eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
338 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
💫💫 مجموعه کانالها و گروه مادحین و ذاکرین ولایتمدار حضرت زینب سلام الله علیها ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘ http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e 💠🍃💠 http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f 💠🍃💠 کانال اشعار مناجاتی همراه باصوت امام زمان عج https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6 💠🍃💠 http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c 💠🍃💠 کانال ختم خوانی یا زینب(سلام الله علیها) http://eitaa.com/joinchat/1358299167C1f58d7c92c 💠🍃💠 عروسی خوانی یا زینب سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/2049966102C1b8f128de6 آیدی مدیر جهت پیشنهاد وانتقادات @Gomnam1038 💠🍃💠 🌺🍃دوستانتان را به گروه دعوت کنید اجرتون با حضرت زینب سلام الله علیها🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ارباب_خوبم_سلام💚 تشنگان عشق را با مُشٺ آبی جان بده کربلا دور اسٺ مارا با سرابی جان بده زندگی یعنی سلام ساده‌ای سمٺ شما💚 ایها الارباب💚 ما را با جوابی جان بده 💚 السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَوْلاَیَ یَا 💚 أَبَاعَبْدِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ‏ 💚صبحتون کربلایی
YEKNET.IR لشکر ارباب راه افتاده-narimani.mp3
7.85M
سبک: مداح: مناسبت: لشکر ارباب راه افتاده گذرا به در خونه ی شاه افتاده یکساله که من چشم انتظارم دوباره پا رو خاک کربلا بذارم توی لشکر امام حسین بودن روز اربعین سعادت میخواد از نجف تا کربلا قدم قدم به خدا قسم لیاقت می خواد خاطراتمو که می‌کنم مرور دوباره دلم زیارت میخواد دارم میام به اذن ام البنین زیارت الحسین یوم الاربعین تو مسیر عشق خیلی خوبم هر کجا میبینم پرچم پا می کوبم زائرا میخونن راهُ عشقه این سپاه اباعبداللهُ عشقه اگه پیرم بشم این راهُ میام محاله که از تو دست بردارم جای پای جابرِتو این مسیر پامو به عشق حرم می ذارم زیر لب اینو می گم سینه زنون یا امام حسین تو رو دوست دارم چه حالی می ده هر سال این سرزمین زیارت الحسین یوم الاربعین حضرت ارباب عشق عالم آرزومه یه روزی برات موکب بزنم اونجا تو مسیر می شینم من شک ندارم امامم رو می بینم من با امام زمان زیارت حرم شب اربعین چه حالی میده می رسی حرم می بینی تو حرم بوی یاس مادرش پیچیده اگه وا کنی تو چشم دلتو می‌بینی حرم سیاه پوشیده پا می ذارم رو بال روح الامین زیارت الحسین یوم الاربعین دارم میام به اذن ام الابنین زیارت الحسین یوم الاربعین
پنج تن آل عبا  سلام ای خاتم پیغمبران  سلام خیرالانام جان جهان  سلام نور زمین روح زمان  جنگیدی با دست خالی، برا اسلام، میون کفّار  با اینکه دیدی از دشمن، همیشه غم، همیشه آزار  واسه دردای این مردم ، تو بودی یار، تو بودی غم‌خوار  تازه وقت آغاز توست  این نهضت هم، اعجاز توست  «تا جون داریم، دم می‌گیریم  ما مدیون اهل بیتیم» علی آقاجانم اول مظلوم علی با یاد تو دل شد آروم علی، شاه عالم از حق محروم هر جا که حرف غیرت بود، تو هم بودی، میون میدون واسه اسلام پیغمبر، چقدر ساده، گذشتی از جون هرکس که توو راهت باشه، توی فتنه، نمیشه حیرون حیدر یعنی اوج غربت حیدر یعنی کوه غیرت «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» سلام تنهاترین مادر زهرا سلام ای بانوی حیدر زهرا سلام ای شافع محشر زهرا پای عشق حیدر موندی، توی آتیش، توو آتیش غم ای محجوبِ هر دو عالم، ندید اما، تو رو نامحرم واسه حق از جونش نگذشت، شبیه تو، کسی توو عالم دلهای ما، دریایی شد چون حاج قاسم، زهرایی شد «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» حسن، ای صلح تو جنگی پنهان حسن ای روح دین جان قرآن حسن توو دستاته حکم طوفان تو کاری