eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. راء رفعت، راء رحمت، راء رضوانِ حسین راء رازق، راء رأفت، راء ریحانِ حسین قاف قدر و قاف قُدس و قاف قُرب قلب ها قاف قاهر، قاف قبله، قاف قرآن حسین ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) یاء یاس و یاء یوسف، یاء یاقوت یقین یاء یاسین، یاء یکتا، یاء یزدان حسین هاء هیبت، هاء همت، هاء هستی، هاء هو هاء هامون، هاء هیزم، هاء هجران حسین ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) طورِ نام تو کجا و پای لنگ طبع من؟! ای کلید منزلِ اسرارِ پنهان حسین کُلُّکُم نورید اما این چنین فهمیده ام از همه عاشق تری بین یتیمان حسین ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) حال و روز شامیان را هم پریشان کرده ای گوشه ی ویرانه با موی پریشان حسین شام وصلت آنقدر مبهم شده، معلوم نیست شد پدر مهمان تو یا که تو مهمان حسین؟ ( ایتها الشهیده ، سیدتی رقیه ) ✍ با حذف چند بیت ،گوشواره افزوده شده 🎤 👇
. علیه السلام مولا زین العابدین مولا زین العابدین یا سیّدالسّاجدین مولا زین العابدین یا امامُ العارفین مولا زین العابدین وارثِ عینُ الیقین مولا زین العابدین تفسیرِ قرآن و دین مولا زین العابدین یا علی‌ابن الحسین یاعلیِ ابنِ الحسین قبله‌گاهِ عالمین یاعلیِ ابنِ الحسین ای روضه‌خوانِ حسین یاعلیِ ابنِ الحسین پایِ سرِ بر نیزه یاعلیِ ابنِ الحسین همسفرِ زینبین یاعلیِ ابنِ الحسین یابن‌َالزّهرا یاسجّاد یابن‌َالزّهرا یا‌سجّاد چه‌ها که دیدی اِی داد یابن‌َالزّهرا یا‌سجّاد بابا از مَرکب افتاد یابن‌َالزّهرا یا‌سجّاد اوجِ روضه دَخَلَت .... یابن‌َالزّهرا یا‌سجّاد زینب علیَ ابنَ زیاد یابن‌َالزّهرا یا‌سجّاد علیه_السلام .👇
4_5976443711028987890.m4a
985.7K
مولا زین‌العابدین
. شهادت امام سجّاد علیه السلام خطبه‌هایش ذوالفقارِ کوفه و شامِ بلاست ۲ پای تا سر مرتضاست ۲ دستهایِ بسته‌یِ سجّاد هم خیبرگُشاست ۲ پای تا سر مرتضاست ۲ علیه_السلام
. . هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر میزدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر میزدند زینب را چادرش زیرِ پایِ او پیچید بین نامحرمان زمین اُفتاد از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال با کَمَر میزدند زینب را سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر می‌زدند زینب را یک نفر در میانِ گودال و صد نفر می‌زدند زینب را (حسن لطفی۹۳) .
7. یک نفر میان گودال.mp3
3.68M
حجه الاسلام والمسلمین هرچه او بیشتر صدا می‌زد بيشتر ميزدند زينب را يك نفر بود و يك بدن اما صد نفر ميزدند زينب را تیغ هاشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را شاعر :
. زیارتی علیه السلام شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) ------------------------------------ حسین دارو ندارم ،حسین آرام جانم (2) ------------------------------------------ یا قدیم الاحسان با دو چشم گریان یا قدیم الاحسان با لبان عطشان یا قدیم الاحسان یا سید الشهیدان یا قدیم الاحسان به حق نور قرآن ----------------------------------------- عروة الوثقی دست منو بگیر عروة الوثقی منم به دامت اسیر عروة الوثقی امیر و نعم الامیر عروة الوثقی تویی نصیر و بصیر ----------------------------------------- سیدنا المظلوم دلم کربلا می خواد سیدنا المظلوم یه گنبد طلا می خواد سیدنا المظلوم شفاعت شما می خواد سیدناالمظلوم دلم سعی وصفامیخواد --------------------------------------- ذبیح العطشان بیا بیا منو بخر ذبیح العطشان نوکر و تا حرم ببر ذبیح العطشان دلواپسم واسه سفر ذبیح العطشان به نوکرا دمی نظر ---------------------------------------- سفراربعین،آرزوی یک ساله ی ماست سفراربعین ،من و حرم نوای دلهاست سفر اربعین،نجوای عاشقای مولاست سفر اربعین ،شفاعت دنیا و عقباست --------------------------------------- با یه دل شکسته بیام تو بین الحرمین با یه دل شکسته باهزاران شورو شین با یه دل شکسته بخونم ازنور دو عین بایه دل شکسته روضه بخونم ازحسین -------------- ---------------- حسین داروندارم،حسین آرام جانم(2) --------------------------------- .👇
