♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#عاشقانه_دو_مدافع💘 #قسمت0⃣5⃣ تو ترافیک گیر کرده بودیم . سوار اتوبوس شدیم.اردلاݧ از همہ بخاطر تاخی
#عاشقانه_دو_مدافع 💘
#قسمت1⃣5⃣
عشق ابے عبدللہ چہ کرده با دلهاشوݧ ؟؟؟
یہ گوشہ وایساده بودم و بہ آدمها و کارهاشوݧ نگا میکردم باد همچناݧ میوزید و چادرمو بالا و پاییـݧ میبرد
علے کنارم وایسادو آروم دستشو گذاشت رو شونم :بہ چے نگاه میکنے خانومم؟؟؟
یکمے بهش نزدیک شدم با لبخند گفتم :بہ آدما ،چہ عوض شدݧ علے
علے آهے کشیدو گفت:صحبت اهل بیت کہ میاد وسط حاضرے جونتم بدے هییی روزگار ...
اردلاݧ و زهرا هم اومدݧ کنار ما وایسادݧ
اردلاݧ زد بہ شونہ ے علے و گفت:إهم ببخشید مزاحم خلوتتوݧ میشما،اما حاجے ساکاتونو نمیخواید بردارید؟؟؟؟
علے دستشو گذاشت رو کمرشو گفت:دوتا کولہ پشتیہ دیگہ
خوب مـݧ هم نگفتم دویستاست کہ
نکنہ انتظار دارے مـݧ برات بیارم؟؟
هہ هہ ݧ بابا شوخے کردم حواسم هست الاݧ میرم میارم
زدم بہ بازوے اردلاݧ و گفتم :داداش خیلے آقاے مارو اذیت میکنیا...
صداشو کلفت کردو گفت: پس داماد شده براے چے؟؟
دستم وگذاشتم رو کمرم و گفتم :باشہ باشہ منم میتونم خواهر شوهر خوبے باشماااااا
خیلہ خوب حالا تو هم بیاید بریم تو صف
داداش شما برید مـݧ وایمیسم باعلے میام
چند دیقہ بعد علے اومد
از داخل ساک چفیہ ے مشکیشو درآوردم و بستم دور گردنش
زل زده بود تو چشمامو نگاهم میکرد
چیہ علے ؟؟؟جرا زل زدے بہ مـݧ؟؟
اسماء چرا چشمات غم داره ؟؟؟چشماے خوشگل اسماء مـݧ چرا باید اشک داشتہ باشہ؟؟از چے نگرانے؟؟؟
بازهم از چشمام خوند،اصلا نباید در ایـݧ مواقع نگاهش میکردم.
بحثو عوض کردم ،یکےاز ساک هارو برداشتم و گفتم بیا بریم دیر شد.
دستم و گرفت و مانع رفتنم شد
منو نگاه کــݧ اسماء نمیخواے بگے چرا تو خودتے؟؟چرا نگرانے؟
ببیـݧ هیچکے نیست پیشموݧ
بغضم گرفت و اشکام دوباره بہ صورتم هجوم آوردݧ
نمیتونستم بهش بگم کہ میترسم یہ روزے از دستش بدم .چوݧ میدونستم یہ روزے میره.با رضایت منم میره.
یقیـݧ داشتم داره میره پیش آقا کہ ازش بخواد لیاقت نوکرے خواهرشو بهش بده.
با چفیش اشکام و پاک کردو گفت :باشہ نگو ،فقط گریہ نکـݧ میدونے کہ اشکات و دوست ندارم
بریم ...
یک ساعت تو صف وایساده بودیم...
پاسپورتهامونو تحویل دادیم و از مرز رد شدیم
دوباره سوار اتوبوس شدیم
هوا تقریبا روشـݧ شده بود.بہ جایے رسیدیم کہ همہ داشتـݧ پیاده میرفتـݧ
تموم ایـݧ مدت و سکوت کرده بودم و داشتم فکر میکردم
ازاتوبوس پیاده شدیم
بہ علے کمک کردم وکولہ پشتے و انداخت رو دوشش
هوا یکمے سرد بود
چفیہ رو ،رو گردنش سفت کردم و زیپ کاپشنشو کشیدم بالا
لبخندے زدو تشکر کرد بعد هم از جیبش یہ سربند درآوردو داد دستم .
