🍃🌷
﷽
#یک_دقیقه_بیداری
قسمت 1⃣8⃣
« در ذکر چند مثلی که موجب تنبه مؤمنان است»
۵- براى دنائت و پستى جهل ، و تحريص بر علم و هنر.
ابوالقاسم راغب اصفهانى در كتاب ذريعه آورده كه مرد حكيم دانايى بر مردى وارد شد، ديد خانه اى آراسته و فرشهاى ملوكانه پهن نموده و لكن صاحب منزل مرديست جاهل و نادان ، عارى از حليه علم ، خالى از فضيلت ، به صورت انسان .
آن حكيم كه چنين ديد بر صورت او آب دهان انداخت . آن مرد از اين كار حكيم بر آشفت و گفت : اين چه سفاهت و بيخردى بود كه از تو سر زد اى حكيم ؟ حكيم فرمود: اين سفاهت نبود بلكه حكمت بود؛ زيرا كه آب دهان را در جايى كه خسيس تر و پست ترين جاهاى منزل است مى افكنند، و من نديدم در منزل تو پست تر از تو جائى باشد، لاجرم تو را شايسته اين كار ديدم پس آب دهان خود را به صورت تو افكندم .
مؤ لف گويد: اين مرد دانا بر قباحت و دنائت جهل او را تنبه فرمود و اينكه قبح و زشتى آن با داشتن منزل خوب و پوشيدن لباسهاى فاخر زايل نخواهد شد. و لكن مخفى نماند كه فضيلت براى علم وقتى است كه با عمل همراه باشد و اين فضيلت با آن خصلت شريفه تواءم گردد.
چه خوب گويد شاعر:
نیست از بهر آسمان ازل
نردبان پایه به ز علم و عمل
بهر بالا و شیب منزل را
حکمت جان قوی کند دل را
اندرین راه اگرچه آن نکنی
دست و پایی بزن زیان نکنی
هرکه او تخم کاهلی دارد
کاهلی کافریش بار آرد
هرکه با جهل و کاهلی پیوست
پایش از جای رفت و کار از دست
قال عيسى بن مريم (ع): اشقى الناس من هو معروف عند الناس بعلمه مجهول بعمله ؛ يعنى حضرت عيسى (ع) فرمود: شقى ترين مردم كسى است كه معروف باشد نزد مردم به علم و مجهول باشد به عمل
📚 #منازل_الاخره
✍ #شیخ_عباس_قمی_رحمه_الله_علیه
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#قطره_ای_از_دریای_قرآن
🍂 حزب اللهی واقعی باشید. 🍂
🕋 لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
(مجادله/۲۲)
⚡️ترجمه:
هيچ قومى را نمى يابى كه به خدا و قيامت مؤمن باشند و در همان حال با كسى كه در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است، مهرورزى كنند، حتّى اگر پدران يا پسران يا برادران يا خويشانشان باشند.
آنان حزب خدا هستند، آگاه باشيد كه تنها حزب خدا پيروز و رستگارند.
✅ يك دل، دو دوستى بر نمى دارد. دوستى خداوند با دوستى دشمنان دين خدا قابل جمع نيست.
✨ حزب اللهی حقیقی با دشمن خدا دوست نمی شود.
🍁 به امام صادق عليه السلام گفتند: فلانى به شما محبت مى ورزد ولى نسبت به برائت از دشمنان شما ضعيف عمل مى كند. حضرت فرمودند: دروغ مى گويد كسى كه ادّعاى محبت ما را دارد و از دشمن ما دورى نجسته است.
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#همسرانه
🍁 با شوهرت مثل یک کتاب رفتار کن. فصلهای خستهکننده آن را اصلاً نخوان!
🍁 اگر از همسرت درخواست یا خواهشی داری، حتماً به زبان بیاور، او که علم غیب ندارد.
🍁 از دیگران در خلوت، انتقاد و در حضور جمع، تعریف و تمجید کن.
🍁 ابراز شادمانی را یاد بگیر، حتی اگر قلباً شاد نباشی.
🍁 كوتاه آمدن از يك گفتوگوي رنجآور، معنايش کمآوردن نيست!
🍁 هميشه طوري رانندگي كن كه دوست داري فرزندانت در آينده آنگونه رانندگي كنند.
