.
#زمینه
#اربعین
1️⃣بند اول
بعد عمری همراهمی
رفیق نیمه را شدی
من راهی اسارت
تو ساکن کربلا شدی
چهل روز شکستم
چهل روز بریدم
چهل روز ندیدی
که من چی کشیدم
حال و روزم تعریفی نداره
دل تنگم از تو گله داره
2️⃣بنددوم
چشم تو که دور دیدن
غرورم وشکستن
عصر ظهر عاشورا
دست زینبت رو بستن
نشد تا بمیرم
تو این غم برا تو
شنیدم رو نیزه
عزیزم صداتو
اخه من کجا و معجره پاره؟
دل تنگم از تو گله داره
3️⃣بندسوم
اومدم پیشت اما
صورت من کبوده
داغ قلب این خواهر
از محله ی یهوده
-
نپرس از رقیه
نشد تا بمونه
تا اسمت رو می برد
می خورد تازیونه
خدا واسه ی هیچکسی نیاره
دل تنگم از تو گله داره
#امام_حسین_علیه السلام
#آرمان_صائمی✍
#زمینه
#صفر_1401
#اربعین
.
.
#امام_زمان
#مدح_امام_زمان
سر کویت اگر قرار من است
خنده های تو نوبهار من است
به جنون آمده قلم امشب
کلمه..واژه در حصار من است
دست های دلم پر از خالیست
عشق تو بین کوله بار من است
پی تو در به در به هر سویم
آری این نیز روزگار من است
زنده ام بی تو...خاک بر سرمن
دفتر شعر، سوگوار من است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
حال و روز دلم زمستان است
ابر چشمم همیشه باران است
رو سیاهم ولی مرا دریاب
به خدا نوکرت پشیمان است
به مسیح دم تو محتاجم
چاره کن حال من پریشان است
نیمی از قصه نیمه ی رمضان
نیمه ی بعد نیمه شعبان است
دائما روز وشب خودت آقا
بر لبت ذکر یا حسن جان است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
سایه ات هست بر سرم آقا
مثل تو نیست در کرم آقا
گر بمیرم به غیر خانه ی تو
عرض حاجت نمی برم آقا
از تو فرمان و از همه عالم
چشم آقا..نوکرم آقا
بوده مهر تو از همان اول
در رگ و شیر مادرم آقا
میرسد روز خنده ی زهرا
ای پناه همه حرم آقا
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
تو حسينى و يا كه تكرارش
جلوه اى از نگاه خَمّارش
بين سجاده ات دعايم كن
بيش از اينها شوم گرفتارش
دستِ من نيست بى قرارىِ من
چه كنم؟دلبرى شده كارش
تو خودت مستِ ساقى اش هستى
اى فداى تو و علمدارش
ماهمه گیر لطف اربابیم
همه درگیر لطف بسیارش
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
از فراقت عجيب مى سوزم
وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم
آتش از تو وجود دل با من
امر كن عنقريب مى سوزم
حرف آتش شده،به جان خودت
ياد شيب الخضيب مى سوزم
تا زمانی که جان به تن دارم
از غم بوى سيب مى سوزم
خواب دیدم که در رکاب شما
من شبیه حبیب می سوزم
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
#آرمان_صائمی ✍
.
.
📋 بنویسید مرا بندهى سلطان نجف
#مدح_امام_علی (ع)
#مدح_امیرالمؤمنین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنویسید مرا بندهى سلطان نجف
بنویسید که عالم همه قربان نجف
ما غباریم، غبارى زِ خیابان نجف
بنویسید على را گُلِ گلدان نجف
وسط عرش بُوَد تختِ سلیمانِ نجف
آنکه بر خاک،حیاتِ دو جهان داد، که هست؟
آنکه بر مُرده زبان داد، توان داد که هست؟
آنکه در کعبه خودش اِذنِ اذان داد که هست؟
تَرَک کعبه به ما نیز نشان داد که هست…
کعبه با آن عظمت دست به دامان نجف
حق بده ! دیدن این صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هیبتِ او را دارد
نه حرم بلکه على عرشِ معلى دارد
و اگر کعبه دَرَد سینهى خود، جا دارد
سرِ ما ذبح کنید بر سرِ ایوان نجف
زِ قدومش همهى راه به هم مىریزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مىریزد
تا ببیند رُخ او ماه، به هم مىریزد
گر على گریه کُنَد، چاه به هم مىریزد
جانِ عالم به فداى شه مردان نجف
من على را به خدا رازِ خدا میدانم
ولىالله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و کیف بشر میخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
بنویسید مرا بى سر و سامانِ نجف
خلقت هر دوجهان گوشهاى از تلمیحَش
از کران تا به کران دانهاى از تسبیحَش
فتح خیبر که نشد معجزه…شد تفریحش
و نشد غیرِ على کَس به على تشبیهش
بنویسید على بانىِ ایمان نجف
جلوهى دیگرى از جلوهى مولا زهراست
روى پیشانى او نقش فقط یا زهراست
به دلم غم نرود تا که دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
غیرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف
تا که در معرکه شمشیر به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ یاد
دامنش خیس شد و آبرویش رفت به باد…
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد….
