.
#روضه_متنی
#امام_حسین #ورودیه به كربلا
حجه الاسلام #میرزامحمدی 🎤
#شب_دوم_محرم
حالا كه من، از حرم دورم
درمونم صبر ِ، آخه مجبورم
یه سلام میدم با حسرت، طرف كربلا
آرزو اینه بمیرم محرم كربلا
غم كربلا،من و میكشه
دلم من فقط، تو حرم خوشه
لبیک یا حسین...
هر كی یك بار ،كربلا رفته
بطلب مارو، آقا هر هفته
مگه ما نوكر نبودیم،رزقمون رو بده
مگه ما گریه نكردیم،مادرت شاهده
گریه میکنم،بیا و ببین
مادرت میگه،به ما آفرین
لبیک یا حسین...
(ساقی دل رو ،بی قرارش كن
به حسین مارو،یه سفارش كن)3
سرو كار سینه زنها با ابوفاضل ِ
حتی ذکر ارمنی ها،یا ابوفاضل ِ
دستای قلم،دستم و بگیر
صاحب علم،دستم و بگیر
لبیک یا حسین.....
* أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى،...سال ها پامنبر بزرگ شدی دیگه...من این جوری معنی میکنم:سلام بر اون آقایی که دهاتیا دفنش کردن...میخوام یه روضه روستایی برات بخونم.گوش بده.پیرمردا که تو جلسه شرف حضور دارن اونا بهتر میدونن که من چی میگم...شماها بعضیاتون بچه شهرید روستا نبودید وقتی رسید کربلا، زمین رو که خریداری کرد،اگه کسی بچه روستا باشه میدونه زمینو بدون آب کسی نمیخره...اجازه بده...اجازه بده...کسی زمینو بدون آب نمیخره،شصت هزار درهم داد کربلا رو بدون آب فرات خرید...میدونید چرا؟! آخه ابی عبدالله یقین داره این آب مهریه مادرش فاطمه هست، کسی که مهریه مادرش رو نمیخره...الله اکبر...بنی اسد هم میدونستن این آب مهریه مادرش زهراست...لذا کسی نگفت آقا چرا زمین رو بدون آب میخری! اما من میگم شاید دیگه باورش نمیشد این نانجیبا از این آب فرات یه جرعه هم بهش ندن...الله اکبر...زهیر میگه:تا رسیدیم به این سرزمین ،من نقل مرحوم مقرم رو میگم،مرکب ابی عبدالله دیگه حرکت نکرد.از من پرسید:زهیر! اسم این سرزمین چیه؟ گفتم:آقا جان به اینجا طف میگن...فرمود:اسم دیگه ای هم داره یا نه؟آقا نام دیگرشم کربلاست...تا نام کربلا رو شنید"فبکی الحسین...اللهم انی اعوذ بک من الکرب والبلاء..."تو نمیذاری من روضه بخونم؟عیبیم نداره...اما محرم اومدی روضه بخونیم...من این جوری میگم:ابی عبدالله از تو گهواره بااین اسم آشنا بود...کامل الزیارات رو ببین.وقتی پیغمبر قرار شد فاطمه شو خبر کنه که جبرئیل خبر داده حسینت رو میکشن خیلی ناراحت شد آخه فاطمه" وَ وَضَعَتْه اُمُهُ کُرْهاً..."آخه فاطمه حسینش رو به سختی حملش میکرد..به سختی به دنیاش آورد...اون قده این بچه میگفت:انا الغریب...حالا مادری که به سختی بچشو به دنیا آورده،شش ماهه به دنیا آورده،حالا پیغمبر باید بهش بگه فاطمه جان حسینت رو میکشن...خیلی برای پیغمبر سخته ولی امر الهیه،اومد به فاطمه بگه...دید فاطمه داره گهوارشو تکون میده،لالایی حسین رو این جوری میگه:کربلا...کربلا...کربلا...کربلا..."مازلت منه کرب و بلا..."یعنی ابی عبدالله از تو گهواره با این نام که ذکر لالاییش باشه بارها و بارها خوابیده و بلند شده...فرمود:"اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء"عباس جان خیمه ها رو بر پا کن...وقت گذشته و الا برات میگفتم:فرمود:"هاهنا مسفک دمائنا..."همین جا خون های ما ریخته میشه..."و سبی نسائنا و ذبح اطفالنا..."نوبت رسید به پیاده کردن زینب...بنی هاشم کوچه باز کردند با چه عزت و احترامی عقیله بنی هاشم رو پیاده کردند...آی روزگار...حتی کسی اینجا سایه زینب رو ندیده...تاریخ نوشته تا کربلا احدی قامت زینب رو ندیده بود،چشمی نبود که زینب رو تا کربلا دیده باشه اما بعد کربلا ورق برگشت...یابن الحسن ببخش من رو...دیگه چشمی نبود که ناموس حسین رو ندیده باشه...حسین...
