eitaa logo
هیئت مذهبی_فرهنگی الی الحبیب
1هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
140 فایل
یه عده جوونیم از جنس مونث، دانشجو، دانش‌آموز و طلبه... سرمان درد می‌کرد برای کار، حسین جمع‌مان کرد 🌸 . . . کانال ایتا: @elalhabibk پیج اینستاگرام: @elalhabib_1401 کانال تلگرام: @elalhabib1401 . . . ارتباط با ادمین کانال 👇 @Ro_siyah
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 اکبر زوار جنتی 📌تولد: ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۶۳ در آستانه میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام) 📌شهادت: ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۷ براثر حمله ناجوانمردانه هواپیماهای رژیم اشغالگر قدس به مقر استقرار آنها در پایگاه تی فور سوریه  🔹به نقل از : 💠 رفتار و منش اکبر طوری بود که به همه ما فهماند دیر یا زود نصیبش می‌شود. من عظمت و عاقبت به‌خیری‌اش را می‌دیدم. بلاتشبیه نشانه‌های علی‌اکبر امام حسین (ع) ‌در وجودش بود. اکبر خیلی خوب بود. از کودکی مهربان بود. بود. نه فقط نسبت به من و پدرش، نسبت به همه این طور بود. در همین یکی دو روز بعد شهادتش همه می‌آیند و از کارهای خیری برایمان می‌گویند که به واسطه اکبر انجام شده است. وقتی مشکل یا مسئله‌ای برایمان پیش می‌آمد می‌گفت مادر نکند گله کنی، این‌ها امتحان خداست. صبوری کن. دلم برای خوبی‌ها و مهربانی‌ هایش تنگ می‌شود. هر بار که دلم می‌گرفت می‌آمد و من را بیرون می‌برد. هوای ما را خیلی داشت.   🆔 @elalhabibk 📿🌱
🔹اولین شهید ایرانی راه 📌 محسن اشراقی متولد اردیبهشت ۱۳۳۵ 💠 محسن بعد از پیام حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه سربازها سربازخانه ها را تخلیه کنند به فرمان لبیک گفت و به انقلابیون پیوست. ویژگی بارز اخلاقی اش کمک به نیازمندان بود که در یکی از نامه ها خطاب به خانواده اش می خواهد که مقداری پول را که پس انداز کرده در راه خیر خرج کنند. او در سال ۱۳۵۸ برای مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم با گروهی راهی فلسطین شد که رهبری این گروه ۵۰۰ نفری را شهید «مصطفی چمران» بر عهده داشت اما همین که مزدوران رژیم بعث عراق به خاک کشورمان تجاوز نمودند شهید چمران برای سرپرستی محسن را که تا آن زمان شایستگی اش را به اثبات رسانده بود به عنوان جانشین خود انتخاب نمود و به ایران بازگشت. در نهایت بیست و ششم تیر ماه سال ۱۳۵۹ در جنوب لبنان بر اثر بمباران هوایی به رسید. 🆔 @elalhabibk 📿🌱
💠 🔹در سالروز آزادسازی یادی کنیم از سردارپهلوان،اولین فرمانده سپاه خرمشهر ملقب به سرداران بچه تهرون جانباز شهید حاج جعفر جنگرودی ▫️تولد: سال ۱۳۳۳ در فِرِیْدَنْ اصفهان ▫️ جانبازی: تیر ماه ۱۳۶۱، عملیات رمضان ▫️شهادت: ۲۷ بهمن ماه ۱۳۶۴،عملیات والفجر ۸ پس از پیروزی عملیات در حالی که آنها خود را برای اقامه ظهر آماده می‌کردند در اثر اصابت موشک که از ام القصر به شلیک شده بود از ناحیه ریه و پایین قلب ترکش می‌خورد و به شهادت می‌رسد.