چه شکوهیست در این هیبت طوفان نجف
تو بر این سلسلهها حق خلافت دارى
نه فقط شیعه به دنیا تو ولایت دارى
که در عُقبى تو فقط حُکمِ حکومت دارى
به غلامانِ خودت نیز عنایت دارى
بطلب این همه سرمست به ایوان نجف
*شاعر: #آرمان_صائمى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امیرالمؤمنین #امام_علی
#کوتاهترین_راه_نجات_است_غدیر
.
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
_
به نام خالق هستی..به نام نامیِ حیدر
قلم بر صفحه میچرخد به اذن ساقی کوثر
ملائک یک صدا گویند با اولاد پیغمبر
علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر
-
جوان ارشد ارباب چون برگ گل و شبنم
نزاییده چنان شهزاده ی ما مادر عالم
-
عجب سروی عجب ماهی عجب دلدار زیبایی
چه اربابی..چه مهتابی..چه خورشید دل آرایی
چه آقایی..چه غوغایی..چه مجنون و چه لیلایی
عجب تصویر زیبایی…حسین و صوت لالایی
-
به یک جلوه رسول الله و یک جلوه خود حیدر
به هیبت چون عموجانش…بنازم بر علی اکبر
-
از این پس او نفس های امیرالمومنین باشد
برای او همین کافیست..باقی نقطه چین باشد
خدا می خواست اصلا ماجرایش اینچنین باشد
که او نور دو چشم حضرت ام البنین باشد
-
به پیشانی او مهر لب مولای ما خورده
به هر خنده علی اکبر،دل از ارباب ما برده
-
تو آن عشقی که در عالم ندارد هیچ مصداقی
دلیل سر کشیدن ها…حدیث بزم عشاقی
حَسن گونه ست رفتار تو از بسکه خوش اخلاقی
کریمی و کرم داری…در این ره صدر آفاقی
-
بده خرجیِ مارا..ما به دستان تو دل بستیم
علی جان رد مکن مارا..گدای خانه ات هستیم
-
به پای مدح تو زانو زده ارباب قاجاری
به منطق چون کلافِ خواجه عبدالله انصاری
تغزل در نگاه شاعران در وصف اشعاری
گهی در شعر لیلایی..گهی در شعر سرداری
-
تو بالاتر از اعجازی..شفیق ساقیِ خیمه
تو بودی از همان اول رفیق ساقی خیمه
-
تو در میدان همان بودی که عباس بن حیدر بود
چنان کردی که لشکر گفت این طوفان محشر بود
تمام دشت از خشم نگاهت معدن سر بود
نفهمیدند این حیدر و یا غوغای اکبر بود
-
همه دامانشان را خیس کردند از نگاه تو
چرا که ترس مولا بود در چشم سیاه تو
-
تو رفتی و حرم پاشیده شد از هم علی اکبر
کنارت شد قد رعنای سقا خم علی اکبر
تو پخشی در دل صحرا ولی کم کم علی اکبر
حسین آمد به بالینت ولی درهم علی اکبر
-
تو خس خس کردی و بابا کنارت بال و پر میزد
ز داغت پیش یک لشکر،پدر داد از جگر می زد
-
#آرمان_صائمی۱۴۰۲/۱۱/۳۰
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_علی_اکبر
.
