eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
312 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5962937211409139368.mp3
467.4K
سینه زنی وزمزمه شب تاسوعا _کنار پیکرت می نالم سینه زنی وزمزمه شب تاسوعا کنار پیکرت می نالم،اگر که می توانی عباس گشا دو دیدگانت تا من،بگیرم از تو جانی عباس،بگیرم از تو جانی عباس وایلتا آه و واویلا، واویلتا آه و واویلا، واویلتا آه و واویلا واویلتا آه و واویلا ______________________ دودست تو جدا از پیکر،به چشم تو رسیده تیری سرت سلامت ای سقایم،چرا زمشک خود دلگیری، چرا زمشک خود دلگیری واویلتا.... _______________________ علم زدوش تو افتاده،بپا شو گیر علم را بردوش ببین که دشمنم می خندد،چرا تویی برادر خاموش،چرا تویی برادر خاموش واویلتا.... ________________________ سپاه ما که شد بی سردار، جسارت عدو شد بسیار شدم غریب وتنها عباس،زبعد تو زدنیا بیزار،زبعد تو ز دنیا بیزار واویلتا.... _________________________ سکینه در حرم می نالد،عمو بخواهد او،نه آبی چه گویمش به پاسخ جانا،کنون که تو چنین در خوابی،کنون که تو چنین در خوابی واویلتا آه و واویلا... شعر :اسماعیل تقوایی شاعر:
🕊﷽🕊 💔 🖤 ع ⭐️به آیه آیه قرآن محمدی صلوات ⭐️به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات ⭐️به اهل بیت رسول گرامی اسلام ⭐️به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات (دعای فرج) 💥 💥 💥 ▪️داغی که حسین از غم اکبر به جگر داشت ▪️جز خالق اکبر که زِ دل حسین خبر داشت ▪️تا آن دم آخر که بریدند سرش را ▪️او دیدهٔ حسرت به سوی جسم پسر داشت میسوخت خود از تشنگی و در دم مُردن ▪️از سوز لب خشک پسر دیدهٔ تر داشت ⬅️از امام صادق علیه السلام پرسیدند.. آقا جان اَلَّذَ الذائذ... آقا جان لذت بخش ترین لذتها تو دنیا چیه؟ فرمود اگه فرزند پسری داشته باشی بزرگش کنی جلو چشم پدر و مادر راه بره نگاه به قد و بالای پسر کنی... ( لذت بخش ترین لذت‌های دنیا آینه) پرسیدند آقا جان سخت ترین مصیبت ها چیه؟؟ فرمود اگه همون جوون جلو چشم پدر و مادر از دنیا بره... 💔امان از دل حسین3.. 🖤بمیرم برا دل داغدارت یا ابا عبدالله.... 💔داغ علی اکبر چه کرد با دل حسین... امان امان امان امان... ⬅️نقل می کنند آقایی تو حرم امام حسین ع روضه علی اکبر ع خوند میگه شب خوابیدم،، امام حسینُ ع خواب دیدم.. دیدم همه بدن امام مجروحه... پرسیدم آقا جان... این زخمها چیه به بدنتون.. فرمود نیزه ها و شمشیرهاییه که به من زدند... گفتم آقا آیا مرحمی داره؟؟ فرمود بله.. وقتی شیعیانم بر منه حسین ع گریه می کنند زخم‌های تن من خوب میشه... 🔹(سوز/اوج) میگه یه مرتبه دیدم رو قلب امام حسین ع یه زخم عمیقه... آقا این زخم چیه؟ فرمود از این زخم سوال نکن این زخم هیچ وقت خوب نمیشه... هیچ وقت خوب نمیشه... این زخم داغ پسرم علی اکبره... 💔بمیرم برا دل ابی عبدالله... ⬅️اگه جوون داری جوونتو بیمه علی اکبر امام حسین ع کن... ⬅️مادرایی که جوون دارین... خدا براتون نگه داره .. الهی نبینی داغ جوونتو... هر پدری...هر مادری.. هزار آرزو داره برا جوونش.. هی نگاه قد و بالای جوانش می‌کنه... مادر الهی داغتو نبینم مادر... الهی عصای پیریم باشی مادر... (اما دیدی؟؟) اون مادری که داغ جوون میبینه... هی مُشت به سینه میکوبه... هی میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر... 💔قربون دل داغدارت برم یا اباعبدالله... 💔چه کرد داغ علی اکبر با دل حسین ع... آی آبرومندا...آی حاجت دارا.. ⬅️ روایت میگه هر کدوم از اصحاب که صدای ناله شون بلند می شد... (وقتی از سمت میدان ابی عبدالله را صدا میزدند) آقا سریع می آمد کنار بدنها اما آی جوون دارا... همچنین که صدای ناله علی بلند شد... 💔ابَتا عَلَیكَ مِنّى‏ السَّلامَ روایت میگه ابی عبدالله افتاد رو دو کُنده زانو.. دیگه نتونست قدم از قدم برداره... از وسط خیمه صدا زد،ولدی علی، باباصبر كن اومدم... اوج مصیبت علی اكبر ع میدونی کجاست... امام حسین رحمةالله الواسعه است...اینا خانواده کرمند خانواده رحمتن... ولی امام حسین عتو كربلا یه جا نفرین كرد... (کجا) تا اومد بالا سر علی یه نگاه به لشكر كرد،گفت:عمر سعد، 💔 قَطِعَ الله رَحِمَک چیكار كردی با بچه ام... با میوه ی دلم چیكار كردی... حسین نفرین كرد، 💔قَتَلَ الله قَومً قَتَلوک امان امان... نمی دونم،چه جوری ابی عبدالله اومدکناربدن 🔹(سوز/اوج) آخ اومد کنار بدن علی..... هرچه کرد دلش آرام نگرفت... سر علی رو به دامن گرفت دلش آرام نشد... سر علی رو به سینه چسباند دلش آرام نگرفت.... اگه جون داری بسم الله .... اگر ناله داری بسم الله .... که حاجت داری بسم الله... 📒(بگمو التماس دعا) یه وقت دیدن حسین خم شد 💔وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ صورت به صورت علی گذاشت.... اینجا ابی عبدالله ناله کرد گریه کرد (یکی از جاهایی که امام حسین تو کربلا بلند بلند گریه کرده کنار بدن اربا اربای علی اکبر ع بود) هی صدا میزد... ولدی علی... ولدی علی..ولدی علی... 🍁تا کنارت با دو زانو اومدم... 🍁عزیز لیلا 🍁جلوی چشای بابا... 🍁دستُ پا مزن مسیحا 🍁ارباً اربا زیر تیغا... 🍁نمیدونم چی کشیدی 🍁اولین باره میبینم... 🍁جلوی بابا خوابیدی 🍁مثل بارون اشک میریزم.. 