💔 📌این جانباز شهید با وجود اینکه وضعیت جسمانی وخیمی داشت،لَبَش کاملا از بین رفته بود و یک چشمش را تخلیه کرده بودند،دندان‌هایش از بین رفته و بدنش پُر از ترکش بود و شیمیایی نیز بود؛با تمام اینها عشق و علاقه عجیب او به نگذاشت که در رختخواب بمیرد. 📜فرازی از شهید : 🔹«بسم الله الرحمن الرحیم»  مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا. طبق این آیه یک دسته از مومنین کسانی هستند که را انتخاب کرده‌اند و گروهی دیگر منتظران هستند البته نه انتظاری که امروزه از طرف گروه‌های به اصطلاح مذهبی مطرح است و بلکه آن انتظاری که همواره از یک نفی و اثبات ترکیب شده تا به امام زمان برسد و ان‌شاءالله عزیز که همیشه در قرار داشته، این را برآورده می‌کند و زمینه ظهور امام زمان (عج) را تهیه می‌کند... 📍شادی روح مطهرش صلواتی هدیه کنیم محضر حضرت زهرا سلام الله علیها ❤️ 🆔 @elalhabibk 🍃🌸🍃
مرا بیمه‌ام می كند تا مُحرّم لباسِ عــزای جوادالائـــمّه... سالروز دردانه امام رضا(ع) (ع) 🆔 @elalhabibk🏴
🔹اولین شهید ایرانی راه 📌 محسن اشراقی متولد اردیبهشت ۱۳۳۵ 💠 محسن بعد از پیام حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه سربازها سربازخانه ها را تخلیه کنند به فرمان لبیک گفت و به انقلابیون پیوست. ویژگی بارز اخلاقی اش کمک به نیازمندان بود که در یکی از نامه ها خطاب به خانواده اش می خواهد که مقداری پول را که پس انداز کرده در راه خیر خرج کنند. او در سال ۱۳۵۸ برای مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم با گروهی راهی فلسطین شد که رهبری این گروه ۵۰۰ نفری را شهید «مصطفی چمران» بر عهده داشت اما همین که مزدوران رژیم بعث عراق به خاک کشورمان تجاوز نمودند شهید چمران برای سرپرستی محسن را که تا آن زمان شایستگی اش را به اثبات رسانده بود به عنوان جانشین خود انتخاب نمود و به ایران بازگشت. در نهایت بیست و ششم تیر ماه سال ۱۳۵۹ در جنوب لبنان بر اثر بمباران هوایی به رسید. ┅═✧❁ @elalhabibk🌿 ❁✧═┅
💠 🔹 ▫️تولد: ۲۰ آذر ماه ۱۳۴۱/همدان ▫️شهادت: ۴ آذر ماه ۱۳۶۶/ گامو در حین انجام یک مأموریت گشت شناسایی ▫️مزار: بهشت باغ همدان/قطعه ۹۹/ردیف ۲۴/ شماره ۸ ▫️ مسئولیت: فرماندهی اطلاعات و عملیات لشكر انصارالحسین(علیه السلام) ▫️کتاب خاطرات مشترك خانم پناهی روا همسر شهید چیت سازیان می باشد. 🔺تیزهوشی، ذکاوت و قدرت تصمیم گیری فوق‌العاده او درعملیات باعث شده بود که فرماندهی لشکرانصارالحسین (علیه السلام) بگوید :«با وجود علی بسیاری از مشکلات عملیاتی ما حل می شود». قبل از او برادر دیگرش امیر در راه دفاع از اسلام به درجه رفیع شهادت رسیده بود. 💡🚫از سخنان معروف شهید چیت سازیان: «کسی می‌تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد.» 📜فرازهایی از وصیت نامه شهید علی چیت سازیان: 🖋واقعاً که جبهه دانشگاه الهی است. دانشگاهی که دروس تقوا، گذشت، فداکاری، استقامت، جانبازی، صبر و غیره را یاد می دهند. انسان هایی که در جبهه قدم می گذارند باید بر آقا از ته قلب، گویند و تا آخرین لحظه عمر خود باشند. انسان در جبهه یک قدم از دیگران نسبت به نزدیک تر است. خاک ایران، به مانند خاک می باشد. وقتی که عزیزان سر بر زمین می گذارند و با خون خود زمین را آبیاری می کنند، عشق رسیدن به آقا اباعبدالله (علیه السلام) و یاد آن بزرگوار را دارند و پاداش این راه، طبق فرموده ی ، بالاترین پاداش میباشد که در راه اوست. ┅═✧❁ @elalhabibk🏴 ❁✧═┅
