.
#نوحه #زمزمه
#شهادت_امیرالمؤمنین علیه السلام
📖مجموعه کامل #زمزمه_روضه #زبانحال_حضرت_زینب
#ضربت_خوردن #بستر
#وداع_و_شهادت
ویا به #سبک_ایران سالار عقیلی
بابا
چرا تو بی قراری امشب
رسوندی جون من رو بر لب
بازی نکن با دل زینب...بابا
بابا
نگاه تو به آسمونه
ذکر تو در حیاط خونه
انا الیه راجعونه...بابا
بابا
ز رفتنت با خبری تو
صبر و قرارم می بری تو
همش به فکر مادری تو ...بابا
بابا
همینکه تو با دل بی تاب
خوردی زمین میون محراب
شد جگرم ز غصه ها آب ...بابا
بابا
ضربه تو هم بی هوا خوردی
چی شد اسم مادر رو بردی
توهم تو کوچه جان سپردی...بابا
بابا
دیدم دارن تو رو میارن
زانوهای تو بی قرارن
از دو طرف هواتو دارن ...بابا
بابا
دلنگران شدی برامن
محارمم هوامو دارن
سایه مو هم ندیده دشمن ...بابا
بابا
دوباره خونه و یه بستر
پیش چشام با دیدهٔ تر
زنده شده غمای مادر...بابا
بابا
دست و پا میزنی عزیزم
با دیدنت بهم میریزم
چه خاکی بر سرم بریزم...بابا
بابا
زخم سرت به هم نیومد
پهلوی مادر یادم اومد
لعنت به هرکسی لگد زد... بابا
بابا
یتیما ظرف شیر میارن
با گریه پشت در می زارن
همه برا تو بی قرارن ...بابا
بابا
خزون شده بهار زینب
ببین که بیقرار زینب
بیا بشین کنار زینب...بابا
بابا
چشمای نیمه بازتو نبند
برای دلخوشی من بخند
این کوفیا قاتل زینبند ... بابا
بابا
با هر نفس خونی میشه لبات
رمق نداره پس چرا صدات
کشتی منو با این وصیتات ... بابا
بابا
یه بار دیگه منو بغل بگیر
هی زیر لب چرا تو سر بزیر
همش میگی زینب میشه اسیر... بابا
بابا
اینقده قلبمو اتیش نزن
فقط یه جمله ای بگو به من
بگو حسین منو می کشن؟...بابا
بابا
قصه ی پیرهن چیه بگو
وظیفه های من چیه بگو
دردسر یه زن چیه بگو...بابا
بابا
کربلا کربلا میگی چرا
ذبیح بالقفا میگی چرا
غسیل بالدماء میگی چرا...بابا
بابا
یعنی پیش چشای خواهر
خنجرو میذارن رو حنجر
پیش چشام جدا میشه سر...بابا
#شب_بیست_و_یکم
#قاسم_نعمتی ✍
.👇
.