🍁 آبرو دارم عزیزم... 🍁تا که یک بابا نگویی.. 🍁 از کنارت بر نخیزم... 🍁 غرق آه آتشینم... 🍁کنارتنت میشینم... 🍁 تیکه تیکه بدن تو رو... 🍁من روی عبا می چینیم.. هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله به اشک و آه و ناله امام حسین به حق اون لحظه ای که تو کربلا بلند بلند گریه کرد....حاجتتو مد نظر بگیر..صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگوووو یا حسیــــــن...یا حسیـــــن 👇 حذف نشه لطفا👇 💔هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🕊﷽🕊 🔺 ▪️ ع ❤️بر عترت مصطفی مکرر صلوات ❤️بر فاطمه و ساقی کوثر صلوات ❤️خواهی گه شود مشکلت آسان بفرست ❤️بر چهره دلربای اصغر صلوات ✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان ✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان ✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2 ✨با اصغر شیرین زبان چه کردند ((یا صاحب الزمان الغوث و الامان)) السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی اصغر علیه السلام یا باب الحوائج ⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است ⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است ⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر ⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است ⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه.... اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن ((یا باب الحوائج... یا علی اصغر)) بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه... امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر... آقا زاده ای که باب الحوائجه... حالا هر حاجتی داری بسم الله... ((یا باب الحوائج یا علی اصغر)) (همه ناله بزنند) ⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون... از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند... میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر.... (آ گرفتی میخوام چی بگم).... گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،، میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند آقا چیه.. آقا مشکلت چیه... آقا چیزی شده... .....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم... شروع کردم گریه کردن... هی گقتم حسین حسین حسین.... مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا..... چه کردند با دل ابی عبدالله... چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله.... امان از دل حسین...3 یا حسین3... یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،، ⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو .. وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت... صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه... ◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت.... (کدوم لحظه بود ای نانجیب)... گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده... (اوج) یه قدم سمت خیمه بر میداره .... دو قدم برمیگرده... خدا چه کنه حسین.. مادرش رباب چشم انتظاره... جواب مادر چشم انتظارو چی بده.. یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم .. با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه... خدا این طفلُ مادر نبینه... یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده..... حسین...... حسین..... حسین.. حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین.... حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم بزار یه بار دیگه علیمو ببینم... (دشتی) 🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم 🔺تماشای رُخ اصغر نمایم 🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری 🔺که ای اصغر مگر مادر نداری آخ ▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر ▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر ▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت ▪️برا تو لالایی خونده اصغر هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین..... به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،، (زمزمه کششی) ((یا باب الحوائج یا علی اصغر))... 🔺هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔺 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.   🔸بشیر آمد و شهرِ مدینه بر هم ریخت 🔸مدینه بر سرِ خود خاکِ غصّه‌وغم ریخت بشیر بن  جذلم میگه: هنگامى که به مدینه نزدیک شدیم، على بن الحسین دستور داد که ، خیمه ها را برپا کنند و بمن فرمود: اى بشیر! خدا پدرت رو رحمت کند، او شاعر بود، آیا تو نیز مى توانى شعر بگویى؟ گفتم: آرى، اى پسر رسول خدا، من نیز شاعرم. فرمود: وارد مدینه شو وخبر شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) و ورود ما رو به مردم مدینه برسان 🔸مدینه از غمِ کـرب و بلا به سر می‌زد 🔸صدایِ قاصدِ غم شعله بر جگر می‌زد بشیر میگه به مسجد النبى رسیدم و صدامو به گریه بلند کردم و گفتم: «یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها * قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعی مِدْرارُ اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ * وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناهِ یُدارُ» (اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، زیرا حسین [آقاى شما] کشته شد که اشک من این گونه سرازیر است. پیکر او در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد). 🔸آهای شهرِ مـدینه... حسین را کشتند 🔸تمـامِ آبـرویِ عالـَمـین را کشتند على بن الحسین(علیه السلام) با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند 🔸عزیزِ فاطـمه را تشنه سَر بریده ستم 🔸 به یادِ فاطمه و فاطمیّه سوخت حرم بشیر میگه:، حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر صورت هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند. (هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و بعد از وفات رسول خدا، روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت) 🔸بگو به حضرتِ امُّ البنـین چه شد پسرهایش 🔸دو دست و چشم و علمدار و مشکِ سقّا پَر بشیر اومد محضر عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام @roze_daftari تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸 نشسته است سرِ شاهِ دین رویِ نیزه 🔸 تـَنی به زیرِ سمِ اسبها شـده روضه مردم به سرعت به مکانى که کاروان در آنجا بود، رفتند دیدم على بن الحسین بیرون آمد، در حالى که پارچه اى در دست داشت که با آن اشک هایش را پاک مى کرد. کسى چارپایه اى آورد و حضرت روى آن نشست، درحالى که پیوسته اشک هایش جارى بود و نمى توانست جلوى گریه اش را بگیرد. مردم که این صحنه ها را دیدند، صداى گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست؛ 🔸 بـِبار تا به قیامت که حرفِ غارت شد 🔸نصیبِ دخـترِ زهرا چرا اسارت شد؟! ‍ عبدالله بن جعفر هم اومده و داره دنبال خانمش میگرده ،یک به یک محمل ها رو داره سر میزنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،پرسید: خانوم من زینبُ ندیدی ؟بی بی یه نگاه کرد به عبدالله،وگفت:  عبدالله، حق داری منو نشناسی آره من اون زینبی نیستم که از پیش تو رفتم، آخه : 🔸 انشب که از مدینه سفر کردم اختیار 🔸 همراه بود؛ قاسم و عباس و اکبرم 🔸 مویم سیاه بود ولی معجرم سپید 🔸 مویم سفید شد، سیه گشت معجرم عبدالله جلو چشایِ من سر حسین رو بریدند ... هی روضه خوند و هی عبدالله گریه کرد ،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،... مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون؟! گفت عبدالله تو دیگه چرا از من این سوال و میکنی؟بحق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته ازمن خجالت بکشه،گفتم حسین ،خجالت زد ام نشه حسین...
‍ ‍ مداح: 😭😭😭😭 همه رفتند و من جا ماندم ای دوست ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست چرا رفتی مرا با خود نبردی؟ ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست امان ای دل،امان ای دل *اصلاً روضه ی امشب همینه...امان از دلِ زینب...چه خون شد دلِ زینب...* ببین از داغ تو خیلی شكستم شكستم که چنین از پا نشستم *حسین! شوهرم هم منو نشناخت..هی اومد تو خیمه ی زن ها،هی سراغ منو گرفت،زین العابدین بهش گفت:عبدالله! اون زنِ قد خمیده رو می بینی؟ اون زینبِ...* شكسته دشمنت از بس دلم رو چنان گشتم كه نشناسی كه هستم به یادت در نوایِ آب آبم چنان تو زیر تیغِ آفتابم *اون لحظه های آخرِ عمرش،گفت:عبدالله! بسترِ منو زیر آفتاب پهن کن...چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتابِ...* به یادت در نوایِ آب آبم چنان تو زیر تیغِ آفتابم تو راحت خفته ای در خانه ی قبر ولی من از غمت خانه خرابم منو كابوسِ شمشیر و تن تو تماشای به غارت بردن تو تو را سر نیزه ها بردند و مانده برای من فقط پیراهن تو *داداش! از چهارسالگی هر کی به من رسید ، گفت : زینب! حسینت رو کربلا میکُشن ... من از چهارسالگی منتظرِ کربلام ، اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه ، مادرم بقچۀ کفن هارو که بازکرد،کفنِ خودش رو داد، کفنِ بابام رو داد، کفنِ داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره ... بابام امیرالمؤمنین شب آخر دستِ عباس و حسین رو گرفت،سفارشِ منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه... داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله... " داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود ، کربلا شنیدم ، سر برده شنیدم ، گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم ، داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده ... داداش! همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن ، همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر بِبُرند.. اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت ... داداش! همه لحظه ها سخت بود ، فقط یک جا خیلی سخت گذشت ، یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم ، یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس!غیرت الله! پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...حسین.... ان شاء الله با هم بریم حرمِ اباالفضل،ان شاءالله من برات روضه بخونم تو حرمش بلند گریه کنی،بگم بی بی جان زینب! خیلی بهت سخت گذشت،آره داداشت حسین هم کنار علقمه بهش سخت گذشت،تا نگاههش به بدن داداشش افتاد،یه دست به کمر گذاشت"الآن انكسر ظهري " ای حسین... روضه حضرت زینب سلام الله علیها گریز حضرت ابوالفضل👇