📜وصیت نامه شهید علی عباس حسین پور: 📌امروز در این غروب تصمیم خود را گرفته ام. من می روم... چندی قبل در تشییع جنازه شهیدی یکبار و فقط یکبار بویی از ، بوی دلنوازی که تا آن زمان در عمرم استشمام نکرده بودم حس کردم. من می روم با کوله باری از گناه و معصیت.به این امید طالب هستم که بعد از شهادت بر سر بالینمان خواهد آمد و گنهکارانی همچو من را خواهد کرد. خدایا از تو می خواهم در لحظه ای که شهادت برایم میرسد از تمامی دوستیها و و محبتها جز و به خودت آزادم سازی. بارالها! دلم چنان گرفته که گویی غم همگی بر من وارد گشته. دلم از این دنیای مادی، از هواهای نفسانی، از وسوسه های شیطانی، از گناهان کبیره و صغیره، از زیر پا گذاشتن حق مظلوم و...گرفته. می خواهم بال بزنم، کنم،عشق در وجودم موج می زند. و معشوق مرا فرا می خواند. کفنم را بیاورید تا بپوشم. خونِ من از خونِ امام حسین (علیه السلام) و علی اصغر (علیه السلام) بخون خفته، رنگین تر نیست! خدایا احساس می کنم که اعضای تنم میله های زندانی هستند که مرا به خویش درآورده اند و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان بی فایده است مگر به لطف و رحمتت. خدایا مرا در صف قرار ده و توفیقی عطا کن تا هرچه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم. برادر بدون تأمل بپاخیز تند و تیز حرکت کن دیگر غسل احتیاج نیست منتظر شستشو نباش با یک جنبش خودت را به خدا پیوند بده و در او فنا شو،آنجاست که خداگونه شده ای. دیگر این دنیای پست فانی تحمل ماندن تو را ندارد تو باید پرواز کنی. بارالها! من بارها می خواستم در عزیمت به جبهه بنویسم ولی هر بار مردد بودم و توان این نوشتن از من گرفته شده بود. ولی در دلم این رخنه کرده بود که من حالا نوبتم نشده است، ولی این بار بطور ناخودآگاه قلمم روان شده، روحم بال درآورده، هر روز و شبم شده است گریه در . بارالها من ۲ بار تا مرز شهادت رفتم ولی مجروح گشتم، پس کی نوبت وصل من می شود. در دلم این نقطه روشن شدن و هر روز روشن تر می شود که این بار سوم برنخواهم گشت تا الهی چه باشد. بارالها! این بار درآمدنم به جبهه دستم باز شده قلمم گیرا شده نوشته هایم پر از عشق شده حالم عوض شده دنیا همچون قفسی برایم تنگ شده و بر دلم احاطه دارد. یقینم افزون شده عشق به طاعت تو در دلم موج می زند. می دانم می دانم بوی این ابدی به مشامم می رسد. مثل اینکه وقت است بدنم می لرزد از شوق دیدار. ولی خودم را محکم می گیرم تا نگویند از ترس است. خدا ای خدا! چقدر در انتظار این لحظه ساعتها و روزها بسر بردم.خدایا چگونه تو را سپاس گویم بخاطر این همه لطفت. بارالها! معبودا! دست از مس وجود شسته ام از آن بعد حیوانی انسان،خود را بالا کشیده ام قدم بر روح الهی خود گذاشته ام می خواهم در پناه تو در کنار رزمندگان جهاد فی سبیل الله همزمان با جهاد اکبر علیه نفس سرکش و خودخواه طغیان کنم و بر تمامی پلیدیهای دنیا که به ظاهر خوشرنگ و دلپذیرند چشم پوشم و زندگی جاوید را بر این زندگی دون و پست ترجیح دهم. 🌱شادی روح مطهرش صلواتی هدیه کنیم محضر حضرت ❤️ ═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═