#واحد #شور #تک_روضه
#امام_علی
#سبک_ایران سالار عقیلی
#ای_وای_دیگه
🔘🔘🔘
✅بنداول
ای وای
دیگه شدم از زندگی سیر
ممنونم ای ضربت شمشیر
فُزت و رب الکعبه رو من
میگم با این آه نفس گیر
🔘
ای وای
سی ساله که با غصه و غم
با ناله و با اشک و ماتم
تو خواب و بیداریم همیشه
با بیقراری گریه کردم
🔘
ای وای
دلگیرم از شهر مدینه
میکشم آه از عمق سینه
یه عده خونه زندگیمو
بهم زدن با بغض وکینه
ای وای امون امون ازاین غریبی
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
ای وای
اون نانجیب که شعله افروخت
چشماشو به خونه ی ما دوخت
با ضربه ای لگد به در زد
یارم میون شعله ها سوخت
🔘
ای وای
از لحظه ایکه درد سر شد
با بغضِ نامردی که شر شد
پیش نگاه بچه هامون
فاطمه جانم بی پسر شد
🔘
ای وای
خدامی دونه چی کشیدم
از زندگی دیگه بُریدم
وقتی صدای استخونِ
بانوی خونه مو شنیدم
🔘
ای وای امون امون ازاین غریبی
🔘➖➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
ای وای
اهل مدینه خیلی پستن
هزار دفه منو شکستن
مامور به صبر شده بودم
دستامو بین کوچه بستن
😭
ای وای
منو تو کوچه ها کشوندن
اونا که قلبمو سوزوندن
الهی که خیری نبینن
بازوی زهرامو شیکوندن
😭
ای وای
یه روزی توو مدینه به من
خیبر شکن همه می گفتن
زمین زدن پُشتم رو آخر
منو به دست غم سپردن
😭
ای وای امون امون ازاین غریبی
🔘➖➖➖➖➖➖🔘
✅بندچهارم
زهرا
یادم نمیره قوم خونخوار
تورو میون درب و دیوار
چه وحشیونه دادن آزار
فداشدی با نوک مسمار
😭
زهرا
یادم نمیره بعد سی سال
افتاده بودی زار و بی حال
تا که دیدم زینب رو مضطر
افتاده بودم یاد گودال
😭
زهرا
همونا که درو سوزوندن
کاشونه مارو سوزوندن
توو کربلا هم خیمه های
شهید بی سرو سوزوندن
😭
ای وای حسین من حسین مظلوم
🔘➖➖➖➖➖➖🔘
#کاری_مشترک_ازشعرای_آیینی
#عباس_قلعه
#مجیدمرادزاده
👇
.
علي دست خدا امشب به جنت مي نهد پا را
پيمبر آورد از بهر استقبال زهرا را
ملاقات علي و فاطمه باشد تماشايي
کند مظلومه ای ،مظلوم ديگر را پذيرايي
(ز مظلومی کند مظلومه ای دیگر پذیرایی)
نشان هم دهند از چشم احمد دور و سربسته
علي فرق شکسته،فاطمه پهلوي بشکسته
به امیرالمؤمنین... الهی العفو
#امام_علی
#شب_بیست_و_یکم_رمضان
#شهادت_امام_علی
..............
.
#شب_نوزدهم_رمضان
#دوبیتی
برخیز علی! وقت نماز آمده است
هنگام خوش راز و نیاز آمده است
زهرا به بغل گرفته شش ماهه ی خویش
با دسته گلی به پیشواز آمده است
...........
محراب دعا شاهد آهم باشد
جان بر لبم و خدا گواهم باشد
ای تیغ ستم!بیا که زهرا به بهشت
با محسن خود چشم به راهم باشد
#سید_محمد_رستگار✍
.
.
📋عباس تو بیرون نرو باید بمانی
#زمزمه
#روضه_امیر_المومنین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
🏴#شب_بیست_و_یکم_رمضان
.............................................
.(فاطمه جان شَوْقاً اِلَي رُؤْيَتِهِ؛
خیلی مشتاقم بیام پیشت خانوم ، خیلی دلتنگتم خانوم ، اما عرب رسم بدی داره همیشه تیرش و مسموم میکنه یه جمله ای به خانم گفت : ملعون گفت یه سمی یه زهری زدم با این زهر تمام کوفه رو میشه کشت آقامون هم مسموم هم مقتول! اباعبدالله هم مسموم هم مذبوح هم مقتول ، صدا زد «به ابی و امی » چشاشو باز کرد دید حسین داره گریه میکنه ، گفت پدر و مادرم به فدات بشه حسین جان تو دیگه گریه نکن «بِأَبی وَ أُمِّیاَلْحُسَیْنَ اَلْمَقْتُولَ بِظَهْرِ اَلْکُوفَةِ»
چند جا نوشتن تیر مسموم بود یه جا اینجا بود
«فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ ...»
نانجیب یه تیر به قلب ارباب زد این تیر مسموم بود تیری که به گلوی علی اصغر خورد تیری که به چشم عباس خورد ، گفتم عباس صدا زد عباسم تو بیرون نرو بمون کارت دارم ! همه دور بستر بابا جمعا ، بابا بفرما ! حق با بچه های فاطمه اس عباسم بمون کارت دارم ! دست زینب و گرفت تو دست عباس گذاشت صدا زد «عباس انت کفیل الزینب »
عباس تو بیرون نرو باید بمانی
اصلا من امشب با تو خیلی حرف دارم
.(چه مسئولیت بزرگی!).
