eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
2. نگاه کودکی.mp3
12.35M
قسمت دوم : ( علیه السلام ) نگاه کودکی ات دیده بود قافله را تمام دلهره ها را ، تمام فاصله را هزار بار بمیرم برات ، می خواهم ، دوباره زنده کنم خاطرات قافله را تو انتهای غمی ، از کجا شروع کنم ؟ خودت بگو ، بنویسم کدام مرحله را ؟ چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت ؟ ز نیزه دار ، که سر برده بود حوصله را چه کودکی بزرگی است این که دستانت گرفته بود به بازی گلوی سلسله را میان سلسله مردانه در مسیر خطر گذاشتی به دل درد ، داغ یک گِله را چقدر گریه نکردید با سه ساله ، چقدر به روی خویش نیاورده اید آبله را دلیل قافله می برد پا به پای خودش نگاه تشنه ی آن کاروان یک دِله را هنوز یک به یک ، آری به یاد می آری تمام زخم زبان های شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه حرمله را ... بگو صبور بلا در منا چه حالي داشت که در تلاطم خون ديد قلب قافله را ؟ شاعر:
. 🏴 شهادت جانسوز حضرت علیه السلام و ایام روضه کربلا 🎼 🏴بند اول سینه ی من،مخزن غم/چار سالم بود،رنج کشیدم مقصد من،کربلا بود/رفتم اونجا،روضه دیدم شنیده رو که نمیشه،بگی میشه مثه دیدن!!! جلو چشای من ای وای،سر حسین و بریدن من اونجا بودم و دیدم،جسمشو که شده پامال میگفت با ناله (بُنَیَّ)،یه مادر از ته گودال آه و واویلا واویلا 🏴بند دوم یادمه خوب،اون روزارو/تشنگیو،قحط آب و یادمه اون،گریه ها و/زجه های،بی بی رباب و یادمه که نگران بود،علیش تلف شه بمیره دعای رو لبش این بود،ایشالله بارون میگیره یادمه لحظه ای رو که،حرمله تیر و رها کرد من الاذن الی الاذن،سر علی رو جدا کرد آه و واویلا واویلا 🏴بند سوم سخته واسم،که بگم من/از یه درد،بینهایت سخته واسم،که بگم از/روزای تلخ اسارت از اون روزا یادگاری،برام آورده کبودی یادم نمیره که بُردن،مارو میونه یهودی یادم‌ نمیره نگاشون،به ما به چشم خریدار یادم نمیره که بودیم،کنیز و بَرده توو بازار آه و واویلا واویلا ۱۴۰۱/۰۴/۱۴ ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی .👇👇👇
🏴 یا و و بن عقیل علیه السلام 🎼 🏴بند اول داره تنم میسوزه غریب و بی پناهم این دم آخری من به یاد قتلگاهم خودم دیدم رو سینه نشسته بود با خنجر جلو چشام می برید از قفا از حسین سر دیدم ته گودال یه مادر و زیر مرکب یه پیکر و کاش نمیدیدم ای کاش نمیدیدم این صحنه رو۳ 🏴بند دوم آقا نیا به کوفه کوفی حیا نداره حرف وفای به عهد اینجا معنا نداره نیا که کوفه جایی برای تو نداره برای اصغر تو سه شعبه تیر میاره برگرد نگرانم برای تو برای بچه های تو برای خواهرت برگرد نگرانم پسر عمو۳ 🏴بند سوم اینجا همه نامردن واسه تو نقشه دارن از قفا سر میبرن رو نیزه ها میذارن نیا که واسه قلبت نیزه ها تیزن آقا دختر تو نیار که پی کنیزن اینا برگرد کسی اینجا که با تو نیست جای امنی برا تو نیست نیا کوفه نیا برگرد نگرانم پسر عمو۳ ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇👇
. علیه‌السلام ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا زخم دل را می‌دهی با یک نگاهت التیام ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام... کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان روز در چشم یزید بی‌حیا آمد چو شام لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت تشت رسوایی او افتاد از بالای بام تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام خیمه‌های آل عصمت را که آتش می‌زدند می‌دویدی در بیابان اشک‌ریز و تشنه‌کام... ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام... گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش گاه زد زخم زبان و گاه می‌زد اتهام حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام بس‌که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام تا به صحرای منا گریند بهر غربتت حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام... در کنار قبر بی‌شمع و چراغت روز و شب هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام بر تو می‌گریم که بردی کوه غم از کودکی بر تو می‌گریم که شد با خون دل عمرت تمام... 📝 .
. شعر رضا نصابی به نفس حاج 🎤 گودال قتگاه و راس جدارو دیدم بدنه غرق به خون شهدا رو دیدم به زور نیزه زره را زتنش بیرون کرد ته گودال بدنه خون خدارو دیدم اقام اقام اقام صدای استخون و صدای سم مرکب گردو خاک و غبار روی هوارو دیدم غارت خودو علم غارت پیراهن را مشک پاره شده و دست جدارو دیدم اقام اقام اقام در لباس اسیری با دستای بسته من دور عمه سنان بی سر پارو دیدم یک نفر گفت کنیز و دلم و اتش زد توی بازارای شام قحط حیارو دیدم اقام اقام اقام .👇