Seyed Mehdi Mirdamad - Muharram 1401 Shab 9 - 1.mp3
5.88M
#قسمت_اول #روضه_حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
.
|⇦•دست من خورد به آبی....
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد
●━━━━━━───────
ابی عبدالله دید همه یاراش افتادن اصحابش یه طرف، شهدا یه طرف، کسی براش نمونده از طرفی هم گوشش به خیمه هاست صدای بچه ها داره میاد بریده بریده میگن العطش. دل حسین داره می لرزه یه مرتبه دید عباس پشت سرشه. با ادب اومد پشت سرآقا یه سؤال کرد." يَا أَخِي هَل مِن رُخصَه؟"یعنی آقا اجازه دارم من برم. تو همین فاصله ای که حسین برگشت صاحب صدا رو ببینه. نوشتن تمام محاسنش پر از اشک بود.اینقدر گریه کرد..تو هم میخوای بری داداش..؟ عباس گفت آقا سینه ام تنگ شده دیگه طاقت ندارم حضرت فرمود: توصاحَب لِوای منی. تو علمدار منی. اگه میخوای بری، برو، اما "أُطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ"...میخوای بری برو، اما برا آب برو. بعضی نقلها نوشتن باهم زدن به دل میدان .. اومد مشک برداشت با هیچکس خدا حافظی نکرد.. بعضی از نقلها هم نوشتن عباس رفت. اما رفتنش حماسه داشت. رجز میخوند می رفت به دل لشگر...
ابی عبدالله هفت تا وداع داشت. وداع با علی اکبر خیمه رو بهم ریخت. شهدا وداع دارن. اصحاب وداع دارن. اما برای عباس هیچ گزارشی نیومده.چرا وداع نکرد؟! اصلاً بچه ها نیومدن خداحافظی کنن..چون باورشون نمیشد عمو برنگرده. میگفتن عباس بره با آب میاد نمیشه بره نیاد. لذا رفت به سمت شریعه. رسید کنار شریعه همه مطمئن هستند عمو میاد، نشست کنار آب، دست رو برد زیرخُنکای آب، آب رو آورد بالا یه دفعه دستش رو از آب بیرون کشید...
خدا رحمت کنه استادحسان لطیف آورده میگه دستش رو برد زیر آب دست رو از آب بیرون کشید گفت...*
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم
*دیگه این دستی که به این آب خورده رو نمی خوام. چشممخورد به آبی که بچه هات دارن براش میمیرن این چشم رو دیگه نمی خوام. لذا بلند شد"رَمَی المَاءَ عَلَی المَاءِ"آب رو روی آب ریخت. سوار اسبش شد. تصمیمعباس قطعیه باید برسه حرم.. همه ی حواسش به خیمه هاست..کاربلده میدونه نباید مستقیم نره، مارپیچ باید بره. جوری که برسه. چهار هزار تیرانداز نشستن رو کُنده ی زانو هدف یه نفره. تیراندازا تیر زدن اما همه ی حواس عباس به مشکه مثل پدری که بچه اش رو بغل میکنه، مشک رو بغل کرد. تو خیمه همه منتظرن.
رفتنی لحن عباس حماسی بود اما برگشتن لحنش عوض شد یه دفعه دیدند یه صدا بلند شد "وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی" همه دلا لرزید، گفتن چی شده دستش قطع شده؟ اما عباس میاد، عموش جعفر طیار هم یه دستی تونست بیاد، تونست بجنگه. اومد جلوتر دوباره یه صدا بلند شد... صدا ضعیف تره فهمیدن دست دیگرس رو هم زدن..
چیکار کنن عباس رو متوقف کنند؟ راهی نداره عباس بی دست می تازه یه هدف داره اونم رسوندن آبه. یه مرتبه مشک آبش رو زدن.. "فَوَقَفَ العَباس مُتَحیّرا"...
متحیر شد.جلو بره آب نداره برگرده دست نداره چی کار کنه؟ تو همین حال آب داره می ریزه همه امیدش داره می ریزه.. مقتل مقرم نوشته همه ی لشگرفهمیدن دست نداره دیگه نمی تونه دفاع کنه . عمر سعد گفت دسته دسته بریزید از اسب پایین بندازیدش. عده ای میومدن، دور عباس، همه فرار می کردن هی رفتن واومدن. شمر یقه ی یکی روگرفت گفت کجا فرار می کنی؟ مکه نمیگید عباس ابن علی دست نداره .گفتن آره دست نداره اما دوتا چشم داره بیچاره می کنه. گفت من کارش رو تمام می کنم حرمله کجاست؟ یهجوری چشم رو زد... آدم یه خار تو چشمش بره با دست باید خار رو درآره اما عباس دست نداره هرکاری کرد نشد. سر روتکون داد تیر بیرون نیومد. دوتا زانوش رو آورد بالا سر رو خم کرد سرش برهنه شد. کلاه خودش از سرش افتاد، دشمن گفت تنها جای سالم عباس سرشه..بدنش پر از زخمه، سر سالمه، ریختن دورش یه نانجیبی دو دستی با عمود آهنی به فرق عباس زد.
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#تاسوعا
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•گریه ام میگیره...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد
●━━━━━━───────
تیر به چشم خورد هرکاری کرد نتونست در بیآره، عمود آهن رو زدن، نوشتن با صورت به زمین خورد... نوشتن ابی عبدالله سر هر شهیدی می رسید با یه دست تن رو بغل میکرد اما نشست بالاسر عباس دو دستی آروم سر رو برداشت..
نشست دید یه چشم پُره خونه یه چشم پُره اشکه خونا رو پاک کرد. ابی عبدالله تا دید عباس داره گریه می کنه بهم ریخت فرمود
"مَا یُبکِیکَ یَا أخا" من بی برادر شدم تو داری گریه می کنی. صدا زد حسین جان گریه ام برای الان نیست. گریه ام برای یه ساعت دیگه است، تو الان سر من رو برداشتی اما یه ساعت دیگه هیچ کسی نیست سرت رو برداره.. سرت روخاک می مونه...
عباس نگرانیت جا داشت. نگران بودی سر داداشت روی زمین نمونه نگران بودی کسی هست سرش رو برداره یا نه؟ آره به جا یه نفر لشگر سرش دعوا کردن.. هرکی می گفت بزار من برم سر رو بِبُرَّم... زودتر از زینب رسیدن..
ابی عبدالله دوتا حرف آهسته درِ گوش دو نفر گفت..اولیش رو درگوش عباس گفت... گفت بلکه بلند شه بیاد چی گفت؟..*
گریه ام میگیره از تو طاقت بره
زنده باشی تنت به غارت بره
*هنوز اون حرف آهسته رو نگفته*
عباس! سکینه بی آب هم ازت راضیه
راضی نشو زینب اسارت بره
*پاشو دارن به خیمه ها نگاه میکنن، روشون به حسین وا شده*
میبینی توحرم اشک رقیه رو
بعد تو بسپارم به کی ناموس حیدر رو
*همه منتظرن ابی عبدالله برسه بچه ها از خیمه ریختن بیرون ..همه دیدن بابا داره میاد با این آستیناش هی اشکاش رو پاک می کنه..اومد جلو.. همه شنیدین رفت عمود خیمه عباس رو خوابوند اما یه نقل دیگه هم هست نوشتن رفت به طرف زینب، آروم سرش رو آورد کنار گوش خواهر گفت: زینبم بگو گوشواره هارو درآرن...بگو معجرها رو محکم کنن.. ای حسین .....
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#حضرت_عباس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
Seyed Mehdi Mirdamad - Muharram 1401 Shab 9 - 2.mp3
8.48M
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
record004.mp3
842.2K
#شب_نهم_محرم
سبک: کربلا کربلا ای تربت شهیدان
علمدار، سپهدار، یک تنه لشکری تو
با تیغ آتشین ثانیِ حیدری تو
ای مه لقا اباالفضل
مشکل گشا اباالفضل
اباالفضل، اباالفضل، سقای لب تشنگان
پناه خیمه ها، آب آورِ کودکان
امید طفل رباب
روی دوشت مشک آب
یا باب الحوائج، ای ماه بنی هاشم
در موج غصه ها پناه بنی هاشم
تا تو رفتی غوغا شد
قامت مولا تا شد
#حضرت_عباس #نوحه
#مهدی_شریفی✍
.