اسماء ایـݧ سربندو برام میبندے؟؟
نگاهے بہ سربند انداختم روش نوشتہ بود:"لبیک یا زینب"
لبخندے تلخے زدم ،میدونستم ایـݧ شروع هموݧ چیزے کہ ازش میترسیدم.
سربندو براش بستم،ناخدا گاه آهے کشیدم کہ باعث شد علے برگرده سمتم
چیشد اسماء ؟؟؟
ابروهامو دادم بالا و گفتم هیچے بیا بریم اردلاݧ و زهرا رفتـݧ .
بعد از مدت زیادے پیاده روے رسیدیم نجف دست در دست رفتم زیارت حس خوبے داشتم
اما ایـݧ حس با رسیدݧ بہ کربلا بہ ترس تبدیل شد .
وارد حرم شدیم....
ادامہ دارد.....
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ #دعای_عظم_البلاء
.
🕌دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ برای کسانی که محبوس در گرفتاری هستند
🎤با نوای #علی_فانی
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره8⃣2⃣1⃣
خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد
مست بودم تشر قهر تو هوشیارم کرد
من که بودم همهجا ذرهٔ دور از نظری
مهر صاحب نظران نقطهٔ پرگارم بود
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
مژده 💥 🌟 🌟 مژده💥
💯♨️چــالــش برتر♨️💯
🌐 معتبرترین کانال در ایتا
‼️فــقط کافــیه یه بارامتحان کنی‼️
😇🤩🤩سین بزن سین بزن🔴
⬅️موضوع چالش عکس📸 شهید و دوبیت شعر در وصف امام زمان❣
#جـوایـز:
1⃣ 150هزار تومان💴💳به💳
2⃣ 100هزار تومان 💴💳به💳
3⃣ 50هزار تومان 💴💳به💳
🎁و جوایز نفرات بعدی 11بسته فرهنگی که شامل کتاب سلام بر ابراهیم 1،مفاتیح،وچفیه هایی که به حرمین مقدس🕌 (حرم امام رضا،حرم حضرت زینب،حرم امام حسین ع،حرم حضرت ابوالفصل،و حرم حضرت رقیه س)متبرک شده اند
هیجان رواینجادرکنارماتجربه کنید😍😍واین دست شماس برنده💪 یا بازنده
#تـوضیح:
▪بــراے شـرکـت در چـالـش عکــس و#دوبیت شعر خـود را بـاهم یـکبـار بـه آیدی زیـرارسـال کنیــد✌️✌️👇👇
🆔 @yazahra08
✋دوستانی که شرکت کردن بیکار نمونن☺️باید پست خودتونا رو فوروارد کنید گروهاو کانالا و سین جمع کنید😉😁
🛑 شروع از همین الان و پايان چالش روز نیمه شعبان ساعت⏰ 22:00بعداز ظهر🌝 ❌
🆔 @ebrahim_navid_delha💫
🆔 @ebrahim_navid_beheshti💫
31.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️#تلنگر
این ڪلیپ رو بفرستین براے هرڪسے ڪه دوستش دارین❤️
#سوال❓🔎
✍ڪسانے ڪه #نمازراترک ڪردندباانهاچگونه عمل میشود❓
بسیار #لازم وضرورے حتما گوش ڪنید👌
عده #زیادے هستند#نمازنمیخوانندامانااگاه هستند🔎
🎙آیت الله مجتهدی
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره9⃣2⃣1⃣
مهدیم من که برایم گرمی بازار نیست
بهتر از یوسفم و هیچ خریدار نیست
همه گویند که در حسرت دیدار من اند
لیک در گفته ی این طایفه کرداری نیست
ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من
تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#اخبار🌐
🔶 پاسخ صریح کارگردان پایتخت به اتهام نفوذ دشمن: در پایتخت ۵ که سفارش اوج بود، ابراهیم تاتلیس پخش کردیم
🔸سیروس مقدم که برای دفاع از سریال پایتخت به شبکه یک سیما رفته بود درباره جنجال اتهام ادای دین به همسفر و ممل آمریکایی گفت:
🔹در فصل های قبلی رمبو ساخته بودیم یا جیپسی کینگ ، در فصل پنج که سفارش موسسه اوج بود ابرام تاتلیس پخش کردیم،یعنی واقعا آنجا هم ادای دین به آن خواننده و موسیقی بوده است؟
🔸فرجی، مشاور سریال پایتخت:
🔹سازمان صداوسیما موافق پخش صحنه موتور سواری در سکانس پایانی نبود ولی بخاطر اینکه سریال با تلخی به پایان نرسد موافقت شد.
