eitaa logo
امام حسین ع
17.1هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه 2 🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم 🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم امشب دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها... امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم... 🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من 🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه... حتما همتون دیدید... دخترها علاقه خاصی به بابا دارن... اصلا معروفه... میگن دخترها بابایی هستند... آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم... خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه... میگه بزار بابام بیاد... شکایتت رو به بابام میکنم... خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه... میگه بزار بابام بیاد... بهش نشون میدم... بهش ميگم... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته 🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته چقدر بهش سنگ زدند... چقدر بهش تازیانه زدند... چقدر سیلی زدند... یاصاحب الزمان... 🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته اما... 🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته امشب اگه با ابی عبدالله کار داری.... آقا رو به نازدانه اش قسم بده... اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری، اگه کربلا میخواهی... بگو حسین جان... تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم... امشب دیگه دست خالی ردمون نکن... 🔸طواف شمع چون پروانه می کرد 🔸به دستش موی بابا شانه می کرد تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا... چه بلایی سرت آوردن...بابا... 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم... 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده... اما میخام بگم... بابای خوبم... 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن... 🔸مرا باشد نشان از تازیانه بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم... طاقت سیلی خوردن ندارم... طاقت سنگ خوردن ندارم... 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا 👇
السلام علیک یا بنت ابی عبدالله یا رقیه، یا بنت ابی عبدالله ⚡️ای عمه بیا تا که غریبانه بگرئیم ⚡️دور از وطنُ خانه و کاشانه بگرئیم ⚡️پژمرده گل روی تو از تابش خورشید ⚡️در سایه نشینیم و به جانانه بگرئیم ⚡️لبریز شد ای عمه دگر کاسهٔ صبرم ⚡️بر حال تو و این دل دیوانه بگرئیم ⚡️نومید ز دیدار پدر گشته دل من ⚡️بنشین به کنارم که غریبانه بگرئیم ⚡️این عقده مرا میکُشد ای عمه که باید ⚡️پیش نظر مردم بیگانه بگرئیم امروز متوسلیم در خانه دُردانه ابی عبدالله، همه دست توسل به دامن سوخته خانم رقیه بگیریم، امروز همه با هم بریم یتیم نوازی، یتیم نوازی خیلی ثواب داره، چقدر خدا سفارش یتیمارو به پیغمبرش کرد.. یا رسول الله اگه کسی دست نوازش به سر یتیمی بکشه، به اندازه موهای سرش خدا براش حسنه مینویسه امروز نمیدونم با چه نیتی تو این مجلس نشستی، اما میدونم خوب دری اومدی بزنی، خوب جایی اومدی آخه مبیگن جای خدا تو دلای شکسته است امروز در خونه یه دختر بی بابا اومدی یه دختری که بی برادر شد، یه دختری که عمو نداره، مَحرم و یاور نداره، امروز حاجتت رو به رقیه بگو خانم رقیه درد آشناست 🌾از برای درد بی درمان دوا دارد رقیه (دلتو ببرم خرابه شام ) امان از اون لحظه ای که اسرا رو وارد شهر شام کردن هر روز غروب که میشد خانم رقیه می اومد جلوی پر خرابه می نشست، مردم کوچه و بازار و نظاره میکرد نمیدونم تا حالا تو شهر غریبی مهمون بودی یا نه.... وقتی هوا میخواد تاریک بشه، وقت غروب، هر کیو نگاه میکنی همه میرن خونه هاشون اما آدمی که غریب باشه دلش میگیره خدایا من کجا برم... چی میخوام بگم .. میخوام بگم این حالُ رقیه هم درک کرده یه روز غروب نگاه کرد دید این دخترا دست باباها رو گرفتن دارن میرن صدا زد عمه ..عمه ..عمه عمه این دخترا دست باباهاشونو گرفتن کجا میرن عمه صدا زد عمه جان این دخترا به خونه هاشون میرن به کاشونه هاشون میرن یه وقت صدا زد عمه ...عمه مگر ما خانه نداریم ⚡️مگر ما بلبلان خانه نداریم ⚡️آخ بجز ویرانسرا کاشانه نداریم ⚡️همه رفتن سوی خانهٔ خویش ⚡️مگر ای عمه ما خانه نداریم 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾 .
. السلام علیک یا بنت ابی عبدالله یا رقیه، یا بنت ابی عبدالله ⚡️ای عمه بیا تا که غریبانه بگرئیم ⚡️دور از وطنُ خانه و کاشانه بگرئیم ⚡️پژمرده گل روی تو از تابش خورشید ⚡️در سایه نشینیم و به جانانه بگرئیم ⚡️لبریز شد ای عمه دگر کاسهٔ صبرم ⚡️بر حال تو و این دل دیوانه بگرئیم ⚡️نومید ز دیدار پدر گشته دل من ⚡️بنشین به کنارم که غریبانه بگرئیم ⚡️این عقده مرا میکُشد ای عمه که باید ⚡️پیش نظر مردم بیگانه بگرئیم امروز متوسلیم در خانه دُردانه ابی عبدالله، همه دست توسل به دامن سوخته خانم رقیه بگیریم، امروز همه با هم بریم یتیم نوازی، یتیم نوازی خیلی ثواب داره، چقدر خدا سفارش یتیمارو به پیغمبرش کرد.. یا رسول الله اگه کسی دست نوازش به سر یتیمی بکشه، به اندازه موهای سرش خدا براش حسنه مینویسه امروز نمیدونم با چه نیتی تو این مجلس نشستی، اما میدونم خوب دری اومدی بزنی، خوب جایی اومدی آخه مبیگن جای خدا تو دلای شکسته است امروز در خونه یه دختر بی بابا اومدی یه دختری که بی برادر شد، یه دختری که عمو نداره، مَحرم و یاور نداره، امروز حاجتت رو به رقیه بگو خانم رقیه درد آشناست 🌾از برای درد بی درمان دوا دارد رقیه (دلتو ببرم خرابه شام ) امان از اون لحظه ای که اسرا رو وارد شهر شام کردن هر روز غروب که میشد خانم رقیه می اومد جلوی پر خرابه می نشست، مردم کوچه و بازار و نظاره میکرد نمیدونم تا حالا تو شهر غریبی مهمون بودی یا نه.... وقتی هوا میخواد تاریک بشه، وقت غروب، هر کیو نگاه میکنی همه میرن خونه هاشون اما آدمی که غریب باشه دلش میگیره خدایا من کجا برم... چی میخوام بگم .. میخوام بگم این حالُ رقیه هم درک کرده یه روز غروب نگاه کرد دید این دخترا دست باباها رو گرفتن دارن میرن صدا زد عمه ..عمه ..عمه عمه این دخترا دست باباهاشونو گرفتن کجا میرن عمه صدا زد عمه جان این دخترا به خونه هاشون میرن به کاشونه هاشون میرن یه وقت صدا زد عمه ...عمه مگر ما خانه نداریم ⚡️مگر ما بلبلان خانه نداریم ⚡️آخ بجز ویرانسرا کاشانه نداریم ⚡️همه رفتن سوی خانهٔ خویش ⚡️مگر ای عمه ما خانه نداریم @emame3vom 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾
. متن روضه 2 🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم 🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم امشب دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها... امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم... 🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من 🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه... حتما همتون دیدید... دخترها علاقه خاصی به بابا دارن... اصلا معروفه... میگن دخترها بابایی هستند... آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم... خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه... میگه بزار بابام بیاد... شکایتت رو به بابام میکنم... خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه... میگه بزار بابام بیاد... بهش نشون میدم... بهش ميگم... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته 🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته چقدر بهش سنگ زدند... چقدر بهش تازیانه زدند... چقدر سیلی زدند... یاصاحب الزمان... 🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته اما... 🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته امشب اگه با ابی عبدالله کار داری.... آقا رو به نازدانه اش قسم بده... اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری، اگه کربلا میخواهی... بگو حسین جان... تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم... امشب دیگه دست خالی ردمون نکن... 🔸طواف شمع چون پروانه می کرد 🔸به دستش موی بابا شانه می کرد تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا... چه بلایی سرت آوردن...بابا... 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم... 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده... اما میخام بگم... بابای خوبم... 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن... 🔸مرا باشد نشان از تازیانه بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم... طاقت سیلی خوردن ندارم... طاقت سنگ خوردن ندارم... 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا - صوتی👇 .
. |⇦•موهام‌خاکی.... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌محمود کریمی ●━━━━━━─────── موهام خاکی.. جونم خسته.. پاهام زخمی.. چشمام بسته.. بابا! روی دامانم سر داٰری بابا! رو لبات خاکستر داری بابا! تو نگفتی دختر داری غمم، هزار هزاره روزام، شبای تاره دیگه، آخر کاره دیگه، آخر کاره مثل مادر، خانوم خانومم بی تابِ بی تابم، آروم آرومم تیغ آٰهم، شد شمشیرم سرگردونم، پیره پیرم بابا! یه شب از عمه جا موندم بابا! تو بیابون تنها موندم بابا! تا تونستم قرآن خوندم حالا، آخر راهم.. ببین آتیش آهم بگو، که بی گناهم.. بگو که بی گناهم دیدی شبها.. راز و نیازام و خسته شدم اما.. خوندم نمازام و بی تو موندم کنج زندون من موندم با دست لرزون بابا! رو تنم زخمِ شمشیره بابا! بی تو روز و شب دلگیره بابا! دخترت بی تو میمیره تا اسمتو میارم، یه عالمه می بارم دیگه بیا کنارم، بیا کنارم آروم میشم، وقتی بیای پیشم تو مهمونم میشی، من مادرت میشم ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•بین بازا راه میرفتند.. و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمود کریمی ●━━━━━━─────── بین بازار راه می‌رفتند دست در دست دختر و پدری دخترک گفت می‌شود بابا گوشواره برای من بخری پدر از شوق شادیِ دختر رفت تا حجره ی طلاسازی گوشواره خرید دختر گفت گوشوار مرا می اندازی پدرش گفت دخترم اینجا پرِ نامحرم است صبر کن تا به سمت خانه رَویم عمه هم خانه است عزیز دلم وقت برگشت سمت خانه ی شان حجره ی روسری فروشی دید چند تا روسریِ گلدار و گلِ سرهای دخترانه خرید حس پرواز داشت بر روی ابر دخترک روی شانه های پدر بین پرواز گاه خم میشد برسد تا به او صدای پدر در همین حِین یک نفر ناگاه لگدی زد به پهلوی دختر بد زد بی هوا کشیده ای و تَرَکی خورد ابروی دختر دخترک مثل بید می لرزید بین زنجیر بود دستانش خواب شیرین او خراب شد و لرزه افتاد در تن و جانش مردک مست داد میزد هی دخترک گریه کرد و می‌ترسید گله ها ماند تا زمانی که سر باباش در طبقی می‌دید دست خود می‌کشید بر سر او بوسه میداد روی بابا را بود رأس پدر در آغوشش ناز میکرد موی بابا را یاد آن روزهای رؤیایی باز هم دخترِ پدر شده بود هی زبان می‌گرفت با گریه روضه خوانِ سر پدر شده بود دست خود را گذاشت بر رگ ها حنجری ریش ریش را حس کرد تا که با اشک گفت یا ابتاه! گلوی پاره پاره خس خس کرد با پای پر ورمم، دردسرِ حرمم همه میگن خیلی شبیه مادرمم یادم میاد وداع کردی چقدر حرم پریشون بود تو خیمه ها که خوابم برد بابام هنوز تو میدون بود از انتظار و از درد، تو خیمه رفتم از حال میگن که آخر کار، کشوندنش تو گودال می‌بینم اشکامو بابا به خنده ها بدل کرده به هوش میام و میبینم، عمه منو بغل کرده دیگه شفای دردمو مگه تو خواب ببینم نه میتونم بخوابم نه میتونم بشینم شکایت همه بابا، از دست نیزه دارانه من اما بیشترین ترسم از ناقه های عریانه بیا منو بغل کن بیا منو سوار کن خدا میدونه دیگه نه میتونم سوار شم نه میتونم ببینم نه میتونم بیدار شم *یه جمله ای که فرمودند: این جمله رو تو راه فرمود: اما یبار دیگه هم این جمله رو به ام کلثوم گفته، صدا زد خواهر جان نیمه شب دیدم بیدار شد هی داره میگرده هی میشینه پا میشه بغلش کردم، گفتم عمه جان همه خوابن تو چرا نمیخوابی، گفت عمه جان از گرسنگی خوابم نمیبره...* بابا جان ز خانه ها همه بوی طعام بشنیدم ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم همه صدا بزنید یا حسین.... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•تمام آرزوهامو... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمود کریمی ●━━━━━━─────── من از بس غصه دارم که میشه صد تا کتابش کرد کدومش رو بگم آخه نمیشه انتخابش کرد دیدی تنهام و شب های خرابه سرد و تاریکه سرِ تو سرزده اومد مث خورشید تابش کرد تمام آرزوهامو گذاشتم پیش رو امشب دعا کردم بیای پیشم خدا هم مستجابش کرد میگیرم دستمو بابا به دور صورت زخمی هنوزم میشه روی ماهتو اینجوری قابش کرد اگه چشمام نمیبینه دلیلش دستای زجره یدونه سیلی زد اما باید صد تا حسابش کرد رو خاک داغ صحرا با سر انگشت پر از زخمم نوشتم اسمتو اما سنان با پا خرابش کرد گذشت از من ولی کاشکی یکی بود یادشون میداد نباید دختر شاهو بجز خانم خطابش کرد نمونده معجری اما به جاش که آستینم هست اگه دستم بیاد بالا میشه اونو حجابش کرد دیگه از هر چی اسبه من بدم میاد آخه اون روز دیدم که ده تا اسب اومد گل من رو گلابش کرد میسوزونه منو داغ تنور خونه ی خولی کجا رفت اون محاسن که علی اصغر خضابش کرد رباب امروز طفلش رو توی رؤیا بغل کرد و خیالی شیرشو داد و لالایی خوند و خوابش کرد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•چرا دیر اومدی.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی ●━━━━━━─────── انتظارشو نداشتم که بری و جام بذاری چرا دیر اومدی پیشم؟نکنه دوسم نداری چرا اینقدر پریشونی الهی دورت بگردم کاشکی دستام کمی جون داشت موهاتو شونه می کردم ازهمون وقتی که رفتی دل دخترت کبابه چرا تا رسیدی بابا بوی نون گرفت خرابه؟ من غذا نخواسته بودم بس که از زندگی سیرم بغلم نکردی باشه، من تو رو بغل میگیرم نمیگی که دخترت رو چراباخودت نبردی لااقل بگو بابایی منو دست کی سپردی چادرم تو صحرا گم شد اما روسریم نیفتاد گوشواره ام رو پس میگیرم عمه قولش رو بهم داد *همه نگرانی من این بوده بابا، نگران رقیه ات نشی..میگن دختر بچه اینجوریه اگه بفهمه باباش غصه می خوره یه جوری حواس بابا روپرت میکنه..گفت بابا!..* روسریم یه خورده سوخته غم نخور عیبی نداره عموازسفر که برگشت یه دونه نووشو میاره چی میشه بازم بخندی دلم از غصه رهاشه دندونام شکسته اما شیریه غمت نباشه اینا چیزی نیست بابا همه اشون می گذره میره اما چندروزه کلافه ام زبونم همه اش می گیره «ابتا من الذی ایطمنی علی صغر سنی» شب سوم همه جا بوی جگر سوخته میاد بوی پر سوخته میاد ای وای ای وای.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. فَابکِ عَلی' رقیه، که او را چه بد زدند فَابکِ عَلی' رقیه، که بر او لگد زدند منزل به منزل، عاطفه اَش غرقِ آه شد هر جا رسید، کعبِ نِئی سدّ راه شد وقتی شبیهِ مادرِ سادات شد مفید از بسکه ضربه خورد، چو او قامتش خمید کوچکترین، بزرگِ حرم شد ز داغ و درد تاثیرِ اوست، بیشتر از صد هزار مَرد از بسکه دید محنت و غمهای عالمین شد پیر راهِ قافله ی زینب و حسین حالا که اینهمه اثرش جاودانه شد مانند فاطمه به تنش تازیانه شد تا گفت یاعلی، کتکی خورد بی هوا یافاطمه که گفت، چَکی خورد بی هوا هر بار، ذکرِ یااَبَتا یاحسین گفت سیلی جواب او شد و بَد ناسزا شِنُفت خسته نشد از اینهمه دردی که میچشید خسته شد از اِهانتِ زشتی که میشنید مویی که بارها دلِ باباش، آب شد در دستِ زجر، گیسوی پُر پیچ و تاب شد از مُشتِ محکمی، که دهانش بخون نشست دندان و لَثّه ها و زبانش بخون نشست لَحنَش ز لَحنِ فاطمه زینت گرفته بود شیرین زبانِ قافله لُکنَت گرفته بود برگشته بود لهجه ی، بابایی گفتنَش داداشی اَش کجاست، به لالایی گفتنَش بر نیزه رَاسِ کودکِ شش ماهه را که دید غَش کرد و خوش زبانیِ لالایی اَش پَرید در آخرِ مسیر، شد از یک نظاره شاد بابا ز نیزه خم شد و یکباره بوسه داد این بوسه را دوباره سحر در خرابه دید وقتی سری، به دیده ی تر در خرابه دید بعد از یکی دو درد دل، انگار جان گرفت در آخرین نفَس، لبِ بابا نشان گرفت لب های پاره پاره به اشکش که شُسته شد چشمانِ خسته اَش، ز همان بوسه بسته شد ✍ .