#آخر_سال
#امام_زمان
-
اگرچه معصیتم پیش تو خرابم کرد
ولی نگاه تو از لطف انتخابم کرد
بگیر دست مرا جان تو کم آوردم
به هرکه رو زده ام غیر تو جوابم کرد
بیا به مجلس ما..سر بزن به ما آقا
بیا که داغ فراقت ز غصه آبم کرد
تورا به فاطمه دادم قسم،گره وا شد
گناه بودم و لطف شما ثوابم کرد
به لطف حضرت زهرا،منم غلام علی
نگاه مادر تو عبد بوترابم کرد
به سجده در حرمش تا به خاک افتادم
مویز بودم و عشق علی شرابم کرد
گریز شعر چه بهتر به کربلا برود
که گریه های زنی در حرم کبابم کرد
رباب ناله زنان پای نیزه ی خورشید
به گریه گفت که مادر غم تو آبم کرد
تو بر فراز نی و حرمله به من خندید
به طعنه و به کنایه مدام عذابم کرد
#آرمان_صائمی ۱۴۰۲/۱۲/۲۵ ✍
#مناجات_با_امام_زمان عج
#جمعه_آخر_سال
.................
.
#امام_عصر علیهالسلام
#ماه_رمضان
#غزل
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
ماه خدا دومرتبه بیماه روی تو
دارد بشارت رمضان میدهد به ما
برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت
یک روز دستهای تو نان میدهد به ما
روزی سه بار غرق غریبی و بیکسیست
حسی که بیتو وقت اذان میدهد به ما
این ماه، فرصتیست که باز عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان میدهد به ما
ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین»
نامی که اشکهای روان میدهد به ما...
بیشک حوالۀ همه امسال کربلاست
رزقی که آخر رمضان میدهد به ما
📝 #محمدعلی_بیابانی✍
.............
#زمزمه
بند اول
آخر ساله دلامون گرفته
از فراق و دوری صاحب زمون
سال داره تحویل میشه اما بازم
منتظرم که تو بیای مهربون
لحظه ی سال جدید بیاید تا
همه با همدیگه ببندیم عهدی
همه دعاهامون با هم این باشه
ایشالله تعجیل تو ظهور مهدی
آقا ...
امون از این درد و غم جدایی
بده بر این دلای ما جلایی
دیگه وقتشه آقا جون بیایی
آقا ...
بیا عزیز فاطمه مهدی ۳
بند دوم
میگذره روز و شبای نوکر
تو حسرت غصه و غم آقاجون
اینقده آه از ته دل کشیدم
چی میشه لیلی را ببینه مجنون
غصه و غم بی تو بی شماره
تجربه اینه تویی راه چاره
با تو باشم به آرزوم رسیدم
غصه ی من دوری ز هجر یاره
آقا ...
تو را نمی بینم چشام تاره
دلم پر از گناه و زنگاره
واسطه ام دست علمداره
آقا ...
بیا عزیز فاطمه مهدی ۳
بند سوم
تو مثل من زیاد داری آقا جون
من مثل تو حتی یکی ندارم
اگه ولم کنی آقا به والله
جهنمه تموم روزگارم
از بچگی شدم اسیر نامت
مادر کنیز و پدر پیر غلامت
بدم ولی خوب می دونم آقا جون
به حضرت زهرا قسم میخامت
آقا ...
به پهلوی شکسته ی مادر
به حق دست بسته ی حیدر
جدا نکن دو دست این نوکر ۲
آقا ...
بیا عزیز فاطمه مهدی ۳
#محمد_مبشری
.
.