4_5794205547125279833.mp3
3.06M
روضه حضرت زینب سلام الله علیها گریز حضرت ابوالفضل سید مهدی میرداماد👆
شام را بنگر که آذین بسته اند شامیان بر بامها بنشته اند شادمانی کرده ودف می زنند مرد وزن،پیر وجوان کف می زنند جملگی جمعند دور کاروان کاروانی از زنان وکودکان کاروانی که رسولان غمند چند روزی است غرق ماتمند ماتم کرببلا،قتل حسین(ع) ماتم جانسوز شاه عالمین کاروان اهل بیت مصطفی(ص چون اسیرانند در شام بلا حضرت سجاد میر کاروان در غل وزنجیر گشته نیمه جان زخم، دوش او ززنجیر ستم می رود خون جراحت دمبدم عمه سادات در این کاروان گشته مضطر از جفای شامیان پیش چشمانش بود راس حسین اشک ریزان است بر آن نور عین سنگها می بارد از هر کوی وبام از سوی این شامیان بی مرام سنگ بر راس شهیدان می خورد زین اصابت قلب زینب می درد می کندسوزان دل اهل ولا خاطرات سختی شام بلا شاعر : اسماعیل تقوایی
6_144231738331530827.mp3
7.34M
🏴 🎤•| |• من از کجا شروع کنم هرچی بگم اضافیه بگید برا هر گرهی خانم رقیه کافیه به خود خدا گرفتم به خدا مریض بودم شفا گرفتم به امام رضا گرفتم من از این سه ساله کربلا گرفتم می خوام علاقه مو بهت نشون بدم یه شب تو روضه خرابه جون بدم قبله حاجات یا رقیه سادات یا رقیه سادات یا رقیه سادات اگه میشه اسم منو بگو توی گوش بابات بهش بگو دلش می خواد یه روز شهید بشه برات تو بگی نه نمیاره تو بخواه محاله که محل نذاره بگو خیلی بی قراره بگو دلشوره اربعین و داره از طرف خودت عقده مو وا کنم می خوام برم حرم بابا بابا کنم محتاج دعاهات یا رقیه سادات یا رقیه سادات یا رقیه سادات کاشکی فدات شه مادرم خاک نشینه رو معجرت من بمیرم ولی کسی داد نکشه روی سرت همینو بدونی بسه بدجوری مهر تو تو دلم نشسته آره دنیا خیلی پسته وقتی اینجوری دل تو رو شکسته دیگه تو زندگیم فقط دلم میخواد موقع مردنم بابای تو بیاد میگم مثل بابات یا رقیه سادات یا رقیه سادات یا رقیه سادات
کرامات حضرت رقيه علیهاالسلام مرحوم ایت الله حاج میرزا هاشم خراسانی در (( منتخب التواریخ )) مینویسد: .. .. عالم جلیل ,شیخ محمد علی شامی که از جمله ی علما و محصلین نجف اشرف است، .. به حقیر فرمود : .. جد امی بلا واسطه ی من , جناب اقا سید ابراهیم دمشقی , . که نسبش منتهی میشود به سید مرتضی علم الهدی . و سن شریفش از نود افزون بود و بسیار شریف و محترم بودند, . سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند . … .. شبی دختر بزرگ ایشان , جناب حضرت رقیه بنت الحسین عليها السلام را در خواب دید که فرمود : . . (( به پدرت بگو به والی بگوید میان قبر و لحد من اب افتاده و بدن من در اذیت است ; بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند )) . دخترش به سید عرض کرد , و سید به خواب ترتیب اثری نداد . . شب دوم , دختر وسطی سید باز همین خواب را دید . به پدر گفت , و او همچنان ترتیب اثری نداد. . شب سوم , دختر کوچکتر سید همین خواب را دید و به پدر گفت , ایضا ترتیب اثری نداد. . شب چهارم خود سید مخدره را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند : (( چرا والی را خبر نکردی؟!)) . . صبح سید نزد والی شام رفت و خوابش را برای والی شام نقل کرد. . والی امر کرد علما و صلحای شام , از سنی و شیعه , بروند و غسل کنند و لباسهای نظیف در بر کنند , . انگاه به دست هر کس قفل درب باز شد , همان کس برود و قبر مقدس او را نبش کند، . و جسد مطهرش را بیرون بیاورد تا قبر مطهر را تعمیر کنند. . . بزرگان و صلحای شیعه و سنی , در کمال اداب غسل نموده و لباس نظیف در بر کردند . . قفل به دست هیچ کس باز نشد, مگر به دست مرحوم ابراهیم. بعد هم به حرم مشرف شدند , . هر کس کلنگ بر قبر میزد کارگر نمیشد تا ان که سید مزبور کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کنده شد . . . بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند, دیدند بدن نازنین مخدره میان لحد قرار دارد, . و کفن ان مخدره مکرمه صحیح و سالم میباشد, لکن اب زیاد میان لحد جمع شده است. . . سید بدن شریف مخدره را از میان میان لحد بیرون اورد و بر روی زانوی خود نهاد . و سه روز همینطور بالای زانوی خود نگه داشت و متصل گریه میکرد . تا ان که لحد مخدره را از بنیاد تعمیر کردند . اوقات نماز که میشد, . سید بدن مخدره را بر بالای شئ نظیفی میگذاشت و نماز میگزارد. . بعد از فراق باز بر میداشت و بر زانو مینهاد تا ان که از تعمیر قبر و لحد فارق شدند. . و در نهايت سید بدن مخدره را دفن کرد … . . و از کرامت این مخدره؛ در این سه روز، سید نه محتاج غذا شد و نه محتاج اب و نه محتاج وضو … … بعد که خواست مخدره را دفن کند , سید دعا کرد خداوند پسری به او مرحمت فرمود, مسمی به سید مصطفی… منبع : کانون گفتمان قرآنی گرد آورنده : محسن سعیدی
