Fadaeian_Shab10Moharam1403_11.mp3
19.89M
#شور
گریه میکنم فقط
گریه برام تسکینه
من بازم سرم به سنگ خورده
سرم پایینه
هرجوری حساب کنم
بازم فقط شرمندم
کاش میشد بهت بگم
به قولمون پابندم
من دلم گرفته از خودم
برام کاری کن
اشتباهی از تو دور شدم
برام کاری کن
سر میزارم روی زانوم
که بغل کنی منو غمهامو
تو خیالم ذره ذره
برا تو میگم همه حرفامو
روزی میاد که روبروت میشینم
من مطمئنم که تو رو میبینم
****
من که در به در بودم
پی نشونت آقا
دستی دستی دور شدم
از در خونت آقا
میدونم میدونی که
یه عمر گناه میکردم
حالا اومدم بگم
که اشتباه کردم من
غیر خونه ی تو هرجا
دلمو بردم آقا
هم ضرر کردم و هم
چوبشو خوردم آقا
نمیتونم که بمونم
تو سیاهی گناهام آقا
آرزومه که یه روزی
رو به تو وا بشه چشمام آقا
میبینمت ای حسرت شرینم
من مطمئنم که تو رو میبینم
****
از همه بجز خودت
خسته شدم میدونی
من به تو بدجوری
وابسته شدم میدونی
تویی اونکه از روزای
بچگیم همرامی
هم رفیقمی
هم آبرومو هم آقامی
آسمون تنگ و زمین تنگ و
دل من تنگه
چرا دست روزگار
با دل من میجنگه
زندگیمو به تو میدم
تو که خیلی خوب منو میشناسی
مهربونی همزبونی
برا من تو بهترین احساسی
درد و دوای این دل غمگینم
من مطمئنم که تو رو میبینم
#شور_امام_حسین
#سید_رضا_نریمانی
#امام_حسین
#شب_عاشورا محرم 1403
گریه میکنم فقط گریه برام تسکینه
من بازم سرم به سنگ خورده سرم پایینه
هرجوری حساب کنم بازم فقط شرمندهم
کاش میشد بهت بگم به قولمون پابندم
من دلم از خودم برام کاری کن
اشتباهی از تو دور شدم برام کاری کن
سر میذارم روی زانوت / که بغل کنی من و غمهام و
توو خیال ذره ذره / برا تو میگم همه حرفام و
كشتی برده فروشان ز ره دور عیان است كه برعرشه ی آن بانوی ملك دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است بود منتظر مقدم او بشر سلیمان كه به عنوان كنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به كف بُشر یكی نامه از آن شمس هدایت ،كه ز اسرار خدا داشت حكایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از كف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت كه: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت كه ای بُشر مپندار كنیزم كه زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس كه عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.
من از نسل یشوعا كه همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی كه ز عزت همه بودند كنیزم، چه بسا سرو قدانی كه به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم كه مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، كشیشان همه انجیل گشودند، یكی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند كه دامادِ نگون بخت به كام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست كه در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز كفم رفت همه بود و نبودم، كه ندا داد رسول مدنی احمد خاتم كه: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یكی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، كه عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را.
چه مبارك شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف كه بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا كه شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی كرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شكایت دو لب خویش گشودم كه: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت كشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را.
من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، كه گشود از كرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاكیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریك كه هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، كه در سلك كنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، كه مأمور شدی از طرف حجت دادار، بر این كار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، كز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را.
چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارك سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر كرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح كلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت كه شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز كف افتاد قرارش، صلوات مـَلك از اوج فـَلك گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش كرد معطـر همه امواج فضا را.
ناگهان دید حكیمه كه شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسكری آن مـهر فروزان هدایت، به ادب گفت كه: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاكیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت كه: ای عمه پاكیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیكو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حكیمه به سوی حجره نرجس، نگه افكند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را.
ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد مؤید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاك حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشكسته ی زینب، شود آن روز كه از پرده ی غیبت به در آیم به سوی كعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم كه :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم، حرم فاطمه را بر همه عالم بنمایم، كنم آغاز از آن جا سفر كرب و بلا را
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
وقتی که تن حسین بی سر شده بود
دلشوره ی زینب دو برابر شده بود
از خولی و شمر دیرتر می آمد
افتادن و گریه کار خواهر شده بود
تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش...
از غصه ات آفتاب لاغر شده بود
در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود
در عصر دهم صحبت معجر شده بود
ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر
با دیدن حرمله مکدر شده بود
با خاطره ی خنده ی معصوم علی
چشمان رباب روز و شب تر شده بود
گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر
بازیچه ی دختران کافر شده بود
از غربت زین العابدین این بس که
در شام ، یزید ، روی منبر شده بود
#شهریار_سنجری ✍
.
امام حسین ع
. #شور #حضرت_رقیه سلام اللّه علیها #سبک_همه_منتظرن به پرِ عَلمِ .... این سهساله قسم یارقیّه که
.
#زمزمه #شور
#حضرت_زینب سلام الله علیها
سبک : همه منتظرند مادرش برسه
خواهر تو اسیر شد به دست عدو
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ
بعد رفتنت ای آبروی حرم
پای شمرو سنان وا شده به سوی حرم
سید الشهدا سید الشهدا
سید الشهدا یا مقطع الاعضا
بعد تو شده باز راه بسته ی آب
خیمه ها همه گفتند امان ز قلب رباب
ای هلال من از روی نیزه ببین
روی ناقه ی عریان نشسته پرده نشین
سید الشهدا....
(أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،
سلام بر آن کسى که پرده حُرمتش دریده شد)زیارت ناحیه
#خروج_ازکربلا
#شور_امام_حسین
#سبک_همه_منتظرن
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#زمینه #شور #زمزمه
#راس_الحسین
#زبانحال_حضرت_زینب
زبانحال زینب کبری سلام الله علیها با سر بر نیزه
هلال زینب
دعا کنم من پای نیزه
تموم بشه غمهای نیزه
نیفتی از بالای نیزه
باور نداشتم
یه روز چنین بی بال و پر شم
در کوه و صحرا در بدر شم
با شمر و خولی همسفر شم
دیدم رو نیزه
میریزی اشک و دلغمینی
چشماتو بستی تا نبینی
آواره شد پرده نشینی
چشم تو روشن
رو ناقه ی عریان سوارم
ببین کجا کشیده کارم
نمونده یک محرم کنارم
ببین برادر
این روزگار چه کرده با من
من محو دیدارت ولیکن
افتاده بر من چشم دشمن
ای کاش بمیرم
آخه چجوری زنده باشم
همراه با نامحرما شم
رو نیزه ها سر داداشم
مظلوم حسین جان
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
#اسارت
#حضرت_زینب
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#میثم_مومنی_نژاد ✍
👇
امام حسین ع
. #زمزمه #شور #حضرت_زینب سلام الله علیها سبک : همه منتظرند مادرش برسه خواهر تو اسیر شد به دس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
#زمینه #زمزمه
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#سبک_من_این_پایین_تو_اون_بالا
( حجاب و عفاف )
سبک آرزوهایی که داشتم بعدِ تو نقشِ بر آب شد
پایِ روضه پایِ نیزه دست و پایِ من میلرزه
سختترین روضه همینه طعنه و چشمایِ هرزه
چه رویِ نیزه چه کنجِ تنورِ خونهیِ خولی
نورِ پیشونیت به صد تا خورشید و مهتاب میاَرزه
علمدارِ .....
قافله قدخمیده شد امّا ....
تا قیامت این عَلمهِ بالا
این پرچمِ حسین است
گرفتاره
به ظاهر این خواهرِ تو امّا ....
گِرههایِ نهضتِ عاشورا
وا میشه وَاللّه با همین دست
اگه مضطر یا آوارهَم
خیالت جمع علمدارم
منم زینب /۴/
...............
خواهری که میباره چشمِ تو با غمهایِ کوفه
دَمِ ما روضهیِ مکشوفهیِ مقتلِ لُهوفه
پیکرِ بابا به زیرِ سُمِّ اسب و سر به نیزهَست
امّا روضهای که سخته واسِه دختر این حروفه
اَباَالمظلوم
اُنظُر اِلیٰ رُئوُسِناٰ بابا
یه تیکّه خیمه سوخته واسهِ ما
معجره غصّهَمون حجابه
اَباَالمظلوم
روضهیِ ما عفافه و عصمت
خصلتِ هر حسینیه غیرت
حجاب مشقِ انقلابه
بمون خواهر تو این حرم
بگیر این چادروُ محکم
منم زینب /۴/
#سبک_از_همون_روز_ازل_مأنوسه_با_تو_روزگارم
#بعد_از_عاشورا #حجاب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
#حسین_ایمانی ✍
.👇
2014060290_914182840.mp3
2.71M
پایِ روضه پایِ نیزه دست و پایِ من میلرزه
#سبک_از_همون_روز_ازل_مأنوسه_با_تو_روزگارم
.
#نوحه
#اسارت
با قافله ی پریشان اهل بیت (ع)
-----------
ای امامِ شهید من سفیر تواَم
نه اسیر عدو که اسیر تواَم
می روی بر نی ای مهِ تابان
من به دنبالت همره طفلان
ای حسین جانم ای حسین جانم
همه در شرر و همه دَر به دَریم
همه غرقِ غم و همه خونجگریم
نظری بنما ای برادر جان
همه دنبالِ سر تو گریان
ای حسین جانم ای حسین جانم
دارم از دست غم ناله ها به گلو
چه نکرده ستم چه نکرده عدو
رنج و غم ها را کو به کو دیدم
کعب نی در دست عدو دیدم
ای حسین جانم ای حسین جانم
کودکانت همه همرهِ قافله
چشمِ غرقِ بخون پای پُر آبله
نه سری ماند و نه دلی ما را
نبود بی تو محفلی ما را
ای حسین جانم ای حسین جانم
**
حاج محمود تاری «یاسر»
.
.
#زبانحال_حضرت_رباب
#حضرت_علی_اصغر
﷽
حالا که کوچک است برایت زمین من
بالا بمان ستاره ی بالانشین من
دستم نمیرسد به بلندای تو ولی
آهم که میرسد به تو ای نازنین من
آغوش من رکاب گرفته برای تو
اما تو رفته ای سر نیزه نگین من
ای کاش مُرده بودم و از نِی نمیچکید
خونابه های حلق تو روی جبین من
حتی به من اجازه ی گریه نمیدهند
شد دستمال اشک من این آستین من
با چه دلی به صورت تو سنگ میزنند؟!
کوچکترین ستاره ی نیزه نشین من
من که بدون تو سحری نگذرانده ام
طی شد بدون تو سحر چندمین من
خیلی برای تشنگی ات تشنه مانده ام
شیرین زبانِ از همه تشنه ترین من
من داد میزنم سر اینکه تو ساکتی
ای خنده ی تو آتش قلب حزین من
جاندادن تو جان مرا هم گرفته است
با تو یکی شده پسرم اربعین من
هم جای ناخن تو و هم جای خالی ات
داغی عظیم بعد تو دارم به سینه من
فامیل گفته بود علی را سفر نبر
یک عمر طعنه دارم و مانده همین من
زهرا بهشت منتظرت مانده تا خودش
گهواره را تکان بدهد نازنین من
شعر از گروه #یا_مظلوم
.