.
# مادر
#ترحیم_خوانی #مجلس_مادر
اشکای حسرت میریزه از دوتا چشمای ترم
بادله پرخون میخونم ازغم داغه مادرم
دوری تومادرمن خیلی میده من وعذاب
حس میکنم دنیا شده یکباره رو سرم خراب
دردای بی توبودنم دیگه تمومی نداره
شبانه روز داره غمت سربه سرمن میذاره
یادم نمیره واسه من مصیبت وبلا دیدی
برا بزرگ کردن من چه سختی هایی کشیدی
تونباشی و بی تو من زنده بمونم چه سودی
کاشکی به جات می مردم و تو توی این دنیا بودی
حالا تو رفتی و منم عکس تو رو هی میبوسم
انقده گریه میکنم تا پای مرگ و ببوسم
#مجیدمرادزاده
بیتاب و بیقرارم، فکری به حال من کن
آشفته روزگارم، فکری به حال من کن
عمریست هر محرّم بارِ گناه خود را؛
دست تو میسپارم فکری به حال من کن
در گیر و دارِ غفلت نفْسم مرا زمین زد
بالا گرفته کارم، فکری به حال من کن
در کشتیِ نجاتت جایی برا من هست؟!
خیلی امیدوارم... فکری به حال من کن
با إذن مادر خود یکبار بعدِ روضه
بنشین کمی کنارم فکری به حال من کن
«نِعم الأمیرِ» عالم، ردّم نکن! به قران-
جز تو کسی ندارم! فکری به حال من کن
@emame3vom
دست مرا بگیر و در اولین شبِ قبر
آنجا که در فشارم فکری به حال من کن
بشنو صدای آهم را «یا قَدیمَ الإحسان»
بالا سرِ مزارم فکری به حال من کن!
#یاقدیم_الإحسان_بحق_الحسین_علیه السلام
#مرضیه_عاطفی_سمنان
#هیئت #مناجات #امام_حسین_ع
#مناجاتـباـامامـحسین
یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری
سینه زنی و شور و ماتم را نگیری
خیلی میان روضه هایت سود کردیم
یک موقع از ما روضه و غم را نگیری
سینه زدم تا که گناهم را بریزی
این کمترین چیزی که دارم را نگیری
حال بد ما با وجود روضه خوب است
از دست نوکرهات مرهم را نگیری
آقا برای ما محرم خیرها داشت
از ما گنهکاران محرم را نگیری
با هم خریدی خوب و بد را بین روضه
این گریه کردن های با هم را نگیری
در بین روضه التماست می کنم من
جانم بگیری،گریه هایم را نگیری
در بین هیأت کار من پرچم زدن شد
دستان من خالیست…پرچم را نگیری!
@emame3vom
یک شب میان روضه ات گفتم خدایا
از نوکران،شاه دو عالم را نگیری
#علی_سپهری
امام #حسین علیه السلام
#هیئت
.
طعنه ای یار ز اغیار شنفتن تا کی؟ ...
روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی
امام زمان عج
ای که در حسن کسی همسر و همتای تو نیست
سرو افراخته چون قامت رعنای تو نیست
جلوه ی ماه فلک چون رخ زیبای تو نیست
کیست آن کو به جهان واله و شیدای تو نیست
گر چه پنهان ز نظر روی نکوی تو بود
چشم ارباب بصیرت همه سوی تو بود
*
آتش عشق تو در سینه نهفتن تا کی
طعنه ز اغیار تو ای یار شنفتن تا کی
همه شب از غم هجر تو نخفتن تا کی
روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی
چهره بگشای ز رخسار که دیدن دارد
سخن از لعل تو ای دوست شنیدن دارد
*
اگر ای مه ز ره مهر بیایی چه شود
غنچه ی لب به تکلّم بگشایی چه شود
نظری جانب عشّاق نمایی چه شود
همچو بلبل به چمن نغمه سرایی چه شود
بی گل روی تو گلزار ندارد رونق
از صفای تو صفا یافته گیتی الحق
*
روی زیبای تو ای دوست ندیدم آخر
نغمه ی روح فزایت نشنیدم آخر
گلی از گلشن وصل تو نچیدم آخر
چون هلال از غمت ای ماه خمیدم آخر
روز ما تیره تر از شب بود از دوری تو
زده آتش به دل ما غم مستوری تو
*
دل بود شیفته ی طره ی مویت ای دوست
جان به لب آمده از دوری رویت ای دوست
چشم ما هست شب و روز به سویت ای دوست
کس نیاورد خبر از سر کویت ای دوست
ره نبردیم به کوی تو و خون شد دل ما
رفت بر باد فنا از غم تو حاصل ما
*
خاطر ما ز فراق تو پریشان تا چند
خانه ی دل بود از هجر تو ویران تا چند
دوستان از غم تو بی سر و سامان تا چند
در پس پرده ی غیبت شده پنهان تا چند
پرده ای ماه فروزنده ز رخسار فکن
تا جهان را کنی از نور جمالت روشن
*
شب تار همه را ماه دلافروز تویی
داور و دادرس و دادگر امروز تویی
عارفان را به خدا معرفتآموز تویی
مصلح کل تویی و بر همه پیروز تویی
هر که آزاده و دانشور و صاحبنظر است
بهر اصلاح جهان منتظِر منتظَر است
*
ما همه بنده، تویی صاحب ما، سرور ما
چون تویی در همه جا حامی ما یاور ما
نبود جز تو کسی قائد ما، رهبر ما
در پناه تو بود ملّت ما، کشور ما
سایه ی لطف تو تا بر سر احباب بود
دل ز مهر تو چو خورشید جهان تاب بود
*
ما همه عاشق دلداده و جانانه تویی
صدف دین خدا را دُر یکدانه تویی
رهبر مردم آزاده و فرزانه تویی
قدمی رنجه نما صاحب این خانه تویی
خانه ی صبر ز هجران تو گردید خراب
از ره لطف و کرم منتظران را دریاب
*
خاطر آشفته چنین پیرو قرآن مپسند
بیش از این ذلّت این جمع پریشان مپسند
بیپناه این همه افراد مسلمان مپسند
دوست را دستخوش فتنه ی دوران مپسند
تا به کی نزد کسان بیکس و یاور باشیم
چند از دوری روی تو در آذر باشیم
*
سوی ما کن نظری از پی دلدارری ما
تا تو از لطف نیایی به هواداری ما
که کند غیر تو از مهر و وفا یاری ما؟
که دهد خاتمه آخر به گرفتاری ما؟
@emame3vom
ما همه منتظر مقدم فرخنده ی تو
تا ببینم مگر چهره ی تابنده ی تو
*
دل افسرده ی ما را ز غم آکنده ببین
مسلمین را ز هم اینگونه پراکنده ببین
آشنا را بر بیگانه سر افکنده ببین
جمع در ظاهر و از تفرقه شرمنده ببین
چه بگویم که تو خود آگهی از راز نهان
باری آنجا که عیان است چه حاجت به بیان
*
بی تو ما در کف بیگانه گرفتار شدیم
غرق محنت ز هوسرانی اشرار شدیم
خون جگر از ستم دشمن مکّار شدیم
در بر خلق جهان خوارتر از خار شدیم
اجنبی پای چو در کشور اسلام نهاد
هستی ملّت ما را ز جفا داد به باد
*
سالها دم زده از مهر ولایت "قدسی"
فکند کاش سر خویش به پایت "قدسی"
میکند صبح و مسا مدح ثنایت "قدسی"
تا کند جان خود از شوق، فدایت "قدسی"
چه شود گر کنی از لطف به حالش نظری
تا که از نخل وصال تو بچیند ثمری
*
غلامرضا قدسی
#جمعه #امام_زمان
.
.
#با_علی_اصغر_علیه_السلام
#مقتل_خوانی
⚫️⚫️ شهادتنامه شاهزاده علی اصغر سلاماللهعلیه
♻️ حضرت علی اصغر علیهالسلام و طلب آب
امام حسین علیهالسلام همراه اصغر تا وسط میدان جنگ آمد و در برابر لشکر دشمن ایستاد.