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#مشق_عشق
⚘
ای ماه به توصیف تو درمانده زبان است
چشمم به تو افتاده و خشکیده دهان است!
😍👸😍
تا آمدم از طعم تو بیتی بسرایم
فریاد برآمد که مسلمان رمضان است!
😲
👤ابراهیم زمانی
❤
😉
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#دلنوشته_رمضان
🌸 سحر نهم ...
✍دلبر که تو باشی؛
جرات بیراهه رفتن،چقدر آسان است.
آنقدر مهربان و دلواپس،به انتظار برگشتنم
می نشینی،که گویی جز من،بنده دیگری نداری.
🕊مهربانیـ💞ـت،چنان مرا فراگرفته است،
که دیگر،از زنگارِ بی انتهای دلم، نمی ترسم.
تـــو؛همان "جابر العظم الکثیری"،که تمام
شکستگی های روح مرا،به ناز یک اشاره ات،
جبران می کنی!
🕊مهمانی ات،سر و روی سپید،می خواهد.
و مــن ... سیه چرده ترین،مهمان،
خوان ضیافت توام!
🕊اما ...؛با همه سیه دلی ام،
پشتم چنان به آغوش مهربان تو گــرم است که،
از خودم،نمی هراسم.
🕊یقین دارم،که یک نگاه تو،
عالمی را زیر و رو می کند ...
چه رسد به روح کوچک و فقیر من!
🕊نهمین بزم مستانه مان هم رسید؛
دلبرم و من چنان،از برق چشمانت،
به رقص آمده ام،که برای ادراک دوباره لذتش،
هزار تشنگی دیگر را،به جان می خرم.
🕊حجله گاه عاشقی ام را گسترده ام؛
سجـــاده ام،منتظر قدوم توست،
قنوت می گیرم،در نهمین ملاقات
شاه و گدا ... به امید جرعه ای دیگر.
پیمانه ام را،بالا آورده ام ...
کمی ع ش ق ... برایم می ریزی،خدا ؟
#ماه_مبارک_رمضان
🌸همراهی تون در هشت بهشت باعث افتخاره🌸
👇
💖
https://eitaa.com/eightparadise
1_939730025.mp3
4.11M
🍃🌷
﷽
#جزءخوانی_قرآن_کریم
⏯ #تحدیر (تندخوانی)
#جزء_نهم قرآن کریم
🔊 قاری معتز آقایی
🕐 زمان: ۳۴ دقیقه
🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني...
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#دعای_روز_دوشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُشْهِدْ أَحَداً حِينَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ، وَ لا اتَّخَذَ مُعِيناً حِينَ بَرَأَ النَّسَمَاتِ، لَمْ يُشَارَكْ فِي الْإِلَهِيَّةِ، وَ لَمْ يُظَاهَرْ فِي الْوَحْدَانِيَّةِ، كَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ غَايَةِ صِفَتِهِ، وَ الْعُقُولُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَ تَوَاضَعَتِ الْجَبَابِرَةُ لِهَيْبَتِهِ، وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْيَتِهِ، وَ انْقَادَ كُلُّ عَظِيمٍ لِعَظَمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ مُتَوَاتِراً مُتَّسِقاً، وَ مُتَوَالِياً مُسْتَوْسِقاً [مُسْتَوْثِقا] ، وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى رَسُولِهِ أَبَداً، وَ سَلامُهُ دَائِماً سَرْمَداً، اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ يَوْمِي هَذَا صَلاحاً، وَ أَوْسَطَهُ فَلاحاً، وَ آخِرَهُ نَجَاحاً،وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ، وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ، وَ آخِرُهُ وَجَعٌ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ، وَ كُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ، وَ كُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ، وَ أَسْأَلُكَ فِي مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِي، فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ، فِي نَفْسِهِ، أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ، أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا، أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًى، أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ، غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً، وَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً، فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ،فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ، وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ، وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا [بِمَ ] شِئْتَ، وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً، إِنَّهُ لا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ، وَ لا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، اللَّهُمَّ أَوْلِنِي فِي كُلِّ يَوْمِ إِثْنَيْنِ نِعْمَتَيْنِ مِنْكَ ثِنْتَيْنِ سَعَادَةً فِي أَوَّلِهِ بِطَاعَتِكَ، وَ نِعْمَةً فِي آخِرِهِ بِمَغْفِرَتِكَ، يَا مَنْ هُوَ الْإِلَهُ، وَ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ سِوَاهُ.