. |⇦•خورشیید من... سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── من یه چی میگم قبل این روضه ای که میخوام بخونم، بعد تو میدونی و حضرت رقیه...همتون یه خلوت کنید با حضرت رقیه...این خانم حق و اختیار انتخاب ویژه داره.یعنی اگه کسیو رقیه چشمشو بگیره رد خور نداره. به هرکی ام نشون بده به باباش به عموش..به هرکی نشون بده، رو حرف این بچه حرف نمی زنن. حرف رقیه زمین نمی مونه. همه میخوان یجوری از دلش در بیارن. آخه این بچه رو خیلی زدن. کربلا تا شام زدنش. با بهانه بی بهانه زدنش. همه میخوان یجوری از دلش دربیارن... * فقط دختر حسین بود شبا از سرما خوابش نمی برد تو خرابه.. روزا از گرما میگفت بابا! همینطور داره صورتم پوست میندازه. از خوشگلی دخترت سراغ نگیر. دخترا اینجوری میگن دیگه. بابا از بَر و رو افتادم! اما من هنوزم دختر قشنگتم مگه نه؟ حالا مونده گریه کنی...* خورشید من آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول کار نفرین خدا به این زمانه کی زیر گلوت را عزیزم اینطور بریده ناشیانه * امشب نخوای گریه کنی کِی میخوای گریه کنی؟ تقصیر حرارتِ تنور است این سوختگیِ زیر چانه امروز شبیه موی تو سوخت آن موی بلندِ دخترانه اوضاع مناسبی ندارم چه خوب که آمدی شبانه من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه رفتم وسطِ شرابخواران کَت بسته به زور تازیانه «آه باباجان... آه باباجان...» برخورده به من چرا نبوده برخوردِ کسی مؤدبانه من دخترِ شاه عالمینم دادند ولی به من اعانه در راه شتر تکان نمی خورد خوردم کتکی به این بهانه هر بار طناب را کشیدند خوردیم زمین دانه دانه من سیر غذا نخوردم اما خوردم دل سیر تازیانه افتاد سرت ز روی شاخه افتاد سرم به روی شانه هر سنگ که بر سر تو میخورد میکرد به سمت ما کمانه «بابایی بابایی بابایی بابایی...» این عین مقتله... از لشکر دشمنه. میگه دیدم یه دختری از وسط این اسرا بلند شد آرام و بی صدا که بقیه بیدار نشن یه وقت، رفت سمت نیزه بابا. همچین دور و برشو نگاه کرد کسی بیدار نشه. هی دست تکون داد اومد رو پنجه هی صدا میزد بابا! بابا! منم منم رقیه. بیا یه بغل به من بده. یه بغل به من بده. من دلم برات تنگ شده. من بغل تو رو نداشته باشم می میرم بابا خوشگلم. راوی قسم میخوره میگه دیدم نیزه خم شد، سر باباشو بغل گرفت. این صورت کبود رو گذاشت جای نیزهٔ خولی. تو نمیگی دل دخترت برات تنگ میشه. دخترت میمیره...* (این روضه مردن داره. کسی نشینه نگاه کنه ها. رفقا! خیلی بلا می بینیم با این روضه بخوایم راحت کنار بیایم. این روضه مردن داره...) با این پای زخم و خونی عمه بگو باید چیکار کرد هرجا میرم سنگه و خاره آخه کجا میشه فرار کرد؟ اگه نیای عمو اباالفضل اهل حرم بیچاره میشن یه عده پخشن توی صحرا یه عده هم توی آتیشن «آه آه بابا ...» بی آبی سخت تر میشه وقتی گیر یه مشت بی آبرویی حالا تو این هجوم دشمن ما چه کنیم با بی عمویی دیگه چی میخوای از وجودم ازم گرفتی تو بابامو نزن نزن یه لحظه وایسا خودم میدم گوشواره هامو «آه آه بابا...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇 توان نمانده بگیرم تو را در آغوشم هنوز درد بد نیزه مانده بر دوشم سر تو خوب شلوغ است،من خبر دارم ولی نگو که مرا کرده ای فراموشم پس از تو ای پدر تشنه لب،لبم شاهد به غیر زخم زبان شربتی نمی نوشم هنوز در اثر مشت های نامحرم تمام روز کنار خرابه مدهوشم چرا شبیه گذشته دگر نمی شنوم؟ صدای عمه ضعیف است یا که من گوشم...؟ از آن شبی که مرا زجر بی حیا ترساند به هر صدای بلندی ز ترس می جوشم خراش پنجه ی آن گرگ هار را بابا ز چشم زخمی تو با دو دست می پوشم ✍ .