. |⇦•دلم گرفته و دلم اسيرِ.. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه و ایام اسارت خاندان آل الله به نفس حاج امیر کرمانشاهی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دلم گرفته و دلم اسيرِ غربت و غمِ اسارتِ دلم گرفته و هنوز تو خاطراتِ من، دردِ جسارتِ دلم گرفته و هنوز دلِ غيورِ من، زخميِ غارتِ   *شبِ روضه است،امام سجاد آب ميذاشتن جلوش گريه مي كرد، غذا ميذاشتن جلوش گريه مي كرد، هر وقت،شب، روز،صبح، گريه مي كرد، فقط مي نشست مي گفت: حسين.... و زار مي زد.هر وقتي مي اومدن مهموني دعوتش مي كردن، مي گفت: نه يه مهموني رفتيم برايِ ما بسِ...* نميره از خاطرم، آتيش و دودِ حرم چهل ساله دل سوخته ي، مصيبتِ معجرم ديدم كه تو شعله ها، دختري گير اُفتاده رو چادرِ زنامون، خراشِ تيغ افتاده  *ديدي آدم يه اتفاقي براش بياُفته اصلاً باورش نميشه، با خودش ميگه: مگه ميشه اصلاً، نه اصلاً مگه امكان داره؟...* نميشه باورم، ولي هنوز مونده رو دستمون رَدِ طناب نميشه باورم، سَرِ علي رو نيزه بود جلو چشِ رباب نميشه باورم آيه ي تطهيرِ خدا و مجلسِ شراب تا كه بيادم مياد، دل ميشه غرقِ عذاب آستينِ پاره اي شد، براي عمه ام حجاب  مصيبتِ من كجا، آه و دلِ زار كجا؟ دخترِ حيدر كجا، كوچه و بازار كجا؟  * توي اينِ خانواده، فقط سه نفرن، يكي اميرالمؤمنينِ، يكي امام حسنِ، يكي زين العابدين... اميرالمؤمنين خانومش رو جلوش زدن، امام حسن مادرش رو جلوش زدن، اما زين العابدين، هم خانومش رو جلوش زدن، هم مادرش رو جلوش زدن، هم خواهرش رو جلوش زدن، هم عمه اش رو جلو چشمش زدن... * تو كوچه هاي شام، كوچيك بزرگاشون با كينه مارو ميزدن تو كوچه هاي شام، با سنگاشون رو نيزه ها سَرا رو ميزدن تو كوچه هاي شام، يهودي هاشون هم جا مونده ها رو ميزدن از پشت بوم مي ريختن، آتيش رويِ سرامون يه چشمِ مون گريه بود، يه چشمِ مون پُر از خون  نداشت دلِ شاميا، يه خورده رحم و احساس زيرِ كتك مي گفتيم، كجاست عمومون عباس؟ يك چيز زِ روضه ها مرا ريخت بهم سوزاند مرا ميان اين صحنه ي غم ديدم كه به رويِ نيزه سقا مي گفت ناموسِ حسين و اين همه نامحرم؟ ــــــــــــــــــ .👇
Kermanshahi-moharram99-sh11_2.mp3
4.25M
|⇦•دلم گرفته و دلم اسيرِ... و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه و ایام اسارت خاندان آل الله به نفس حاج امیر کرمانشاهی
. (ع) . اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ سَیدِ العابِدینَ، . الَّذىِ استَخلَصتَهُ‏ لِنَفسِک، . وَجَعَلتَ مِنهُ اَئِمَّهَ الهُدىَ، . الَّذینَ یهدوُنَ بِالحَقِّ، . وَبِهِ یعدِلوُنَ، . اختَرتَهُ لِنَفسِک، . وَطَهَّرتَهُ مِنَ الرِّجسِ، . وَاصطَفَیتَهُ وَجَعَلتَهُ هادِیاً مَهدِیاً. . اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیهِ اَفضَلَ ما صَلَّیتَ عَلى‏ اَحَدٍ مِن ذُرِّیهِ اَنبِیآئِک‏ حَتّى‏ تَبلُغَ بِهِ ما تَقِرُّ بِهِ عَینُهُ فِى الدُّنیا وَالأخِرَهِ،اِنَّک عَزیزٌ حَکیمٌ. . . خدایا درود و رحمت خاص خود را بفرست بر على بن الحسین آقاى عبادت‏کنندگان کسی است که خالصش گرداندی برای خودت و از نسل او قرار دادى امامان راهنمایى که مردم را به حق راهنمایى کنند و به حق ب ... .