❣﷽❣ ♨️💢 س ماجرای نبش قبر حضرت رقيه در سال ۱۲۴۲ شمسی همين كه سيد خشت بالای سر را برداشت ديدند افتاد؛ زير بغلش را گرفتند؛ هی می‌گفت: ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنه ا...عليه، زن غساله و كفن فرستاده؛ ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده ... عالم بزرگوار مرحوم آيت‌ ا...علامه ملاّ محمد هاشم خراسانی مينويسد: عالم جليل شيخ محمدعلی شامی كه از جمله علمای نجف اشرف بود به حقير فرمود: جد مادری من، جناب آقا سيد ابراهيم دمشقی كه نسبش به سيد مرتضی علم‌الهدی منتهی ميشد و سن شريفش بيش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت.شبی دختر بزرگ ايشان حضرت رقيه دختر امام حسين عليه ‌السلام را در خواب ديد كه فرمودند:به پدرت بگو: به والی بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذیت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند  دختر به سید عرض كرد، ولی سيد از ترس اهل سنت عمری به خواب اعتنا ننمود. شب دوم دختر وسطی سید همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثری نداد. شب سوم دختر كوچك سيد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثری نداد. شب چهارم خود سيد حضرت رقيه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نكردی؟! سيد بيدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و عمری امر كرد كه غسل كنند و لباس‌ های پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهر باز شد، همان كس برود و قبر مقدس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.  صلحاء و بزرگان از شيعه و عمری در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيد ابراهيم. حرم را قرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام‌ ا...عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است. سیددر قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هی ميگفت:ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنه ا. عليه، زن غساله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌كنم، می‌ترسم بدن را منتقل كنم  و ديگر به عنوان رقیه بنت الحسين شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سيد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگه داشت و گريه می ‌كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند. وقت نماز كه ميشد سید بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه مي‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برميداشت و بر زانومی‌نهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد. دعای سید به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را سید مصطفی گذاشت آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانب نوشت؛ او هم توليت زينبيه و مرقد شريف حضرت رقيه و ام كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب» آن سيد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زياديپی ضربات مجروح بود پس از درگذشت سید ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيدعباس رسيد والسلام علی من اتبع الهدی ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
30.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🩸مقتل خوانی مصائب 🩸 . سر بریده حضرت سید الشُّهدا . علیه السَّلام ━━━═━━⊰❀🩸❀⊱━━═━━━ 🔹با نوای : حجت الاسلام شیخ محمّدجعفری پور. 💠در راه ترویج مکتب معنوی عاشورا قدمی برداریم.
1_1819087615.mp3
6.11M
مداح: 👌 بیا که بردن کوه فراق دشوار است بیا که بی گل روی تو گل کم از خار است بیا که بانظر تو حرم حرم گردد بدون منظر تو کعبه چار دیوار است به جای دست تو واجب شد استلام حجر وگرنه سنگ به صحراو کوه بسیار است بیا که کعبه به دور سرت طواف کند بیا که برحجر و حجر ، هجر دشوار است بیا به غربت یاران نظاره کن مولا که کام دشمنت از خون شیعه سرشار است بیا که صورت زهرا هنوز مانده کبود بیا که تا تو نیایی علی عزا دار است بیا که عمۀ سادات برسر بازار بیا که چشم رقیه هنوز بیدار است بیا که سینۀ زهرا هنوز می سوزد بیا که برجگر شیعه زخم مسمار است بیا که میثم دلخسته راست این فریاد هنوز میثم تمار بر سر دار است
نماهنگ سرود نازنین رقیه(1).mp3
4.29M
|⇦•نازنین رقیه... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شدهٔ نجم الثاقب ●━━━━━━─────── نازنین رقیه! کربلا میرم من جای تو اربعین رقیه از توی آسمونا ما رو هم ببین رقیه نازنین رقیه! بانو رقیه! فاطمیه شده روضه ی تو مو به مو رقیه یه کم از خودت برای شامیا بگو رقیه نبین توی خرابه‌هام آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه نبین الان گرسنمه عالم روزی خورمه دخترِ شامی، من ملک مراقب چادرمه نازنین رقیه! بمیرم از روی ناقه ت خوردی زمین رقیه چادرت نیوفتاده از سرت، آقرین رقیه نازنین رقیه! مهربون رقیه! برو پای نیزه عمو جونت بمون رقیه یه کم از خودت بگو روضه براش بخون رقیه من دیگه اون رقیه ای که واسه تو ناز بکنه نمیشم اونیکه با نوازش تو چشماشو باز بکنه نمیشم من دیگه اون رقیه ی گذشته با موی بلند نمیشم اونیکه لکنت زبون نداشته وقت حرف زدن نمیشم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .
. |⇦•نکنه روبرومی... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سبد رضا نریمانی ●━━━━━━─────── نکنه روبه رومی،خودتی یا عمومی؟ نشناختمت هنوزم،خودت بگو کدومی؟ صورت نصفه نیمه،حال سرت وخیمه به همه گفتم این سر،تموم زندگیمه خوش اومدی بابا،خونهٔ دخترت امشب مهمونم شد سرت امشب،کنج خرابه منو ببخش حالا دخترت دیگه زیبا نیست وقتی که دیگه بابا نیست، چطور بخوابم؟ منو زدن...منو زدن...دشمنت سرم ریخت منو زدن...منو زدن...صورتم به هم ریخت «باباحسین!باباحسین! ای آروم جونم...» سلام ای قرص ماهم،روشنی نگاهم دم غروب همیشه، تو فکر قتلگاهم نمیشنوم صداتو، هیشکی نداشت هواتو پیراهنت رو بردن،عمامه و عباتو اون لحظه فهمیدم داره کارت تموم میشه دست و پا می زدی پیش چشایِ عمه من خیلی ترسیدم، کاش میشد کاری می کردم هم برای تو بابا هم برای عمه تو رو زدن...تو رو زدن...نیزه ها و خنجر تو رو زدن...تو رو زدن...پیشِ چشم مادر منو زدن...منو زدن...دشمنت سرم ریخت منو زدن...منو زدن...صورتم به هم ریخت «باباحسین!باباحسین! ای آروم جونم...» خونِ گلوتو دیدم، به صورتم کشیدم رگاتو کی بریده ای بابای شهیدم؟ رفتی و ازدحام شد، کار حرم تمام شد قافلهٔ اسیری، راهی شهر شام شد دروازه که وا شد... اومدن مردمِ شامو... پاره کردن لباسامو... قلبم ترک خورد... دروازه که وا شد... پر شدم از کبودی ها... پشت هم یهودی ها... عمه ام کتک خورد... با سنگ و با چوب صبح تا غروب افتادن به جونش... مردا زدن، زن ها زدن،بریده امونش... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
nakone-ruberumi.mp3
9.08M
|⇦•نکنه روبرومی... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━───────
456.5K
علامتِ پذیرش از سوی امام ؟ به امام معصوم گفت: آقاجان دلم میخواد به شما خدمت کنم، چی کار کنم؟ امام فرمود: به شیعیان ما خدمت کن گفت:دلم برای شما تنگ میشه چی کار کنم؟ فرمود: به زیارت قبور صالحین و مومنین از ما برو. گفت: دلم میخواد یه کاری برای شما بکنم.. امام فرمود : به فقراء از شیعیان ما خدمت کن
. |⇦•سلام اگه دلت نمیگیره... سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── سلام اگه دلت نمیگیره نگام نکن نگاهی بابا به زخم پاهام نکن از این اون سیلی خوردم من هر قَدم گوشام نمیشنوه انقدر صدام نکن مو داشتم منم النگو داشتم برای داداش اصغرم چقدر آرزو داشتم میبارم شبا تا صبح بیدارم همش خجالت کشیدم از این لباس پاره ام نا مهربونا با هم میزدنم زخمه روی بدنم خیلی زجر بدش میاد از این بابا گفتنم بیابونا رو داد زدم کجایی؟ بابا بابا بابا بابایی... یجوری رفتار کردن با دخترا یه جای سالم نمونده تو پیکرا نشسته خاک پنجه ی زنای شام رو تک تک صورتا و رو معجرا خارم کرد راهی بازارم کرد خواب تورو میدیدم، با سیلی بیدارم کرد آشفته ام تو هر قدم میوفتم سنان میزد تو گوشم تا اسمتو میگفتم از شاخه برگای آرزوم و چیداشک چشممو ندید دیشب خولی تا سحرخیلی موهامو کشید بیا با هم گریه کنیم دوتایی بابا بابا بابا بابایی... موهات مث نمک رو زخم تازمه خیمه ی سوختمون چادر نمازمه به موقع اومدی پیشم بابا حسین حالا که وقت تشییع جنازمه زجر دیدم از این و اون رنجیدم گم شده بودم بابا نگو چقدر ترسیدم سر حتی، شکسته بیشتر حتی رحمی نکردن بابا، به موی دختر حتی اشکامو دیدن این خرابه ها واسه من عذابه ها اینکه رأس پدرم تو ظرف شرابه ها هنوز تو امید دخترایی بابا بابا بابا بابایی... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
shab.svoom.moharram-1403-4.mp3
23.6M
|⇦•سلام اگه دلت نمیگیره... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج مسعود پیرایش
. |⇦•نبین توی خرابه هام... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی محمد حسین حدادیان ●━━━━━━─────── نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابایِ منه نبین الان گرسنمه عالم روزی خورمه دختر شامی من ملک، مراقبِ چادرمه دستی بجز اباالفضل سه سال آزگاره رخصت شونه کردن مویِ منو نداره اما آتیشِ خیمه دور دید چشم عمومو غروبِ روز عاشورا خیلی سوزونده مومو کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیرِ سرم مثل پروانه ها می گشت دور و برم نبین می خوابم رو زمین رو پر قو بوده سرم هنوز تو گوشم صدا لالایی برادرم نبین زبونم می گیره اون روزا رو می‌دیدی کاش شیرین زبونی منو کسی تو دخترا نداشت یه روز تو آسمونا منم ستاره داشتم اسم داداشامو روی ستاره ها میذاشتم اما الان یه ماهه رو نیزه ها نشستم وقتی که می زدن منو چشاشونو می بستن کجا بودی غم این قافله نداشت کجا بودی پاهام آبله نداشت روی دستام جای سلسله نداشت نبین گوشم پاره شده بدون گوشواره نبود یادش بخیر ام البنین گوشوارمو خریده بود چشمام سیاهی میره و چند روزه دشوار می‌بینم تو روبروم نشستی و اما تو رو هم تار می بینم یه شب میونِ صحرا افتادم از رو ناقه ام از قافله جا مونده بودم زجر اومد سراغم برو دختر خوش باشی روز و شبات برو دختر بازی کن با رفیقات نگهداره باباتو خدا برات برو دختر بابا خبر داری مرا بازار بردن «حسین یا اباعبدالله حسین یا اباعبدالله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Download.mp3
7.6M
|⇦•نبین توی خرابه هام... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد حسین حدادیان
درباره زيارت «مفجعه» همان‌گونه كه در «مفاتيح الجنان» آمده است، مرحوم شيخ عباس قمى، زيارت مشهور به «مفجعه» را جعلى و غيرمأثور مى‌داند. با عنايت به آن‌كه يكى از راه‌هاى پى بردن به اعتبار يك روايت، دعا يا زيارت، وجود آن در كتب معتبر علماى شيعه مى‌باشد، بيش از شصت كتاب كه در رابطه با ادعيه و زيارات و آداب آنها به قلم بزرگان شيعه نوشته يا جمع‌آورى گرديده، از طريق نرم‌افزارهاى رايانه‌اى، مورد جستجو و بررسى قرار گرفت و زيارت «مفجعه» در آن‌ها يافت نشد. برخى از اين كتب عبارتند از: 1. مكارم الاخلاق، نوشتۀ حسن بن فضل طبرسى. 2-3 و 4، مهج الدعوات، فلاح السائل و الإقبال كه هر سه كتاب به قلم سيد بن طاووس مى‌باشند. 1365. كامل الزيارات: ابن قولويه قمى. 6. عُدة الداعى: ابن فهد حلّى. 7. المحجة البيضاء: ملامحسن فيض كاشانى. 8. جامع السعادات: ملامحمد مهدى نراقى. 9. معراج السعادة، ملااحمد نراقى. 10. مفتاح الفلاح: شيخ بهايى. 11. مصباح المتهجّد: شيخ طوسى. بنابراين؛ به جهت عدم وجود زيارت مزبور، در منابع زيارتى علماى بزرگ شيعه، جعلى بودن آن زيارت مشخص مى‌گردد؛ و اين در حالى است كه كتب محتواى اين زيارت در بين علاقمندان به وفور موجود است و حتى در حرم آن بانوى مكرمه نيز به صورت ترجمه شده، مورد استفاده زائران مى‌باشد و اخيراً در جلسات مختلف كشور عزيزمان نيز قرائت آن مرسوم گشته است. از سوى ديگر، عنايت به متن زيارت، خود نشان‌گر مأثور نبودن زيارت است. فلذا از آوردن آن در اين بخش خوددارى گرديد. اميد است تمامى مسلمين ضمن توجه به اين نكته، با استفاده از زيارت‌هاى مأثور و داراى سند، بهره‌هاى معنوى كامل و صحيحى از فرصت‌هاى دعا و زيارت ببرند و شاهد حذف مظاهر خرافات در مراسمات معنوى و دينى، و بالندگى هر چه بيشتر معرفت دينى در پرتو ولايت ائمۀ معصومين (عليهم السلام) باشيم - ان‌شاءالله. 137فضائل حضرت زينب (س) فضائل حضرت زينب (عليها السلام)
4_6017122965492075798.MP3
5.33M
زبان حال مازنی امام حسین ع با ابالفضل ع سبک : الا ای آسمون غم دارنه مه دل ..... 💚🍃🌴🌴🍃💚 الا ای علقمه غم دارنه مه دل خونش کمه مثله بهار بلبل 🌴🌴 مه دله غم دارنه قرار ندارمه مه دل پاره بووه برار ندارمه 🌴🌴 امان ای دل ای دل قرار ندارمه امان ای دل ای دل برار ندارمه 🌴🌴 بیمه علقمه مه دل نخاره برار بدیمه دل بییه پاره 🌴🌴 ونه دتا دسه جدا بدیمه برار سر من د تا بدیمه 🌴🌴 امان ای دل ای دل قرار ندارمه امان ای دل ای دل برار ندارمه 🌴🌴 برار عباس بوین زمه شه سینه انه اینجه بوی عطر مدینه 🌴🌴 مه لینک ته سر بن مکا بهیه ته چشه ون برار زهرا بهییه 🌴🌴 امان ای دل ای دل قرار ندارمه امان ای دل ای دل برار ندارمه 🌴🌴 وچون مه جا او نخاننه برار وچون مه جا عمو خاننه برار 🌴🌴 برار بوین خواخر چشم انتظاره بوین منتظره روی براره 🌴🌴 امان ای دل ای دل قرار ندارمه امان ای دل ای دل برار ندارمه 🌴🌴 مه کمر بشکسه از داغه برار دشمن خنه کنه ندارمه قرار 🌴🌴 عمود خیمه ره پایین ایارمه تا بدونن دیگه برار ندارمه 🌴🌴 امان ای دل ای دل قرار ندارمه امان ای دل ای دل برار ندارمه 💚🍃🌴🌴🍃💚 به قلم : وسبک👇 🎤