برحمتک یا ارحم الراحمین
📿💠ترجمه💠📿
بنام خدایی كه رحمتش بسيار و مهرباني اش هميشگي است
ستايش خداي را كه هنگام آفرينش آسمان ها و زمين احدي را گواه نساخت، و به گاه ايجاد جانداران ياوري نگرفت، در پرستش انبازي ندارد، و در يكتايي اش پشتيباني نخواهد، زبان ها از بيان حقيقت وصفش درمانده، و خردها از ژرفاي معرفتش وامانده، و گردنكشان در برابر عظمتش فروتن، و چهره ها از بيم او متواضع گشته، و هر بزرگي در برابر بزرگيش تسليم گشته است، ستايش پياپي و پيوسته و دنباله دار و پايدار تنها توراست، و رحمت هميشگي و درود جاودان و بي پايان او بر رسولش باد، بار خدايا! ابتداي امروزم را خير و صلاح، و ميانه امروزم را رستگاري و پايانش را كاميابي قرار ده.
و به تو پناه مي آورم از روزي كه آغازش شيون، و ميانش بي تابي، و پايانش دردمندي است، خدايا! از تو آمرزش مي طلبم براي هر نذري كه كردم، و هر وعده اي كه دادم، و هر پيماني كه بستم سپس به آن وفا نكردم، و اداي حقوق بندگانت را كه بر عهده دارم از تو درخواست مي كنم، پس هر بنده اي از بندگانت و هر كنيزي از كنيزانت كه او را نزد من حقي پايمال شده باشد كه در آن به جان يا آبرو يا مال، يا خانواده اش يا فرزندش ستم روا داشته ام، #يا_غيبتي_از_او_كرده_ام، يا بر اثر ميل خود يا خواهش دل يا تكبّر يا غضب يا خودنمايي يا تعصّب بر او باري نهاده ام، اين بنده يا كنيزت غايب باشد يا حاضر، زنده باشد يا مرده، و دستم كوتاه شده و وسعم نمي رسد از پرداخت آن حق يا طلب حلاليت از او،
از تو مي خواهم اي كسي كه رفع نيازها در اختيار اوست، و آن حاجات در مقابل مشيت او اجابت پذير و به جانب اراده اش شتابانند؛ كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستي، و آن بنده را كه بر او ستمي كردم هرگونه كه خواهي از من راضي گرداني، و از جانب خود مرا رحمت عطا نمايي، چه آمرزيدن از تو نكاهد، و بخشيدن به تو زيان نرساند، اي مهربان ترين مهربانان، خدايا! در هر #دوشنبه از سوي خويش دو نعمت بر من عطا كن، #خوشبختي_بندگي_ات را در آغازش، و #نعمت_آمرزشت را در پايانش، اي آن كه تنها او شايسته پرستش است و جز او كسي گناهان را نيامرزد.
الهی آمین 🤲
🆔
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🌼🌸🌼
🌸🌼
🌼
🍃🌷
﷽
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_شصت_و_هفتم
از صبح تا الان در خونه نشسته بود.حوصله اش سر رفته بود امروز دانشگاه داشت اما با وضعیت صورتش و دستش ،نرفتن را ترجیح داد. از صبح اینقدر کنار مهال خانم نشسته بود و غر زده بود که مهال خانم کلافه شد و به خانه
خواهرش رفت .
مهیا بی هدف در اتاقش قدم می زد .
با بلند شدن صدای آیفون ذوق زده به طرف آیفون دوید بین راه پایش با قالی گیر کرد و افتاد.
ــــ آخ مامان پامم شکست
آرام از جایش بلند شد
ـــ کیه
ــــ مریمم
ـــ ای بمیری مری بیا بالا
مریم در حالی که غر می زد از پله ها بالا آمد. مهیا در را باز کرد و روی مبل نشست
ــــ چند بار گفتم بهم نگو مری
ـــ باشه بابا از خدات هم باشه
مریم وارد خانه شد
ـــ سلام
ـــ علیک السلام
مریم کوله مهیا رو به سمتش پرت کرد
ــــ بگیر این هم کوله ات دستت شکسته چرا برام بلند نمیشی؟
ـــ کوفت ،یه نگاه به پام بنداز.
