🍃🌷
﷽
#دلنوشته_رمضان
🌸 سحر بیست و دوم ...
✍ آخرین #شب_قدر ، شب تائید عاشقی مان رسید؛
دلبرم،
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین،
روي ماهت را شناخته ام،و راه نور را یافته ام.
🕊دلبر دردانه من
👆چندین سحر است،که آغوش گشوده ای به
روی من،تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی.
🕊اما اله بی همتای من؛
درد من،با یکی دو سحر،دوا نمی شود ...
من،گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو،
در زمین است.
🕊من بدون او،
راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام.
🕊چاره ای نمی کنی؟
یک اذنِ بيگاه تو،
تمام آوارگی هزار ساله او را،
و تمام درد غریبِ سینه مرا،
به یکباره درمان می کند.
🕊سومین سحر قدر ضیافتت،
پُر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم،
که سالهاست همه اهل زمین را،
به حیرت وا داشته است.
🕊مـــرا،
به لمس نگاهش،
اجابت کن ... خدا
#ماه_مبارک_رمضان
👇
💖 https://eitaa.com/eightparadise
1_977564781.mp3
13.12M
🍃🌷
﷽
#جزءخوانی_قرآن_کریم
#جزء_بیست_و_دوم قرآن کریم
🔊 قاری استاد #پرهیزگار
🕐 زمان: ۵۴ دقیقه
🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني...
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
✍یکشنبه را دوست دارم...
روز زیارت دوست داشتنی ترین همسران
#حضرت_آقای_عشق
#امام_علی علیه السلام
#حضرت_بانوی_عشق
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#زیارت_روز_یکشنبه
💞روز یکشنبه به نام حضرت علی و حضرت زهرا علیهم السلام است.
✨در زیارت حضرت علی علیه السلام بگوئیم
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ، الْمُونِقَةِ [الْمُونِعَةِ] بِالْإِمَامَةِ، وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ، وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ، يَا مَوْلايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ، وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ، فَأَضِفْنِي يَا مَوْلايَ وَ أَجِرْنِي، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ، وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ، وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ [عَلَيْكُمْ ] أَجْمَعِينَ.
💠📿💠📿💠📿💠📿💠📿💠
سلام بر شجره نبوت، و درخت تنومند هاشمي، درخت تابان و بارور به بركت نبوّت، و خرّم و سرسبز به حرمت امامت، و بر دو آرميده در كنارت آدم و نوح (درود بر آن ها باد) ، سلام بر تو و بر اهل بيت پاك و پاكيزه ات، سلام بر تو و بر فرشتگان حلقه زننده بر دورت و گرد آمده بر قبرت، اي مولاي من اي امير مؤمنان، امروز روز يكشنبه و روز تو و به نام توست، و من در اين روز ميهمان و پناهنده به توأم، اي مولاي من از من پذيرايي كن و مرا پناه ده، چه همانا تو كريمي و مهمان نوازي را دوست مي داري، و از سوي خدا مأمور به پناه دادني، پس برآور خواهشي را كه براي آن در اين روز بسوي تو ميل نمودم و آن را از تو اميد دارم، به حق مقام والاي خود و جايگاه بلند اهل بيتت نزد خدا، و مقام خدا نزد شما، و بحق پسر عمويت رسول خدا كه خدا بر او و خاندانش همه و همه درود و سلام فرستد.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
✨و در زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها بگوئیم
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ، فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلا أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا، لِتُسَرَّ نَفْسِي، فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ [طَاهِرٌ] بِوِلايَتِكِ وَ وِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
💠📿💠📿💠📿💠📿💠📿💠
سلام بر تو اي آزموده شده، آن كه تو را آفريد آزمودت، پس تو را به آنچه آزمود شكيبا يافت، من از صميم قلب به تو ايمان دارم، و بر آنچه پدر بزرگوارت و جانشينش (درود خدا بر آن دو باد) آوردند بردبارم، و از تو مي خواهم از آنجا كه مؤمن به تو هستم مرا به گروندگان آن دو ملحق سازي تا دلشاد گردم، پس گواه باش كه همانا من تنها به ولايت تو و ولايت اهل بيتت (كه درود خدا بر همه آنان باد) پاك گشته و دلگرمم.
