eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. آب زنید راه را حضرت دلبر آمده مژده دهید باغ را یاس معطر آمده بوی بهشت می وزد با نفحات احمدی دسته گل محمدی عشق پیمبر آمده صبا به عاشقان ببر، سحرگهان تو این خبر آینه ی جمال حق به امر داور آمده بگو به شور و همهمه آمده پور فاطمه کریم آل مصطفی ثانی حیدر آمده به ساقی ای صبا بگو تو راز عشق مو به مو به جام عاشقان او شراب کوثر آمده شمس و کواکب و قمر بر رخ اوست سجده گر پشت فلک به سجده ی اوست که چنبر آمده حُسن جمال او حسن ،قدر و کمال او حسن جمع خصال او حسن، احمد دیگر آمده قبله همیشه مایلش، جود و کرم چو سائلش پادشهان به درگهش جمله چو نوکر آمده صد چو مسیح زنده شد از دم روح پرورش صد چو کلیم بر درش خادم محضر آمده پشت نماز او زند صف سپه ملائکه بر همه انبیا حسن امیر و رهبر آمده در عجبم از آن یلی، آن یل مرتضی علی که در جمل به امر او یک تنه لشکر آمده گوش به امر وی کند، اُشتر سرخ پی کند پشت به جنگ کی کند، یلی دلاور آمده صلح امام مجتبی گشت لوای کربلا بقای دین به زحمت شُبیر و شُبَّر آمده عجب همای رحمتی عجب نماد عزتی بر سر عالمی حسن چو تاج و افسر آمده آب زنید راه را سجده کنید ماه را بنده شوید شاه را شافع محشر آمده مژده دهید یار را آن مه ده چهار را مِهر سپیده سر زده ظلمت شب سر آمده .
. در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد شاعر: .
. اندک اندک می رسد آن لحظه ی تلخِ وداع فاطمه با کودکانِ خود چه خلوت می کند کودکان را در کنارِ بسترِ خود جمع کرد دارد از یک ماجرای تلخ صحبت می کند قطره قطره اشک روی گونه هایش می چکد آه را با لهجه ی باران روایت می کند کودکانم! بعدِ من ایّامِ سختی پیشِ روست روزهای حاکی از غم را حکایت می کند دردِ من این است حیدر می شود خانه نشین حقِ مولا غصب شد؛ شیطان خلافت می کند ناکسان قلبِ حسن را آنچنان خون می کنند تا که او در خانه اش هم حسِ غربت می کند روضه ی اوجِ بلا یادآورِ کرب و بلاست تا حسینم را عدو در کوفه دعوت می کند ماجرای این بلاها از تصوّر دور باد او که غم را با دلِ زینب چه قسمت می کند لاله ها را با لبِ تشنه عدو سر می برد کربلا را صحنه ای مثلِ قیامت می کند از کبوترهای من چیزی نمی ماند به جا تا که بر اهلِ حرم حتّی جسارت می کند زینب من! در چِهل منزل نوا داری به لب دست و پایت را عدو بندِ اسارت می کند آنقدر در زیرِ امواجِ بلا تا می شوی که رقیه پیشِ بابایش شکایت می کند جانِ تو بندِ حسین است و خبر دارم؛ اگر تو نباشی که حسین احساسِ غربت می کند همچو ققنوس عاشقِ پرواز باشد، تا که حق ظهرِ عاشورا دعایش را اجابت می کند در لوای حق حسینم سر به جانان می دهد تا خدا بر قامتش رختِ شهادت می کند کربلا در مقتلِ خون تشنه کامی سر نداشت تا ابد هر عاشقی او را زیارت می کند می شود او سیّد و سالار و آقای بهشت هر که را خواهد صفِ محشر شفاعت میکند! ........................... در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد .
. شکر لله که شدم من ز محبان علی جان مادر پدرم باد به قربان علی شیر با مهر علی داد به من مادر و گفت که حلالت پسرم باش به فرمان علی ای که گفتی ز ازل تا به ابد حیدریم باش تا روز ابد بر سر پیمان علی شیعه از روز ازل هست غدیری منشش گر خورد لقمه ای از سفره احسان علی لعنت حق به کسانی که نمک را خوردند ناسپاسان که شکستند نمکدان علی من غلامی ز غلامان غلام علی ام کاش در رتبه شوم من ز غلامان علی سر و سامان من بی سر و سامان وقتی است که شوم در به در و بی سر و سامان علی خاک نعلین علی گر شوم این چشمان را می نهم بر قدم قنبر و سلمان علی افتخار دگرم این که به مژگان روبم خاک صحن و حرم و گنبد و ایوان علی شده ام مست میِ خوشه ی انگور ضریح تا کنم مستی در حلقه ی مستان علی هر کجا کار دلت خورد گره می بایست سر به پایش نهی و دست به دامان علی کسر شانش تو بدان هر چه غلوّ در شعر است که خدا مدح علی کرده به قرآن علی این همه شهد و شکر کز دهنم می ریزد ذکر جانم علی و جانم علی، جانِ علی کرد مولا مددم تا که به گرد گل او نغمه خوانش شوم و مرغ ثنا خوان علی 🔸️شاعر: ................... . مدح حضرت امیرالمومنین(ع) جان ناقابل من باد به قربان علی همه عالم به فدای لب خندان علی مالک و قنبر و سلمان و ابوذر بودند همه دیوانه ی سیمای درخشان علی ابر و باد و مه و خورشید،تمام افلاک همگی جان به کف وگوش به فرمان علی روزگاریست سرسفره ی مولا هستم پدرم داده مرا لقمه ای ازنان علی هرکجاهم گره کور به کارم افتاد درهمان لحظه زدم دست به دامان علی مطمئنم که جنان ،نیست دل انگیز تر از حرم و گنبد و گلدسته و ایوان علی "ای نسیم سحرآرامگه یار کجاست" حرم حضرت عباس و حسین جان علی ابوذر رییس میرزایی(بهار) .
. تو علی اکبری و تاجِ سرِ سرورها واله و محو نگاهت همه پیغمبرها انبیاء معجره دارند،تو خود معجزه ای معجزت بردن دل از همه ی دلبرها قد و بالای تو خود محشرِ کبریِ دگر که به پا کرده ز نو محشر در محشرها خُلق و خویت نبوی،سیرت تو فاطمه ای تو شُبیری،شُبری آینه ی حیدرها چه کسی جز تو بُوَد شبه رسول مدنی " روی تو وجهِ مسلمان شدن کافرها " چه نمازی بشود وقت اذان گفتن تو بشکفد غنچه به محراب و گُل از منبرها وقت هنگامه به پا کردن در کرب و بلا شک نباشد که علی آمده در خیبرها زکف پاک پیمبر چو بنوشی میِ عشق ساقی ات احمد و ساغر زنی از کوثرها سرِ پاکت سرِ نی، اینکه سزاوار نبود بفدای سرِ تو،جمله ی تن ها، سرها نوکرانت همه جا تشنه و محتاج کرم نظری کن ز کرامت، به همه نوکرها کی ادا گشته ثنای تو به اشعار جواد آسمان بر تو غزل ساخته با اخترها ......................... .
. در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد شاعر: .
﷽ مرگ خیلی بهتر است از زندگانی بی حسین یک سر  سوزن نمی ارزد جهانی بی حسین روز دنیا بی چراغ روضه اش گردد سیاه از هدایت نیست در عالم نشانی،  بی حسین کو یزید و کو سنان ، کو حرمله،  کو ابن سعد در جهان چیزی نگردد جاودانی بی حسین طاعت  یک عمر گردد معصیت بی حب او از جهنم نیست مردم را امانی بی حسین هم در این دنیا ، هم آن دنیا زمینش می زنند هر که دارد قصد گردد آسمانی بی حسین ای خدا جان  حسین ، جان مرا حالا بگیر گر بنا باشد بمانم کم ز آنی بی حسین من فدای مادری که گفت در وقت وداع جان من ، عباس من ، زنده نمانی بی حسین  ✍ علیه السلام ............... . مادری با تمام دلتنگی هر شب جمعه زار می‌آید سوی کرب و بلا ز عرش برین خسته و بیقرار می‌آید پا گذارد ز هودجی به زمین می‌شود میهمانِ فرزندش میهمانِ قتیلِ مظلومی که به عالَم نَبُد همانندش آمده در حرم که بگذارد سر فرزند خود به دامانش آه و واویلتا هزار افسوس سر به تن نیست، جان به قربانش جای سر بوسه می‌زند بر حلق پیکرش را کشد چو در آغوش گویدش یا بُنَیَّ! یا مظلوم! غرق در ناله می‌رود از هوش آه از آن‌دم که گوشه‌ی گودال دید بر سینه شمر پَست‌ نشست آه از آن‌دم که مادری می‌دید سر فرزند و چشم خود را بست ✍ .