مهیا نگاهی به پای قرمز شده مهیا انداخت
ــــ وا پات چرا قرمزه
ـــ اومدم آیفونو جواب بدم پام گیر کرد به قالی افتادم
مریم زد زیر خنده
ــــ رو آب بخندی چته
ــــ تو فک نکنم تا آخر این هفته سالم بمونی.
ـــ اگه به شما باشه آره دختر عمت این بلا رو سرم آورد تو هم اینو😄
پایش را بالا آورد و نشان مریم داد
ـــ این بالا رو سرم آوردی دیگه ببینیم بقیه چی از دستشون برمیاد.
ــــ خوبت می کنیم
ـــ جم کن ، راستی مهیا پوسترم ؟؟
ــــ سارا گفت گذاشته تو کوله ات
مهیا زود کیف را باز کرد با دیدن عکس نفس عمیقی کشید
ــــ پاشو اینو بزن برام تو اتاقم
ــــ عکس چیو
ــــ عکس شهید همتو دیگه
مریم با تعجب به مهیا نگاه کرد
ـــ چیه چرا اینجوری نگاه میکنی شهید همت که فقط برا شما نیست که
مریم لبخندی زد☺️
ــــ چشم پاشو
به طرف اتاق رفتند .
مهیا با یادآوری چیزی بلند جیغ زد
مریم با نگرانی به سمتش برگشت
ــــ چی شده
ــــ نامرد چرا برام آبمیوه نیوردی مگه من مریض نیستم
مریم محکم بر سرش کوبید
ــــ زهرم ترکید دختر گفتم حالا چی شده. اتفاقا مامانم برات یه چندتا چیز درست کرد گذاشتمشون تو آشپزخونه.
ــــ عشقم شهین جون همین کاراش عاشقم کرد.
ــــ کمتر حرف بزن اینو کجا بزنم اینجا که همش عکسه .
مهیا به دیوار روبه رو نگاهی انداخت پر از پوستر بازیگر و خواننده بود. مهیا نگاهی انداخت و به یکی اشاره کرد:
ــــ اینو بکن
مریم عکس را کند
و عکس شهید همت را زد
ـــ مرسی مری جونم.
مریم چسب را به سمتش پرت کرد
مریم کنارش روی تخت نشست
سرش را پایین انداخت
ــــ مهیا فردا خواستگاریمه
مهیا با تعجب سر پا ایستاد
ــــ چی گفتی تو
مریم دستش را کشید
ــــ بشین .فردا شب خواستگاریمه می خوام تو هم باشی
ــــ باکی؟
مریم سرش را پایین انداخت
ـــ حاج آقا مرادی .
مهیا با صدای بلند گفت
ــــ محسن
مریم اخم ریزی کرد
ـــ من که خواستگارمه نمیگم محسن بعد تو میگی
ـــ جم کن برا من غیرتی میشه
واااااای باورم نمیشه من میدونستم. اصلا از نگاهاتون معلوم بود. نامرد چرا زودتر بهم نگفتی .
ــــ تو شلمچه در موردش باهام صحبت کرد دیگه نشد بهت بگم تا حالا حتی سارا و نرجس خبر ندارن
ــــ وای حالا من چی بپوشم؟😄
مریم خنده ای کرد 😄
ـــ من برم دیگه کلی کار دارم
ـــ باشه عروس خانم برو
ــــ نمی خواد بلند شی خودم میرم
ــــ میام بابا دو قدمه
بعد بدرقه کردن مریم به طرف آشپزخونه رفت و پلاستیکی که شهین خانم فرستاد را برداشت و به اتاقش رفت .چند نوع مربا و ترشی بود .
دهنش آب افتاده بود نگاهی به عکس شهید همت انداخت.
عکس شهید همت بین کلی عکس بازیگر و خواننده خارجی و ایرانی بود احساس می کرد که اصلا این پوستر ها به هم نمیاد متفکر به دیوار نگاه کرد تصمیمش را گرفت بلند شد و همه ی عکس ها را از روی دیوار برداشت.