کردی که حتی، سکوت تو، جهادت باشه این عالَم مدیون لطف و کراماتِ زیادت باشه شیعه توو روضه‌ی زهرا قسم خورده به یادت باشه تو طوفانی، تو غوغایی تو فریاد عاشورایی «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» حسین زیبایی دنیای ما حسین ای محبوب دلهای ما حسین آقای ما مولای ما توو راه عشق تو باید، سر و جون داد، بدون تردید تو ثابت کردی که میشه، تک و تنها، با دشمن جنگید بین تیغ و نیزه میشه، میون خون خداوندو دید یا ثارالله و ابن ثاره این دل خیلی دوسِت داره «تا جون داریم، دم می‌گیریم ما مدیون اهل بیتیم» شاعر: رضا یزدانی
4_5771594786284767467.mp3
10.96M
یه اربعینه داداش بی توسفر کردم من روزامو سرکردم من چشامو ترکردم من یه اربعینه داداش ببین که خواهر اومد باحال مضطر اومد بی بال و بی پر اومد امان از دل زینب (س) چه خون شد دله زینب (س) یه اربعینه داداش سنگ رو سرم پاشیدن به اشک من خندیدن دورو برم رقصیدن یه اربعینه داداش همسفر من شمربود تو گذر من شمر بود دور و بر من شمر بود یه اربعینه داداش کابوس من گوداله قتگاه و جنجاله ربودن خلخاله امون از دل زینب س چه خون شد دله زینب (س) یه اربعینه داداش ردّ دقایق کردم بی صدا هق هق کردم هزاردفه دق کردم یه اربعینه داداش هزاردفه من مُردم تا اسم تو می بردم لگد باسیلی خوردم یه اربعینه داداش شام بلا رو دیدم تشت طلا رو دیدم رو نیزه ها رو دیدم امان از دل زینب (س) چه خون شد دله زینب (س) یه اربعینه داداش هرکسی که مارو دید به اشک ما می خندید جلوی ما می رقصید امان ازدل زینب (س) یادم نمیره داداش که دیدم از روی تل شد بدنه تو مُختل میون خاک مقتل یادم نمی ره داداش قیامتی بر پا شد تو قتگاه غوغا شد تنت به زیر پا شد یادم نمی ره داداش خنجر رو حنجر دیدم تن تو بی سر دیدم پاشیده پیکر دیدم امان از دل زینب س چه خون شد دله زینب (س) ____________ نفس حاج حسین احمدی
شکسته باد دهانی که از تو دم نزند بریده باد زبانی که حرف غم نزند شب زیارتی‌ات زار می‌شود حالم اگر دوباره هوای تو بر سرم نزند کسی که نذر تورا با خلوص هم بزند بساط زندگی‌اش را غمی به هم نزند تمام حاجتم این بود در شب احیاء خدا بدون تو سال مرا رقم نزند عجیب نیست اگر مرده جان تازه گرفت بیار قلب کسی را که در حرم نزند قرار ماست پیاده نجف به کرببلا اگر که وعده‌ی ما را اجل بهم نزند
Javad Nekai - Emam Reza.mp3
6.98M
(ع) رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادرت میخوام امروز من بگم درد و دل این زوارو اومدن با یک امیدی کنار این بارگاهت هر کسی در میزنه میخواد بگه امام رضا اومدم بهت بگم مریضا رو بده شفا رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادرت مادرم مریض شده افتاده کنار خونه جز تو ای امام رضا درد اونو نمیدونه اون گفته بیا به پابوست بخونم شبونه شفاشو از تو بگیرم اون هنوزم جوونه رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادر من ازت میخوام درد اونو دوا کنی وقتی میرم به خونه حاجتشو روا کنی میدونم دوسم داری جواب ردم نمیدی اومدم تا دلشو با دل تو آشنا کنی رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادرت
Rohollah Rahimian - Be Emam Reza Migam Harfamo.mp3
2.99M
به امام رضا میگم حرفامو آخه بهتر میدونه دردامو اربعین نزدیکه و آشوبم میشه آقا بزنی امضامو اگه مردم چی اگه قبل اربعین چشامو بستم چی اگه مردم چی همه رفتن پس من که دلشکسته ام چی اشکامو ببین من فقط یه کربلا ازت میخواهم همین اشکامو ببین نکنه دوباره جا بمونم اربعین یه حرم فقط رفیق با معرفت به رقیه میگم از جاموندن آخه جاموندنو درکش کرده کاش منو تو کربلا خاک کنند حیفه آدم از حرم برگرده دل وا موندم بیقراره از همون سالی که جا موندم اگه دل خونم خسته ام بس که یه کنج از حرمو خوندم یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته خدا شاهده هوای حرم هوای بهشت بریم کربلا به جای بهشت یه حرم فقط رفیق با معرفت مداحی به امام رضا میگم حرفامو 🍂🍁🍂