جان تو و جان زنان این قبیله
عباس زینب را بدستت میسپارم
در پای او هم سر بده هم دست هم چشم
او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم
.(عباس میدونی به چی فکر می کنم؟).
امشب بفکر ناقه بی محملم من
گریه کن آن رنگ و روی پر غبارم
وقتی صدایت میکند! ای محرم من…
جای تو دارد شمر می اید کنارم..
بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم
دستان خود را برروی سر میگذارم
.(بریم اونجایی که شرمنده شد ، اباعبدالله اومد کنار بدن عباس میخواد بدن و جمع کنه داداشو با خودش ببره ، صدا زد
«یا اخی ما تُرید منّی »
میخوای چیکار کنی ؟ گفت داداش باید ببرمت شده کولت کنم میبرمت! داداش ، گفت داداش دست نگهدار من قول دادم به بابام علی ، پای کار زینب بمونم آب نتونستم بیارم!)
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
.............................................
📋صاحب علم پاشو پشت و پناه من
#زمزمه
#روضه_حضرت_عباس (ع)
.............................................
.(بند اول).
صاحب علم پاشو پشت و پناه من
قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من
تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من
چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن
چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن
تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن
پاشو ببین با چشم گریون
همه تو خیمه ها هراسون
گره زدن به معجراشون
.(بند دوم).
دست بریدت رو دیدم سر راهم
پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم
مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم
دشمنا میخندن به اشک چشای من
میسوزه علقمه از سوز صدای من
دیگه نمونده راه چاره برای من
تو رو تو خاک و خون که دیدم
خدا میدونه چی کشیدم
کنار پیکرت خمیدم
.(بند سوم).
ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی
فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی
بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی
تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست
تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست
چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست
عزیز برادرم بلند شو
امید خواهرم بلند شو
تموم لشکرم بلند شو
.............................................
مسعود پیرایش
👇
.
#زمزمه روضه
شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان
شب بیست و سوم و،موقعِ ذکر و دعا
اومدم با اشک و آه،بزنم صدات خدا
ربّنا اِغفِر لَنا...
من که عبدِ عاصی و،روسیاهم و بدم
با خجالت ای خدا،درِ خونَت اومدم
ربّنا اِغفِر لَنا...
شب بیست و سوم و،این گدای نگران
آرزوش اینه بشه،یارِ صاحبَ الزّمان
ربّنا اِغفِر لَنا...
شب آخر اومدم،تا بهت بگم خدا
بگذر از گناهِ من،به شهیدِ کربلا
ربّنا اِغفِر لَنا...
اون شهیدی که شده،تشنه لب جدا سَرِش
با قد و قامت خم،ناله میزند مادرِش
ای غریبِ کربلا...
از رو نیزه می بینه،دشمنای بی حیا
همگی دارن میرن،رو به سوی خیمه ها
ای غریبِ کربلا...
#شب_قدر
#شب_بیست_و_سوم
#حاج_امیر_عباسی ✍
👇
شور مولا سبک (آقای منی)
دنیای علی
شد رنگ خزون
توو بستره با
فرقه پره خون
بی تابه حسن
بی تابه حسین
شد کاسه ی خون
چشم حسنین
فرق مولای دوعالم وا شد
صاحبه عزا خود زهرا شد
آسمون و غم گرفته امشب
نفسای آخر مولا شد
مظلوم مظلوم مظلوم ای علی جان
دنیا به علی
هیچ رحمی نکرد
توو سینه دلش
داره غم و درد
سی ساله به غم
مانوسه علی
اون کوچه شده
کابوسه علی
کوچه ای که دشمن حیدر شد
بین شعله فاطمه پرپر شد
از توو خاطِرش نمیره هرگز
ضربه ی لگد به پهلو شر شد
مظلوم مظلوم مظلوم ای علی جان
#عباس_قلعه
41.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰دنیای علی ، شد رنگ خزون
#کربلایی_محسن_توکلیان
شعر #عباس_قلعه