💠 🔹 ▫️متولد: شهریور ماه ۱۳۳۵/ خیرآباد فارس ▫️شهادت: ۲۶ اسفند ماه ۱۳۶۳/ شرق دجله عملیات بدر 📜 بخشی از وصیت نامه شهید: 🖋... ای همه چیزم! به یادت هستم، به یادم باش که بی‌تو هیچ و پوچ خواهم بود... ...و اما تو ! می‌دانم که برایت همسر خوب و باوفایی نبودم، اما مطمئن هستم که تو مسلمان واقعی هستی و همسری خوب و باوفا برای من بودی؛ خلاصه، مرا کن و ببخش. از خداوند می‌خواهم و تو هم بخواه که صبر و مقاومت به تو عنایت فرماید تا بتوانی هر دو فرزند عزیزم یعنی سمیه و مهدی، نور چشمانم را در راه تربیت کنی و فرزندی که در راه است و چند ماه آینده به دنیا می‌آید، البته با ، در صورتی که شهید شدم، اگر پسر شد نام او را محمد و اگر دختر شد نام او را بگذار زینب و درس به او بده و به سمیه درس مقاومت و و بیاموز و به مهدی عزیزم، درس صبر و مقاومت و و و و در راه اسلام بیاموز و بگو که باید اسلحه ی افتاده از دست پدرت را برگیری و به جنگ با دشمنان اسلام بروی. در آخر از تو همسر مقاوم و صبور می‌خواهم اگر توانستی، روزی که می‌خواهند دفنم کنند، چند دقیقه حتی اگر ۵ دقیقه هم که شده، چند کلمه‌ای صحبت کن تا خداوند به صبر و استقامت تو بیافزاید. ...در پایان، از تمام برادران و خواهرانم می‌خواهم که همگی مرا ببخشند و حلالم کنند و همگی شما عزیزان را به خدا می‌سپارم. ...به امید زیارت و عزیز ...بنده حقیر محمود ستوده مورخه ۱۳۶۳/۳/۲ متن کامل وصیت نامه شهید👇 http://www.boreshha.ir ═✧ @elalhabibk🍁 ✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 🔹 ▫️متولد: سال ۱۳۴۲/ زنجان ▫️شهادت: ۴ دی ماه ۱۴۰۲/در حمله رژیم صهیونیستی به در به رسید. 🥀نثار روح مطهرش صلواتی محضر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه کنیم.🕊 ┅═✧❁ @elalhabibk ❄️ ❁✧═┅
37.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این بارمون پاسخ نوکرهای آقا به یه سوال بود که نهایتا ختم به و شد. این و همین هست هم نشینی با ! البته این تنها یه تیکه‌ی خیلی کوچیک از کلیپ بسیار بسیااااار آرامش‌بخش رفقای نازنینم بود. سراسر پخش شدن قطره‌های تو چشام حلقه زده بود. بشنو ارباب صدای ما را❤️ ┅═✧❁ @elalhabibk ❄️ ❁✧═┅
چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد (ع) ✧❁ @elalhabibk 🏴 ❁✧
💠 🔹 ▫️متولد: شهریور ماه ۱۳۳۵/ خیرآباد فارس ▫️شهادت: ۲۶ اسفند ماه ۱۳۶۳/ شرق دجله عملیات بدر 📜 بخشی از وصیت نامه شهید: 🖋... ای همه چیزم! به یادت هستم، به یادم باش که بی‌تو هیچ و پوچ خواهم بود... ...