✅ زیارت قبول
لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#چکامه
راحت بخواب کوفه! که از بین نخل ها
دیگر صدای ناله ی حیدر نمی رسد 😭
#شهادت_امام_علی (ع)
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#دانستنیها
❌قبل از اينكه موبايل تان را بفروشيد كد ذيل را در موبايل درج نماييد:
*2767*3855#
🔹اين كد تمامی داده ها و معلومات موجود در گوشی شما را پاک خواهد نمود. زيرا برنامه هایی وجود دارند كه قادرند تصاوير و كليپ های باقيمانده موجود در گوشی شما را بازيابی كرده و در دسترس افراد سود جو و فرصت طلب قرار دهند!
🔸اين پيام را منتشر كنيد چه بسا با اين كارتان باعث جلوگيری افشای راز و عکس های شخصی و محرمانه مردم شويد و از کلاهبرداری یک عده فرصت طلب جلوگیری کنید..👌
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#حجاب_و_عفاف
🎀حجاب یعنی:
👈زرهی در برابر
چشم های مریض.
🌼حجاب یعنی:
👈تمام زیبایی زن
برای یک نفر
🌷حجاب یعنی:
👈من انتخاب میکنم
که تو چی ببینی
🌺حجاب یعنی:
👈نشان دادن
شخصیت خویش
🌻حجاب یعنی:
👈عزت،شوکت،پاکدامنی
افتخار،شجاعت،قدرت
🌸حجاب یعنی:
👈فخر،زینت،پاکی قلب
مرواردی درون صدف
🌴حجاب یعنی:
👈بندگی خداوند
خشنودی الله
👌حجاب یعنی سپری محکم
🔥در برابر چشم های نامحرم و آتش جهنم
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
🌸
👇
@eightparadise
🍃🌷
﷽
#همسرانه
🚨اگر در خانه دعوائی اتفاق افتاد:
🍃اگر شما مقصر بودید ، از اشتباه خود عذر خواهی کنید.
🍃اگر در اصل دعوا شما مقصر نبودید ، ولی در حاشیه دعوا کار اشتباهی انجام دادید، به خاطر آن کار اشتباه عذر خواهی کنید. مثلا بگویید : ببخشید که امروز حرف های زشتی بهتون زدم ، پوزش میخام.
🍃اگر شما مقصر نبودید، نیاز نیست که شما عذر خواهی کنید و خودتان را خرد کنید. بلکه #بدون عذر خواهی ، به قهر کردن خاتمه دهید. مثلا صدایش بزنید که کاری انجام دهد، یا سر سفره بیاید.
🍃🌸قهر کردن طولانی مدت ممنوع
حداکثر تا موقع خواب اجازه قهر کردن دارید.
🍃جدا کردن رخت خواب به خاطر قهر و دعوا ممنوع است
جدا کردن رخت خواب می تواند مقدمه بسیاری از مشکلات باشد.
برخی زوجین می توانند از قبل قرار هایی برای کنترل دعوا داشته باشند:
🍃مثلا قرار بگذارند که روزهای زوج آقا پیش قدم آشتی باشد و روز های فرد خانم. البته اگه سو استفاده نشه!
🍃باهم قرار بگذارید که اگر خدایی نکرده هر کدامشان عصبی بود، طرف مقابل او را درک کرده و عصبی ترش نکند تا اینکه سر فرصت مناسب و با آرامش گفتگو کنید.
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
🌸
👇
@eightparadise
🍃🌷
﷽
#شگفتی_های_راز_آفرینش
قسمت اول
🌐گفتگوی مفضل و ابن ابی العوجاء
محمد بن سنان از #مفضل_بن_عمر نقل مى كند:
پايان روز بود. در *روضه *، ميان قبر و منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بودم و درباره شرافت و فضيلتهاى خدادادى و برترى جايگاه رفيعش كه جمهور امت نسبت به آنها آگاه نبودند، مى انديشيدم .