...........🌹🌹.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........🌹🌹..................
49.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 #مَحرم تر از خدا کہ نداریم❗️
😌وقتے #واجب است حتے در برابر او هم #حجاب داشتہ باشے، یعنے #قصہ ے حجاب چیز دیگرے است...
❤️ یقین داشتہ باش صحبت از #کمال است❗️
🌸 بحث، بحثِ #حیا ے یک زن است❗️
😉 میدانے ڪہ...
✨ تو دردانه خدایی
مےگن الان شرایط جامعہ طورے شدہ ڪہ اگہ پسر پیغمبر هم باشے نمیتونے دینت رو حفظ ڪنے...
اینا همش بهانہ است بانو...
همسر فرعون هم ڪہ باشے باز میتونے بهترین باشی
♥🍃
| #آیهای_از_حجاب |
ای پیامبر به زنان ودخترانت بگو
پوششهای خودرا برخود فروتر گیرنداین
برای آنکه مورد آزار قرارنگیرندنزدیکتر
است وخداوند آمرزنده ومهربان است
•/ احــــزابـ ۵۹ /۰
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
═══°✦ 🌸 ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی❤:
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت ششم
هادی به سوی سیدالشهدا علیه السلام🌺
💢دوران جوانی ما با هم طی شد. آن زمان ابراهیم در بازار کار می کرد عصرها هم با هم بودیم و مسجد می رفتیم.
💢یک روز به او گفتم: دقت کردی چقدر از جوانان محل فاسد شدند؟ بیشترشان دنبال مشروب وکار خلاف رفته اند.
💢ابراهیم هم سرش را با تکان دادن تایید کرد و گفت: بیا یه هیئت راه بیاندازیم و بچه های محل را دور هم جمع کنیم.
💢با چند نفر دیگر هم صحبت کرد و هیئت راه انداخت.
💢اولین جلسات در روزهای سه شنبه در منزل خودشان داخل کوچه تجلی برگزار شد.
💢آنجا منزل کوچکی بود با دو اتاق تو در تو و حیاطی کوچک پدر ابراهیم هم دم در با دم کردن چای خدمت می کرد.
💢جلسه با سخنران شروع می شد بعد من و ابراهیم مداحی می کردیم.
💢مداحی را ابراهیم شروع می کرد و اشک می ریخت. حالات او به روی بقیه افراد هیئت تاثیر می گذاشت بعد هیئت هم ابراهیم برای تک تک اعضا شام تهیه می کرد.
💢کم کم برخی از جوانانی که به راه خلاف کشیده شده بودند پایشان به هیئت باز شد.
💢سه ماه از تشکیل هیئت می گذشت و نام هیئت را مهدویون انتخاب کردیم.
💢حالا دیگر ۴۰عضو ثابت داشتیم و منزل ابراهیم دیگر گنجایش نداشت.
💢هیئت در منازل دوستان بصورت سیار برگزار می شد.
💢تمام دوستان حالا دیگر ابراهیم را به عنوان بزرگتر هیئت قبول کردند هر وقت سخنران نبود. خود ابراهیم شروع به صحبت در مورد دوستی با سید الشداعلیه السلام می کرد.
💢جلسات هیئت خیلی تاثیر گذار بود خیلی از همان جوانان محلی جذب ورزش با محیط کار شدند.
💢ابراهیم هم تلاش می کرد وقت آنها را پر کند.
💢یادم هست در همان ایام با چند نفر از همان رفقا به مشهد رفتیم.
💢در این سفر بیشتر ابراهیم را شناختم توی حرم برای ما زیارت نامه می خواند.
💢یک بار وقتی برگشتم دیدم به پهنای صورت زیبایش اشک جاری است.