4_5972069424276968580.mp3
1.79M
سینه زنی عباس /مازندرانی ابوالفضل ع ➖➖➖➖➖➖➖✔️ عباس با وفا مه یار و دلدار //مه جانه برار هسی مه امید وهم مه علمدار//،،، اگر بوری برار من بومبه تنها//،، مه خیمه ندارنه پناه وپاسدار//،،، مرد خدائی /ته باوفائی/مشگل گشائی۲ ➖➖➖➖➖➖✔️ ونه اینجه برار یاری هاکنی/یاری هاکنی دین وقرآن ره پاسداری هاکنی/یاری هاکنی مه حرم ره پناه و ته انیسی /مه جانه برار مه وچون ره ته غمخواری هاکنی/،،، مرد خدائی/ ته باوفائی /مشگل گشائی۲ ➖➖➖➖➖➖✔️ گره ونه ته دس جه وا بواشه/مه جانه برار عشق وایثار ونه امضاء بواشه/،،،، زائره ته ونه زهرا بواشه/،،،، ته دتا دس ونه جدا بواشه/،،،،، مرد خدائی /چه با وفائی/مشگل گشائی ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖✔️ که ته واری تونده ایثار هاکنه/رشیدِ برار تشنا لب روخنه هدار هاکنه/،،،، اوره بیاره تا تکه برابر /،،،، نخره او. یاده برا. هاکنه /،،، مرد خدائی/چه باصفائی /مشگل گشائی ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖✔️ الهی هیچ کس ِ برار نمیره /دله قراری برار بمرد همش زارو اسیره /،،، ونه دس کمرو کنده ونگ وا /.... گنه عباس مه لشکره امیره /،،، مرد خدائی /چه باصفائی /مشگل گشائی ➖➖➖➖➖➖✔️ بموعه علقمه ناله ٔ سقا /بشکسه کمر بته دریاب مه دس بهیعه جدا/،،،، مره خیمه نوِر تا جان دارمبه /مه جانه برار شرمنده هسمه پیش وچونا/،،،. مرد خدائی /چه باصفائی/مشگل گشائی ۲ شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی ◾️نوحه مازنی حضرت ابالفضل(ع)
4_5972069424276968580.mp3
1.79M
سینه زنی عباس /مازندرانی ابوالفضل ع ➖➖➖➖➖➖➖✔️ عباس با وفا مه یار و دلدار //مه جانه برار هسی مه امید وهم مه علمدار//،،، اگر بوری برار من بومبه تنها//،، مه خیمه ندارنه پناه وپاسدار//،،، مرد خدائی /ته باوفائی/مشگل گشائی۲ ➖➖➖➖➖➖✔️ ونه اینجه برار یاری هاکنی/یاری هاکنی دین وقرآن ره پاسداری هاکنی/یاری هاکنی مه حرم ره پناه و ته انیسی /مه جانه برار مه وچون ره ته غمخواری هاکنی/،،، مرد خدائی/ ته باوفائی /مشگل گشائی۲ ➖➖➖➖➖➖✔️ گره ونه ته دس جه وا بواشه/مه جانه برار عشق وایثار ونه امضاء بواشه/،،،، زائره ته ونه زهرا بواشه/،،،، ته دتا دس ونه جدا بواشه/،،،،، مرد خدائی /چه با وفائی/مشگل گشائی ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖✔️ که ته واری تونده ایثار هاکنه/رشیدِ برار تشنا لب روخنه هدار هاکنه/،،،، اوره بیاره تا تکه برابر /،،،، نخره او. یاده برا. هاکنه /،،، مرد خدائی/چه باصفائی /مشگل گشائی ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖✔️ الهی هیچ کس ِ برار نمیره /دله قراری برار بمرد همش زارو اسیره /،،، ونه دس کمرو کنده ونگ وا /.... گنه عباس مه لشکره امیره /،،، مرد خدائی /چه باصفائی /مشگل گشائی ➖➖➖➖➖➖✔️ بموعه علقمه ناله ٔ سقا /بشکسه کمر بته دریاب مه دس بهیعه جدا/،،،، مره خیمه نوِر تا جان دارمبه /مه جانه برار شرمنده هسمه پیش وچونا/،،،. مرد خدائی /چه باصفائی/مشگل گشائی ۲ شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی ◾️نوحه مازنی حضرت ابالفضل(ع)
|⇦•ای وای از این.... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مهدی حسینی خدا میدونه چند شبه خیلی دلم بغل میخواد خداروشکر سرت اومد ان شاالله دستاتم میاد ای وای از این دار و نداری من دست دارم تو نداری دلتنگ خوابه روی پاتم ای کاش پاهاتم بیاری بعد اون همه عذاب بعد مجلس شراب خسته شدی یه کم روی پاهام بخواب روی نیزه دیدمت درد داری میفهممت چی کار کنم با این رگای درهمت بابا چرا رقیه اتو دیگه صدا نمیزنی حلالشون نمیکنم من الذی ایتمنی بابا امون از دست این زجر با حرمله دستامو بستن قربون دندون شکستت دندون شیریمو شکستن زجر و حرمله بَدَن تا پیشم میومدن سه سالتو کنار عمه میزدن جون نداره دخترت زخمی ام مثل سرت پهلوم شکسته عین زهرا مادرت ای بابا حکایتی شده مویم ای بابا شکسته ابرویم.