eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
سر ميشود زمانه ولی بی تو غرقِ آه جانِ مرا رسانده به لب بغض گاه گاه تو حاضری و ما همه در بندِ غيبتيم آقا نجاتمان بده از اين شب سياه آقا علاجِ رو سِيَهی چيست غير اشک حالا به سوی روضه ات آورده ام پناه ای ملجاء هميشهء ابن سبيل ها جا مانده ام شبيه يتيمی ميان راه يک دم بيا به خيمه ی ما، جانِ مادرت آتش بزن دل همه را با شرار آه بايد شوی تسلی آن قلب مضطرب آقا بيا که روضه رسيده بـه قتلگاه يک جسم نيمه جان و دوصد نيزه و سِنان يک لشکر حرامی و سردار بی سپاه ناگه رسيد زينب کبری فراز تل فرياد زد ز سوز جگر وا محمداه "اين کشتهءفتاده به هامون حسين توست اين صيددست وپازده درخون حسين توست"
. تصوّر کن حضرت زینبِ کبریٰ س یاحضرت معصومه بنت موسیٰ امروز زنده بودند.. فکر کن اگر قاسم یا عبداللّه بن حسن در این روزگار نفَس می کشیدند.. یا اگر جعفر بن ابی طالب یا حمزه یا مالک اشتر امروز میانِ ما بودند.. چه می کردند و چه می گفتند؟ از چه کسی دَم می زدند؟ وقت ومال وزندگیِ خود را در چه راهی صرف می کردند؟ بیایید کمی به آن ها اقتدا کرده و هر چقدر که در توان داریم برای نصرتِ امامِ زمانمان، از وقت ومال وشأنمان صرف کنیم! هر کداممان با هر توانایی و استعدادِ خدادادی که در اختیار داریم مولای غریبِ این زمان را یاری کنیم! یا ایّهاالنّاس! مهدیِ آلِ محمد وسطِ میدانِ بلاها تنها و بی یاور مانده و مانندِ عموی آب آورش دستانش را در اختیار ندارد! او اجازه ی ورود به منازعات ودرگیری ها و استفاده از شأنِ یداللّهی اش را ندارد تا از خود و شیعیان و دوستدارانش و تمامی مظلومان در هر نقطه ی دنیا دفاع کند! آری وقتی نتوانی دفاع کنی ضربات نیز مهلک تر وکاری تر می شوند! امان از دستانِ بسته!! امان از غربت وبی کسی! امان از کینه ی حرامی ها! امان از زنان وکودکان و حَرَمِ بدونِ حامی! به خدا که روضه ی مهدی روضه ای سنگین است! یتیمان و رعیتِ مهدیِ صاحب زمان را دریابیم! @emame3vom
. همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم همه جا به هر زبانی بود از تو گفت‌وگویی به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم شده‌ام ز ناله نالی، شده‌ام ز مویه مویی شود این‌که از ترحم دمی ای سحاب رحمت من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خم می سلامت شکند اگر سبویی همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ______________________ 📚خوشه‌های طلایی
. امام_زمان یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور... دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سِرّ غیب باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند چون تو را نوح‌ست کشتیبان ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور گرچه منزل بس خطرناک‌ست و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور «حافظا» در کنج فقر و خلوت شب‌های تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ______________________ @emame3vom 📚 دیوان حافظ
. صبحی دگر می‌آید ای شب زنده‌داران از قله‌های پر غبار روزگاران از بی‌کران سبز اقیانوس غیبت می‌آید او تا ساحل چشم انتظاران آید به گوش از آسمان: این است مهدی! خیزد خروش از تشنگان: این است باران! با تیغ آتش می‌درد آن وارث نور در انتهای شب گلوی نابکاران از بیشه‌زار عطرهای تازه آید چون سرخ گل بر اسب رهوار بهاران آهنگ میدان تا کند او، باز ماند در گرد راهش مرکب چابک سواران آیینۀ آیین حق، ای صبح موعود! ماییم سیمای تو را آیینه‌داران دیگر قرار بی‌تو ماندن نیست در دل کی می‌شود روشن به رویت چشم یاران؟ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» @emame3vom ______________________ 📚 آخرین غزل
. آن که در سایۀ مهر تو اقامت دارد چه غم از آتش صحرای قیامت دارد؟ نکشد ناز ستاره، نَبَرد منت ماه هر که در سایۀ مهر تو اقامت دارد محشر حُسن و ملاحت رخ نورانی توست جلوۀ قامت تو، شور قیامت دارد ذکر «قَد قامت» از آن بر لبم آید به نماز که اشارت به تو و آن قد و قامت دارد روشن از نور نبّوت، نه همین چهرۀ توست مهربان شانۀ تو مُهرِ امامت دارد تویی آن یار سفر کرده، که «حافظ» می‌گفت «هر کجا هست خدایش به سلامت دارد» چه حکایت کند از سوز دلم، چشمۀ اشک «چشمِ از گریه نیاسوده علامت دارد» گر «شفق» جام به دست آمده، عیبش مکنید قطره‌ای، چشم به دریای کرامت دارد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ______________________ @emame3vom 📚 یا ایهاالعزیز