💢در حرم امام رضاعلیه السلام آنچه دیدم عشق بی حد ابراهیم به اهل بیت بود.
💢روزها و سال ها گذشت و انقلاب پیروز شد هیئتی که ابراهیم برپا کرد با یکی از هیئت های معروف محل ادغام شد.
💢این هیئت هنوز هم بصورت هفتگی برنامه دارد. بسیاری از همان کسانی که در آستانه ورود به محیط آلوده و فاسد بودند، با یاری خدا و کمک ابراهیم از مذهبی های محل ما شدند. چند نفر از آنها هم به شهادت رسیدند.
💢در ایام دفاع مقدس یک بار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم او با برخی از دوستانش در یک باغ زیبا حضور داشتند جلو رفتم خواستم سوالی کنم که ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد؟
💢قبل از اینکه چیزی بگویم جلو آمد و گفت: زمانی که شهید شدم و افتادم آقا ابا عبدالله الحسین (ع) آمدند و مرا در آغوش گرفتند.
🗣سید علی شجاعی
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
═══°♡ ❤️ ♡°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حامد سلطانی💙
که از متخصصین تخریب سپاه به شمار می رفت و چندین بار برای دفاع از حریم آل الله مهاجرت کرده بود مصادف با سالروز شهادت
💛امام رضا علیه السلام💛
به درجه رفیع شهادت نائل آمد.🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
#روایت_شهدایی
شهيدي كه قرار بود از جبهه اخراج بشه...💔
رواي:حاج_حسين_كاجي🎤
از شهيد ماشاللهي🕊
...........🌹🌹.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........🌹🌹..................
🖤انالله و انا الیه راجعون🖤
در گذشت عموی بزرگوار مدیر محترم را به ایشان و خانواده گرامیشان تسلیت عرض نموده
و برای آنان صبر و اجر و برای آن عزیز سفر کرده علو درجات طلب را میکنم
📌 عزیزان امشب نمازشب اول قبر برای شادی روح این عزیز سفر کرده خوانده شود 🕊
🔻طریقه خواندن شب اول قبر:
« مرحوم حاج امام علی فرزند حسنعلی»
🔻در شب اول قبر؛ مستحب است دو رکعت نماز وحشت خوانده شود که در رکعت اول بعد از سوره حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم، بعد از سوره «حمد»، ۱۰ مرتبه سوره «انا انزلنا» خوانده شودو وقتى نماز تمام شد، چنین گفته مى شود: «اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان» و به جاى کلمه فلان، نام میت را مى برد
اجر همه شما با حضرت زهرا🌸
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#عاشقانه_دو_مدافع 💘 #قسمت1⃣5⃣ عشق ابے عبدللہ چہ کرده با دلهاشوݧ ؟؟؟ یہ گوشہ وایساده بودم و بہ آدم
#عاشقانه_دو_مدافع 💘
#قسمت2⃣5⃣
وارد حرم شدیم...
حس عجیبے داشتم سرگردوݧ تو بیـݧ الحرمیـݧ وایستاده بودیم
نمیدونستیم اول بریم حرم امام حسیـݧ یا حرم حضرت عباس
بہ اصرار اردلاݧ اول رفتیم حرم اما حسیـݧ
دست در دست علے وارد شدیم چشمم کہ بہ گبند افتاد بے اختیار اشک از چشمام جارے شد و روزمیـݧ نشستم
علے هم کنار مـݧ نشست و تو اوݧ شلوغے شروع کرد بہ روضہ خوندݧ
چادرمو کشیدم روصورتمو و با تموم وجودم اشک میریختم نمیدونم چرا تمام صحنہ هاے اوݧ ۴سال،مث چادرے شدنم
اوݧ خوابے کہ دیدم پیرزنے کہ منتظر پسرش بود
،نامہ اے کہ پسرش نوشتہ بود،
خواستگارے علے
شهادت مصطفے ،خانومش و ...حتے رفتـݧ علے بہ سوریہ میومد جلوے چشمم و باعث شدت گریہ ام شده بود.