. گذشت این رمضان هم، تو هم ز ما بگذر ز بار جُرم فراوان و کم ز ما بگذر تویی شکور و غفور و تویی کریم و رحیم ز روی لطف و عطا و کرم ز ما بگذر به حق نیمه ی ماه و مه جمال حسن به حق فاطمه ی محترم ز ما بگذر به حق فرق علی و لیالی قَدرت به حق منبر و محراب غم ز ما بگذر دلم به یاد حسینت همیشه غمگین است تورا به جان حسینت قسم ز ما بگذر به اشتیاق زیارت به شوق او کرده دلم دوباره هوای حرم ز ما بگذر به لحظه های سحر گاه و لحظه ی افطار به عید فطر قسم میدهم ز ما بگذر خدای لطف و عطا و کرامت و احسان مرا دوباره به ماه مبارکت برسان ✍ .............. . 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۴ 📍 "علیه‌السلام" 🏷 شب آخر شد و مهمونم این‌جا بار و بندیلمو باید ببندم ولی انگار هنوز لبریز بغضه دل خونه‌خراب دردمندم همه رفتن؛ اگه من موندم این‌جا واسه اینه که کارم خیلی گیره شب آخر شده، یاربّ العاصین ازم بگذر که دیگه خیلی دیره یه جوری بگذر از من که شیطون ناامید شه که بندت پیش زهرا توو محشر، روسپید شه پراز دردم؛ تو علام الغیوبی پر از عیبم؛ تو ستارالعیوبی لبم خشکه؛ تویی دریای رحمت گنهکارم؛ تو غفارالذنوبی خریدی خوبارو؛ آسون خریدی ولی من چون بدم، موندم خدایا شبیه جنس بی‌قیمت شدم که روی دست خودم موندم خدایا منو هیچکس نمی‌خواد تو با این خسته سر کن آره بی‌ارزشم من بیا این‌بار ضرر کن اگرچه بنده‌ی خوبی نبودم اگر غرق گناهم؛ بی‌خلوصم بدم؛ نالایقم؛ بدعهدم امّا گدای حضرت شمس الشموسم گدای اون آقا هستم که عمری رفیق خسته‌ها و بی‌کسا بود میون سختیا، ذکر لبامون فقط مولا علی موسی الرضا بود دلم می‌خواد که سر روو ضریح تو بذارم بخونم از دلم: «ای صفای قلب زارم» ای صفای قلب زارم! هرچه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضاجان، سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت؛ غلام و نوکرت مران از در مرا به جان مادرت .
. 💢حسنستان شود تمام‌ حجاز💢 می‌نویسم روایتی پر درد می‌نویسم حدیث پر اندوه می‌نویسم که‌  غم تلنبار است ذره ذره به روی دل چون کوه می‌نویسم که مرغ دل پر زد باز هم در هوای پاک بقیع می‌نویسم که مرغ دل افتاد باز از غم به روی خاک بقیع آنچنانی که داغ دخت نبی به دل و قلب شیعه آتش زد باز هم آتشی به دلها زد غم تخريب مرقد و گنبد شد بدست حرامیان تخریب مرقد پاک چار امام همام عرش گشته سیاه پوش ای وای از پلیدی نطفه های حرام می نویسم  خدا دل آزرده ست باز هم از مصیبتی جانکاه می‌نویسم ملائک افسردند بسکه از این ستم کشیدند آه می نویسم دوباره رفت از هوش فاطمه در جنان  ز بی‌تابی صحن و گلدسته ها ، ضریح و حرم خاک شد از جفای وهابی آسمان گوئیا به‌ خاک افتاد شد غمین زین عزا وجود زمین اشکهای علی در آمده‌ است اشک زهرا و اشک اُم بنین ناکسان از عناد لطمه زدند باغ پر لاله و شقایق را خاک کردند قبر سجاد و باقر و مجتبی و صادق را کاش میشد که جمعه ای نزدیک آید از راه تکسوار غریب تا که با دست با کفایت او شود آباد آن دیار غریب آیدو گردد او چو حاکم بر طائف و جده و دمام و ریاض عربستان به کل شود نابود حسنستان شود تمام‌ حجاز و به امر امام خود سازند با طلا نقره مردم ایران گنبدی زرد و چار گلدسته و ضریحی به طرح فرشچیان سمت باب الحسن بسوی حرم همره صاحب الزمان آنگاه ذکر یک دسته یا حسن جان است ذکر دیگر علی ولی الله ۱۴۰۴ .