. دیشب هوای «سامره» افتاد در دلم رد شد هزار پردهٔ شوق از مقابلم گفتم به دل، که گاه نیایش شب دعاست پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور آنجا که آفتاب، دلش گرم می‌شود مهتاب، غرق در عرق شرم می‌شود آنجا که انبیا همه هستند در طواف آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف آنجا که بوسه‌گاه تمام فرشته‌هاست در «سال نور» آینهٔ دل نوشته‌هاست آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند آنجا که جلوه‌گاه گل روی دلبر است «این عطر روح‌پرور از آن کوی دلبر است» چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست نقش نگین وحی، در انگشتری اوست محبوب نازنین سراپردهٔ خداست در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست چون روح، در تمامی اعصار جاری است جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست جان بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود او حجت خداست که پنهان نمی‌شود روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را احلی من العسل کند این جام زهر را آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد در عهد او جهان زِبَر و زیر می‌شود یعنی فروغ عدل جهان‌گیر می‌شود پر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود ماه مدینه، آنکه بر او از خدا درود با یازده ستارهٔ روشنگر وجود دادند مژده، آمدنش را به دیگران گفتند نور شب‌شکنش را به دیگران گفتند آسمان و زمین بی‌قرار اوست خورشید و ماه پرتویی از جلوه‌زار اوست گفتند: اوست محور منظومهٔ حیات گفتند: گردش دو جهان بر مدار اوست گفتند: کعبه چشم به راهش نشسته است صبح از دریچهٔ سحر آیینه‌دار اوست گفتند: روز جلوهٔ آن آخرین امام پیغمبری مسیح نفس در جوار اوست گستردن عدالت و قسط و برادری در جای جای گسترهٔ خاک، کار اوست نقش حدیث «اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی» تصویر قدر و منزلت انتظار اوست یک نکته از هزار بگویم که منتظر خود در میان جمع و دلش بی‌قرار اوست در چارراه حادثه، در جاری زمان احساس می‌کند که کسی در کنار اوست تقواست شرط اول آیین انتظار هر بیدلی گمان نکند یار، یار اوست آن‌کس که دل به جلوهٔ موعود بسته است آفاق بی‌کران، همه در اختیار اوست وقتی که شاملش بشود لطف محضِ یار شاید که ادعا بکند، «مهزیار» اوست او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست احیاگر معالِم دین خداست او شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او الهام، کم گرفتی از آن فاطمی نَفَس با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس یکبار خوانده‌ای، که جوابت نداده‌اند؟ آتش گرفته‌ای تو و آبت نداده‌اند؟ تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع ای دیدگان شب‌زده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع» ای دل! که گفت با تو که غرق گناه باش؟ با ما به عزم توبه بیا، عذرخواه باش خورشید پشت پرده نه، ما پشت پرده‌ایم آیینهٔ تجلّی خورشید و ماه باش گر چشم پاک داری و آیینهٔ زلال تا دوردست عشق سراپا نگاه باش ماه تمام اگر طلبی، نیمه‌های شب در جذر و مدّ سلسلهٔ اشک و آه باش آن کس که هست چشم به راه قیام سبز «خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش» شرط حضور محضر او، پاکی دل است نزدیک شو به خیمهٔ او، مرد راه باش باید سلام کرد به تسبیح یاد او بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او بر او درود و خیر کثیر وجود او بر حالت قیام و رکوع و سجود او عمرش، چو قامت ابدیّت بلند باد حزبش بلندپایه و پیروزمند باد ای حُسن مطلع همهٔ انتخاب‌ها تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی» فرزند اختران درخشان و روشنی ای یک اشارهٔ لب تو «سابِغَ النِّعَم» یک زمزمه دل شب تو «دافِعَ النِّقَم» چشمان ما غبار گرفت و نیامدی دامان انتظار گرفت و نیامدی دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک» «یا ایها العزیز» ببین خسته حالی‌ام چشمان پر ستاره و دستان خالی‌ام ماییم آن خسی که به میقات آمدیم شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم یا ایها العزیز به زیبایی‌ات قسم بر حسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود صبح وصال تو، شب غم را سحر کند آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راه ظهور توست تنها نه از غمت دل یاران گرفته است چشم بقیع تر شده، باران گرفته است شعر «شفق» حدیث زبان دل من است تکرار نام تو ضربان دل من است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ______________________ @emame3vom 📚 یا ایهاالعزیز
. دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما روزی سه بار غرق غریبی و بی‌کسی‌ست حسی که بی‌تو وقت اذان می‌دهد به ما این ماه، فرصتی‌ست که ما عاشقت شویم ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین» نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما... بی‌شک حوالۀ همه امسال کربلاست رزقی که آخر رمضان می‌دهد به ما @emame3vom .
. دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما روزی سه بار غرق غریبی و بی‌کسی‌ست حسی که بی‌تو وقت اذان می‌دهد به ما این ماه، فرصتی‌ست که ما عاشقت شویم ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین» نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما... بی‌شک حوالۀ همه امسال کربلاست رزقی که آخر رمضان می‌دهد به ما @emame3vom .
. «یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله» نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم من آسمانم را به تو تقدیم کردم دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم دور از حبیب‌خویش‌ماندن،غربت این‌است درد من از این نیست که یاور ندارم «یا رادَّ یوسف عَلَی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت غیر از همین لاله، گلی دیگر ندارم دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم این شمرها احساسشان را سربریدند این‌ها مسلمان‌اند؟ نه باور ندارم هم زنده‌ام با اشک هم مقتول اشکم از راز خود پرده چگونه بر ندارم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ............ چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت باید که از چشمان او با هر زبان گفت باید به قول عرشیان، چشمان او را آیینه‌های روشن هفت‌آسمان گفت چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک از گفته‌های چشم او با دیگران گفت آمد به میدان باسلاح چشم‌هایش با اشک‌هایش گریه گریه ناگهان گفت: ای لطف بسیار تو برمن بی‌کرانه تنها دلیل ندبه‌های عاشقانه عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد مولای من این عبد با تو حرف دارد ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی شوق مرا زیباترین آغوش هستی آرامش آغوش تو مانند دریاست «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست» فانوس اشکی دارم و فانوس آهی می‌جویمت با اشک و آهم یا الهی از مادرم آموختم پروانه باشم از کودکی عبد در این خانه باشم از مادر من مهربان‌تر کیست جز تو؟ از مادر من مهربان‌تر نیست جز تو تو صاحب تورات و انجیل و زبوری روشن‌ترین تصویر از آیات نوری «یا صاحبی فی وحدتی»،پشت و پناهم! «یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بی‌تکیه‌گاهم از خود نکردی لحظه‌ای هم ناامیدم تنها مرا مگذار ای تنها امیدم! هرگز مگیر از چشم‌هایم خنده‌ات را در آتش خشمت مسوزان بنده‌ات را رحمی به اشک و التماسم کن الهی از آتش دوزخ خلاصم کن الهی با هر فرازی تشنه‌تر می‌شد گلویش بغضی امانش را برید و بی‌امان گفت شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت «رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش با اشک از پیراهن آرام جان گفت او گفت از دندان و لب‌هایش در آن روز تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت «أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری» این جمله را سمت مزاری بی‌نشان گفت اشک ازدوچشمش‌چون‌دومشک‌بازمی‌ریخت اشکی که با عباس از آب روان گفت بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت عید آمد و ماه بنی‌هاشم اذان گفت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ........................ تا نام تو را دلم ترنّم کرده‌ست با یاد تو، چون غنچه تبسّم کرده‌ست «گم کرد تو را» هر که، چه را یافته است؟ هرکس که«تو را یافت»چه‌را گم‌کرده‌ست؟ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» ...........‌‌. ای اشک تو افزوده صفای عرفات در کوی تو آمدم به جای عرفات تا از می عرفان تو سرمست شویم برخیز و بخوان باز دعای عرفات «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» https://eitaa.com/emame3vom/27298 .