واے اماݧ از روضہ اے کہ علے داشت میخوند
روضہ ے بے تابے حضرت زینب بعد از شهادت امام حسیـݧ
قلبم داشت از سینم میزد بیروݧ گریہ آرومم نمیکرد داشتم گریہ میکردم اما بازهم بغض داشت خفم میکرد
نفسم تنگ شده بودو داشتم از حال میرفتم
تو هموݧ حالت چند تا نفس عمیق کشیدم و زیر لب از خدا کمک میخواستم
چادرمو زدم کنار تا راحت تر نفس بکشم
مردم دور تا دور ما جمع شده بودݧ با روضہ ے علے اشک میریختـݧ
اشکام و پاک کردم کہ واضح تر اطرافمو ببینم
بہ علے نگاه کردم توجهے بہ اطرافش نداشت روضہ میخوندو با روضہ ے خودش اشک میریخت یاد غریبے حضرت زینب و روضہ اے کہ خودش براے خودش میخوندو اشک میریخت افتادم
بغضم بیشتر شد ونفسم تنگ تر
بہ زهرا کہ کنارم نشستہ بود با اشاره گفتم کہ حالم بده
زهرا نگراݧ بطرے آب و از کیفش درآورد و داد بہ مـݧ و بعد شونہ هامو ماساژ داد
روضہ ے علے تموم شد
اطرافموݧ تقریبا خلوت شده بود علے کہ تازه متوجہ حال مـݧ شده بود با سرعت اومد سمتم و با نگرانے دستم و گرفت:چیشده اسماء حالت خوبہ؟
هنوز اشکاش رو صورتش بود دلم میخواست کسے اونجا نبود تا اشکاشو پاک میکردم و براے بودنش ازش تشکر میکردم
لبخندے زدم و گفتم:چیزے نیست علے جاݧ یکم فشارم افتاده بود
دستات یخہ اسماء مطمعنے خوبے؟
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم
بهش نزدیک شدم و در گوشش گفتم:علے چہ صدایے دارے تو ،ببیـݧ منو بہ چہ روزے انداخت
با تعجب بهم نگاه کردواز خجالت سرشو انداخت پاییـݧ
چند روزے گذشت ،سخت هم گذشت از طرفے حرم آقا و روضہ هاش از طرف دیگہ اشکهاے علے کہ دلیلش و میدونستم
میدونستم کہ بعد از شهادت مصطفے یکے از دوستاش براے ردیف کردݧ کارهاے علے اومده بود پیشش
میدونستم کہ بخاطر مـݧ تا حالا نرفتہ الاݧ هم اومده بود از آقا بخواد کہ دل منو راضے کنہ
با خودم نمیتونستم کنار بیام،مـݧ علے و عاشقانہ دوست داشتم ،دورے و نداشتـنشو مرگ خودم میدونستم ،علے تمام امید و انگیزه ے مـݧ بود
اما نباید انقدر خودخواه باشم
من وقتے علے و میخوام باید بہ خواستہ هاشم احترام بزارم
تصمیم گیرےخیلے سخت بود
تو هموݧ حرم بہ خدا توکل کردم و از آقا خواستم بهم صبر بده تا بتونم تصمیم درست بگیرمـ
نمیدونم چرا احساس میکردم آخریـݧ کربلایی کہ با علے اومدم .
همہ جا دستشو محکم میگرفتم و ،ول نمیکردم
دل کندݧ از آقا سخت بود .
ما برگشتیم اما دلموݧ هنوز تو بیـݧ الحرمیـݧ مونده بود .
اشک چشماموݧ خشک نشده بود و دلموݧ غم داشت
رسیدیم خونہ
بہ همیـݧ زودے دلتنگ حرم شدیم.
حال غریب و بدے بود انگار مارو از مادرموݧ بہ زور جدا کرده بودݧ
علے بے حوصلہ وناراحت یہ گوشہ ے اتاق نشستہ بود و با تسبیح بازے میکرد
رفتم کنارش نشستم
نگاهش نمیکردم تسبیح و ازش گرفتم و گفتم:چرا ناراحتے؟
آهے کشیدو گفت:اسماء خدا کنہ زیارتموݧ قبول شده باشہ و حاجتامونو بگیریم
میدونستم منظورش از حاجت چیہ
با بغض تو چشماش نگاه کردم و گفتم:علے؟
جانم اسماء؟
چشمام پراز اشک شدو گفتم:حاجت تو چیہ؟
باتعجب بهم نگاه کرد.
بهم نزدیک شد و اشکامو پاک کرد:اسماء مگہ نگفتم دوست ندارم چشماتو خیس ببینم ؟؟
چشمامو بستم و دوباره سوالمو تکرار کردم
ازم فاصلہ گرفت و گفت:خوب مـݧ خیلے حاجت دارم قابل گفتـݧ نیست
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:آهاݧ قابل گفتـݧ نیست دیگہ باشہ
بلند شدم برم کہ دستم و گرفت و کشید سمت خودش و کنارش نشوند .
بینموݧ سکوت بود
سرمو گذاشتم رو سینش و بہ صداے قلب مهربونش گوش دادم.
نتونستم طاقت بیارم اشکام سرازیر شد .
ادامہ دارد...
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب حکایتهای کوتاه📚📚
روایت یک حکایت
شب هنگام ؛ محمد باقر – طلبه جوان - در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری؟؟
طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید.صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند .
شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی! محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … علت را پرسید.
طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتـش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم
و به فضل خدا،شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب مـیـردامــاد داد
و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره0⃣3⃣1⃣
خیمه نشین فاطمه دلم برات پر میزنه…..اسم قشنگت آقا جون هر تپش قلب منه
دلم برای دیدنش می گیره از من بهونه…..ندبه می خونم دوباره با اشکای دونه دونه . . .
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره1⃣3⃣1⃣
🕊شهید حسن رشیدی🕊
اگر آن سبز قامت رو نماید
در باغ خدا را میگشاید
تنم را فرش کردم تا بتازد
دلم را نذر کردم تا بیاید
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره2⃣3⃣1⃣
جز دیدن روی شه خوبان هوسی نیست
درغیبت او ارض وسماء جزقفسی نیست
فریادرس و مرهم زخم دل خوبان...
جز یوسف زهرا بخدا هیچ کسی نیست
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره3⃣3⃣1⃣
خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد
مست بودم تشر قهر تو هوشیارم کرد
من که بودم همهجا ذرهٔ دور از نظری
مهر صاحب نظران نقطهٔ پرگارم بود
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره4⃣3⃣1⃣
جادهی چشمِ نگاهِ نگران مرطوب است
یوسف از راه بیا؛ شهر، پر از یعقوب است
جانِ «عَجّل فَرج»؛ ای روح دعا منتظریم
«منتَظَر» با دلِمان راه بیا منتظریم
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
1_205329286.mp3
1.49M
🎤صوت شهدایی🎤
💞شهید سید مرتضی اوینی💕
🦋✨ما از سوختن نمیترسیم
که پروانه های عاشق نوریم✨🦋
🔸 بیستم فروردین ماه، سالروز شهادت سید مرتضی آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم گرامی باد.🕊
✅پیشنهاد دانلود
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
🎁 🔅🎁﷽🎁🔅
🎁🔅🎁
🎁
😇😇مـــــــژده به عاشقــــــــان😇😇
💗💗مولـــــود نیمه شعبـــــــان💗💗
هدیه ای ارزشمند برای ارسال به دوستانتون😉🤩
🎊✔️با نیت قلبی پاڪ ڪلیڪ ڪنید✔️🎊
https://digipostal.ir/shabaan
خیلی جذابه ببین چی نشون میده😉
بزن رو لینک و لذت ببرید و یکم از فکر کرونا
بیاید بیرون و به دوستان خوبتون ارسال کنید
🔅🎁🔅
🎁🔅🎁🔅
🔆🎁🔅🎁🔅🎁🔅
🎊#چالش_عکس_شهید🕊
#شرکت_کننده_شماره6⃣3⃣1⃣
و قسم بـه قنوت و رکوع و سجود زیبایت،
ما بی شکیب تیغه ي ذوالفقار توییم اي امیر ظهور و قیام!
ما «لثار» حسینیم و دل بـه راه تو نثار کرده ایم.
اي تکسوار سمند سعادت،
اي تنها ترین شمشاد شرافت!
"اللهم عجل لولیک الفرج"
🔻با منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯ برنده چالش ما باشین🔺
↯ 🇯🇴🇮🇳 ↯
💯پیشنهاد عضويت
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