#شهید_احمد_امینی
توصیه میکنم... اینکه از #خدا بترسید و در اعمال خود #اخلاص را حفظ کنید و یاد #خدا را فراموش نکنید...
و آگاه باشید که #خداوند ناظر بر اعمال شماست...
و توصیه میکنم شما را به پیروی از #امام و کوتاهی نکردن اجرای فرامین آن بزرگوار...
سعی کنید که اعتقادات خود را در اصول و فروع قوی سازید تا در سختی ها نلغزید...
@ebrahiimhadi74
💢 نقل شده هنگامی که حضرت موسی علیه السلام بر حضرت شعیب وارد شد، شعیب در کنار سفره غذا نشسته بود و غذایى میخورد، وقتی که نگاه به موسى (آن جوان غریب و ناشناس)افتاد، گفت: بنشین از این غذا بخور
حضرت موسى گفت: اعُوذُ بِالله؛ #پناه میبرم به خدا.
شعیب : چرا این جمله را گفتى، مگر گرسنه نیستى؟موسى: چرا گرسنه هستم، ولى از آن نگرانم که این غذا را مزد من در برابر کمکى که به دخترانات در آبکشی از چاه کردم قرار دهى، ولى ما از خاندانى هستیم که عمل آخرت را با هیچ چیزی از دنیا، گرچه پر از طلا💫 باشد، عوض نمیکنیم.
👈 این هم درس #اخلاص بود اینکه موسی علیه السلام کار را برای خدا انجام داد و چشم داشت #تشکر نداشت.👉 حضرت شعیب علیه السلام گفت: نه، ما نیز چنین کارى نکردیم، بلکه عادت ما، #احترام_به_مهمان است.
👈اینجا شعیب هم #سفره را برای خدا پهن کرد. این هم برای همه #درس است که برای #خدا مهمانی بدهیم نه از روی چشم و همچشمی👀
(که متاسفانه فقط خودمان را خسته میکنیم برای عده ای که بخورند وبریزند وبروند وقتی برای خدا کار نکنیم معنایش را بشکافیم این #میشود)👉
🌷حضرت موسی علیه السلام کنار سفره نشست و غذا خورد.
https://eitaa.com/ebrahiimhadi74
📌ویژگی #کاندیدای_اصلح چیه؟
3⃣ #اخلاص
🔹فرد مسئول باید برای خدا کار کند؛ برای خدا به مردم خدمت کند، نه برای تعریف و تمجید دیگران. اگر انسان برای خدا کار کند، نه از رأی آوردنش خوشحال میشود و نه از رأی نیاوردنش ناراحت.
🔹فرد مسئولی که چنین نگاهی داشته باشد، خودش را به باندهای قدرت و ثروت وصل نمیکند، چون با خودش میگوید مهم نیست که رأی بیاورم یا نه؛ من وظیفهام را انجام میدهم.
🇮🇷🍃♥️🍃 @ebrahiimhadi74
#شهید_محسن_حججی
خاطرات شهید محسن حججی
#قسمت7
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش
اصلا نمی فهمیدمش.😳
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت. ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
🌸🌸🌸🌸🌸
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش میآمد.
میرفتم میدیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه. من هم همینطور.
دو تایی یک دل سیر گریه کردیم.😭😭
#ادامهدارد...
@rbrahiimhadi75
#شهید_محسن_حججی
خاطرات شهید محسن حججی
#قسمت7
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش
اصلا نمی فهمیدمش.😳
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت. ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
🌸🌸🌸🌸🌸
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش میآمد.
میرفتم میدیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه. من هم همینطور.
دو تایی یک دل سیر گریه کردیم.😭😭
#ادامهدارد...