در اين حال بودم كه ناگاه «ابن ابى العوجاء» وارد شد و در جايى نشست كه مى توانستم سخنش را بشنوم . آنگاه يكى از يارانش نزد او رسيد و نشست . ابن ابى العوجاء لب به سخن گشود و گفت : بى شك ، صاحب اين قبر در تمام حالاتش به منتها درجه كمال ، شرافت و عظمت رسيده بود.
همراه او گفت : " او فيلسوفى بود كه دعوى مرتبه اى بس عظيم و منزلتى بس بزرگ داشت و بر اين ادعاى خود معجزاتى آورد كه عقلها را مغلوب و فهمها را ناتوان و سرگشته نمود. خرد پيشگان براى درك حقيقت آنها در درياى خروشان انديشه فرو رفتند و سرگشته و ناكام و تهيدست باز آمدند.
آنگاه كه انديشمندان و فصيحان و خطيبان دعوتش را به جان پذيرفتند، مردم ديگر، گروه گروه به دينش درآمدند. بام او با نام خداى جل و علا قرين گشت و روزانه پنج بار در اذان و اقامه اين فرياد از ماءذنه عبادتگاهها و هر جايى كه دعوت و حجت الهى او بدانجا راه يافته بود در دشت و صحرا و كوه و دريا به هوا خاست ... تا هر ساعت يادش تازه ماند و رسالتش به خموشى نگرايد."
ابن ابى العوجاء گفت : «سخن از محمد صلى الله عليه و آله را بگذار و بگذر كه عقل من درباره او سرگشته و انديشه ام در كار او گمراه و بسته است . درباره راز و ريشه كار او سخن بگو كه مردم بدان سبب آن را مى پويند.»
آنگاه بگونه اى به آغاز پديد آمدن اشيا پرداخت ، هيچ پردازش ، تدبير و تقديرى نبوده و آفرينش ، صانع و تدبيرگرى ندارد، بلكه همه چيز خود به خود و بدون تدبير مدبرى پديد آمده و دنيا هميشه چنين بوده و چنين خواهد بود.
مفضل مى گويد: (با شنيدن اين سخنان ناروا) چنان به خشم و غضب آمدم كه عنان از كفم بيرون رفت و (خطاب به او) گفتم :
((اى دشمن خدا! در دين خدايت الحاد مى ورزى و خداوندى را كه به نيكوترين صورت و كاملترين آفرينش پديد آورد و تو را بدين جا رسانيده ، انكار مى كنى ؟! اگر در درون خويش نيك انديشه كنى و حس لطيف تو در خطا نيفتد، هر آينه براهين ربوبيت و آثار صنعت صانع را در وجودت نهفته و نشانه ها و دلايل او جل و علا را در آفرينشت روشن مى يابى .
زاده ابو العوجاء (پس از شنيدن آهنگ تند سخنان مفضل ) گفت :
((اى مرد! اگر از متكلمانى با تو سخن مى گوييم . در صورتى كه (بر ما چيره شدى و) حق را نزد تو يافتيم ، از تو پيروى خواهيم كرد. اما اگر از اينان نيستى هيچ سخن مگوى . اگر از ياران و اصحاب (امام ) جعفر صادق (ع ) هستى ، بدان كه او با ما اينگونه سخن نمى گويد و همانند تو با ما مجادله نمى كند. او بيش از آنچه تو از ما شنيدى از ما شنيده ، اما هيچ گاه سخن را با فحش و تعدى آلوده ننموده است . او همواره در سخنان خود شكيبا، باوقار، انديشه گر و استوار بوده و هيچ زمانى به ستوه نمى آمد و خلقش تنگ نمى گشت و برنمى آشفت . ابتدا نيك به سخنان ما گوش فرا مى دهد، مى كوشد كه دليل ما را بدرستى دريابد. ما نيز همه چيز خود را به ميان مى آوريم . هنگامى كه (سخنان ما تمام مى شود و) مى پنداريم او را محكوم كرديم (و بر او چيره شديم )، ناگاه با سخنى كوتاه و اندك (بر ما غالب مى آيد)، دليلمان را مى شكند. عذرمان را مى برد و ما را تسليم دليل خود مى كند، به گونه اى كه هيچ پاسخى در جواب به دلايلش نمى يابيم . حال اگر از ياران اويى تو نيز با ما چون او سخن بگو.