آنگاه طفل از هوش رفته را بر سر دست گرفت و بالا برد تا همه بدانند حضرت با چه هدفی آمده است.
سپس با صدای بلند غربت خود و بیگناهی شیرخوارش را چنین بیان فرمودند:
ای مردم، برادران و یارانم را کشتید و این طفل شش ماهه برایم باقی مانده است.
شما مرا گناهکار میدانید ولی به این کودک که از تشنگی بیتاب شده نمیتوانید گناهی نسبت دهید.
سپس جوانمردی و دلسوزی بر کودکان در جنگ را بیان کرد و از تشنگی رباب خبر داد و فرمودند:
ای مردم، اگر به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید.
ای مردم جرعه ای آب به او بنوشانید که مادرش دیگر شیر ندارد
لشکریان ایستاده بودند و می دیدند علی اصغر چگونه بر سر دست پدر تشنه آب است.
⭕️در این لحظه حضرت با اشاره به اوج عطش پسرش فرمودند:
آیا نمیبینید چگونه از تشنگی دهان خود را باز و بسته میکند⁉️
جرعهای آب دهید که اگر زنده بماند برای شما ضرری ندارد، و اگر از تشنگی بمیرد خون او بر گردن شماست
امام حسین علیهالسلام از یک سو عطش شیرخوار را میدید و از سوی دیگر از رباب و بانوان و کودکان را میدانست لذا آخرین کلام را بر زبان آورد تا شاید طفلش را سیراب به سوی مادر برگرداند فرمودند:
اگر می ترسید از آبی که برای این طفل میدهید من بنوشم او را از من بگیرید و سیراب کنید و به من بازگردانيد‼️
در این حال رباب منتظر ایستاده بود و نگاه می کرد.
آفتاب سوزان بر صورت زیبای اصغر می تابید و تشنگی او را مضاعف می نمود امام حسين علیهالسلام پسرش را پایین آورد و در آغوش گرفت تا از نور خورشید در امان باشد
♻️ عکس العمل لشکر دشمن
همهمه ای در میان لشکر افتاده بود در این حال صدای عده ای از دشمنان شنیده شد که خطاب به حضرت گفتند: به دستور ابن زیاد هرگز به تو و فرزندانت حتی یک قطره آب نمی دهیم
بعضی با یادآوری قانون جنگاوری گفتند: اگر بزرگان گناهکارند این کودک گناهی ندارد.
بعضی دیگر قساوت نانجیبانه خود را نمایان کردند و گفتند این طفل را نیز بکشید و از این خوانواده کسی را باقی مگذارید‼️
عده ای با دیدن انتظار امام حسين علیه السلام و بی تابی پسرش گفتند: دستور منع آب فقط درباره بزرگان است و ربطی به اطفال ندارد
افراد زیادی با اشاره به عطش خاندان حسینی گفتند: «حسین از تشنگی به ناچاری رسیده است. با ادامه منع آب تسلیم می شود، بعضی دیگر فقط گریستند و هیچ سخنی نگفتند‼️
♻️ دستور عمر بن سعد (لعنة الله علیه)
با گذشت لحظاتی صدای لشکریان به اعتراض برخاست؛ زیرا حضور اصغر در آغوش امام حسین علیه السلام حجت را بر همه تمام کرده بود.
عمر بن سعد از تأثیر این منظره در لشکر خود هراسان شد و خواست هر چه زودتر به ماجرا خاتمه دهد؛ و بازگشت امام حسین علیه السلام ما را تنها راه چاره دانست.
او به سربازانش نگاه کرد و با دیدن حرملة بن کاهل اسدی که از تیراندازان بود فریاد زد: «ای حرمله، اختلاف لشکریان را تمام کن» او که منظورش را نفهمیده بود پرسید: چه کاری انجام دهم⁉️
ابن سعد با اشاره به آشوب لشکر گفت: چرا پاسخی به حسین نمی دهی⁉️
حرمله پرسید: ای امیر، پدر را با پسر را»⁉️
او با قساوت و بی رحمی اشاره به شیرخوار در آغوش امام حسین علیه السلام کرد و گفت: «مگر سفیدی گلوی طفل را نمی بینی⁉️
او را هدف تیر خود قرار ده‼️😭😭
♻️ پرتاب تیر به سوی حضرت علی اصفر علیهالسلام
این سوی میدان رباب بر درِ خیمه ایستاده نگاه میکرد.