ای عرفه دست مرا کاش بگیری مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم باتوهرلحظه‌مجسّم‌شده‌یک‌روضه‌به‌چشمم باز گریان تماشای قتیل العبراتم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .............. ای امیر عرفه! دست من و دامانت جان به قربان تو و گردش آن چشمانت ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان ای امیر عرفه! روح مناجات تویی مشعروسعی‌و صفا،مروه و میقات تویی ای امیر عرفه! حال مناجات بده بر گدای حرمت وقت ملاقات بده ای امیر عرفه گرچه سراپا دردم گر بیایی،به خدا دور سرت می‌گردم ای امیر عرفه دیدۀ پر آب بده دل بیتاب مرا با نگهی تاب بده ای امیر عرفه! فیض دمت را قربان دل دریایی لبریز غمت را قربان ای امیر عرفه تنگ غروب است،بیا سر زدن بر فقرا سرزده خوب است،بیا ای امیر عرفه! حاجی زهرا، برگرد جان زهرا دگر از خیمۀ صحرا برگرد ای امیر عرفه خنده بزن بر رخ من جان زینب بده روز عرفه پاسخ من ای امیر عرفه! ذکر مدام است بیا کار این عاشق دلخسته تمام است بیا ای امیر عرفه! دیدن رویت عشق است مردن امشب به‌خدابرسرکویت‌عشق‌است ای امیر عرفه! جان گل یاس بیا آخر مجلس ما، روضۀ عباس بیا ای امیر عرفه! در عرفاتی امروز؟ یا که در علقمۀ شاه فراتی امروز؟ ای امیر عرفه! شرح بده خود بر من سر عباس کجا، ضرب عمود آهن؟ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» https://eitaa.com/emame3vom/27299 . بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نظر به رویِ تو شد قبلگاهِ آمالم تَرَحُمی بنما کن نظر به احوالم نوشته رویِ جبینم فراق تا به ابد بنالم از غمِ دل یا بدیِ اقبالم من آن کبوترِ بامم که هرکجا رفتم به سنگِ تهمتِ مردم شکسته شد بالم فقط ضمانت تو گشته مُهرِ تمدیدی به توبه نامه ی بی اعتبارِ هرسالَم نه پایِ رفتنی هست و نه رویِ آمدنی بگو چه چاره کنم من زدستِ اعمالم گناهکارم و توبه شکستۀ رمضان خودت بیا عرفه گریه کن به این حالم صدایِ پایِ مُحرَم به گوش می آید شبانه روز به یاد حسین می نالم قسم به مویِ پریشان عمه جانِ شما به گریه دلنگرانِ حسین و گودالم صدازد از تَهِ گودال خواهرم برگرد مگر نگفتم عزیزم نیا به دنبالم برو به خیمه نبینی بریدنِ سر را وگرنه پیر شوی پایِ جسمِ پامالم .