📚 #توحید_مفضل
👇
💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#کلیپ_تصویری
💔دیدار امام حسین (ع )در برزخ با
رأس بریده😭😭😭
روایت یک تجربهگر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین علیه السلام و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان...
😭😭😭
باعث شد برای لحظاتی برنامه متوقف بشه.
#زندگی_پس_از_زندگی
#یاحسین بابی انت و امی
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#چکامه
حسرت برم به مُحتضری، کاخرین نفس
روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین
#شب_قدر اربابمون رو هم زیارت کنیم
با زیارت عاشورا
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
👉 💖 @eightparadise
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
🍃🌷
﷽
#دردانه_ی_شعر
#امام_علی (ع)
ای نخلهای کوفه! امام شما چه شد؟
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟
هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟
فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟
ای صحنههای بدر و احد کو امیرتان؟
ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟
ای کوچههای شهر مدینه خبر دهید
صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟
ای کودک یتیم که خالی است سفرهات
آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟
ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟
آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟
پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب
میریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟
ای کوفه آن امیر غریبی که سالها
دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟
"میثم" بخوان ز سوز جگر روضۀ علی
با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟
🔸استاد حاج غلامرضا سازگار
👇
💖 https://eitaa.com/eightparadise
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌼🌸🌼
🌸🌼
🌼
🍃🌷
﷽
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_نود_و_سوم
با صدای مادرش، چادرش را درست کرد، و سینی چایی را بلند کرد. مطمئن بود، با این استرسی که داشت، چایی را
حتما روی شهاب می ریخت.
بسم الله گفت، و وارد پذیرایی شد.
ـــ سلام!
سرش را پایین انداخت. از همه پذیرایی کرد. به شهاب که رسید، دسش شروع به لرزش کرد. شهاب استکان چایی را
برداشت و تشکری کرد.
سینی را کنار گل میز، گذاشت و کنار مادرش نشست.
بحث در مورد اقتصاد و گرانی بود.
شهین خانوم لبخندی زد.☺️
ـــ حاج آقا! فکر کنم یادتون رفت، برای چی مزاحم احمد آقا و مهال جان شدیم!!
محمد آقا خنده ای کرد. 😄
ـــ چشم خانوم! حاجی، شما که در جریان هستید؛ ما اومدیم خواستگاری دخترتون برای پسرم شهاب!
خدا شاهده وقتی حاج خانوم گفتند؛ که مهیا خانوم، بله رو گفتند، نمیدونید چقدر خوشحال شدم. بهتر از مهیا خانم
مطمئنم پیدا نمی کنیم.
مهیا، با خجالت سرش را پایین انداخت.
ـــ این پسرمم که خودت از بچگی، میشناسیش. راستش قابل تحمل نیست؛ اما میشه باهاش زندگی کرد.
همه خندیدند😄. شهاب سرش را پایین انداخت.
ـــ وقتی مادرش موضوع را با من در میون گذاشت؛ و گفت شهاب دختری رو برای ازدواج انتخاب کرده، اینقدر
تعجب کردم... آخه میدونید؛ هر موقع در مورد ازدواج باش صحبت می کردیم، اخم و تخم می کرد. ولی الان...
موضوع فرق کرده...
شهاب، با خجالت سرش را پایین انداخت.
ـــ الان هم اگه اجازه بدید، برند حرف های خودشون رو بزنند.
