eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔅 به سوی آفتاب قرار بود از این چشمه آب برداریم نه اینکه تشنه شویم و سراب برداریم قرار بود از این سفره‌ی پر از برکت برای مسئله‌هامان جواب برداریم قرار بود اگر ابر تیره را کشتیم همه برابر از این آفتاب برداریم بنا نبود که از باغ لاله‌‌ها تنها برای زینت دیوار، قاب برداریم بنا نبود که از پایمال گل‌هامان برای منفعت خود گلاب برداریم بنا نبود به بیراهه‌ها کشانده شویم به سمت مرگ و تباهی شتاب برداریم چه شد که محو نفاق هزارچهره شدیم؟ قرار بود که از آن نقاب برداریم! یقین از این شب تاریک و تار می‌گذریم اگر قدم‌ به سوی آفتاب برداریم کجاست آن هیجان، آن شکوه، آن غیرت؟ مباد دست از این انقلاب برداریم .
M-f1-1.mp3
5.43M
شب اول فاطمیه 1444 هجری قمری بیت آیت الله فقیهی دامت برکاته
M-f1-3.mp3
6.09M
مداحی شب سوم فاطمیه 1444 هجری قمری بیت آیت الله فقیهی دامت برکاته
M-f1-2.mp3
6.22M
مداحی شب دوم فاطمیه 1444 هجری قمری بیت آیت الله فقیهی دامت برکاته
Shab4Fatemieh1-1401[01].mp3
20.91M
🎙چه غصّه هایی... (روضه) 🔺بانوای: حاج سید مجید بنی فاطمه و حاج میثم مطیعی 🏴 شب‌چهارم اول۱۴۰۱
Shab4Fatemieh1-1401[02].mp3
7.77M
🎙گفتن علی رو می‌برن، دیدم و حاشا کردم 🔺بانوای: حاج خونه ت رو آتیش میزدن، فقط تماشا کردم گفتن علی رو می‌برن، دیدم و حاشا کردم چقدر در خونه ما رو می زدی منِ نمک نشناس، نیومدم یاری‌ت با پهلوی شکسته حتی اومدی گفتی علی تنهاس، نیومدم یاری‌ت ببخش مادر، منو ببخش مادر من سینه زنو ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر منو ببخش مادر اینکه تو افتادی رو خاک، چقدر دلم رو سوزوند گریه می‌کردم واسه تو، چشمام به اون در می‌موند چقدر می‌گفتی که کجاس غیرتتون بهت زدن سیلی، جلو چشِ حیدر ببخش اگه نشد بهت کمک کنم هی زیر لب گفتم، چی می‌کشه حیدر ببخش مادر، منو ببخش مادر من سینه زنو ببخش مادر ببخش مادر، ببخش مادر، ببخش مادر منو ببخش مادر تاگریه کردی مرد و زن، همه بهت خندیدن شرمنده ام أمّ الحسن، همه بهت خندیدن خودم دیدم تموم همسایه‌‌هاتون آوردن از خونه، چه هیزمی اون شب خودم دیدم حسین چقدر ترسیده بود دستاشو محکم بست، توو دستای زینب ببخش مادر، منو ببخش مادر من سینه زنو ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر ببخش مادر منو ببخش مادر شاعر: رضا یزدانی✍ 🏴 شب‌چهارم اول۱۴۰۱
Shab4Fatemieh1-1401[07].mp3
5.28M
🎙در قتله گاه چشم تو... () 🔺بانوای: حاج در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود دعوا برای غارت راس امام بود ای کاش مانده بود لباسی که داشتی شاید برای مادر تو التیام بود می گفت شمر بعد علی اصغرش حسین دیگر توان نداشت و کارش تمام بود آقا ببخش ،زینب اگر دیر آمده در قتلگاه دور و برت ازدحام بود فرمود تا امام علیکن بالفرار بهر مخدرات فرار التزام بود عدل علی به کینه ی این قوم علتی ست این قوم پست در صدد انتقام بود راسی که چوب خورد به دندان وبرلبش آیه به آیه صوت رسایش پیام بود گیسوی او به قامت نی ناله می سرود بر اهلبیت سایه ی او مستدام بود شاعر: علی اصغر یزدی✍ 🏴 شب‌چهارم اول۱۴۰۱
. هجران زهرا... هجران زهرا را علی باور ندارد قرآن این خانه دگر کوثر ندارد آن دلخوشی های قدیم ازدست رفته دست خدا بردست انگشتر ندارد فضه بزن شانه به موهای عقیله زینب در این سن کمش مادر ندارد میخ در و دیوار باحیدر چه کرده؟ پایی برای ردشدن از در ندارد کرده بغل زانوی غم را کنج خانه آن فاتح خیبر دگر یاور ندارد بالای قبر فاطمه باگریه می گفت دیگرصدای حیدرت جوهر ندارد برخیز ای همسنگرم ای همدم من بی تو علی روحی دراین پیکر ندارد گشته خزانی نوبهارش درجوانی مولا غریب و سایه ای برسر ندارد ابوذر رییس میرزایی(بهار) ................................ . سلام_الله_علیها امشب بهار عشق همرنگ خزان شد اشك خدا بر غربت مردی روان شد امشب زمين را هاله ی غربت گرفته ماتم جهان بر مادر خلقت گرفته امشب ز حلقوم نيايش آه آيد آوای يا زهرا ز بيت الله آيد گلهای ياس عشق پر پر گشته آری کوثر فدای جان كوثر گشته آری درها تمامی بسته بر مرد غريبت ذكر آلاله ها امن يجيب است بال و پر بشكسته بهبودی ندارد امن يجيب كودكان سودی ندارد شاه ولایت بی موالی گشته امشب سجاده ی صدیقه خالی گشته امشب ابر بلا سایه فکنده روی یثرب عزم سفر دارد دگر بانوی یثرب خورشید عصمت لحظه لحظه در اُفول است ای شیعیان فردا مدینه بی بتول است هستی مولا پیش چشمش دود می شد سرمایه ی یک عمر او نابود می شد گلچین گل یاس علی چیدن ندارد دیگر نمک بر زخم پاشیدن ندارد این محتضر بانوی تقوا و عفاف است بخشنده ی پیراهن شام زفاف است روزی که گرگی پنجه بر آن ماهرو زد آنجا که کینه با لگد بر آرزو زد روزی که دست عشق را بستند او دید گلچین گل شش ماهه اش را با لگد چید سِرِّ ولایت در رخ نیلی جلی شد آن روز او قربانی عشق علی شد .
. سلام الله علیها شاه گفتا کربلا امروز میدان من است دختر بدرالدجی می گفت با چشم پر آب (۲) شد دعایش مستجاب یا علی یا ایلیا یا ابا الحسن یا ابا تراب (۲) شد دعایش مستجاب آب شد از غربت حیدر وجود فاطمه (۲) تار و پود فاطمه نالهٔ عجل وفاتی داشت در عهد شباب (۲) شد دعایش مستجاب جور شورا ضرب پا شد دندهٔ زهرا شکست (۲) آه از پهلو و دست کوثر احمد فدا شد در ره ام الکتاب (۲) شد دعایش مستجاب میوهٔ تلخ فدک شد ارث زهرای بتول (۲) این بود اجر رسول بضعهٔ جان رسول الله شد رویش خضاب (۲) شد دعایش مستجاب فاطمه بار سفر بست و علی تنها شده (۲) اول غمها شده در محاق غصه ها پیچیده روی ماهتاب (۲) شد دعایش مستجاب ............................ نوحه فاطمیه زمینه _ دو دمه واحد سبک شاه گفتا کربلا امروز میدان من است در مدینه بار دیگر محشر کبری بپاست(۲) مرتضی صاحب عزاست (۲) از غم زهرا یم خون دیدهٔ شیر خداست (۲) مرتضی صاحب عزاست (۲) زینب ام المصائب آه و افغان می کند مو پریشان می کند چهارساله دخترت از بارغم قامت دوتاست مرتضی صاحب عزاست (۲) یک طرف چشم حسن خیره به مسمار در است یاد یاس پرپر است یاد مادر می کند وقتی که زیر دست وپا ست مرتضی صاحب عزاست (۲) باحسن از کوچه های تنگ و از سیلی مگو بشکند سنگت سبو داغ ضرب پا و ضرب دست ثانی مجتباست مرتضی صاحب عزاست (۲) از غم مادر حسین بن علی تب می کند گریه زینب می کند ناله از دل می کشد فریاد او واغربتاست مرتضی صاحب عزاست (۲) ای سقیفه ظلم تو دارو ندارم را گرفت اعتبارم را گرفت دستگیر عالم ایجاد افتاده زپاست مرتضی صاحب عزاست (۲) محور آل کسارا خدعهٔ ثانی گرفت دشمن جانی گرفت خامس آل عبا آماده بهر کربلاست مرتضی صاحب عزاست (۲) میخ در شد تیر و حلقوم علی را دوختند قلب زهرا سوختند آه از امروز می بینم حسینم سرجداست مرتضی صاحب عزاست (۲) .
امام حسین ع
. . (غسل و تدفين) آهسته می شوید یگانه همسرش را با آب زمزم آیه های کوثرش را آهسته میشوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را تنها کنار نیمه های پیکر خود می شوید امشب نیمه های دیگرش را آهسته می شوید مبادا خون بیاید آن یادگاری های دیوار و درش را پی می برد آن دستهای مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می گوید اما باز مخفی می نماید با آستینی بغضهای حنجرش را در خانه‌ی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را با گریه های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی های روی مادرش را برشانه های آفتابی اش گرفته مهتاب هجده ساله‌ی پیغمبرش را دور از نگاه آسمانها دفن میکرد در سرزمینهای سؤالی همسرش را .