امام حسین ع
. #شهادت_امام_صادق روضه امام صادق علیه السلام اگر چه روز تو با عزّ و احترام گذشت.. شب تو زیر لگد
. با (عج) در علیه السلام شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی موی سپید نوکرانت هم نمایان شد پس کی به پایان میرسد این راه طولانی شهری که جای تو نباشد جای باران نیست تو نیستی در شهر ما و نیست بارانی امروز و فردا کردنم برد آبرویم را دیگر نمانده وقت توبه وقت جبرانی هرقدر میخواهی بزن؛ حرفی ندارم من اما فقط قولی بده رو برنگردانی در را به روی میهمان بستیم و خندیدیم آه ای مسلمانان چه شد رسم مسلمانی ای کربلایی! زیر قبه یاد کن مارا محتاج محتاجیم ماییم و پریشانی شیخ الائمه کوچه کوچه برزمین افتاد یاد زمین افتادنش امروز  گریانی عج . ................... . با عج در علیه السلام باز ایام ماتم و اندوه باز هنگام سو گ و داغ و عزاست مانده ام اینکه روز عاشوراست یا بقیع همچو دشت کرب و بلاست عرش از ماتمش سیه پوش است‌ قدسیان داغدار او هستند از غم و داغ حضرت صادق عرش را بیرق عزا بستند زهر با پیکرش چها کرده تشنگی شد تمام درد سرش یاد جدّ غریبش افتاده از عطش پاره پاره شد جگرش گه به بیتش هجوم آوردند ناکسان چون سپاهيان یزید گاه سجاده می کشیدند از زیر پایش حرامیان پلید خانه اش در ميان آتش سوخت گاه چون خیمه های کرب و بلا همسر و کودکان سراسیمه میدویدند هر طرف ز جفا گرچه شد کشته‌ ی جفا اما قطعه قطعه نگشت پیکر او بی کفن همچو جد خويش نبود به اسیری نرفت خواهر او بود در قتلگاه خود اما ضربه از کین نخورد پی در پی بدنش زیر سم اسب نرفت سرش هرگز نرفت بر سر نی تکسوار قبیله طاها کاش می آمدی ز جاده ی نور حاضر غائب از نظر برگرد کاش نزدیک بود صبح ظهور کاش می آمدی  و بر پا بود در میان بقیع چون سابق صحن و گلدسته ها و گنبد نور همچو مشهد به مشهد الصادق کاش صحن بزرگ زیبایی همچو صحن قشنگ گوهر شاد میشد احداث کرد با نام صحن آزاد حضرت سجاد کاش در ضلع دیگری ز بقیع صحن و ايوان طلای باقر بود سخن از غربت بقیع نبود کاش آنجا همیشه زائربود کاش می آمدی  و بر پا بود صحن و ايوان طلای پاک حسن سیدی یا حسن به لبها بود شیعه میشد رها ز رنج و محن مطمئنم که میکنی بر پا چار صحن و چهار گلدسته چار ايوان طلا به گرد ضریح گنبدی با طلای پیوسته گر بیایی شوی چو حاکم بر طائف و جده و دَمام و ریاض عربستان به کل شود نابود حسنستان شود تمام‌ حجاز گر بیایی جهان شود زیبا ای نبی صولت ای علی جلوات حسنی سیرت و حسینی خو بر تو ای ماه فاطمی، صلوات ۱۴۰۴✍ عج .
امام حسین ع
غم حسین(ع) اصلا حسين جنس غمش فرق مي‌كند اين راه عشق، پيچ و خمش فرق مي‌كند! اينجا گدا هميشه طلبكار
. اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند حتی کتیبه و علمش فرق می کند دردانه ای که روی ضریحش عروسک است با اهل بیت هم حرمش فرق می کند در بارگاه او که زند طعنه بر بهشت دربان و خادم و خدمش فرق می کند دریای اهل بیت پر از دُرّ و گوهر است اما حسین دُرِّ یمش فرق می کند باب الحوائجیست که اندر مقام او فرموده اند او کرمش فرق میکند غمخانه ای که گشته به پا در عزای او بانی مجد و محترمش فرق می کند هر کس برای خود صنمی انتخاب کرد کلب الرقیه هم صنمش فرق میکند هرگز عجیب نیست که حیران شود مسیح بیند که با مسیح دمش فرق می کند با فاطمه مقایسه شد بین روضه ها اما سه ساله قد خمش فرق می کند زهراست کوه صبر ولیکن رقیه اش کم طاقت است، سن کمش فرق می کند دقت بکن به گونه ی خود وقت روضه اش حس میکنی که اشک نمش فرق می کند شد پاره گوش او و عدو گفت حرمله این گوشواره هر گرمش فرق می کند روی سه ساله، دست عدو، آه بگذریم اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند ✍ .
. برگشت خیل قافله ، اما رباب ماند با اشک و آه و درد و غم بی‌حساب ماند در زیر سایبان نه ، که در زیر آفتاب با داغ طفل و با پسر بو تراب ماند تاراج شد عقیق سلیمان کربلا جای نگین خاتم او در رکاب ماند یک سال روضه خواند و ز چشمان اشکبار بر قبرِ لاله، ژاله و بوی گلاب ماند یک دشتِ تشنه مانده و یک شطِّ پُر ز آب او یک سوال داشت ولی بی جواب ماند یک جرعه آب کم شود از شط چه می شود؟ وجدان آب با گله اش در عذاب ماند .