امام حسین علیهالسلام نیز منتظر پاسخ دشمن بود و طفل بیهوش از عطش را در آغوش گرفته بود.
حضرت با مهربانی به پسرش نگاه کرد که از شدت تشنگی سرش بر بازوی پدر افتاده و نور آفتاب سفیدی گلویش را دو چندان می کرد.
با دلی سوخته از نانجیی دشمن، صورت اصغرش را نزدیک آورد تا ببوسد.
⭕️در این لحظه حرمله تیر سه شبه زهرآلود را در کمان گذاشت.
لب های پدر نزدیک تر می شد و حرمله زِه کمان را بیشتر می کشید.
قبل از بوسیدنِ شیرخوار تیر از کمان رها شد و حرمله با خنده ای که نشان از پستی او دشت فریاد زد: این تیر را بگیر و سیرابش کن
[1]
امام حسین ع
. #با_علی_اصغر_علیه_السلام #مقتل_خوانی ⚫️⚫️ شهادتنامه شاهزاده علی اصغر سلاماللهعلیه ♻️ حضرت علی
.
ادامه بالا👆🏾👆🏾👆🏾👆🏾👆🏾
♻️ شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تیر سه شعبه سموم بر گلوی تشنه اصغر فرود آمد و گوش تا گوش شیرخوار را درید و او را در آغوش امام حسین علیه السلام ذبح کرد.
تیر آنقدر بزرگ بود که از گلوی علی عبور کرد و به بازوی حضرت نشست، و بوسه پدر نیمه تمام ماند.
اصغر از شدت درد دست های کوچکش را مضطربانه از قنداقه بیرون کشید و همچون پرنده ای بال و پر زد؛ و با دو دست پدر را در آغوش گرفت و سرش بر بازوی حضرت به سوی آسمان ماند.
آنگاه تبسمی بر لبان خشک او نقش بست و روح نازنینش از بدن سر بریده پرواز کرد.
⭕️ با دیدن کودک شش ماهه ذبح شده، بغض در گلوی امام حسین علیه السلام شکست و اشک بی امانش جاری شد
حضرت در حالی که بدن اصغرش را در آغوش گرفته بود، با دست دیگر تیر مسموم را به آرامی از میان گلوی پاره پاره نوزاد بیرون کشید.
غمی جانگداز در قلب پدر شراره زد و چنان آه کشید که زمین به لرزه درآمد.
سپس امام حسین علیه السلام نگاهی به قنداقه غرق در خون طفل شش ماهه اش کرد و او را بوسید، و با چشمانی اشکبار به درگاه پروردگار عرض کردند
خدایا‼️ تو را بر این مردم ظالم ملعون شاهد می گیرم که سوگند یاد کرده اند از خاندان پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله کسی را زنده نگذارند
پروردگارا‼️ حکم کن میان ما و قومی که دعوتمان کردند تا یاریمان کنند ولی به قتل ما اقدام کردند
♻️ خون حضرت على اصفر علیه السلام در آسمان
طفل شیرخوار در آغوش پدر جان داد، اما خون همچنان از گلویش می جوشید و قرار از دل حضرت می برد.
امام حسین علیه السلام دست خود را زیر گلوی پسرش گرفت و خون او را به سوی آسمان باشید و عرض کردند:
خدایا‼️ خون این کودک که از خاندان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است در محضر تو از بچه شتر صالح کمتر نیست.
پروردگارا⁉️ انتقام ما را از این ظالمين بگیر
⭕️خون گلوی اصغر از دستان پدر به آسمان رفت، و حتی یک قطره به زمین بازنگشت و به امانت نزد آسمانیان ماند
⭕️بار دیگر امام حسین علیه السلام دست خود را زیر گلوی نوزاد پرپر شده اش گرفت، و این بار خون او را بر زمین ریخت و فرمودند:
تحمل هر مصیبتی که بر من جاری شود آسان است، چرا که در منظر خداست
♻️ امام حسين علیه السلام بعد از شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
بانوان و کودکان در خیمه منتظر بودند و امام حسین علیه السلام با طفل خون آلود در میدان ایستاده بود.
