.
#نوحه
#زمینه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
بابا ، خوش اومدی امشب بر روی دامانم
بی تو ، جان به لبم تو هستی جان و جانانم
به مویت اسیرم
از تو بوسه گیرم
امشب من می میرم
آه و واویلتا (۳)
بابا ، وقتی که من جا مونده ام از قافله
مونده ، رو صورتم سیلیِ شمر و حرمله
ببین که افسردم
دیدی که پژمردم
وای که سیلی خوردم
آه و واویلتا
ای کاش ، تو خرابه بسوی تو پر بزنم
ای کاش ، شبیه تو بشه بوریا کفنم
عمه می گفت پدر
رفته بودی سفر
منم با خود ببر
آه و واویلتا
کربلایی مرتضی شاهمندی✍
👇
.
#واحد
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#حسین_طاهری
دلم آغوش گرم تو رو میخواد
خرابه سرده و دارم میلرزم
هوا سرده ولی عیبی نداره
من از تاریکیا خیلی میترسم
از اونی که سر تو رو رو نیزه بست بدم میاد
از اون که دندون تو رو با سنگ شیکست بدم میاد
بابا بابا بابا حسین
****
یه شب جا موندم و اومد سراغم
همون مردی که با من خیلی بد بود
الهی که دلش آتیش بگیره
که دل سوزوندنو خیلی بلد بود
همش میگفت عموت کجاست حال تو رو نیگاه کنه
بگو از علقمه بیاد دست بستت رو وا کنه
بابا بابا بابا حسین
****
یه جور میزد که انگاری گرفته
منو با مرد جنگی اشتباهی
یه چیزایی میگم عمه نفهمه
از اون شب میره چشم من سیاهی
از اونی که سر تو رو رو نیزه بست بدم میاد
از اون که دندون تو رو با سنگ شیکست بدم میاد
.👇
.
#زمینه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
خوش اومدی ای مسافر من ، همسفر من ، عزیز جونم
خوش اومدی ای بابای خوبم ، داروندارم ، دردت بجونم
چند روزه بابا ، چشام به راهه
کار این دلم ، غصه و آهه
خوب می دونستی ، تو این زمونه
دخترک تو ، چه بی پناهه
نور دوعینم ، بابا حسینم
ماه شبای بی کسی من ، بازم دمیده ، تو آسمونم
خبر بدید به اهالی شام ، رسیده از راه ، چراغ خونم
مثل من سرت ، زخمیه بابا
پیشم اومدی ، از رو نیزه ها
سر زدی به این ، دختر یتیم
کاش یه بار دیگه ، می زدیم صدا
نور دوعینم ، بابا حسینم
سوخته موهای سرم شبیهِ ، موهای سوختت ، برات بمیرم
یه جای سالم نمونده دیگه ، رو بَدَن من ، ببین چه پیرم
حالم خرابه ، از دنیا سیرم
دلم گرفته ، می خوام بمیرم
بازم سَرم رو ، بذار رو پاهات
که جز تو دیگه ، از همه سیرم
نور دوعینم ، بابا حسینم
✍بهمن عظیمی
.👇
.
#شب_هفتم_محرم
غزل مدح حضرت علی اصغر علیه السلام
هر نخِ قنداقِ این نوزاد یک حبلُالمتین است
این علیِ ابنِ حسینِ ابنِ امیرالمؤمنین است
کودکِ این خانواده مردِ میدانِ نبرد است
هِقْهِقِ این شیرخواره حَقْحَقِ فتحالمبین است
تشنگی تنها بهانه میشود این نازدانه
عزمِ میدان دارد و عینیتِ عینُالیقین است
ظاهراً او کودکی بیدستُوپا وُ تشنه امّا....
روزِ محشر مثلِ جدَّش مرتضی حِصْنِحَصیٖن است
رویِ دستِ شاه میدان رفت و طوفانی بهپا کرد
او علمدارِ حرم مثلِ یلِ اُمُّالبنین است
عالمان روزیِ خود را پایِ این روضه گرفتند
چون عمو جانَش حسن روزیرسانِ مؤمنین است
یاعلیاصغر مدد ذکر تمنّایِ وصال است
روضهخوانِ شیرخواره دلبرِ پردهنشین است
#محرم #غزل #مدح #هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام #حسین_ایمانی
.
.
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#محمدعلی_بیابانی✍
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدّمه آغاز میکند گله را
نه از سِنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنههای حرمله را
نگاش چون که به رگهای نامرتب خورد
نکرد شِکوه و پوشاند زخم آبله را
از استلام لب و خیزران حکایت کرد
از اینکه چوب رعایت نکرد فاصله را
کشید زجر هم از دست زجر، هم پایش
شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را
و در ازای دو تا بوسه داد جانش را
ندیده چشم کسی اینچنین معامله را
#شب_سوم_محرم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
.
#زمینه
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
#سبک #ابکنی_یاابالحسن
(من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4
سرت به دامانم...
بنداول
روی نیزه سر بابام2توی راه کوفه وشام2
دست بسته میدویدم2خون میومددیگه ازپام2
کتکم زدن باباجون2بدنم شده پراز خون2
باباجون ببین سه سالت2شده جسمش دیگه بی جون2
من خرابه نشین شدم...
بنددوم
چشمای توچرا بستس2پیشونیت چراشکستس2
چرا حرف نمیزنی با2دخترت که خیلی خستس2
من به حال اشک وزاری2بچه های شام به خواری2
میزدن وهی میگفتن2 تو دیگه بابانداری2
من خرابه نشین شدم...
بندسوم
حالاکه اومدی بابا2قسمت میدم به زهرا2
اگه خواستی باز بری تو2ببری سه ساله ات را2
طاقت سه ساله دختر2توبگو چقدر مگر2
که ببینه سر باباش2بریده شده با خنجر2
(من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4
سرت به دامانم...
#داود_تيموري عاصی
4_5987929261032345257.m4a
1.61M
#زمینه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
یه شب توی خواب میدیدم تو آغوش تو خوابیدم
ناز منو می کشیدی روی تورو می بوسیدم
لالایی می خوندی برام سرم رو شونه تو بود
چشام خواب گرفته بود بهشتُ انگار می دیدم
اما یه دفه درد به پهلوهام نشست
تو خواب بودم بابا که اون مردک پست
مهلت نداد حتی چشامو واکنم
زد بی هوای یه طوری که پرم شکست
انقد دویدم توی صحرا که بریدم
هی زجر کشیدم منو هی زجر کشیدم
از درد دیگه خوابی به دیده هام ندیدم
بابا حسینم حسینم حسینم
موی سپیدمو ببین ، قدخمیدمو ببین
چین افتاده رو پیشونیم زجر کشیدمو ببین
نه گوشواره دارم بابا نه چادر نه زیوری
حتی دیگه تار میبینم زخمای دیدمو ببین
اما هنوز تو ویرونه منتظرم
حتما میایی لحظه های آخرم
بابا اگه نمردم از این همه زجر
میخوام تو اغوشت از این دنیا برم
سر روی خاک به یاد پاهات که میزارم
میگم که روشن میشه با تو شب تارم
مردمم می بینن که منم خدایی دارم
بابا حسینم حسینم حسینم
#موسی_علیمرادی