و اما تو ! می‌دانم که برایت همسر خوب و باوفایی نبودم، اما مطمئن هستم که تو مسلمان واقعی هستی و همسری خوب و باوفا برای من بودی؛ خلاصه، مرا کن و ببخش. از خداوند می‌خواهم و تو هم بخواه که صبر و مقاومت به تو عنایت فرماید تا بتوانی هر دو فرزند عزیزم یعنی سمیه و مهدی، نور چشمانم را در راه تربیت کنی و فرزندی که در راه است و چند ماه آینده به دنیا می‌آید، البته با ، در صورتی که شهید شدم، اگر پسر شد نام او را محمد و اگر دختر شد نام او را بگذار زینب و درس به او بده و به سمیه درس مقاومت و و بیاموز و به مهدی عزیزم، درس صبر و مقاومت و و و و در راه اسلام بیاموز و بگو که باید اسلحه ی افتاده از دست پدرت را برگیری و به جنگ با دشمنان اسلام بروی. در آخر از تو همسر مقاوم و صبور می‌خواهم اگر توانستی، روزی که می‌خواهند دفنم کنند، چند دقیقه حتی اگر ۵ دقیقه هم که شده، چند کلمه‌ای صحبت کن تا خداوند به صبر و استقامت تو بیافزاید. ...در پایان، از تمام برادران و خواهرانم می‌خواهم که همگی مرا ببخشند و حلالم کنند و همگی شما عزیزان را به خدا می‌سپارم. ...به امید زیارت و عزیز ...بنده حقیر محمود ستوده مورخه ۱۳۶۳/۳/۲ متن کامل وصیت نامه شهید👇 http://www.boreshha.ir ═✧ @elalhabibk🌸 ✧═
:۱۳۴۳ :۱۴۰۳ سید حسین امیرعبداللهیان در سال ۱۳۴۳ در دامغان متولد شده است. او مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۷۰ در رشته روابط دیپلماتیک از دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه دریافت کرده است، و دارای مدرک کارشناسی ارشد روابط بین اللملل از دانشگاه تهران است که در سال ۱۳۷۵ اخذ شده است و همچنین مدرک دکترای خود را نیز از دانشگاه تهران در رشته روابط بین الملل دریافت کرده است. او به زبان‌های عربی و انگلیسی مسلط است. او همچنین مدرس دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه بوده، و سابقه داوری رساله‌های دکترای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را دارد، امیرعبداللهیان عضو هیئت موسس مرکز مطالعات غرب آسیا (اندیشکده روابط بین الملل) نیز هست. او از مرداد ماه سال ۱۳۹۵ دستیار ویژه رئیس مجلس و مدیرکل امور بین اللملل مجلس شورای اسلامی بوده است، و نیز دبیرکلی دبیرخانه دائمی کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین را برعهده داشته است. امیرعبداللهیان در مرداد ماه ۱۴۰۰ توسط سیدابراهیم رئیسی به عنوان وزیر امور خارجه به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و توانست رای اعتماد نمایندگان را به دست آورد و در سالهای اخیر بهترین دیپلماسی عزت را برای ایران در جهان رقم زد. در سی ام اردیبهشت ۱۴۰۳ در سانحه هوایی حین بازدید از منطقه خدافرین همراه آیت الله دکتر رئیسی به شهادت رسید. ✧❁ @elalhabibk 🌸 ❁✧
امروزمون رو از طرف کربلا به نیت سلامتی آقا و‌اعوان و انصارش، رفع موانع ظهور و فرج شون و این که ماها خانوادگی زمینه ی تحقق این موارد باشیم و الی الابد تو لیست خدمت و نهایتا امام عصر قرار بگیریم؛ تقدیم قرارگاه (س) کردیم! ✧❁ @elalhabibk 🌸 ❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داغی که هنوز تازه هست... ارثی است که از موالیان () ما که حیات را عقیده و می دانستند و در راه پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهیدپرور ما رسیده است. ✨ امام خمینی(ره) ✧❁ @elalhabibk 🌸 ❁✧