کیفش را باز کرد چفیه ای که شهاب به او داده بود را برداشت و کنار عکس شهید همت به سبک قشنگی گذاشت. به کارش نگاهی انداخت و لبخند زیبایی زد☺️
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #فاطمه_امیری
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
👇
🆔 @eightparadise
🌼
🌸🌼
🌼🌸🌼
🌼🌸🌼
🌸🌼
🌼
🍃🌷
﷽
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_شصت_و_هشتم
روی تخت نشسته بود و به چادر آویزانش خیره مانده بود. نمی دانست چادر را سرش کند یا نه؟!
دوست داشت، چون خواستگاری مریم هست و خانواده ها هم مذهبی هستند؛ به احترامشان چادر سرش کند. اما از کنایه های بقیه خوشش نمی آمد.
ــــ مهیا بابا! پس کی میری؟ دیرت شد!
ــــ رفتم...
تصمیم اش را گرفت .روسری سبزش را لبنانی بست... و چادر را سرش کرد!
به خودش در آینه نگاه کرد؛ اگر دست شکسته اش نبود؛ همه چیز عالی بود.
کیفش را برداشت و از اتاق خارج شد.
ـــ من رفتم!
مهال خانم صلواتی فرستاد.
ـــ وای احمد آقا! ببین دخترم چه ناز شده...!
مهیا کفش هایش را پایش کرد.
ـــ نه دیگه مهال خانم... دارید شرمندمون میکنید.
ـــ خداحافظ!
ــــ مهیا مادر! این پوستراتو بزارم انباری؟!
ـــ آره...
به طرف در رفت. اما همان قدم های رفته را برگشت.
ـــ اگه زحمتی نیست بندازشون دور... نمیخوامشون!
سریع از پله ها پایین آمد. در را باز کرد و مسافت کوتاه بین خانه خودشان و مریم را طی کرد...
آیفون را زد.
ــــ کیه؟!
ـــ شهین جونم درو باز کن!
ـــ بیاتو شیطون!
در با صدای تیکی؛ باز شد.
مهیا وارد خانه شد. دوباره همان حیاط دوست داشتنی...
دستش را در حوض برد.
ــــ بیا تو دخترم! خودتو خیس نکن سرما می خوری.
ــــ سلام! محمد آقا خوبید؟!
ـــ سلام دخترم! شکر خدا خوبیم. چه چادر بهت میاد.
مهیا لبخند شرمگینی زد.
ـــ خیلی ممنون!شهین جون کجاند؟!
ـــ اینجام بیا تو...
باهم وارد شدند.
با شهین خانم روبوسی کرد. برای سوسن خانم و همسرش حاج حمید فقط سری تکان داد و به نرجس حتی نگاهی ننداخت...
ـــ مهیا عزیزم!مریم و سارا بالااند...
ـــ باشه پس من هم میرم پیششون...
از پله ها بالا رفت. سارا کنار در بود.
ــــ سلام سارا!
سارا به سمت مهیا برگشت و او را در آغوش گرفت.
ـــ خوبی؟!تو که مارو کشتی دختر!
ــــ اصلا از قیافت معلومه چقدر نگرانی!
ـــ ارزش نداری اصلا.
در اتاق مریم باز شد و شهاب از در بیرون آمد. دختر ها از هم جدا شدند...
مهیا نمی دانست چرا اینقدر استرس گرفته بود. سرش را پایین انداخت.
ــــ سلام مهیا خانم! خوب هستید؟!
ــــ سلام!خوبم ممنون!
شهاب حرف دیگه ای نزد. شهین خانم از پله ها بالا آمد. با دیدن بچه ها روبه مهیا گفت:
ــــ چرا سرپایی عزیزم! بفرما برات شربت آوردم بخوری...
ــــ با همینکارات عاشقم کردی...کمتر برا من دلبری کن!
شهاب دستش را جلوی دهنش گذاشت، تا صدای خنده اش بلند نشود و از پله ها پایین رفت.
سارا و شهین خانم شروع به خندیدن کردند.😄
ــــ آخ نگاه! چطور قشنگ میخنده!
شهین خانوم بوسه ای روی گونه ی مهیا کاشت.
ــــ قربونت برم!
مهیا در را زد و وارد اتاق شد.
ــــ به به! عروس خانم...
با مریم روبوسی کرد و روی صندلی میز آرایشی نشست.
مریم سر پا ایستاد.
ــــ به نظرتون لباسام مناسبه؟!
مهیا به لباس های یاسی رنگ و چادر نباتی مریم نگاهی انداخت.
سارا گفت:
ـــ عالی شدی!