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_سيدالشهدا_عليه_السلام
#روضه_شب_دوم_محرم
.
1. قسمت اول.mp3
زمان:
حجم:
11.3M
#ورودیه
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#روضه_شب_دوم_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
من به خال لبت ای دوست
گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و
بیمار شدم
در حسینیه ارباب
شبی خوابم برد
صبح پشت درِ یک میکده
بیدار شدم
چه شبی بود
که از بین دو انگشت شما
ناگهان با خبر از
عالَم اسرار شدم
بچه بودم که علمدار
شفا داد مرا
تا قیامت به ابالفضل
بدهکار شدم
خلق در روضه گرفتند
برات عتبات
منِ بیچاره ولی
دیر خبردار شدم
رشته بر گردنم
افکنده ای و در پی تو
هر شب آواره
هر کوچه و بازار شدم
کربلا اوج عزا بود
ولی چون زینب
از بلایای پس از شام
عزادار شدم
"من از آن روز
که در بند توام آزادم"
نوکر فاطمه و
حید کرّار شدم
#شاعر_عباس_احمدی
#شب_دوم_محرم
.
#روضه_ورودیه
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#روضه_شب_دوم_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
اِبنِ اَثیر جَزَری ، از مورخین بزرگ عامه ، در کتاب اُسدُ الغابَة« ج 2، ص 389 » نوشته : راوی میگه با امیرالمومنین (علیه السلام) ، آمدیم کنار فرات ، از مسیر کناره گرفت ، ایستاد و ما دورش رو گرفتیم ، با دست به یک نقطه ای اشاره کرد ، هذا مَوضعُ رِواحِلهم ، خوابگاه شتراشون اینجاست ، اینجا از مَرکباشون پیاده میشن ... آخه فردا همه با احترام پیاده شدند ، درنهایت شُکوه و عظمت ... ، هذا موضعُ رِواحِلهم ، ومُناخُ رِكابِهم ومُهَراقُ دِمائِهِم ، اینجا خون های مبارکشون به زمین می ریزه ... من با این جملات امیرالمومنین امشب کار دارم ، امشب میخوام روضه بخونم ، وقتی این جملات رو فرمود ، یه جمله سوزناکی هم گفت ، با یه قلب پُر از دردی : بأبي مَن لا ناصرَ لهُ في الأرضِ ولا في السَّماء إلا اللهُ ، علی فرمود : پدرم به فدای اون کسی که ، در زمین و آسمان یاوری جز خدا نداره ، چی میخوام امشب بگم ؟ وقتی این جمله امیرالمومنین رو دیدم ، احساس کردم جگر گوشه های امیرالمومنین در کربلا ، هر کدام به یک نحوی به همون مظمون جملات بابارو تکرار کردند ...
خدایا کمکم کن ، خدایا توان بده ، سید ابنِ طاووس نوشته وقتی امام حسین رسید کربلا : فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض ؟ اسم این سرزمین چیه ؟ « فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ » ... آی کربلا ...فرمود : « اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء » مثل فردایی ، خدایا از اندوه و بلا به تو پناه می برم ، « اِنْزِلُوا» پیاده بشید « هَذا مَوضِعُ كَرْبٍ وَ الْبَلَاء » حالا شروع کرد جملات بابارو با یک بیانی گفتن « هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا » اینجا خیمه هارو برپا کنید ، ... خیمه ها رو یادت باشه ، باهات کار دارم ... « هَاهُنَا مَسْفَكُ دِمَائِنَا » اینجا خون مارو روی زمین می ریزند « وَ مَحَلُّ قُبُورِنَا » ... آی ... این جملات را امام حسین گفت ، مضمون فرمایشات پدر ، امیرالمومنین بود ، بعدش مولا چی فرموده بود ؟ « بأبي مَن لا ناصرَ لهُ في الأرضِ ولا في السَّماء إلا اللهُ » یه جگرگوشه علی هم این جملات رو تکرار کرد ... راوی میگه : « فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِي » یادم نمیره زینب آمد کنار قتلگاه ، « تَنْدُبُ الْحُسَيْن » شروع کرد بر امام حسین گریه کردن « تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ... » با یک صدای پُر از دردی ، با یه قلب دردناکی ، « بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً » پدرم به فدای اون کسی که روز دوشنبه خیمه هاشو غارت کردند ، « بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى» پدرم فدای اون آقایی که کنار نهر آب ، با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند ، « بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ » پدرم فدای اون آقایی که خون از محاسن شریفش میچکید ، ... یه وقت لحن کلام رو عوض کرد : « يَا مُحَمَّدَاهْ ، هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ » ( منبع: لهوف ، سید بن طاووس، ص 80- 81 )
#شب_دوم_محرم
.👇
.