یازهرا داری میری دلم خونه خونهء بی تو زندونه علی دیگه تو این خونه نمی مونه غصه رو تو خودم می ریـزم اگه مــــوهـام سفیـــده زهرا همسایه ها می گفتند امروز که موندنـــت بعیــــده زهرا ایشالله حرفاشون دروغــه من که میگـم خـــدا بـزرگه من که میگم هنوز جوونی ایشالله پیش ما می مونی بمون و بــازم پناهـه حیدر باش تو این غریبی سپاهه حیدرباش امید توی نگـاهــه حیــــدر باش بمون و بازم پناهه حیــدر باش امون ازاین ازغم امون ازاین غربت❤️ میری ولی بدون زهرا هستی هنوز جوون زهرا برکت خونمون زهرا بمون زهرا ببین دارن بهـم میخندند تموم زندگیم بهـم ریخت زندگیـــم رو ازم گرفتند دیدی چه خاکی به سرم ریخت دیدی چه خاکی به سرم ریخت وقتی تو رو روخاکا دیدم دیدم چقد شلوغه دورت عبامو رو تنت کشیدم میری و دنیا رو سرم آواره یه رد خون که به روی دیواره فقط حسن از کوچه خبر داره امون ازاین ازغم امون ازاین غربت❤️ 🖊متن کامل شعر زمینه
4_5771416991818582820.mp3
3.96M
یازهرا داری میری دلم خونه خونهء بی تو زندونه
‍ ❖﷽❖ 📜[٧٤٠]٥-عليّ‌ بن إبراهيم،عن أبيه،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ‌، عن أبي عبد اللّه البزّاز،عن حريز قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام:جعلت فداك ما أقلّ‌ بقاءكم أهل البيت و أقرب آجالكم بعضها من بعض مع حاجة النّاس إليكم‌؟!فقال:إنّ‌ لكلّ‌ واحد منّا صحيفة فيها ما يحتاج إليه أن يعمل به في مدّته،فإذا انقضى ما فيها ممّا أمر به عرف أنّ‌ أجله قد حضر.فأتاه النّبيّ‌ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ينعى إليه نفسه و أخبره بما له عند اللّه و أنّ‌ الحسين عليه السّلام قرأ صحيفته الّتي أعطيها،و فسّر له ما يأتي بنعي و بقي فيها أشياء لم تقض،فخرج للقتال و كانت تلك الأمور الّتي بقيت أنّ‌ الملائكة سألت اللّه في نصرته،فأذن لها و مكثت تستعدّ للقتال و تتأهّب لذلك حتّى قتل فنزلت و قد انقطعت مدّته و قتل عليه السّلام،فقالت الملائكة:يا ربّ‌ أذنت لنا في الانحدار و أذنت لنا في نصرته،فانحدرنا و قد قبضته،فأوحى اللّه إليهم:أن الزموا قبره حتّى تروه و قد خرج فانصروه و ابكوا عليه و على ما فاتكم من نصرته فإنّكم قد خصّصتم بنصرته و بالبكاء عليه،فبكت الملائكة تعزّيا و حزنا على ما فاتهم من نصرته،فإذا خرج يكونون أنصاره. ❓حريز گفته است:به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم:جانم به فدايت!با وجود نياز مردم به شما چقدر عمر اهل بيت اندك است و اجل هريك به ديگرى نزديك‌؟ ✅فرمود:براى هركدام از ما دفترى است كه آنچه نياز دارد تا در روزگارش به آن عمل كند در آن است. و وقتى فرمان‌هايى كه در آن است به پايان رسيد مى‌داند كه اجلش رسيده است. آن‌گاه پيامبر-درود خدا بر او و بر خاندانش-به نزدش آمده،به نزديك بودن مرگش و به آنچه نزد خداوند دارد خبر مى‌دهد. ✴️و همانا حسين عليه السّلام در دفترى كه به او داده شده بود آنچه را تا مرگ به او مى‌رسيد،خواند. و در آن چيزهايى مانده بود كه حتمى نشده بود.آن‌گاه براى جنگ خارج شد. 💎و آن چيزهايى كه مانده بود اين‌كه فرشتگان از خداوند يارى اش را خواستند.پس به آن‌ها اجازه داد. و آنان منتظر شدند تا براى جنگ آماده شوند. تا[حسين عليه السّلام]كشته شد. آنان فرود آمدند در حالى كه زمان او عليه السّلام سپرى شده و كشته شده بود. 🕯پس فرشتگان عرض كردند:پروردگارا به ما اجازۀ فرود آمدن و يارى‌اش را دادى و ما فرود آمديم ولى تو روحش را گرفته بودى. 📿خداوند به آنان وحى كرد كه:در كنار قبرش باشيد تا ببينيد كه بيرون آمده پس يارى‌اش كنيد. و[اينك]بر او و بر از دست دادن يارى‌اش بگرييد كه شما به يارى و گريه بر او اختصاص داده شده‌ايد. پس فرشتگان در عزا و اندوه بر از دست دادن يارى‌اش گريستند. و هنگامى كه[در ايام از قبرش]خارج شود آنان ياوران او خواهند بود. 📙 اصول کافی -جلد 1، صفحه 611 محمدبن یعقوب کلینی کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا
‍ ❖﷽❖ 📜[٧٤٠]٥-عليّ‌ بن إبراهيم،عن أبيه،عن عبد اللّه بن عبد الرّحمن الأصمّ‌، عن أبي عبد اللّه البزّاز،عن حريز قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام:جعلت فداك ما أقلّ‌ بقاءكم أهل البيت و أقرب آجالكم بعضها من بعض مع حاجة النّاس إليكم‌؟!فقال:إنّ‌ لكلّ‌ واحد منّا صحيفة فيها ما يحتاج إليه أن يعمل به في مدّته،فإذا انقضى ما فيها ممّا أمر به عرف أنّ‌ أجله قد حضر.فأتاه النّبيّ‌ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ينعى إليه نفسه و أخبره بما له عند اللّه و أنّ‌ الحسين عليه السّلام قرأ صحيفته الّتي أعطيها،و فسّر له ما يأتي بنعي و بقي فيها أشياء لم تقض،فخرج للقتال و كانت تلك الأمور الّتي بقيت أنّ‌ الملائكة سألت اللّه في نصرته،فأذن لها و مكثت تستعدّ للقتال و تتأهّب لذلك حتّى قتل فنزلت و قد انقطعت مدّته و قتل عليه السّلام،فقالت الملائكة:يا ربّ‌ أذنت لنا في الانحدار و أذنت لنا في نصرته،فانحدرنا و قد قبضته،فأوحى اللّه إليهم:أن الزموا قبره حتّى تروه و قد خرج فانصروه و ابكوا عليه و على ما فاتكم من نصرته فإنّكم قد خصّصتم بنصرته و بالبكاء عليه،فبكت الملائكة تعزّيا و حزنا على ما فاتهم من نصرته،فإذا خرج يكونون أنصاره. ❓حريز گفته است:به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم:جانم به فدايت!با وجود نياز مردم به شما چقدر عمر اهل بيت اندك است و اجل هريك به ديگرى نزديك‌؟ ✅فرمود:براى هركدام از ما دفترى است كه آنچه نياز دارد تا در روزگارش به آن عمل كند در آن است. و وقتى فرمان‌هايى كه در آن است به پايان رسيد مى‌داند كه اجلش رسيده است. آن‌گاه پيامبر-درود خدا بر او و بر خاندانش-به نزدش آمده،به نزديك بودن مرگش و به آنچه نزد خداوند دارد خبر مى‌دهد. ✴️و همانا حسين عليه السّلام در دفترى كه به او داده شده بود آنچه را تا مرگ به او مى‌رسيد،خواند. و در آن چيزهايى مانده بود كه حتمى نشده بود.آن‌گاه براى جنگ خارج شد. 💎و آن چيزهايى كه مانده بود اين‌كه فرشتگان از خداوند يارى اش را خواستند.پس به آن‌ها اجازه داد. و آنان منتظر شدند تا براى جنگ آماده شوند. تا[حسين عليه السّلام]كشته شد. آنان فرود آمدند در حالى كه زمان او عليه السّلام سپرى شده و كشته شده بود. 🕯پس فرشتگان عرض كردند:پروردگارا به ما اجازۀ فرود آمدن و يارى‌اش را دادى و ما فرود آمديم ولى تو روحش را گرفته بودى. 📿خداوند به آنان وحى كرد كه:در كنار قبرش باشيد تا ببينيد كه بيرون آمده پس يارى‌اش كنيد. و[اينك]بر او و بر از دست دادن يارى‌اش بگرييد كه شما به يارى و گريه بر او اختصاص داده شده‌ايد. پس فرشتگان در عزا و اندوه بر از دست دادن يارى‌اش گريستند. و هنگامى كه[در ايام از قبرش]خارج شود آنان ياوران او خواهند بود. 📙 اصول کافی -جلد 1، صفحه 611 محمدبن یعقوب کلینی کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا
1.5M
یا زینب کبری(س) بسم رب الحسین یا زینب کربلا میرویم تا زینب در زمینی که تشنه لب بوده زیر بارانی از بلا زینب داغ های کمر شکن دیده به فغان گشته مبتلا زینب از حرم تا حواشی گودال به زمین خورده بارها زینب هر شهیدی غمی رقم می زد راوی کُلّ ماجرا زینب هر سری روی نی مسافر شد همرهش بوده پا به پا زینب صاحب صبر و استقامت بود شیر زنِ دشت نینوا زینب عشق معنا شده در عاشورا! سرخی خون،حسین، خدا، زینب معجر پاره یادگار او... اُسوه ی پاکی و حیا زینب غربت کربلا برای حسین... غربت شام و کوفه با زینب سنگ خورده میان هر کوچه از روی کینه و جفا زینب جای هر کودکی کتک خورده هر نفس بوده جان فدا زینب شُکر حق با حسین ثاراللّه دلمو کرده آشنا زینب من طبیب دگر نمی خواهم درد من را کند دوا زینب روز محشر که روز واهمه است کار من با عزیز فاطمه است