مهیا چشمکی زد و شروع کرد زدن روی میز...
ـــ عروس چقدر قشنگه!
سارا هم آرام همراهی کرد.
ــــ ان شاء الله مبارکش باد!
ــــ ماشاء الله به چشماش!!
ـــ ماشاء الله!!
مریم، با لبخند شرمگینی به دخترها نگاه می کرد.
با صدای در ساکت شدند.
صدای شهاب بود.
ـــ مریم جان صداتون یکم بلنده. کم کم بیاید پایین رسیدند.
سارا هول کرد:
ـــ وای خاک به سرم... حالا کی ما رو از دست حاج حمید و زنش خلاص میکنه!
دختره ها، همراه مریم پایین رفتند.
محسن با خانواده اش رسیده بودند.
مریم کنار مادرش ایستاد.
سارا و مهیا هم کنار پله ها پشت سر شهاب ایستادند...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #فاطمه_امیری
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
👇
🆔 @eightparadise
🌼
🌸🌼
🌼🌸🌼
🍃🌷
﷽
#چکامه
اگر چه هر سحرم کل یوم عاشوراست
همیشه روز نهم، روز شاه تاسوعاست
ببین برای تو یک شهر حاجت آوردم
ببین که ذکر همه شهر حضرت سقاست
#یاابالفضل....
#یا_کاشف_الکرب عن وجه الحسین (ع)
اکشف کربی بحق اخیک الحسین (ع)
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#زمزم_احکام
ادامه ی مسائل #روزه
☝️سؤال: هنگامی كه روزه میگیرم به شدّت بدنم سست میشود و نمیتوانم درس بخوانم، وظیفهام چیست؟
✍جواب: ضعف و سستی تقریبا لازمه روزه است و نمیتوانید بخاطر آن روزه را بخورید. میتوانید سحر از غذای مقوی استفاده كنید. (١١)
☝️سؤال: دختری كه به حدّ بلوغ رسیده است و به واسطه ضعف بنیه نمیتواند در ماه رمضان روزه بگیرد و بعد از ماه رمضان هم نمیتواند تا سال دیگر قضا كند، حكمش چیست؟
✍جواب: قضای روزهها بر عهده او هست. هر وقت توانست بگیرد و برای تأخیر هر روزه تا رمضان بعد باید یك مدّ طعام كه تقریبا ده سیر (٧۵٠ گرم) است به فقیر بدهد، مگر آنكه در تأخیر معذور باشد. (١۲)
6⃣ انسان نمیتواند برای ضعف روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است كه معمولاً نمیشود آن را تحمل كرد، خوردن روزه اشكال ندارد. (١٣)
☝️سؤال: آیا خوردن قرص فشار خون در حال روزه جایز است یا خیر؟
✍جواب: اگر خوردن آن در ماه رمضان برای درمان فشار خون ضروری باشد اشكال ندارد، ولی با خوردن آن روزه باطل میشود. (١۴)
☝️سؤال: داروهای مخصوصی برای معالجه بعضی از بیماریهای زنان وجود دارد (شیافهای روغنی) كه در داخل بدن گذاشته میشود. آیا استفاده از آن موجب بطلان روزه میشود؟
✍جواب: استفاده از آن داروها به روزه ضرر نمیرساند. (١۵)
☝️سؤال: آیا تزریق خون به بدن روزه دار موجب ابطال روزه میشود؟
✍جواب: احتیاط در اتمام آن روزه و قضای آن است. (١۶)
☝️سؤال: آیا شستشوی معده از طریق سوند معده، باعث ابطال روزه بیمار میشود؟
✍جواب: جایز نیست، مگر در حال ضرورت و در این صورت باید روزه را قضا كند. (١٧)
☝️سؤال: شخصی میداند كه اگر سحر غذا نخورد، روزه گرفتن برای او ضرر دارد. اگر سهوا سحر بیدار نشد و سحری نخورد، آیا گرفتن روزه بر او واجب است؟
✍جواب: گرفتن روزه واجب است، ولی در اثناء روزه اگر خوف مرض پیش آمد و یا آنكه ادامه روزه حرجی شد، افطار بنماید. (١٨)
📝 پاورقی
١١. همان، ص١٣٩.
١٢. استفتائات امام، ج١، ص٣٣٣، س٨٨.