@ebrahiimhadi74
🍃اگه میخوای تو زندگیت موفق باشی از سه چیز غافل نشو؛
#صبر #اخلاق #اخلاص
🌷اگه صبور باشی به حکمت خدا پی میبری
🌸اگه خوش اخلاق باشی دیگه کسی رو نمی رنجونی و به این راحتی ها دلگیر نمی شی❤️
🍃و ازهمه مهم تر ، اگه بنده مخلص خدا بشی
دیگه جز برای رضای خدا کاری نمیکنی و به #آرامش می رسی🍃
#التماس_دعا...
@ebrahiimhadi74
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل..
کم آوردم...
گذشتم...
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...
🌹سلام برابراهیم 🌹👇👌
@ebrahiimhadi74
#غم_های یک #دختر_مذهبی ...😞
آقا قبول ما دختریم ...
آقا قبول #شهید نمی شویم ...😑
آقا قبول نمی گذارند #تفنگ دستمان بگیریم و برویم #مدافع_حرم_حضرت_عشق شویم ...🙁
آقا قبول راه #شهادت برایمان بسته شده ...
قبول ....☹️🖐🏻
همه را در اوج نا امیدی قبول کردیم ...😔💔
آری اشک میریزیم😭
چون نمی توانیم #ابراهیم باشیم نمی توانیم #محمد_هادی باشیم نمی توانیم علی باشیم ....
آری نمی توانیم ...
هر کاری میخواهیم بکنیم می گویند شما دخترید توان کافی را ندارید ...😓💪🏻
هر وقت خواستیم تنها برویم گفتند #دختر نباید تنها جایی بره ...☝️🏻
هر وقت خواستیم #خلوت کنیم نگذاشتند ...
پس چگونه شبیه #ابراهیم_هادی و #هادی_ذوالفقاری و #علی_خلیلی شویم ⁉️
بنشینیم و فقط #درس بخوانیم و آرزوی #شهادت کنیم ؟
نمی شود به والله نمی شود ...💔
#شهدا بیابید بگویید این #دختران_دلسوخته چه کنند ؟؟؟
چه کنند در این آشفته بازار #فساد و #بی_حجابی و تنهایی #مهدی_فاطمه ؟؟( علیه السلام )
جوابم را #شهدا دادند ...😍
از #شهدا به دختران #محجبه ایران 😍😇👇🏻
قبول ✋🏻
هرکاری خواستید بکنید به یاد #مهدی_فاطمه باشید
آن وقت خود به خود عزیز دل #مهدی_فاطمه می شوید😄
آن وقت است که دیگر طاقت ماندن در دنیایی که بوی #گناه را می دهد نخواهید داشت ...
آن وقت است که وقت #شهادت است ...😃
آن وقت می فهمید که راه #شهادت برای هیچ کس بسته نیست ...
آن وقت مسیر #شهادت برایتان باز میشود حتی اگر #دختر باشید ...😇
فقط #اخلاص و نگاه #مهدی_فاطمه را درنظر بگیرید ...
در نبود ما پشت #حضرت_مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) را خالی نکنید ...😣
یقه تان را میگیریم اگر #ولایت_فقیه را تنها بگذارید...😠
آری دختران نگویید #شهید نمی شویم
میشود 😍
میشود ....
هنوز هم میشود ...☺️
و #شهادتی #دخترانه را رقم میزند #چادر ...
#دل_نوشته
🍃🌱↷
『 @ebrahiimhadi74 』
#اخــلاص
زمانی که مردم مشغول کثرت عمل هستند،
دعای کمیل می خوانند،
دعای ندبه، دعای سمات،
نماز شب و زیارت عاشورا می خوانند،
و به کارهای آخرتی مشغول هستند،
تو کاری کن که عملت خالص باشد.
مثلا دیده اید که بعضی ها پرخوری می کنند،
در عوض بعضی ها کــم ولــی مـقـوی می خورند؟
زمانی که مردم می خواهند.
عملی انجام دهند که همه بفهمند،
تو یک عمل خالص انجام بده.