حضرت نگاهی از یأس و دلشکستگی به کودک خود نمود و با بدن بی جان او چنین درد دل کردند:
پسرم، خدا بکشد مردمی که تو را کشتند.
چقدر بر هتک حرمت خدا و رسولش جرأت پیدا کرده اند.
این دنیا بعد از تو ارزشی ندارد
سپس خود را تسلی داد و فرمودند:
"ای نفس، صبر کن و در آنچه از بلاها به تو می رسد ثواب الهی را در نظر بگیر"
آنگاه روی سخن به سوی پروردگار نمود که تنها آرامش دهنده او در این مصیبت عظیم بود، و عرض کردند:
پروردگارا‼️ تو می بینی که در این دنیا چه مصیبتی بر ما وارد می شود، پس آن را ذخیرۂ آخرت ما قرار ده.
پروردگارا‼️ بر اینان باران مبار و از برکات خویش محرومشان کن. خدایا! هیچ گاه از آنها راضی مشو. إنا لله و إنا إليه راجعون
♻️ تسلیت خدا در مصیبت حضرت علی اصغر علیه السلام
هنوز دل امام حسین علیه السلام آرام نشده بود که دست خود را با خون طفل
شیرخوارش سرخ کرد و بر عمامه پیامبر صلی الله علیه و آله که بر سر گذاشته بود کشید. داغ اصغر قلب پدر را آتش زده بود و شعله های آن فقط با دلداری خدا آرام می شد، که ناگهان ندایی از جانب پروردگار خطاب به آن حضرت آمد:
یا ابا عبدالله! صبر کن!
یا حسین نگران او مباش !
که برایش در بهشت شیر دهنده ای قرار داده ایم
@emame3vom
📗 📚ریاض القدس ص 103
📗اعجاز امیران عالم ص 149
📗مقتل الحسین علیه السلام (طبسی) ص 233
📗منتخب التواریخ ص 271
🔆
.
#اظهار_مظلومیت_اهلبیت
#با_زین_العابدین_علیه_السلام
#اسارت_اهلبیت_علیهمالسلام
#مطاعن_دشمنان
#دو_خط_روضه
⚫️⚫️ #جسارت، #خشونت، #بیرحمی و #بیشرمی در دشمنانِ اهلبیت (علیهمالسلام)..
👈🏼👈🏼 قَالَ سَیّدُنا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ (صلوات الله علیه):
وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا، لَمَا زَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا.
@emame3vom
📝 حضرت امام سجاد (صلواتاللهعلیه) : سوگند به خدا اگر پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) به جاى سفارشاتى كه در احترام به حقّ ما نمود، سفارش به جنگ با ما مىكرد، زيادتر از آنچه با ما انجام دادند، نمىتوانستند بيشتر انجام دهند.
😭😭
📚 منابع:
1⃣ بحارالأنوار، ج45، ص 149
2⃣ لهوف، ص 202
3⃣ تسليةالمجالس وزينةالمجالس، ج2، ص463
🔆
4_5785036573632365858.mp3
8.92M
😭❣منو اربعین❣😭
منو و اربعین کربلایت
مگر میشود باور من
مگر میشناسم سر از پا
به راه تو ای سرور من
سلام ای شکوه شگفتیها با تو
سلام ای قرار دل زهرا با تو
رسید اربعین و قرار ما با تو
جهان شد زائر تو
بپا شد محشر ما
بنفسی انت مولا
حسین ای...جان عالم...
پس از این همه سال
جهان مانده محزون
میآیند بسویت
همه عالم مجنون
هنوز از گلویت مگرمیایدخون
جهان شد زائر تو
بپا شد محشر ما
بنفسی انت مولا
حسین ای...جان عالم...
🎤میثم مطیعی