١٣. توضیح المسائل مراجع، ج١، ص٩٣٠، م١۵٨٣.
١۴. اجوبة الاستفتائات، آیة اللّه خامنهای، ص١۶٠، س٧۶٨.
١۵. همان، ص١۶٠، س٧۶۶.
١۶. استفتائات، آیة الله مكارم، ج٢، ص١۴٨، س۴٢۴.
١٧. استفتائات، آیة الله مكارم، ج٢، ص١۴٨، س۴٢٣.
١٨. استفتائات امام، ج١، ص٣٢٠، س ۵۰ .
#احکام_روزه
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#دوشنبه_های_امام_حسنی
السلام علیک یا ابا محمد
یا حسن ابن علی
ایها المجتبی
یابن رسول الله
یا حجه الله علی خلقه
یا سیدنا و مولانا
انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا
بک الی الله
و قدمناک بین یدی حاجاتنا
#یا_وجیها_عندالله_اشفع_لنا_عندالله
❣💗💚❣💕❣💚💕
مقدس است دوشنبه برای این نوکر
دوشنبه ها به لَبَم ذکر یا حَسَن دارم.......
👇❤👇
👇❤
لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
شيخ اجل #سعدي در بوستان حكايتی جالب در باب روزه دارد،
او مي گوید:
👈روزه آن نيست كه غذا را از خود باز گيري تا باز خودت بخوري، بلكه هدف آن است كه از خود باز گيري تا ديگران بخورند و اصلا به همين دليل است كه براي قضاي روزه بايد به فقرا غذا داد!
خورنده كه خيرش برآيد ز دست
به از صائم الدهر دنيا پرست
مسلم كسي را بود روزه داشت
كه درمندهاي را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم كه سعيي بري
ز خود بازگيري و هم خود خوري
📚 بوستان سعدی
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#شبی_با_امیر_بیان
خطبه ی بیست و چهارم
🌸 برانگیختن مردم به پیكار
ضرورت آمادگی برای جهاد
سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان كه در گمراهی و فساد غوطه ورند، یك لحظه مدارا و سستی نمی كنم. پس ای بندگان خدا! از خدا بترسید، و از خدا، به سوی خدا فرار كنید، و از راهی كه برای شما گشوده بروید، و وظائف و مقرراتی كه برای شما تعیین كرده بپا دارید، اگر چنین باشید، علی (ع) ضامن پیروزی شما در آینده می باشد گرچه هم اكنون به دست نیاورید.
📚 نهج البلاغه #خطبه_بیست_و_چهارم
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
🌷 👉 @eightparadise
🍃🌷
﷽
💡
#چراغ_راه
✅کنترل زبان و خشم،
اولین شرط رسیدن به درجات معنوی
✍ آیت الله فاطمی نیا:
تا خودت پاکیزه نباشی، پاکیزه بهت نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد، این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم.
حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟ با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی. ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم، پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟ وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. یا حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم.
آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: پرخاش برکات زندگی را می برد. کسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: ایها الکلب، یا ایها الکلب ابن کلب (ای سگ، یا ای سگ فرزند سگ) فلان مسأله علمی چه طور است؟
💥خواجه نصیر هم در جواب نوشته بود كه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام! نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم حداقل می نوشتیم خودتی! پس باید اول باطنمان پاکیزه شود تا رشد کنیم..
👇
💖
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#دلنوشته_رمضان
🌸 سحر دهم ...
✍این بار،تو قلم را در دستان من،بچرخان ...
ناتوان ترین سرانگشتان،همان هايي اند که
بی اذن تو می نگارند و بی نام تو،
تکرار می شوند!
دستان خالی من کجا،
و تکرار مکرر نام تو،کجا!
🕊دلبر رعناقد من؛
نیمه شب،بدون تو،یعنی سکــوت ...
نیمه شب،بدون تو،یعنی هیــــچ ...
نیمه شب،بدون تو،یعنی تمـــام ...
من ...هر سحـــر،با تـــو"آغاز"می شوم.
🕊قلم را در دستان من بچرخان،
همان قدر که ده سحر است،
کام سرانگشتان مرا،
به لذت عاشقی ات،
سیراب کرده ای!
🕊قلم را در دستان من بچرخان.
تا طعم دهمین بوسه های عاشق کش تو را نیز،
برای همه کاغذهای زمین،ملموس کند.