لر :۱۳۳۸ :کربلای_پنج 🔹در سال 1338 در خانواده‌ای متدین در شهر تبریز دیده به جهان گشود. به علت فوت ناگهانی پدر از همان کودکی عهده دار مسئولیت خانواده شد و در کنار تحصیل به امرار معاش مشغول بود. 🔺زوار در قیام 29 بهمن 1356 مردم تبریز نقش مهمی ایفا کرد به طوری که با شکل گیری قیام مردم تبریز بر علیه رژیم ستم شاهی راه پیمایی و تظاهرات کارگری را ساماندهی می‌کرد. 🔺با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب فرهنگی به علت تعطیلی دانشگاه ها، در کارخانه کبریت سازی ممتاز تبریز به عنوان انباردار مشغول به فعالیت شد و در کار مدیریت و جدیت از خود نشان می داد، به همین علت مورد توجه کارگران و مدیران کارخانه قرار می گرفت، وی همواره مدافع حقوق کارگران بود و در امر تولید و پیشرفت و حفظ جایگاه کارگران تلاش های فراوانی داشت، بدین سبب از طرف کارگران به عنوان عضو شورای اسلامی کار انتخاب شد. 🔺 جعفر زوار در کنار کار و تولید با شروع جنگ تحمیلی عازم میدان نبرد شد.ایشان مسئولیت های متعددی در لشگر31 عاشورا و در گردان های رزمی و عملیاتی داشت که از جمله مسئولیت‌های وی، جانشینی فرمانده گردان امام حسین (ع) بود. سرانجام در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه در حالی که فرماندهی گروهان سوم از گردان امام حسین (ع) را بر عهده داشت حسینی وار با فرق شکافته به دیدار معبود خود شتافت. ✧❁ @elalhabibk 🌸 ❁✧
:۱۳۴۶ : ۲۰/۱۱/۱۳۶۴ بار اول در پاسگاه زید دیده بودمش از نیروهای اطلاعات و عملیات بود شناسایی در منطقه زید خیلی سخت بود و وقتی بر می گشتیم نشسته خوابمان می برد اما او و یکی از دوستانش تازه نوبت مناجاتشان شروع می شد نفری یک پتو بر می داشتند و ار چادر می زدند بیرون هر شب تا صبح کارشان همین بود یکی یکی پیکر مطهر غواصان شهید را جمع می کردیم که رسیدیم به او لباس غواصی اش گیر کرده بود به موانع خورشیدی کنار اب وبدنش توی اب بالا و پایین می رفت چهره اش ارامش عجیبی داشت. ✧❁ @elalhabibk 🌊☀️ ❁✧
مجیید قربانخانی :۱۳۶۹/۵/۳۰ :۱۳۹۴/۱/۳۰ از قهوه خانه تا سوریه! ▪️دوستان مختلفی داشت و یک‌بار هم به اصرار دوستانش خالکوبی روی دستش زد. در روزهایی که در سوریه بود سر نماز جماعت دیر حاضر می‌شد. بعضی از همرزمانش نمی‌دانستند که او روی دستش خالکوبی دارد. او صبر می‌کرد اول همه وضو بگیرند و به نماز بایستند بعد وضو می‌گرفت و می‌آمد و خودش را به رکعت دوم نماز می‌رساند. این موضوع به گوش فرمانده می‌رسد و او می‌پرسد چرا دل به نماز نمی‌دهی؟ مجید با شرمندگی دست چپش را نشان فرمانده می‌دهد و می‌گوید من به‌خاطر اینها خجالت می‌کشم پیش همرزمانم وضو بگیرم،حاج مهدی صبر کنید این خالکوبی‌ها یا پاک می‌شوند یا خاک. ▪️فرمانده یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». پیکر مجید جوری به خاک سپرده شد که تمام بدنش سوخت و کسی خالکوبی او را ندید. ✧❁ @elalhabibk 🏴 ❁✧