#امام_زمان
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ای که عمری بی کس و تنها درون خیمه ات
می کنی خون گریه هر صبح و مسا
یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
تیرباران شد عمویت در میان علقمه
در یم خون زد ز کینه دست و پا یابن الحسن
تیر از چشمش کشیده،جدّ تنهایت حسین
شد قدش در علقمه از غُصه تا، یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#زمزمه
#زمینه
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
فدای سرت اگه نمیاد
اگر نمی باره بارون
فدای سرت اگه اب ریخت
اگه مشکت شده گریون
پناه حرم پاشو داداش
نزاری من و تنها تو
علمدارم
سپهدارم
دلم شده از داغت خون
یل ام البنین
نکش پارو زمین
تموم لشگرم ابوالفضل
پرت خونی شده
سرت خونی شده
امید خواهرم ابوالفضل
بند دوم ۲
زدن به چشم تو.با تیر
زدن با نیزه به پهلوت
زدن با گرز و افتاده
شکافی بین دو ابروت
می بینم هر جارو هستش
نشونی از تنت عباس
فتاده یک
طرف مشکو
فتاده یک طرف بازوت
دیدی که این لشگر
غمت رو برادر
روی دلم میزارن عباس
دورت کردن داداش
تو رو زدن داداش
رحمی اینا ندارن عباس
واکن چشمای خونت رو
ببین کی اومده. اینجا
به جای مادرت اومد
کنارت مادرم زهرا
از اربا اربا هم دیگه
گذشته این تنه پرخون
چقدر تیرو و چقدر نیزه
شده توی تن تو جا
ای ماه من عباس
پناه من عباس
چی اومده داداش سره تو
شبیه اکبرم
شدی برادرم
چی کار کنم با پیکره تو
#رضا_نصابی ✍
👇👇
4_5893228204272919282.mp3
1.64M
فدای سرت اگه نمیاد
4_5893228204272919301.mp3
1.56M
زدن به چشم تو.با تیر
هدیه شد بر خدا هست اباالفضل.mp3
1.6M
#زنجیرزنی
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
هدیه شد بر خدا هست ابوالفضل
چشم و پیشانی و دست ابوالفضل
▪️یا ابالفضل یا ابالفضل
پسر ارشد امّالبنینی
نور چشم امیرالمؤمنینی
▪️یا ابالفضل یا ابالفضل
خـون تـو بـر شهادت، آبـرو داد
عشق و ایثار و ایمان را وضو داد
▪️یا ابالفضل یا ابالفضل
ای جوانمردی افتاده به خاکت
فـاطمه زائــــر پیکــر پــاکت
▪️یا ابالفضل یا ابالفضل
لب خشکیده و چشم تر از توست
آب دریا به تو تشنهتر از توست
▪️یا ابالفضل یا ابالفضل
تو علمـدار دشــت کـربلائی
تشنه لب ساقـی بـزم بلائی
▪️یا ابالفضل یا ابالفضل
تو علمدار دسته گلهای مدینه
جام خالی ببین دست سکینه
▪️یا ابالفضل یا ابالفضل
شاعر: غلامرضا سازگار✍
#استاد_سازگار
سقا سقا بی دست و سر.mp3
1.83M
#زنجیرزنی
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سقّا، سقّا بیدست و سرگشته
بـابـا، بـابـا، بـه خیمـه بـرگشتـه
▪️دریا پر از خون شد علقمه گلگون شد
بابا، بابا، قدش دو تا گشته
عمـو عمو، دستش جـدا گشته
▪️دریا پر از خون شد علقمه گلگون شد
طفلان رو در صحرای خون آرید
تـیـر از چشــمِ سقــا بــرون آریـد
▪️دریا پر از خون شد علقمه گلگون شد
غوغا، غوغا، در علقمه بر پاست
آنجـا آنجـا، صـاحب عـزا زهراست
▪️دریا پر از خون شد علقمه گلگون شد
عمّه، عمّه، با گریه و زاری
جـای عمــو، کنـد علمـداری
▪️دریا پر از خون شد علقمه گلگون شد
شاعر:حاج غلامرضا سازگار✍
#استاد_سازگار