بنام خدا شیعه باید باشد از غفلت بدور باشد او باید یَم شور و شعور در صفر یا این که هر ماه دگر گام بردارد فقط بهر ظهور مسلم فرتوت فاخر
  دفتری حضرت رقیه سلام الله علیها رقیه،ای گل زیبای عمه غمت شد ماتم عظمای عمه تو و سیلی کجا و تازیانه چه گویم با که گویم، وای عمه یا رقیه سلام به آن زانوهای خسته ات، سلام بر آن گلوی گرفته ات که آفتاب گرم و سوزان خرابه و کربلا و کوفه آن رو سوزاننده سلام بر چشمان گریانت، سلام برآن چشمانی که سر بریده ی بابا رو دیده سلام برآن دستان خسته ات که قدرت کافی ندارد تا برای بابا سینه زنی کنه😭😭 میگه وقتی همه یاران امام حسین علیه‌السلام شهید شدند دیگه کسی برای‌ یاری ایشون نمونده بود برای وداع آخر به خیمه بر گشت صدا زد زینب جان منم دارم میرم میگه زن و بچه بیرون ریختند حلقه زدند دور اباعبدالله همه رو دلجویی کرد دختراشو نوازش کرد، دخترای مسلم را نوازش کرد اون لحظه آخر سکینه(س) ترفندی زد گفت رقیه جان،هر طور شده نگذار بابابه میدان بره اگه بره شهید میشه،رقیه رو بغل بابا داد،خانم رقیه دست در گردن بابا انداخت بابا نمی‌گذارم بری بابا بابا اینها خیلی بی رحم اند عمو عباسم رو کشتند،علی اصغر مون رو کشتند داداش اکبرم را کشتند بابا...   بابا...  بابا... بابا حالا که میخوای بری منم ببر میگه اباعبدالله رقیه رو بوسید یه چیزی در گوش رقیه گفت رقیه آروم شد خانم زینب میگه دی رقیه رفت یه گوشه دیگه این بچه با کسی حرف نمی زد زانوی غم بغل می کرد یه گوشه  می نشست چهل منزل این بچه مثل یه قناری افسرده سر به زیر پر فرو برده خانم زینب برای اینکه به حرفش بیاره هی سؤال  میکرد خیلی سخته به خدا یتیم بزرگ کردن هی سؤال میکردم ازش رقیه جان بابا لحظه آخر چی به گوشت گفت می گفت عمه جان این یه رازه بین من بابا قول دادم به کسی نگم خانم زینب میگه هر کاری میکردم رقیه لب از لب باز نمی کرد خدا ، باباش چی  بهش گفته؟ منزل آخر  خیلی التماسش کردم رقیه جان عمه دق میکنه اگه نگی بابا چی گفته عمه میمیره میگه رقیه شروع کردبه گریه نه عمه تو نمیر عمه داداش اکبرم مرده عمو عباسم مرده عمه من بجزء تو کسی رو ندارم بهت میگم عمه اما عمه اول بگو خرابه ی شام کجاست گفتم عمه جان  اینجا دروازه شامه گفت عمه بابام گفته خرابه ی شام میام می برمت 😭😭 خانم بمیرم برات،بمیرم برا دل تنگت بمیرم برا غربتت میگه وقتی برگشتند مدینه خانم زینب تو مجالسی که از طرف مردم مدینه گرفته می شد خودشون روضه  میخوندند خدا میدونه زینب چه جوری روضه می خونده از همه می خوانده اما وقتی به اسم رقیه می رسید می سوخت و می خواند می گفت رقیه غمت مرا پیر کرد داغت کمرم  رو شکوند رقیه غربتت موهامو سپید کرده آی.. آی.. آی ای رقيه!! ای دختر ابی عبدالله!! اگر در این ایام صدای تو  گرفته و نمی تونی برا پدر بلند بلند گریه کنی ما برای پدرت گریه می کنیم و به سینه می زنیم 😭😭 خدایا ! ترا به مقام ارجمند پاره ی تن امام حسین ما را مشمول شفاعت او در روز قیامت قرار بده 🖋️📋: رهام 🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
4_5895721522982555499.mp3
12.09M
. 🎤۱۴۰۲ فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم تصورم ز اسارت طناب بود اما.. بدون چادر و معجر گمان نمیکردم! به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما.. به پاره پاره حنجر ! گمان نمیکردم همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم! گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم قبول! بی توسفر میکنم به شام اما.. کنار شمر برادر گمان نمیکردم تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند به آن طریق که دیگر گمان‌ نمیکردم سربریده به هرمادری نشان دادند ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم به آیه خواندن تو با همان لب زخمی که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم حسین قربانچه✍ ✍ ..
. 📋 سر نخواهم کرد خم پیش کسی الا حسین حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلا حسین قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته خوب می‌داند تلافی می‌کند فردا حسین آه از آن روزی که خلوت می‌شود دورِ مزار بعد می‌بینی که مانده پیش تو تنها حسین بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم از همه عالم کفایت می‌کند ما را حسین شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب می‌کشد بیرون ملک، می‌گوید: اینها با حسین ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست لحظه‌ای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین کوله‌باری از گناه آورده‌ام، چون گفته‌اند با دو قطره اشک، پاکش می‌کند یکجا حسین رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین بس که بخشیده‌ست می‌ترسم میان قتلگاه شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین مادرم می‌گفت اگر شوق حرم داری بگو بعد تسبیحات بی‌بی حضرت زهرا …حسین هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین! *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5922467967961927097.mp3
17.61M
📋 یامَن اِسمُهُ دَواء حسین یا حسین حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یامَن اِسمُهُ دَواء حسین، یا حسین خاکِ تُربتت شِفاء حسین، یا حسین برای ما مرگ و، زندگی خلاصه میشه توو، کربلا مریضِ غمِ تو، هستیم و شِفاء می‌گیریم توو، روضه‌ها چشمامون، تَر بوده تا حرفِ تو رو منبر بوده این گریه، واسه ما از نونِ شب واجب‌تر بوده «ثارالله، ثارالله، ثارالله یا ابا عبدالله» یا عَزیزَ الْعالَمِین حسین، یا حسین با گداها هم‌نشین حسین، یا حسین عزیزِ دلِ من، یا حسین عزتِ گدا هم، دستته همه کاره‌ی عالم، تویی آبروی ما هم، دستته بارم رو، تو بردار کارم رو به غریبه نسپار اربابه، سفره‌دار پای سفره‌ت واسم جا بگذار «ثارالله، ثارالله، ثارالله یا ابا عبدالله» یَا مَنْ عَفْوُهُ عَظِیم حسین، یا حسین بگذر از من و بدیم حسین، یا حسین گدای کوچیکت، هستم و تو رو به بزرگیت، می‌شناسم دوباره خراب کردم، حسین دوباره آقایی، کن حسین میدونم، تا بوده اشتباه کردن از مابوده از قدیم، الایام بخشش از بزرگترها بوده «ثارالله، ثارالله، ثارالله یا ابا عبدالله» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
1_5895187086.mp3
9.48M
. شاعر و نغمه پرداز: اجرا: 🎤 زندگی با حسین نداره بن‌بست کربلا یعنی حتماً فرجی هست حتی تو قتله‌گاه و زیر خنجر مؤمن امّیدشو نمیده از دست راه کربلا طی شدنیه کربلا تموم ناشدنیه زیر گنبدش جای دعاست، پس با حسین گره‌ها واشدنیه فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ به تو ایمان آوردم آقا زندگی با حسین ادامه داره بوی سیب حرم، عطر بهاره خاک تربت فقط، شفای درداست دنیا غیر از حسین نداره چاره عشق تو حسین ثروت مونه نوکریت توی فطرت مونه میره تا خدا، زائر روضه ات پس بهشت ما هیئت مونه فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ تویی مولام عزیز زهرا زندگی بی حسین نداره معنا ما فقط توی حزب تو ایم آقا تو، فقط تو علاج درد مایی دست مونو بگیر مث شهیدا روضه یادمون داده که پاشیم آخرش برای تو فداشیم دوری از سپاه تو محاله اربعین باید کربلا باشیم فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیما منم از زوّار تو مولا
. 📋 روضه‌خوان‌ها شب به شب غمگین به منبر می‌رسند (ع) (ع) (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه‌خوان‌ها شب به شب غمگین به منبر می‌رسند با همان یک یا حسین از سر به آخر می‌رسند روضه‌ها را از پسر تحویل بابا داده و از سرِ بر نیزه‌ی بابا به دختر می‌رسند گاه مابین مقاتل پابه‌پای بیت‌ها سمت سقا می‌روند اما به اکبر می‌رسند ارباً اربا روضه‌ی سختی است اما غالباً روضه سنگین می‌شود وقتی به اصغر می‌رسند گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید روضه‌خوان‌ها در همین مقتل به حنجر می‌رسند شمر می‌آید به گودال و به دستش خنجر است روضه‌ها از روی تل اینجا به خواهر می‌رسند من گُلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، روضه‌ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می‌رسند روضه‌ای سرتاسر گودال را پُر کرده است یا بنُیَّ... ناله‌ها از سمت مادر می‌رسند عصر عاشوراست اما خیمه‌ها در آتشند دشمنان دارند از هرگوشه‌ای سر می‌رسند زینب از هر سو یتیمی را بغل وا می‌کند دختران فکر حجابند و به معجر می‌رسند شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه داران یک به یک دارند با سر می‌رسند شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شاید همچین که همه رفتند بی‌بی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن... «خدای من؛ خدای من، عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من، کشتند بچه‌م و روی پای من» امام زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید. - آقا برای کدوم روضه‌ست خیلی گریه می‌کنید؟! -نکنه روضه‌ی گوداله؟! نه -روضه‌ی علی‌اکبره؟! نه -روضه‌ی عموتون عباسه؟! نه روضه‌ی علی‌اصغره؟! نه پس چرا صبح و شب براش گریه می‌کنید فرمودند آخه شهادت که توو خونواده‌ی ما رسمه؛ می‌دونید اشک من برای چیه؟! برای اون لحظه‌ای که دستای عمه‌م و با طناب بستند... یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش می‌خواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقت وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی می‌بره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو می‌کشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد. عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! - ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن... روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره می‌خونه، اوباش وارد خیمه‌ی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه می‌کنه. گفتم چرا گریه می‌کنی؟! گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت می‌کنم» گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟! گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»... کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچه‌ها رو دنبال می‌کردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال می‌کردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و می‌گرفتند گوشواره‌ش و می‌کشیدند. این گوش پاره می‌شد، خون جاری می‌شد. یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید می‌لرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا می‌لرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته می‌خوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده» -گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنه‌شه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت. -آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟! -برای چی می‌خوای بری؟! - آخه می‌دیدم لحظه‌های آخر، بابام همین جور که دست و پا می‌زد صداش و می‌شنیدم هی می‌گفت:«جگرم!»... شمارد بچه‌ها رو بی‌بی، یکی یکی بچه‌ها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد می‌دید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچه‌ها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه‌ هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
این طرف و بگرد، اون طرف و بگرد، پیداش نکردن. یهو ام کلثوم رو کرد به زینب سلام الله علیها، خواهرم! من میدونم این بچه کجا رفته. -کجا رفته؟! آخه می‌دیدمش بابا بابا می‌کرد، شاید رفته سمت گودال. اومدیدم دیدیم آره، این بچه خودش و انداخته رو بدن بابا، هی داره میگه:« ابا»... بچه رو بغل گرفتم، عمه جان! توو این تاریکیا گودال و از کجا پیدا کردی؟! -گفت:« عمه! همین جور که توو این تاریکیا بابا بابا میگفتم، دیدم از یه طرفی هی صدا میاد:« اِلَیه»... اومدم رسیدم به یه بدن که سر نداره... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. |⇦•استعانت گر كند ما را... / سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── "السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة" استعانت گر كند ما را خدايِ فاطمه سر مي اندازيم محشر زيرِ پايِ فاطمه يك گلو بندش سه تا بدبخت را خوشبخت كرد هر كه عاقل بود رفت و شد گدايِ فاطمه گريه كن هاي حسينش را شفاعت مي كند دستِ عباس هست رويِ دست هاي فاطمه *فرداي قيامت كه صدايي مياد:" غُضُّوا أبصارَكُم" چشم هارو ببنديد چون فاطمه ميخواد واردِ صحراي محشر بشه، چند تا وسيله بي بي مياره برا شفاعت اُمتِ باباش پيغمبر، اولين وسيله اش كه چادر رو كنار ميزنه، همه مي بينن يه سَرِ بريده رويِ دست ميگيره، صدا ميزنه: آي گريه كُن هاي حسينم! وسيله ي دوم دستاي قلم شده ي عباسِ، آخه دستاي خودِ مادر هم شكسته شده بود...