📜وصیت نامه شهید علی عباس حسین پور: 📌امروز در این غروب تصمیم خود را گرفته ام. من می روم... چندی قبل در تشییع جنازه شهیدی یکبار و فقط یکبار بویی از ، بوی دلنوازی که تا آن زمان در عمرم استشمام نکرده بودم حس کردم. من می روم با کوله باری از گناه و معصیت.به این امید طالب هستم که بعد از شهادت بر سر بالینمان خواهد آمد و گنهکارانی همچو من را خواهد کرد. خدایا از تو می خواهم در لحظه ای که شهادت برایم میرسد از تمامی دوستیها و و محبتها جز و به خودت آزادم سازی. بارالها! دلم چنان گرفته که گویی غم همگی بر من وارد گشته. دلم از این دنیای مادی، از هواهای نفسانی، از وسوسه های شیطانی، از گناهان کبیره و صغیره، از زیر پا گذاشتن حق مظلوم و...گرفته. می خواهم بال بزنم، کنم،عشق در وجودم موج می زند. و معشوق مرا فرا می خواند. کفنم را بیاورید تا بپوشم. خونِ من از خونِ امام حسین (علیه السلام) و علی اصغر (علیه السلام) بخون خفته، رنگین تر نیست! خدایا احساس می کنم که اعضای تنم میله های زندانی هستند که مرا به خویش درآورده اند و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان بی فایده است مگر به لطف و رحمتت. خدایا مرا در صف قرار ده و توفیقی عطا کن تا هرچه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم. برادر بدون تأمل بپاخیز تند و تیز حرکت کن دیگر غسل احتیاج نیست منتظر شستشو نباش با یک جنبش خودت را به خدا پیوند بده و در او فنا شو،آنجاست که خداگونه شده ای. دیگر این دنیای پست فانی تحمل ماندن تو را ندارد تو باید پرواز کنی. بارالها! من بارها می خواستم در عزیمت به جبهه بنویسم ولی هر بار مردد بودم و توان این نوشتن از من گرفته شده بود. ولی در دلم این رخنه کرده بود که من حالا نوبتم نشده است، ولی این بار بطور ناخودآگاه قلمم روان شده، روحم بال درآورده، هر روز و شبم شده است گریه در . بارالها من ۲ بار تا مرز شهادت رفتم ولی مجروح گشتم، پس کی نوبت وصل من می شود. در دلم این نقطه روشن شدن و هر روز روشن تر می شود که این بار سوم برنخواهم گشت تا الهی چه باشد. بارالها! این بار درآمدنم به جبهه دستم باز شده قلمم گیرا شده نوشته هایم پر از عشق شده حالم عوض شده دنیا همچون قفسی برایم تنگ شده و بر دلم احاطه دارد. یقینم افزون شده عشق به طاعت تو در دلم موج می زند. می دانم می دانم بوی این ابدی به مشامم می رسد. مثل اینکه وقت است بدنم می لرزد از شوق دیدار. ولی خودم را محکم می گیرم تا نگویند از ترس است. خدا ای خدا! چقدر در انتظار این لحظه ساعتها و روزها بسر بردم.خدایا چگونه تو را سپاس گویم بخاطر این همه لطفت. بارالها! معبودا! دست از مس وجود شسته ام از آن بعد حیوانی انسان،خود را بالا کشیده ام قدم بر روح الهی خود گذاشته ام می خواهم در پناه تو در کنار رزمندگان جهاد فی سبیل الله همزمان با جهاد اکبر علیه نفس سرکش و خودخواه طغیان کنم و بر تمامی پلیدیهای دنیا که به ظاهر خوشرنگ و دلپذیرند چشم پوشم و زندگی جاوید را بر این زندگی دون و پست ترجیح دهم. 🌱شادی روح مطهرش صلواتی هدیه کنیم محضر حضرت ❤️ ❁ @elalhabibk🏴 ❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹صبر به‌ راستی دستش را که بر شانه‌هایم گذاشت، پشتم گرم شد. باز هم گلایه کرد: - مادر! مگر نگفتم صبر داشته باش خدا صابران را دوست دارد.؟ نشسته بودم و به باغ روبرویم نگاه می‌کردم. لبه‌ی چادرم را جلو کشیدم. لب‌هایم لرزید. آخر علی‌اکبرم فقط ۱۷ ساله بود. هنوز ریش‌هایش درنیامده بود که مرد شد. طلبه شد؛ عارف شد؛ عاشق شد. من مادرم دیگر! چطور هر روز اشک نریزم؟! اصلا چطور باور کنم شهید شده‌است؟! حتی پیکری ندارد که به قلبم فشارش دهم. پس کجا رفت؟! علی اکبر! علی اکبر!... باز هم از خواب پریدم. پشتم هنوز گرم بود. سراغ برگه‌های وصیتنامه‌اش رفتم. کاغذ تاخورده را باز و به چشمم نزدیک کردم. انگشتم روی خطوط رفت تا رسید به: «مادر جان! صبر تو بايد مثل صبر زينب کبری باشد... ما به‌راستی جنگيديم و به‌راستی شهيد شديم. اگر می‌خواهی من راحت باشم بايد با صبرت درس بدهی به ايادی استکبار...» اشکم را پاک می‌کنم و دست‌خطش را به قلبم فشار می‌دهم. بوی همان باغ خواب‌هایم را می‌دهد. ۱۲ سال طول کشید تا پلاک و مشتی استخوانش را آوردند. : ۱۳۴۶/۴/۱روستای خیج، سمنان‌. : ۱۳۶۳/۱۲/۲۵، طلائیه، عملیات بدر. ✧❁ @elalhabibk 🏴 ❁✧
✍سرخ شدن صورت سردار شهید حاج حسین پور جعفری از حرف شهید حاج قاسم سلیمانی... 🔹یک‌بار در محل کارش آن‌ قدر حالش بد شده بود که برده بودندش بیمارستان بقیة الله کاری داشتم و هرچه زنگ می‌زدم تلفنش را جواب نمی‌داد محل کارش هم جواب درستی نمی‌دادند یک‌بار می‌گفتند رفته بیرون کار داشته و یک‌بار می‌گفتند رفته تجدید وضو بکند. 🔸ساعت ۹ شب بود که حاج‌ قاسم تماس گرفت و گفت حاج‌خانم حسین کمرش کمی درد گرفته آوردمش بیمارستان احتمالا امشب نگه‌اش دارند اگر می‌خواهی بیا یک سر ببینش. 🔹با بچه‌ها رفتیم بیمارستان حاج‌ قاسم با خنده گفت بیا حسین این‌ هم بچه‌ها و نوه‌هایت. حسین خجالتی بود از حرف حاجی صورتش سرخ شد آن شب راضی نشد بیمارستان بماند کمرش را با کمربند طبی بست و با آمبولانس آوردیمش خانه. 🔸دکتر تا یک ماه استراحت مطلق برایش تجویز کرده بود اما مثل همیشه گوشش بدهکار نبود کمربند می‌بست و نمازهای واجبش را ایستاده می‌خواند و نماز مستحبش را نشسته یک هفته نشده رفت سر کار. 💢راوی زهرا قاسمی همسر سردار شهید حاج حسین پورجعفری... : ۱۳۴۳/۰۱/۰۸ : ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ ✧❁ @elalhabibk 🌊☀️ ❁✧
: ۱۳۴۲ : ۱۳۶۵/۱۰/۲۵ در راه عشق: در عملیات کربلای 5 که مصادف بود با ایام فاطمیه برادر پروین قدس، خبر شهادتش را به من داد. احد درست شب شهادت حضرت فاطمه (س) شهید شده بود. در خاکسپاری از پدرش خواهش کردم اگر امکان داشته باشد من پیکر شهید را درقبر بگذارم. با خیلی اصرار بالاخره کمکشان کردم و در آن هنگام با چشم خودم دیدم احد دستش در سینه اش بود، خواستیم دستش را از سینه جدا کنیم که دیدم نه! خیلی محکم چسبیده به سینه اش و نمی شود جدا کرد. اینجا فهمیدم که حتماً با سینه هایش یک سنخیت وجود دارد و در این مورد برادر صمد قاسم پور نوشته است: یک عمر سینه در ره عشق حسین زد آخر شتافت سینه زنان بر لقای عشق من می دیدم عمق آگاهی در احد زیاد است و به چه مطالبی اشاره می کرد و تکیه داشت که من ده سال بعد فهمیدم که او چه می گوید و این دلیل آگاهی فرا زمانی وی بود. مثلاً در مورد سینه زدن می گفت: سینه زدن، در زدن است، اگر می دانی که پشت این در کسی است این را یقین داشته باش که در را باز خواهد کرد. راوی : حسن فرهادی ✧❁ @elalhabibk🏴 ❁✧