#فاطمیه
زهرای من
انگار سر دردت تو را بد خواب کرده
تب کردنت بدجور جسمت آب کرده
دیدی که گل هایت برایت گل گرفتند؟
دیدی حسن عکس شمارا قاب کرده؟
امّید دارد زخم هایت خوب گردند
با اینکه میداند تو را بی تاب کرده
تو در میان بستر و من هم کلافه
درد تو مردت را چه بی اعصاب کرده
باید بریزم در خودم این گریه هارا
این بغض ها قلب مرا خوناب کرده
خیر و خوشی هرگز نمی بیند کسی که
دریای زیبای مرا مرداب کرده
اصلا خبر داری حسین دلواپس توست؟
دیدی که ظرف آب را پر آب کرده؟
یک روز می آید حسینت تشنه مانده
یک لشکر اما مرکبش سیراب کرده
#آرمان_صائمی
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Haftegi_14030810_03.mp3
زمان:
حجم:
21.08M
🔊 #روضه_حضرت_زهرا | انگار سر دردت تو را بد خواب کرده
متن 👇
https://eitaa.com/emame3vom/109513
📋 انگار سَردردت تو را بد خواب کرده
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انگار سَردردت تو را بد خواب کرده
تب کردنت بدجور جسمت آب کرده
دیدی که گلهایت برایت گل گرفتند؟
دیدی حسن عکس شما را قاب کرده؟
امّید دارد زخمهایت خوب گردند
با اینکه میداند تو را بیتاب کرده
تو در میان بستر و من هم کلافه
درد تو مَردَت را چه بی اعصاب کرده
باید بریزم در خودم این گریهها را
این بغضها قلب مرا خوناب کرده
خیر و خوشی هرگز نمیبیند کسی که
دریای زیبای مرا مُرداب کرده
اصلا خبر داری حسین دلواپس توست؟
دیدی که ظرف آب را پُر آب کرده؟
یک روز میآید حسینت تشنه مانده
یک لشکر اما مرکبش سیراب کرده
*شاعر: #آرمان_صائمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 گریه نکن
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه نکن
تو که گریه میکنی میمیرم
گریه نکن
غمت از دنیا کرده سیرم
نبینم دیگه غربت رو توو چشات
بیا دردات و تقسیم کن با زهرات
درد و ناله واسه من
شب و کابوس واسه تو
بیکسیت غصهی من
غم ناموس واسه تو
یه دلِ خون واسه من
خونِ دیوار واسه تو
آتیش در واسه من
داغ مسمار واسه تو
« آه! مادرم؛ آه! مادرم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
#امام_زمان
#حضرت_مهدی_ارواحنا_فداه
#غزل
۱۱۶۴
از ماه دلرباتر عجّل علی ظهورک
گویم به دیدهی تر عجّل علی ظهورک
شیعه ز دوری تو دیگر توان ندارد
ذکر لبان نوکر عجّل علی ظهورک
یابن الحسن کجایی تا که شما نیایی
زهراست پشت آن در عجّل علی ظهورک
خانه نشینی مرتضی ادامه دارد
حیدر بدون یاور عجّل علی ظهورک
باشد هنوز آقا دستش کبود زهرا
بسته است دست حیدر عجّل علی ظهورک
باشد هنوز زینب چشمش به پای مرکب
بر نعل مانده پیکر عجّل علی ظهورک
#محمود_اسدی_شائق ✍
............
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
...............
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
ادب کنید که امشب شبِ مناجات است
شب توسل و اشک و شب عنایات است
وفات مادر ساقی... عزیز سادات است
ادب کنید که هنگام عرض حاجات است
هر آنکه بُرد درِ خانهاش گدایی را
به سر نمانده برایش دگر هوایی را
ملائکه همه حاجت گرفتهاند از او
به مژهام بزنم خاک خانهاش جارو
کسی که پیش قدمهاش میزند زانو
شدهست ریزه خور سفرهی همین بانو
فدای معرفت و راه و رسم حیدریاش
فدای مرحمت و التفات مادریاش
بنای خانه ی او عشق او به مولا بود
دلش بزرگ... دلش امتداد دریا بود
اگرچه فرصت خانمیاش مهیا بود
خودش نوشت که این زن کنیز زهرا بود
بزرگ بود و امیری رشید فرزندش
همیشه جان اباالفضل، بوده سوگندش
کشید شعله به قلب مدینه با گریه
که کار او شده یا التماس یا گریه
چه گریهها که درآورد گریهها گریه
نماز صبح به آه و دم عشا گریه
تمام شهر پریشان گریهی او بود
بقیع شاهد اشکهای بانو بود
شبی نشست به روضه به نالههای رُباب
به گریههای سکینه به بی وفاییِ آب
به شانههای خمیده به زخم و رَدِّ طناب
به حال محتضر زینب و به بزم شراب
گهی به صورت و گاهی به روی سر میزد
به حال اهل حرم داد از جگر میزد
سکینه گفت که مادر خوشا به احوالت
ندیدهای و نگشته حراج خلخالت
ندیدهای که بخندند بر تو و حالت
ندیدهای که چه شد با شهید گودالت
تنش به روی زمین زیر دست و پاها بود
برای غارت او حرمله مهیا بود
خبر رسید که ساقی پرش شکسته شده
و اَبروان کمانش زِ هم گسسته شده
همینکه دید دگر راه چاره بسته شده
صدا رسید بیایید حسین خسته شده…
صدای هلهله آمد..بیا..بیا..کشتیم
زدیم ساقیِ او را…حسین را کشتیم
به دور قتلهگهش هی برو بیا کردند
به قتل صبر سرش را زِ تن جدا کردند
برای پیرهن کهنه شر بهپا کردند
به روی خاک تن زخمیاش رها کردند
“به خون حنجرش آغشته شد...بمیرم من
عزیز ما نگران کشته شد...بمیرم من”
#آرمان_صائمی✍
.