"آیت الله مجتهدی تهرانی ره"
@ebrahiimhadi74
💠 داستان آموزنده
✍ شخصی مسجدی ساخت. بهلول از او پرسید:
مسجد را برای رضای خدا ساختی یا اینکه بین
مردم شناخته شوی؟
شخص پاسخ داد :
معلوم است برای رضای خداوند!
بهلول خواست اخلاص شخص را بیازماید.
در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار
مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته
است! صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد
آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و
میگفتن خدا خیرش بدهد چه انسان خَیّری...
آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد
ایُّهاالَناسّ بهلول دروغ میگوید! این مسجد را
من ساختم، من از مال خود خرج کردم و
شما او را دعای خیر میکنید! بهلول خندید
و پاسخ داد معامله تو باخلق بوده نه با خالق...
🌷 بیایید در زندگی خویش
با خدا معامله کنیم نه با چشم مردم 🌷
#اخلاص
@ebrahiimhadi74
✅ عبادت بايد آگاهانه باشه قرآن میگوید مست سر نماز نروید چرا "حتی تعلموا ما تقولون " بدونید چی میگید!!! 👈 آگاهانه باشه
✅ عبادت بايد خالصانه باشه !!غیر خدا توش نباشه... بايد صدرصد خالص باشه
.
✅ عبادت بايد خاشعانه باشه!!! فی صلاتهم خاشعون
💥یکی کسی نماز میخوند با ریشش هم بازی میکرد میگفت مالک یوم الدین ایاک نعبد و وایاک نستعین
حضرت فرمود این معلوم میشه خشوع نداره اگه حضور قلب داشت که با ریشش بازی نمیکرد.
✅ آرام باشه !!! کسی که تند تند نماز میخونه
نقرا غراب👈 مثل کلاغ نوک میزنه
آرامش ؛ آگاهانه، خالصانه ، خاشعانه، عاشقانه باشه
👈یعنی لذت ببره از نماز 👆
در قران یک اقاموا داریم!!
یک قامو !!!
نماز مؤمنین رو میگن اقاموا
نماز منافقین رو میگه قاموا ... بعدش هم گفتن در حالت کسالت👌
نماز با کسالت رو خدا توبیخ کرده
✅ یکی هم مخفيانه باشه
البته ما سفارش به نماز به جماعت داریم اون نمازهای واجبه 👌👌
💥کارهای مستحبی رو مخفيانه هرچقدر باشه بهتره👌
👈 مثلا کمک به فقرا رو قرآن میگه "سِراٍ و علانیه "
درباره #اخلاص
اینکه 👈 اگر هر جایی عبادت یک درصد تا نیم درصد
ولو نیم درصد 👌 غیر خدا باشه !!!
نماز باطله❌
💎#تفسیر _متنی
💟 #سوره_بقره_۲۱
♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️
👇 چند مسئله بگم
✅ اگر نمازت برای خداست اما مکانی که وامیستی برای خدا نیست!!!
➖ مثلا میری صف اول... یکجا که دوربین نشانت بدهد
یک کسی نماز می خوند، دوربین آوردن جلوش یکباره وسط قنوت همچی✌️ کرد این پیداست که میخواد دوربین نشونش بده
♨️اگر مکان برای غیر خدا باشه، باطله !!!
♨️اگه زمان برای غیر خدا باشه ،باطله!!!
➖ برای خداست اما اول وقت میخونی که مردم بگن خوب آدمیه
✅اگر واجبی از واجبات نماز برای غیر خدا انجام بدید؛ نماز باطله
✅ اگر مستحبی باشه برای غیر خدا؛ باطله !!!
✅ اگر قیافه ای که میگیری... عمامه که میذاری ، عبا میذاری ، انگشتر دست میکنی ، همچی قیافه ای که به خودت میگیری برای غیر خدا باشه؛ نماز باطله.👌
💟بنابراین؛ نماز باید واجباتش، مستحباتش، مکانش و زمانش ؛ همه باید
صدرصد خالص
باشه
➖یک درصدش خالص نباشه مثل توپی هست که یکجاش سوراخ باشه خب نمیشه با این توپ بازی کرد
➖ مثل ماشینی که که لاستیکش پنجر باشه دیگه راه نمیره .