🕊می دانی دلبرم ...؟
سجاده ام،بال در می آورد،
وقتی که سحرهای رمضان،
عطر تو،در خانه مان،می پیچد!
آنقدر که حتی قلمم،جان می گيرد،
و نجواهای بی جان مرا،به گوش تو می رساند!
🕊سجاده ام،بال در می آورد،
وقتی تو،سفرهدار ضیافتش هستی ...
چرا که هیـچ نقطه کوچکی را،
از ادراک این ضیافت خالی نمی گذاری ...
👈قلم را در دستان من بچرخان ...
میخواهم؛تو را با قلمم فریاد کنم!
یا اللــهُ ... یا اللــهُ ... یا اللــهُ ...
#ماه_مبارک_رمضان
👇
💖 @eightparadise
1_939730557.mp3
3.65M
🍃🌷
﷽
#جزءخوانی_قرآن_کریم
⏯ #تحدیر (تندخوانی)
#جزء_دهم قرآن کریم
🔊 قاری معتز آقایی
🕐 زمان: ۳٠ دقیقه
🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني...
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#مناسبتی
#وفات_حضرت_خدیجه_(س)
وصیت حضرت خدیجه (س): 💔
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد.
چون بیماری خدیجه شدت یافت،به پیامبر عرض کرد:
یا رسول الله! چند #وصیت دارم:
1⃣- من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.
پیامبر (ص) فرمود:
هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی.
عرض کرد:
2⃣- یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این #دختر باشید؛
و به #فاطمه_زهرا (س) اشاره کرد.
- چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان #قریش به او آزار برساند.
مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد.😞
اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم.
آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند.
3⃣ سپس فاطمه را فراخواند و به ایشان فرمود:
نور چشمم! ❤️
به پدرت رسول الله بگو:
مادرم می گوید:
من از «قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.😞
فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد.
ایشان بسیار خوشحال شدند.
هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبر اکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت.
که جبرئیل در حالیکه کفن از #بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد:
- یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید:
❤️- ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.
#وفات حضرت خدیجه (س): 😔
حضرت خدیجه (س) در سن ۶۵ سالگی در ماه رمضان سال ۱۰ بعثت در خارج از #شعب_ابی_طالب جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که #جبرئیل از طرف خداوند برای خدیجه آورده بود، کفن کرد.
رسول خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید.
آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون » واقع است...
وفات امّ المؤمنین، #حضرت_خدیجه(س) تسلیت باد.🏴
🏴 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج 🏴
🌸بــفـرمــائــیـد هـــشـــتــ بــهــشـــتــ🌸
👇
💖
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#زبان_انگلیسی
توانا(به انجام کاری)-قادر:able
درباره ی:about
بالای،فوق:above
پذیرفتن:accept
تصادف:accident
همراهی کردن:accompany
حرکت:action
بازیگر:actor
در حقیقت:actually
اضافه کردن، به اضافه:add
آدرس:address
صفت:adjective
عبارت قیدی:adverb
تبلیغات:advertisement
ترسیدن،متاسف:afraid
آفریقا:Africa
بعد از:after
بعد از ظهر:afternoon
پس از آن، بعداز آن:afterwards
دوباره:again
مقابل، متضاد:against
موافق بودن:agree
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#همسرانه
احترام به شخصیت پیامبر صلی الله علیه وآله
#حضرت_خدیجه (س) به رغم اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژه ای که داشت، در برخورد با رسول اکرم (ص) همواره حرمت او را پاس می داشت و کوچکترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری دهد از خود بروز نمی داد. جلوه ای عالی از این رفتار را می توان در ماجرای عروسی آن دو سراغ گرفت. آن گاه که مراسم عقد و جشن پایان یافته بود و پیامبر می خواست به خانه عمویش ابوطالب برگردد، ملکه بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، این گونه او را مخاطب قرار می دهد: «الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک;
به خانه خودتان وارد شوید، خانه من خانه شماست و من کنیز شما هستم.» و البته این همه احترام و پاسداشت به خاطر عقیده و ایمان او به توحید بود و بس.
💞
🌸همراهی تون در هشت بهشت باعث افتخاره🌸
👇
💖
https://eitaa.com/eightparadise