. |⇦•این چهل سال فقط .. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سلام الله علیه به نفس کربلایی مسعود پیرایش ●•┄༻↷◈↶༺┄•● پیرمرد بلا کشیده منم پسرِ شاه سربریده منم روضه خوانی که هرچه می گوید با دوچشم کبود دیده منم *چه کردن با این آقا .. فرمود: «یَا لَیْتَنِی لَمْ تَلِدْنِی‏ أُمِّی» .. کاش مادر منو به دنیا نمی آورد .. قربونه قبرِ بی چراغت ..* سر سفره به غذا تا نظرش می‌افتاد فکر اطفال گرسنه به سرش می‌افتاد *حال و هوات اربعینیِ .. ان شالله دیگه راهِ حرم باز بشه .. بریم تو موکبا اونجا روضه بخونیم و ناله بزنیم ..* شیرخواره بغل تازه عروسی میدید یادِ لالایِ ربابُ پسرش می افتاد گله می کرد زِ چشم بدِ بازاریها سر بازار همین که گذرش می افتاد *محملِ عمۀ ما را چقدر هول دادن به خدا از سر بازار بدم می آید ..* گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت زِحال به دلش روضۀ ذبحِ پدرش می افتاد این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین یادِ گودال فقط سینه زد و گفت حسین یادِ روزی که زِخیمه نگران زد بیرون با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون بی رمق جانب گودال نظر می انداخت دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون از تنِ شاه لباسِ عربی را بردن نیزه از هر طرف پیکرِ او زد بیرون چادرِ فاطمه را هم به خدا خونی کرد خونِ آن حنجرِ خشکیده چنان زد بیرون دورِ ناموسِ خدا حلقۀ نامحرم بود خواست کاری بکند حیف که‌ فرصت کم بود آنطرف‌ چشم نوامیس بدستانش بود اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود هرکه‌ پرسید ز بازار فقط گفت الشام.. گفت‌ آنقدر بدانید که‌ خولی هم بود وسط مجلس می تکیه به زینب دادم چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت شاعر: دستِ تو رو بستن بینِ بیابونا چقدر کتک خوردی از نامسلمونا بعدِ چهل سالم هنوز زمین گیری از خنجرِ کهنه، چقدر تو دلگیری آخه تو دیدی گوشواره ها رو چه جوری غارت بردن .. یادت می افته که خواهراتُ چه جور اسارت بردن .. از آهِ تو اینها، اصلاً نترسیدن جلو چشم مردم آتیش سرت ریختن چقدر تو رو آزرد بند و طناب آقا کشوندنت بینِ بزم شراب آقا چه ناسزاها شنیدی آخه میدنِ بازار ای وای .. سختِ ببینی تو عمه هاتُ میون انظار ای وای .. مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت مگه یادم میزه ناموسِ حیدر و جسارت مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت ای حسین ..... .👇
باب الحرم _ مسعود پیرایش.mp3
9.76M
|⇦•این چهل سال فقط .. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس کربلایی مسعود پیرایش
. |⇦•نفس به نفس، قدم به قدم.. و توسل زیبا به حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نَفسِ آقا سید مهدی حسینی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نفس به نفس، قدم به قدم با رویایِ تو، با پایِ دلم میرم تا بهشت، میرم به حرم همین که تو هستی دلِ من آرومه از اینجا که هستم ضریحت معلومه سلام شش گوشه، سلام اربابم .. الان کربلام ، بیدارم من یا خوابم دارم میخونم، با چشمایِ خیس تو دنیا کسی، شبیه تو نیس آقا برامون، حرم بنویس من از هرجا که تو نباشی بیزارم بلند میگم هر روز آقا دوست دارم خودم میدونم، همش باهامی خودت میدونی، که همه‌ی دنیامی سلام شش گوشه، سلام اربابم .. الان کربلام، بیدارم من یا خوابم بازم اومدم، تو بزم عزات ببین که صدام، گرفته برات صدا چیزی نیست، جونم به فدات چقدر گریه کردم برای گوالت خبر دارم آقا چه جوری بود حالت رو اسب بودیُ و زمین افتادی دوازده ضربه چقدر سخت جون دادی سلام شش گوشه ، سلام اربابم .. الان کربلام ، بیدارم من یا خوابم ــــــــــــــــــ 👇
4_5875062137583307752.mp3
16.51M
|⇦•نفس به نفس، قدم به قدم.. و توسل زیبا به حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نَفسِ آقا سید مهدی حسینی
. صدای گریه ی بی انتها خودش روضه ست لباس مشکی صاحب عزا خودش روضه ست امان ز درد، به گودال قتلگاه قسم که گود زیر دو چشم شما خودش روضه ست دوباره گریه و یک جرعه آب و ذکر حسین حسین گفتنت این روزها خودش روضه ست حکایتی ست که قصاب کوچه میفهمد بریدن سر ذبح از قفا خودش روضه ست بگو به گریه که هل من معین...ادامه نده غریب ماندن خون خدا خودش روضه ست شکست بغض تو...گفتی سه مرتبه: الشام همین نگفتنِ از کربلا خودش روضه ست شاعر: .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ . به سبک من و اشکی مثل بارون منم زین‌العابدینم – امامِ ناقه نشینم به پیش چشمم چهل سال – تنی بی‌سر را ببینم پدر جان – به نی دیدم سرت را به سینه – گرفتم پیکرت را شنیدم – صدایِ مادرت را به دستانِ خود یک بوریا را کشیدم دورِ جسمِ تو بابا ز هر جایی آمد بویِ تو از – خاکِ صحرا واویلا – غریبِ کربلا من و عمّه غم کشیدیم چهل منزل ما چه دیدیم امان از روزی که در شام – دمِ دروازه رسیدیم الهی مرا مادر نمی‌زاد به پیشم حرامی دادِ بی‌داد چنان زد که سر ازنیزه افتاد یکی زد نعره شادی تمام است که از حیدر وقتِ انتقام است دیاری که خون شد قلبِ زینب – شهر شام است واویلا غریب کربلا دلِ مرد علقمه سوخت – دلِ آلِ فاطمه سوخت ز خاکسترهایِ از بام – سر و صورت‌ها همه سوخت امان از – نگاهِ خیره‌سرها غرورِ – همه معجر به سرها بمیرم – برایِ در به درها امان از نامَحرم‌هایِ شامی شراب و صدها چشمِ حرامی به چوبِ خیزران شد به تو بی‌احترامی واویلا غریبِ کربلا .👇
. ...ترک دنیا گفته ای، در کنج دیر مثل عیسی آسمان را کرده سیر لحظه لحظه سال ها در انتظار تا شود دیرش زیارتگاه یار بی خبر خود رازها در پرده داشت در تمام عمر یک گم کرده داشت دید در پایین دیر خود شبی هر طرف تابیده ماه و کوکبی گفت الله کس ندیده این چنین هیجده خورشید، یک شب بر زمین آمده از طور، موسای دگر در غل و زنجیر، عیسای دگر سر به نوک نیزه می گوید سخن یا سر یحیی است پیش روی من لاله ی حمرا کجا و آبله بازوی حورا کجا و سلسله گشته نیلی ماهِ روی کودکی بسته دست نونهال کوچکی طفل دیگر بسته با معبود عهد یا سر عیسی جدا گشته به مهد  کرد نصرانی نزول از بام دیر گرد سرها روح او سرگرم سیر دیده بر شمع ولایت دوخته چون پر پروانه جانش سوخته راهب پیر و سر خونین شاه رازها گفتند با هم با نگاه شد فراق عاشق و معشوق طی این به پای نیزه او بالای نی ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه کای جنایت پیشگان رو سیاه کیست این سر؟ کاین چنین خواند فصیح وای من داوود باشد یا مسیح؟! یا شده ایجاد صفین دگر؟! گشته قرآن بر سر نی جلوه گر پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟ این سر خونین، سر یک خارجیست بود هفتاد و دو داغش بر جگر تشنه لب از او جدا کردیم سر لرزه بر هفت آسمان انداختیم اسب ها بر پیکر او تاختیم شعله ها از هر طرف افروختیم خیمه هایش را سراسر سوختیم هر یتیمش از درون خیمه گاه برد زیر بوتهء خاری پناه ریخت نصرانی به دامن خون دل گشت سر تا پا وجودش مشتعل برکشید از سینه چون دریا خروش گفت ای دون فطرتان دین فروش ثروت من هست چندین بدره زر در جوانی ارث بردم از پدر در بهای این همه سیم و زرم امشب این سر را امانت می برم می کنم تا صبح با او گفتگو کز دهانش بشنوم سری مگو... برد سوی دیر سر را با شتاب کرد ناگه هاتفی او را خطاب راهب از اسرار، آگه نیستی هیچ دانی میزبان کیستی؟ این که لب هایش چنین خشکیده است بحر رحمت از دمش جوشیده است اینکه زخمش را شمردن مشکل است زخم هفتاد و دو داغش بر دل است گوش شو کآوای جانان بشنوی از دهانش صوت قرآن بشنوی گرد ره با اشک، از این سر بشوی با گلاب و مشک، خاکستر بشوی برد راهب عاقبت سر را به دیر تا خدا در دیر خود می کرد سیر شد چراغ دیر آن سر تا سحر دیگر این جا دیر راهب بود و سر خشت خشت دیر را بود این کلام کای چراغ دیر و مطبخ السلام ناگهان آمد صدای یا حسین واحسینا واحسینا واحسین آن یکی می گفت حوا آمده دیگری می گفت سارا آمده هاجر از یک سو پریشان کرده مو مریم از یک سو زند سیلی به رو آسیه رخت سیه کرده به بر گه به صورت می زند گاهی به سر ناگهان راهب شنید این زمزمه ادخلی یا فاطمه یا فاطمه آه راهب دیده بربند از نگاه مادر سادات می آید ز راه بست راهب دیده اما با دو گوش ناله ای بشنید با سوز و خروش کای قتیل نیزه و خنجر حسین ای فروغ دیدۀ مادر حسین بر فراز نی کنم گرد تو سیر یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟ امشب ای سر چون گل از هم واشدی بیشتر از پیشتر زیبا شدی ای نصاری مرحبا بر یاری ات فاطمه ممنون مهمان داری ات هر کجا این سر دم از محبوب زد دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد تو نبودی، گِرد این سر صف زدند پیش چشم دخترانش کف زدند پیش از آن کافتد در این دیرش عبور من زیارت کردم او را در تنور راهب اول پای تا سر گوش شد ناله ای از دل زد و بی هوش شد چون به هوش آمد به سوی سر شتافت سینۀ تنگش به تیر غم شکافت گفت ای سر، تو محمّد نیستی؟ گر محمّد نیستی پس کیستی؟ ناگهان سر، غنچۀ لب باز کرد با نصاری درد دل ابراز کرد گفت کای داده ز کف صبر و شکیب من غریبم من غریبم من غریب گفت: می دانم غریب و بی کسی غربتت ثابت شده بر من بسى تو غریبی که به همراه سرت همره آید دست بسته خواهرت باز اعجازی کن ای شیرین سخن لب گشا و نام خود را گو به من آن امیرالمؤمنین را نور عین گفت: راهب! من حسینم من حسین من که با تو همسخن گشته سرم نجل زهرا زادۀ پیغمبرم دیده این سر از عدو آزارها خوانده قرآن بر سر بازارها اشک راهب گشت جاری از بصر گفت ای ریحانۀ خیرالبشر از تو خواهم ای عزیز مرتضی شافع راهب شوی روز جزا گفت آئین نصاری واگذار مذهب اسلام را کن اختیار راهب از جام ولایت کام یافت تا تشرف در خط اسلام یافت یوسف زهرا بدو داد این برات گفت ای راهب شدی اهل نجات عاشق و معشوق بود و بزم شب صبحدم کردند از او سر را طلب راهب آن سر را چون جان در بر گرفت باز با سر گفتگو از سر گرفت گفت چون بر این مصیبت تن دهم؟ میهمان خویش بر دشمن دهم... گلچینی از یک مثنوی .
. علیه‌السلام 🔹چشمۀ زلال🔹 آقا سلام بر تو و شام غریب تو آقا سلام بر دل غربت نصیب تو از راه دور با دل رنجور آمدی مرهم به غیر صبر ندارد طبیب تو باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهی‌ست جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟ تصویر کربلاست که همواره روشن است در چشمۀ زلال نگاه نجیب تو رفتی و قرن‌هاست که تکرار می‌شود نجوای عاشقانۀ امنّ یجیب تو 📝 .
. علیه السلام ▪️ خداوندا شد خزان از غم باغ گلهای نو بهار من پریشان شد همچنان موی عمه ام زینب روزگار من نباشد کس آشنای من به غل بسته دست و پای من ای خدای من(2) ندیده کس شاخ و برگ گل بسته بر زنجیر جفا باشد خودم اینجا زخمی از سنگ امّا دلم در کرببلا باشد گرفته عقده گلوی من قلم شد دست عموی من ای خدای من(2) خودم دیدم عصر عاشورا مادرم زهرا می کند زاری که از گوش نازک طفلی قطره قطره شد جوی خون جاری شده محزون مادرم زهرا شده دلخون زینب کبری ای خدای من(2) خودم دیدم کودکی زیر تازیانه ها دست و پا می زد گهی بابی غریبم گه عمه ام زینب را صدا می زد خودم دیدم شعله ی آتش می کشد سر از خیمه های ما به پیش چشم من و عمّه سر بریدند از لاله های ما .