.
#شب_سوم_محرم
رسید روضه ی سوم..رقیه جا مانده
صدا رسیده ببین زجر!او کجا مانده؟
خدا بخیر کند…زیر دست و پا مانده
هنوز قسمت غمگین ماجرا مانده…
ز روی ناقه فتاده ز درد لرزیده
گرسنه بوده و بر خاک سرد خوابیده
به روی دامن زهرا،سرِ پر از دردش
به سنگ و خار مغیلان تنِ ورم کردش
خدا عذاب کند زجر و نسل نامردش
لگد به پهلوی او زد…به زور آوردش
رقیه را پی مرکب دوان دوان آورد
به صورتش زد و اورا کشان کشان آورد
کلافه گشته ز درد و ز سوز آبله ها
ز جای کعب نی و زخم و ردّ سلسله ها
دلش گرفته از این انتظار و فاصله ها
از این که مسخره اش می کنند حرمله ها
چقدر بغض فرو خورده در گلو دارد
نگاه خویش فقط بر سر عمو دارد
مخدرات خدا را چکار با اغیار؟
معطلی و نگاه حرام در انظار
کجای قصه این شعر می شود دشوار؟
کنار شمر و سنان می روند در بازار
سر بریده ی ارباب ما پریشان است
برای غربت ناموس خویش گریان است
برای اینکه دوباره به او غضب نکند
و روزگار حرم را به رنگ شب نکند
به ضرب کعب نی و تازیانه تب نکند
خدا کند که ز شمر آب را طلب نکند
برای زخمِ دگر جا نمانده بر بدنش
حرامزاده زده پشتِ دست بر دهنش
به گریه با همه ی شهر شام جنگیده
به روی خاک نمور خرابه خوابیده
تمام راه کتک خورده یا که غم دیده
هزار مرتبه مرده ز بس که ترسیده
برای غصه ی او داد از جگر بزنید
گهی به صورت و گاهی به روی سر بزنید
#محرم_۱۴۰۴
#حضرت_رقیه
#آرمان_صائمی
.
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمینه
نه پاهام جونی داره
نه چشمام خوب می بینه
نه تنها امروز من
که هر روزم همینه
دلتنگم..پریشونم..پر بغضم..آشوبم
دیگه خستم من از بسکه..به عمه گفتم خوبم
تا گفتم با گریه..بابایی مو می خوام
دختر بچه هاشون…خندیدن به اشکام
نه موهام مثل قبله
نه حالم رو به راهه
دیگه از دست این زجر
شب و روزم سیاهه
با پای پر دردم شب تا صبح بیدارم
از وقتی که تو رفتی توو خرابه آوارم
انقد بی صدا من…زخمامو شمردم
دلگیرم از اینکه…تا حالا نمردم
نه خنده روی لب هام
دیگه مثل قدیمه
میام پیشت دوباره
فقط این دل خوشیمه
خواب دیدم…سرت از نی…افتاده..ترسیدم
همونجا بود…با سیلی..که دیگه از خواب پریدم
زجر اومد سراغم…با یه تازیونه
انقد زد تو گوشم…تا یادم بمونه
#آرمان_صائمی ✍
#پنجم_صفر
.👇
.