احمد آقا لبخندی زد. 😊
ـــ اختیار دارید. مهیا جان بابا، آقا شهاب رو راهنمایی کن.
مهیا، چشمی زیر لب گفت و از جایش بلند شد. شهاب، با اجازه ای گفت و به طرف مهیا رفت. مهیا در اتاقش را باز
کرد.
ـــ بفرمایید...
شهاب، وارد اتاق شد. مهیا بعد از او وارد شد.
مهیا، روی تخت نشست. شهاب صندلی میز تحریر مهیا را برداشت و روبه روی تخت گذاشت و روی آن نشست. به
اتاق مهیا نگاه می کرد، که نگاهش روی قسمتی از دیوار ثابت ماند.
مهیا که سکوت شهاب را دید سرش را بالا آورد که با دیدن نگاه خیره شهاب رد نگاهش را گرفت.
لبخندی به عکس شهید همت زد. ☺️
ــــ این چفیه ایه که من بهتون دادم؟!
ـــ بله...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #فاطمه_امیری
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
👇
🆔 @eightparadise
🌼
🌸🌼
🌼🌸🌼
🌼🌸🌼
🌸🌼
🌼
🍃🌷
﷽
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_نود_و_چهارم
دوباره سکوت بین آن ها حکم فرما شد.
شهاب سرفه ای کرد.
ــــ من اول شروع کنم یا شما؟!
مهیا آرام گفت:
ـــ شما بفرمایید.
ـــ خب! من شهاب مهدوی، ۲۹سالمه، پاسدارم!
این چیزایی که لازم بود در موردم بدونید. بقیه چیزایی که به خانوادم مربوط میشه رو، خودتون بهتر می دونید. دیگه لازم به توضیح نیست.
نفس عمیقی کشید.
ـــ واقعیتش، من به ازدواج فکر نمی کردم اما...
سرش را با خجالت پایین انداخت.
ــــ مثل اینکه خدا خواست که ما هم ازدواج کنیم. واقعیتش من انتظار زیادی ندارم، فقط می خوام همسرم همیشه در همه حال، کنارم باشه؛ تکیه گاهم باشه؛ چیزی از من پنهون نکنه؛ منو محرم اسرارش بدونه...
و موضوع بعدی و مهم تر اینه که من به کارم، خیلی علاقه دارم و برام خیلی مهمه و امیدوارم، همسرم، همیشه در
مورد این موضوع، من رو درک کنند.
ــــ شما صحبتی ندارید؟!
مهیا سرش را پایین انداخت.
ـــ من فقط می خواستم یه سوال بپرسم...
ـــ بفرمایید؟!
ـــ شما می خواید برید سوریه؟!
شهاب سرش را بالا آورد.
ــــ نخیر نمیرم، سعادت نداریم.
احساس آرامشی به مهیا دست داد. سرش را پایین انداخت.
ــــ مهیا خانم جوابتون...
مهیا استرس گرفت. احساس سرما می کرد. دستانش می لرزید.
ــــ سکوتتون علامت رضایته؟!
مهیا سرش را پایین انداخت و بله ای گفت.
شهاب خنده ای کرد و خداروشکری گفت.
*
آیا وکیلم:
ــــ با اجازه بزرگترها، بله!
نفس آسودهی کشید.
صدای صلوات در محضر پیچید.
احساس می کرد، یک بار سنگینی از روی دوشش بلند شد.
اینبار نوبت شهاب بود.
شهاب همان بار اول، بله را گفت. دوباره صدای صلوات در محضر پیچید.
دفتر بزرگی مقابلشان قرار گرفت.
مهیا شروع کرد به امضا کردن... گرچه امضا ها زیادن بودند ولی تک تک آن ها با او ثابت می کردند، که شهاب الان
مرد زندگیش است.
بعد از امضا های شهاب، همه برای تبریک جلو آمدند و کادو های خودشان را دادند. در جمع همه خوشحال بودند؛
شهین خانم لحظه ای از مهیا غافل نمی شد و عروسم عروسم از زبانش نمی افتاد. در آن جمع فقط نگاهای نرجس و
خانواده اش دوستانه نبود...
شهاب، نگاهی به مهیا انداخت.
آرام دستان مهیا را در دستش گرفت.
با قرار گرفتن دستان سردش در دستان بزرگ و گرم شهاب، احساس خوبی به مهیا داد. سرش را پایین انداخت، الان
حرف مادرش را درک می کرد؛ که با خواندن این چند جمله عربی معجزه ای درونت رخ می دهد که...
شهاب دست مهیا را فشرد و با لبخندی زیر گوشش زمزمه کرد.
ـــ ممنونم، مهیا خانوم...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #فاطمه_امیری
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
👇
🆔 @eightparadise
🌼
🌸🌼
🌼🌸🌼
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
🌸تفحص
اواخر دهه هفتاد، بار دیگر جستجو در منطقه فکه آغاز شد. باز هم پیکرهای شهدا از کانال ها پیدا شد، اما تقریبا اکثر آن ها گم نام بودند.
در جریان همین جستجوها بود که علی محمودوند و مدتی بعد مجید پازوکی به خیل شهدا پیوستند.
پیکرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت. قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع طولانی در سراسر کشور، هر پنج شهید را در یک منطقه از خاک ایران به خاک بسپارند.
شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم. با موتور جلوی درب خانه ایستاد. با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتیم! و شروع کرد به دست تکان دادن.
بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم. تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکانی خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد. با همان چهره جذاب و همیشگی به ما لبخند می زد!
فردای آن روز مردم قدرشناس، با شور و حال خاصی به استقبال شهدا رفتند. تشییع با شکوهی برگزار شد. بعد هم شهدا را برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند.
من فکر می کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک کند.
برای همین بر مزار هر شهید گمنام که می روم به یاد ابراهیم و ابراهیم های این ملت فاتحه ای می خوانم.
🌷راوی: خواهر شهید #ابراهیم_هادی
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
🌸
👇
@eightparadise
🍃🌷
﷽
خداوندا...🙏
در آخرین #شب_قدر ✨
✍بنویس برای ما پاک شدن گناهان
و پوشش عیوب و نرمی قلوب
و بر طرف شدن غم ها و آسان شدن کارها را...🙏
خداوندا...🙏
ایام ما را، سرشار از 🌸
خیر و برکت🌸
بخشش و مغفرت🌸
توفیق و پیروزی🌸
استواری و استقامت 🌸
بر صراط بندگیات قرار بده...🙏
آمیـــن یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام
ای صاحب جلال و بزرگواری
بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ
🌸
👇
@eightparadise
🍃🌷
﷽
#دلنوشته_رمضان
🌸 سحر بیست و سوم ...
آخرین #شب_قدر هم گذشت
یا سند من لا سند له
یا ذخر من لا ذخر له
دلمان خوش است به امضای سبزت
به تائيدت
و به براتت
🕊که زمزمه کنیم
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند 🌸
مهربان مولایم
بوی خوش گدایی و خواستن در دعای سحر از بارگاه ملکوتی ات می آید
🕊تو همان خدایی
که دنبال بهانه ای که ببخشی و قلم عفو بکشی روی هزاران خطای ما
تو همان خدایی که چشمان فرشتگانت را گرفته ای تا گناهان ما را نبینند!
🕊آری
تو خداوند ماه مبارک رمضانی
✍تقدیرمان را که به زیباترین شکل نوشته ای امضاء کن 😊
#ماه_مبارک_رمضان
👇
💖 https://eitaa.com/eightparadise
1_987637900.mp3
11.81M
🍃🌷
﷽
#جزءخوانی_قرآن_کریم
#جزء_بیست_و_سوم قرآن کریم
🔊 قاری استاد #پرهیزگار
🕐 زمان: ۴٩ دقیقه
🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني...
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise