تو کاره‌ای نیستیم. ما فقط برای او باشیم، آن موقع خدا جبران می‌کند. 📙برگرفته از کتاب «خدای خوب ابراهیم» 🌹۱۴ صلوات هدیه ما به شما🌹 💗به امید قبولی، به رسم رفاقت💗 🍃 🌸🍃@ebrahiimhadi74