💯نماز مثل مغز بادام نیست . مغز بادام اگر یکی اش تلخ باشه دیگری شیرینه؛ میشه خورد !!
روزه میگیره یک دقیقه قبل افطار روزه اش رو میخوره . خوب روزه اش باطله👌👌
💯بنابراین باید نماز دقیق خوانده شود.
💎#تفسیر_متنی
💟 #سوره_بقره_آیه۲۱
پایان
@ebrahiimhadi74
#غم_های یک #دختر_مذهبی ...😞
آقا قبول ما دختریم ...
آقا قبول #شهید نمی شویم ...😑
آقا قبول نمی گذارند #تفنگ دستمان بگیریم و برویم #مدافع_حرم_حضرت_عشق شویم ...🙁
آقا قبول راه #شهادت برایمان بسته شده ...
قبول ....☹️🖐🏻
همه را در اوج نا امیدی قبول کردیم ...😔💔
آری اشک میریزیم😭
چون نمی توانیم #ابراهیم باشیم نمی توانیم #محمد_هادی باشیم نمی توانیم علی باشیم ....
آری نمی توانیم ...
هر کاری میخواهیم بکنیم می گویند شما دخترید توان کافی را ندارید ...😓💪🏻
هر وقت خواستیم تنها برویم گفتند #دختر نباید تنها جایی بره ...☝️🏻
هر وقت خواستیم #خلوت کنیم نگذاشتند ...
پس چگونه شبیه #ابراهیم_هادی و #هادی_ذوالفقاری و #علی_خلیلی شویم ⁉️
بنشینیم و فقط #درس بخوانیم و آرزوی #شهادت کنیم ؟
نمی شود به والله نمی شود ...💔
#شهدا بیابید بگویید این #دختران_دلسوخته چه کنند ؟؟؟
چه کنند در این آشفته بازار #فساد و #بی_حجابی و تنهایی #مهدی_فاطمه ؟؟( علیه السلام )
جوابم را #شهدا دادند ...😍
از #شهدا به دختران #محجبه ایران 😍😇👇🏻
قبول ✋🏻
هرکاری خواستید بکنید به یاد #مهدی_فاطمه باشید
آن وقت خود به خود عزیز دل #مهدی_فاطمه می شوید😄
آن وقت است که دیگر طاقت ماندن در دنیایی که بوی #گناه را می دهد نخواهید داشت ...
آن وقت است که وقت #شهادت است ...😃
آن وقت می فهمید که راه #شهادت برای هیچ کس بسته نیست ...
آن وقت مسیر #شهادت برایتان باز میشود حتی اگر #دختر باشید ...😇
فقط #اخلاص و نگاه #مهدی_فاطمه را درنظر بگیرید ...
در نبود ما پشت #حضرت_مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) را خالی نکنید ...😣
یقه تان را میگیریم اگر #ولایت_فقیه را تنها بگذارید...😠
آری دختران نگویید #شهید نمی شویم
میشود 😍
میشود ....
هنوز هم میشود ...☺️
و #شهادتی #دخترانه را رقم میزند #چادر ...
#دل_نوشته
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
#اخــلاص
زمانی که مردم مشغول کثرت عمل هستند،
دعای کمیل می خوانند،
دعای ندبه، دعای سمات،
نماز شب و زیارت عاشورا می خوانند،
و به کارهای آخرتی مشغول هستند،
تو کاری کن که عملت خالص باشد.
مثلا دیده اید که بعضی ها پرخوری می کنند،
در عوض بعضی ها کــم ولــی مـقـوی می خورند؟
زمانی که مردم می خواهند.
عملی انجام دهند که همه بفهمند،
تو یک عمل خالص انجام بده.
📚آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
#اربعین
#امام_حسین
🍃🌱↷
『@ebrahiimhadi74