* بر مقامش هر كه سر خم كرد شد پيغامبر انبياء را پس بخوانيد انبيایِ فاطمه *بي بي جان! ما كه مريض ميشيم، بيشتر از يك هفته نميشه حالمون خوب ميشه، قربونت برم كه سه ماه تويِ بستر افتاده بودي، ما كه يه دردي مي گيريم يه جاي بدنمون درگير ميشه، يه جايي نهايتاً درد ميگيره، من چي بگم از اون خانومي كه بازوش درد مي كرد، پهلوش درد مي كرد، سينه اش درد مي كرد، همه جايِ بدنِ بي بي سياه شده بود...* ميخ در از سينه بيرون آمد و خون گريه كرد گشت آگاه از دلِ درد آشنايِ فاطمه تا رسول الله در شأنش فداها گفته است كيست ديگر لايقش گردد فداي فاطمه *يعني مقامِ زهرا رو نمي دونستن؟ نمي ديدن پيغمبر چه جور احترام مي كرد زهرا رو؟* مُسْتَجَابُ الدَّعْوه حالا مرگِ خود را خواسته بي اجابت باشد اي كاش اين دعاي فاطمه *بچه هارو جمع كرد، حسن اومد، حسين اومد، زينبين اومدن، با يه ذوقي با يه شوقي وضو گرفتن، آماده شدن؛ فاطمه جانماز رو پهن كرد، چادر نماز رو به سر كرد، بچه ها همه رو به قبله، مادر هم رو به قبله، آروم آروم دست هارو بالا آوُرد، دست كه بالا نمي اومد، حسن گفت: مادر بذار كمكت كنم... آروم آروم اين دستا رو آوُرد بالا، مادر ميخواد برا خودش دعا كنه، زينبين از اون طرف دست هارو آوُردن بالا، حسين هم از اون طرف، منتظرن مادر برا خودش دعا كنه بعدِ يه مدتي، ديدن مادر با اون صدايِ بي رمقش، گفت: " اللهم عجل وفاتي سريعا" يهو همه بچه ها اين دست هارو زدن تو سرشون، چي ميگي مادر!* كارِ دنيا را ببين در سن هجده سالگي شانه هاي كودكانش شد عصاي فاطمه محوريت چون كه با زهراست در متنِ حديث مي شود اهلِ كِساء، اهلِ كِسايِ فاطمه آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند *مي فرمود: حسين جان! بذار من برات آب بريزم، آخرِ عُمرش هم وصيت كرد: علي جان! خودت آب بهش بده، اين بچه زود تشنه اش ميشه...* مقتل ميگه: از مادر آب خواستي پيرهنت رو آقا بردن راستي مقتل ميگه: پنجه تو موت كردن بي پيروهن هي زير و روت كردن ─── آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند اي به قربانِ حسينِ سر جدايِ فاطمه ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦• رو زد اما هيچ كس... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهي نشد دارد از انصار پیغمبر گلایه فاطمه *آخه چهل رو يا شب، مي رفت با اميرالمؤمنين و بچه ها، روايت ميگه: مركبي رو اميرالمؤمنين آماده كرده بود، شايد بي بي نميتونسته راه بره، بي بي رو سوار بر مركب ميكرد، از اين خونه به اون خونه، همه ي امور عالم به دستشون بوده، گره ي همه رو باز ميكنن، كار به جايي رسيده كه علي و فاطمه دارن رو ميزنن به مردم... در ميزد زهرا، در رو باز مي كردن، بي بي مي فرمود: من رو ميشناسيد؟ روايت ميگه:اميرالمؤمنين عقب مي ايستاد، بي بي مي رفت جلو، مي گفت: علي جان! بذار من برم جلو، اينا صدايِ من رو بشنون ميان، بذار من برم جلو، من دخترِ پيغمبرم من رو ببينن ميان، حالِ من رو ببينن دلشون ميسوزه، ميگفت: من رو ميشناسيد؟ علي رو هم كه ميشناسيد؟ غدير رو كه يادتونه، بابام دستِ اين آقارو بُرد بالا... ميگفتن: آري ميشناسيم... خوب چرا ياري نمي كنيد؟ بعضي ها قول ميدادن بيان برا كمك اما نمي اومدن، روايت ميگه: بعضي ها در رو باز نمي كردن، بي بي اينقدر پشت در، در ميزد... يكي نبود بگه نامردا شما در زديد بي بي خودش اومد پشتِ در...* كارِ دنيا رو مي بيني فاطمه! چه جوري با من و تو تا ميكنه تا ميخوايم يه كم با هم حرف بزنيم زخمايِ تنت دهن وا ميكنه خنده هايِ تو همه دل خوشيمه من همون عليِ خوش رويِ توأم بخدا درد تو هم دردِ منه نگرانِ زخمِ پهلويِ توأم با خود ميگم كي فكرشو مي كرد يه روزي تو از علي رو بگيري تو زنِ جَوُون خونه ي مني مجبوري كه دست به پهلو بگيري نزديكِ سه ماهه از خونه ي ما صداي بگو بخند نيومده نَفَست بند اومده اما هنوز خونِ زخمِ سينه بند نيومده دلِ نازكت رو با زخمِ زبون همون روزِ عروسي نيش زدن چشم نداشتن ببينن با هم خوشيم خونه زندگيمون رو آتيش زدن غصه مو به كي بگم نمي دونم حق داره دلم اگه آهي داره غصه ام اينه ميدونستن همشون اين خونه بچه ي تو راهي داره تو کوچمون داره شهادت میده دیوار وسطِ راه خوردی کتک شدی گرفتار گونه ات شكسته، گمونم شونه ات شکسته جارو نکش این خونه رو دیگه بسه کار درسته پشتِ در لگد خوردی زیاد، افتادی از پا چرخِ فلک الهی با تو راه بیاد، عُمرت به دنیا یادم نمیره پایِ در چادرِ تو موند لایِ در ای وایِ من، زهرای من موند رویِ دیوار جایِ در له شدی تو غوغای در ای وایِ من، زهرای من ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