#زبانحال_حضرت_زینب
#اربعین #گزارش_سفر
آمدم پیش تو دوباره حسین
آمدم تا دوباره گریه کنم
آمدم مثل قبل تا پیشت
با دل پر شراره گریه کنم
این چهل روز حیدری کردم
مرد بودم میان نامردان
خم به ابروی خود نیاوردم
تا بریدم امان نامردان
تو خودت شاهدی که در کوفه
کوچه هارا گذر گذر رفتم
من نه اینکه بخواهم آقاجان
نه..به اجبار من سفر رفتم
قسمتم شد اسارت و دوری
رفتم و با عذاب هم رفتم
گله ای نیست از مصیبت ها
بی تو بزم شراب هم رفتم
اف به دنیا…چه کرد با زینب؟
که من از غصه ی تو لبریزم
کاش می مردم و نمی دیدم
روی قبر تو آب میریزم
خاطرم هست جنگ و دعوارا
خاطرم هست داغ گهواره
پیش چشم رباب غارت شد
ای بمیرم…رباب بیچاره
می نشست و به گوشه ای آرام
دست خود را فقط تکان میداد
روی نیزه کنار راس خودت
علی اش را به من نشان می داد
ظهر روز دهم به یادم هست
من بمیرم چه ها کشیدی تو
علی اکبر که رفت از خیمه
مثل مادر دگر خمیدی تو
خاطرم هست اربابا شد
بدنش مثل یک معما شد
خاطرم هست ماجرایش را
بدنش سخت در عبا جا شد
داد بی داد از غم عباس
آمد و بی وداع با ما رفت
خاطرم هست بچه ها خوشحال
عموعباس سمت دریا رفت
چند لحظه بعد رفتی و
آستین بر نگاه برگشتی
من پریشان و مضطرب بودم
تو ولی غرق آه برگشتی
قبر او میدهد گواهی که
بدنش شد قد علی اصغر
باید این حرف را خلاصه کنم
این اباالفضل،آن نشد دیگر…
من رسیدم ولی برادرجان
پرم از اضطرار و بد حالم
گله ای نیست از مصیبت ها
دلخور از ماجرای گودالم
بی رمق روی خاک ها بودی
نوک سر نیزه بازی ات می داد
پیش تو آب بر زمین میریخت
گیسویت هم به چنگ شمر افتاد
بعد افتادن تو در گودال
مقتلت را سنان تصرف کرد
پیش چشمم حرامزاده به شمر
حنجر خشک تو تعارف کرد
#اربعین
#آرمان_صائمی
.
.
#زبانحال_حضرت_زینب
چهل منزل سراسر گریه کردم
ز داغ تو برادر گریه کردم
کسی اما ندیده اشک من را
فقط از پشت معجر گریه کردم
نبودی حرمله فریاد می زد
به یاد آب آور گریه کردم
پریشانیِ رأست را که دیدم
به یاد جسم اکبر گریه کردم
چهل منزل مرا دشنام دادند
کم آوردم..سرآخر گریه کردم
تو رفتی و غرورم را شکستند
مرا با ریسمان کهنه بستند
ندیدی خواهرت بد حال بوده؟
کنارش عده ای رَجّال بوده
به ظاهر چلّه از داغت گذشته
برای من ولی صدسال بوده
به من گفتی که می مانی کنارم
قرارم با تو تا گودال بوده؟؟
نگاهم تار بود از گریه هایم
شنیدم بر سرت جنجال بوده…
دو چشمم کور میشد کاش اما
نمیدیدم تنت پامال بوده
حدودا ساعت سه تا اذان بود
تنت بازیچه ی شمر و سنان بود
همان وقتی که سوزانده سرت را
دوباره کشت خولی مادرت را
خودت ای کاش میدادی عزیزم
به دست ساربان انگشترت را
سرت در طشت بود و چوب میزد
ندیدی التماس دخترت را…
خرابه،کربلا شد آن زمان که
زمین کوبید پیش او سرت را
حلالم کن..نیاوردم برادر
به همراهم گل نیلوفرت را
به واللهِ کتک خوردم برایش
ولی ای کاش می مردم به جایش
#اربعین
#آرمان_صائمی
.