📋 کمکم صدای قافله دارد میاید
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
حاج سید رضا نریمانی
#شب_دوم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کمکم صدای قافله دارد میاید
از این طرف هم هلهله دارد میاید
آقا سنان بهر صله دارد میاید
آه ای ربابه حرمله دارد میاید
خیری ندیدی ای رباب از زندگانی
شیرش بده این بچه را تا میتوانی
اینجا جوانان پاسبان زینب هستند
خیلی بنی هاشم میان زینب هستند
اینها مراقبهای جان زینب هستند
عباس و اکبر محرمان زینب هستند
وای از غروب کربلا و عمه زینب
شلاق شمر بیحیا و عمه زینب
من را برم گردان عزیزم جان مادر
بوی جدایی میدهد اینجا برادر
ای زینت دوش نبی جان پیمبر
پس لااقل انگشترت را در بیاور
چشمش گرفته ساربان انگشترت را
حتی النگو و طلای دخترت را
میترسم اینکه پیش من از پا بیوفتی
با زور تیغ و سنگ و نیزهها بیوفتی
تشنه کنار موج این دریا بیوفتی
یا گوشهی گودال این صحرا بیوفتی
دیدم خودم که کربلا گودال دارد
اینجا که آوردی مرا گودال دارد
طفل سه ساله جا در این صحرا ندارد
باور بکن که طاقت گرما ندارد
یا طاقت آزار اینها را ندارد
طفل یتیمی که اگر بابا ندارد
باشد اگر آن دخترک یک نازدانه
اصلا نباید زد به رویش تازیانه
*شاعر: #حامد_جولازاده✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ورودیه
📋 اولین روضهخوان کرب و بلا
#روضه_شب_دوم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روایت میگه ابی عبدالله همچین که رسید کربلا، اول خودش روضه خوند. «فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام وُلْدَهُ وَ إِخْوَتَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»، همه رو جمع کرد دور خودش؛ بچههاش، اهل بیتش، برادراش «ثُمَّ نَظَرَ إِلَيْهِمْ» یه نگاهی بهشون کرد، یکی یکی قد و بالای همشون و نگاه کرد، آخ بابا دورت بگرده علیاصغر، بابا فدات شه رقیه جونم، عمو دورت بگرده قاسمم، عبداللهم، آی قربونش قد و بالات برم علیاکبرم «فَبَكَى سَاعَةً» فقط با همین نگاه ساعتها گریه کرد. «ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّا عِتْرَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ » خدایا ما عترت نبی تو هستیم، « وَ قَدْ أُخْرِجْنَا وَ طُرِدْنَا وَ أُزْعِجْنَا عَنْ حَرَمِ جَدِّنَا » میبینی ما رو از حرم جدمون طردمون کردند، بیرونمون کردند. بعد شروع کرد روضه بخونه.
صدا زد:« أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ» بار بگشای اینجا کرب و بلاست. « وَ هَاهُنَا وَ اللَّهِ مَسْفَكُ دِمَائِنَا» اینجا جایی که خون ما ریخته میشه، «وَ هَاهُنَا وَ اللَّه قُتِلَ رِجَالِنَا» اینجا جایی که مردای ما رو همشون و میکُشند. « وَ هَاهُنَا وَ اللَّه ذُبِحَت اَطْفالِنا » یهو رباب بچه رو توو بغلش محکمتر گرفت. «وَ هَاهُنَا وَ اللَّه سَبیِ نسائنا» اینجا جایی که همهی زنای ما روبه اسارت میبرند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 آشوبی توو دلم به پاست
#روضه_امام_حسین (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آشوبی توو دلم به پاست
گفتم که این زمین کجاست
تا گفتی اینجا کربلاست
دلتنگه مادر شدم برادر
کاش بود کنارمون و، آروم میشد دلِ من
توو این غریبی دیگه، تو هم نگو از رفتن
تو هم که بری چی واسهم میمونه
غیر از غم زمونه، غیر از دلی که خونه
میدونم بیتو میمیره دخترِ تو
از غصهی سرِ تو، از داغِ حنجر تو
غم داره اینجا بیامون
دور و بر زینب بمون
چرا شدی به سمت اون
گودال خیره، دلم میگیره
نگو که قتلگاهه، دق میکنم از این غم
آخه چه جور سرت رو توو دست شمر ببینم
بین خاک و خون افتاده پیکرِ تو
میبینه دختر تو، رو نی میره سر تو
زیر دست و پا تن برادرِ من
قرآن مادرِ من، پناه آخرِ من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
@babolharam_net4_5893276943561789546.mp3
زمان:
حجم:
30.91M
|⇦•إِذا وَصَل الحُسین...
#روضه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #روضه_شبِ_دوم_محرم ۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
@babolharam_net4_5893276943561789559.mp3
زمان:
حجم:
13.61M
|⇦•صدای گریه میرسه...
#روضه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #روضه_شب_دوم_محرم ۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی