.
#شعر_مرثیه #امام_حسن
#شهادت_امام_حسن مجتبی علیهالسلام
ای کاش بگیرند دو چشمِ پسرش را
تا در دلِ این طشت نبیند جگرش را
بدجور غریبانه نفَس میزند آقا
آتش زده با غربت خود دور و برش را
خوب است که آغوش حسین است کنارش
تا که نزد هِی به زمین بال و پرش را
نه اُمِبنین نه که ابالفضل توان داشت
عباس گرفته است کنارش کمرش را
تا خواهرش اینجا نرسیده است بگویید
بر طشت نریزد جگرِ شعلهورش را
از زهر نبود اینهمه خونابه که آمد
آن کوچه نشان داد خدایا اثرش را
صد شُکر سرش بر روی دامان حسین است
تا بر روی حجره نکشد باز سرش را
افسوس حسن نیست به گودالِ حسینش
تا شمر نگیرد روی آن سر تبرش را
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۶/۲۳)
#یاشبیر
#دکتر_حسن_لطفی
#هفتم_صفر #بیست_و_هشتم_صفر
.
.
#شعر_مرثیه
#زمینه
#امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
غریب وطن
ای ثمر هَل اَتی یا حسن مجتبی
نور دل مصطفی یا حسن مجتبی
ماه دل آرای دین زاده ی حَبلُ المَتین
ای پسر مرتضی یا حسن مجتبی
شمس و قمر روی تو جنت ما کوی تو
نام تو شد دلربا یا حسن مجتبی
جان جهان جان تو عشق به فرمان تو
معنی نورالهُدی یا حسن مجتبی
چشم تو شد چشمه سار آینه ات بی غبار
آب رخت جانفزا یا حسن مجتبی
جلوه ی خَیرالبَشَر معنی خَیرالعَمَل
زاده ی خَیرالنسا یا حسن مجتبی
بوی تو زیبا نسیم روی تو غرق شمیم
کوی تو دارالشفا یا حسن مجتبی
حیدر دیگر تویی گوهر و کوثر تویی
جاری آب بقا یا حسن مجتبی
همنفس عرشیان همقدم فرشیان
آینه ی کبریا یا حسن مجتبی
گنج فتوت تویی کنز کرامت تویی
منبع جود و سخا یا حسن مجتبی
لطف کریمانه ات نور کَرَمخانه ات
شامل خلق خدا یا حسن مجتبی
ای به جهان راهبر از همه مظلوم تر
ای به همه مقتدا یا حسن مجتبی
مهر تو تکثیر شد تا که فراگیر شد
عشق تو را زد صدا یا حسن مجتبی
کوی تو آتش فروز قبر تو ویران هنوز
داغ غمت جانگزا یا حسن مجتبی
خون جگر از دردها دور تو نامردها
دیده فراوان جفا یا حسن مجتبی
@emame3vom
ای جگرت خون فشان می زند آتش به جان
چادر خاکی تو را یا حسن مجتبی
کی رود از خاطره کوچه و آن منظره
آه ازین ماجرا یا حسن مجتبی
آه که در خانه ات خانه ی غمخانه ات
کُشت تو را آشنا یا حسن مجتبی
زهر جفا تیز شد قلب تو خون ریز شد
خواهر تو در نوا یا حسن مجتبی
قامت گلها شکست تیر که بر تن نشست
رفت دلم کربلا یا حسن مجتبی
با غم تو در جهان بار دگر شد خزان
گلشن اهل ولا یا حسن مجتبی
چون دل «یاسر» کنون شعله شدم از درون
سوخته ام زین عزا یا حسن مجتبی
**
محمود تاری «یاسر»
#هفتم_صفر #بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_مجتبی_ع
.👇
#شعر_مرثیه
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
«احوالات حضرت زینب س و بازگشت به مدینه وگریز به درد و دل با حضرت زهرا س»
•┈┈••✾••✾••┈┈•
زیــنبم با غــصه و غم همدمم
هــمچو زهرا مــادرم بحر غمم
جای من بود هر که بی شک مرده بود
غـــنچهٔ عـمرش یقین پژمرده بود
هر که بــیند داغ مــــادر یا پدر
می شود هر لحظه هر آن دیده تر
مادرم رفت بی کس و تنها شدم
مــن اسیر محنت و غم ها شدم
تـا پـدر بود تــکیه گاهی داشـتم
ســـر به بــالین پـــدر می زاشتم
چون عدو زد ضربه بر فرق پدر
غـصه و آلام مـن شـــد بـــیشتر
نــیمه جان گشتم ز داغ مجتبی
بـــعد او بر مرگ خود بودم رضا
روز گار با مـن بـــخوبی تا نکرد
غـصه و غــــم قامتم را تا بکرد
الغرض دوران دیــگر سر رســید
افـتاب روز مـــحـشر بــر دمــید
من چه سان گویم چه شد در کربلا
پیر گشتم من در ان محنت سرا
مـــادرم آغوش خود را بـــاز کن
بــار دیـگر ســاز غـم را سـاز کن
گوش کن تا ســفرهٔ دل وا کـنـــم
صحبت از صـحرای پر غـوغا کنم
رخـــصتم ده تــا بــگویم مـــادرم
ظــــهرعـــاشورا چــه آمد بر سرم
تـا قیامت خون بگریم گر، سزاست
هیچ مپرس مادر، حسین من کجاست
گــر بــگویم قامت او بر شکست
رأس او بـــــالای سر نیزه نشست
انزمان ان لحظه دلخون می شوی
جان زینب زار و محزون می شوی
من چوه گویم آن گل رعنا چه شد
مادرم عـــباس مه ســیما چه شد
گــــویم ار از قاسم و اکبر سخن
می زند آتش به جانت این محن
از رقــــیه گــویم اینجا یک کلام
دفــن کردم من ورا در شهر شام
بــر غــم اصـــغر اگر ایــــما شود
قـــامت مــن بیــشتر تـا می شود
فـــاخرا بــر بــند دفـــتر را دگـــر
بیش از این ما را مکن خونین جگر
کن دعــــا با دیـــده گان اشـــکبار
بر ظـــــهور مـــــهدی والا تــــــبار
🖊مسلم فرتوت فاخر
۱۴۰۰/۷/۸
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
.
.
#شعر_مرثیه
#زمزمه
#هجوم_به_بیت_وحی
#غلامرضا_سازگار ✍
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد
در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد
این روزها که میدید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد
هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم)
مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد
#هجوم_به_خانه_ولایت
#فاطمیه
https://eitaa.com/emame3vom/51792
👇
.
#شعر_مرثیه
#زمزمه
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#مجید_تال
تو هم تا نفس داشتی سوختی
تو هم پشت در پابه پام اومدی
ولی آرزو داشتم لااقل
میموندی و مادر صدام میزدی
نذاشتن که حتی به دنیا بیای
نذاشتن ولی تو مسیح منی
نشد آخرش هم ببینیم که
شبیه علی یا شبیه منی
چقد زینبم آرزو داشت که
داداش محسنش رو ببینه ..نشد
میدونی حسینم چقد دوس داشت
پا گهواره ی تو بشینه ... نشد
تو هم بی نشونی مث مادرت
نه..قدرت واسه هیشکی معلوم نیست
اینم حکمت با علی بودنه
کی عشقش علی هستو مظلوم نیست
تا دیدی درو بالگد میزنن
تا دیدی غریبم ، شدی غیرتی
تو هم سنگ عشقو به سینه ت زدی
ولی آه...میخ در لعنتی
بمونه واسه بعد حرفای سخت
بمونه واسه چند سال دیگه
واسه روزی که صحبت کربلاس
تو خیمه یه مادر به بچه ش میگه
عزیزم میخام روسفیدم کنی
برو هرچی دارم فدای حسین
نذاری بگن که بابات بی کسه
گلوتو سپر کن برای حسین
سه تا میخ در یا سه شعبه ...چی بود
یکی گفت پسر رو نشونه بگیر
علی اصغر اونروز محسن شدو
رباب پیش زهرا نشد سر به زیر
#محسنیه
#فاطمیه
.
.
#شعر_مرثیه #واحد #فاطمیه
📋 چند روزی بیشتر این خونه مادر دار نیست /
✔️ #واحد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند روزی بیشتر این خونه مادر دار نیست
چند وقتی میشود که مادرم هوشیار نیست
فضه ارامش بکن خونابه ها را جمع کن
این صدای سرفه های قبلی هر بار نیست
روی این پیراهنش جای گلی افتاده است
خوب دقت کن ببین جای نوک مسمار نیست
خواست مویم را کند شانه ولی افسوس که
دید بازویش دگر این شانه را بردار نیست
تازه فهمیدم حسن روی دلش داغ چه بود
درد او جز درد سیلی و در و دیوار نیست
باز بابایم رسید و مادرم بی حال بود
حق حیدر دیدن این صحنه های تار نیست
می نشیند کنج خانه اشک میریزد علی
چند روزی بیشتر این خانه مادر دار نیست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
#امام_حسین
#مناجات
#شعر_مرثیه
#زمینه
پیش پای تو اشک میریزم
در هوای تو اشک میریزم
هرکسی هرچه داشت داد به تو
من برای تو اشک میریزم
چای ریز تو مادرم شد من
در عزای تو اشک میریزم
دلم هرجا شکست بودی، با
رد پای تو اشک میریزم
با همان روضه های جانسوزِ
کربلای تو اشک میریزم
در عبای تو اربا اربا ریخت
بر عبای تو اشک میریزم
زیر نیزه لبت تبسم داشت
من به جای تو اشک میریزم
شاعر: #امیر_فرخنده✍
#شعر_مرثیه
اجرای #زمینه
👇
.
#شعر_مرثیه
#واحد
#وفات_حضرت_ام_البنین
هر زمانی به میان حرف قمر می آید
پرتوی مادری ات مد نظر می آید
پرورش دادن مردی به بلندای ادب
فقط از عهده ی دامان تو بر می آید
با وجود پسرانی که همه آقایند
به تو این ام بنینی چقدر می آید
اجر یک عمر کنیز حسنین بودن تو
فاطمه بر سر عباس اگر می آید
هرکجا صحبت آب است دلت می سوزد
جای اشک از نگهت خون جگر می آید
ای میاندار بقیع آه بکش، داد بزن
از صدای تو صدای همه در می آید
لحظه ی آمدن قافله دیدی که فقط
از پسرهای تو یک قطعه سپر می آید
این همه مدت از آن روز گذشته و هنوز
دست تو پیش سکینه به کمر می آید
بس کن اینقدر خجالت نکش از روی رباب
این چنین می کنی ، عباس مگر می آید
آخ شرمنده اگر حرف اباالفضلت شد
جز حسین از تو مگر حرف دگر می آید
#حضرت_ام_البنین
.
.
#شعر_مرثیه
#زمزمه
#امام_علی
#سبک_دوست_دارم_صدات_کنم_توهم_منو
اگه پیش بیاد٬بشه نصیب من لقات علی
من می دم این جون ناقابل و رونمات علی
هرکی بویی برده از مردونگی دیوونته
هی میگه فدات علی فدات علی فدات علی
پسرات که جای خود ـ دخترتم شیر نره
من به قربون تو وتموم بچه هات علی
اگه عشق توباشه عبادتا قبول می شه
راستی چه رنگی داره پیش خدا حنات علی
دل من کوچیکه و جای بزرگی مثه توست
روز محشر نزاری آتیش بگیره جات، علی
روز محشر تو میونداری وتخته ت وسطه
اختیارشو٬ می ده یه جا٬به تو خدات علی
هرچی ام که بد باشن دوساتو تحویل می گیری
نمی زاری بسوزن کوری دشمنات علی
همه عالم به سر سفره ی تو ریزه خورند
من فدای تو و نون جو و بوریات علی
ادبی که نیس بزار قافیه شم غلط باشه
منو تنها نزاری سر پل صراط علی
شیری و کاسه ی شیر گفتی به قاتلت بدن
با غریبه اون جوری خوشا به آشنات علی
گردش ستاره ها با گردش چشمای توست
کهکشونا، سرشون افتاده زیر پات علی
نه همین شصت و سه بار، دور قدت گشته زمین
آسمون ، ماه خودش رو می ده رونمات، علی
مادرم از کوچیکی «یاعلی» رو یادم داده
طفلی و جوونی و پیری زدم صدات علی
یادمه ٬یادم می داد یاعلی تا بلند بشم
می زدم بی اختیار صدات ٬تو مشکلات علی
تاتو رو دارم دیگه با هیچ کسی کار ندارم
می ریزم دارو ندار خودمو به پات، علی
نیاد اون روز که سرم از درتون جدا بشه
هم به قربون تو هم حسین سر جدات علی
کی می تونه روز محشر تو بهشت پا بزاره
مگه از دست تو باشه به کفش برات علی
اگه بندبندم واز هم دشمنات جدا کنن
نمی تونن از دل من بکنن جدات علی
شنیدم حقتو بردن تو خونه نشوندنت
از نمک نشناسی دشمن بی حیات علی
شنیدم دستاتو بسته بودن وکشوندنت
برا خاطر خدا در نیومد صدات علی
شنیدم پیش چشات به ناموست صدمه زدن
اگه من اونجا بودم مرده بودم برات علی
#حاج_علی_انسانی
................................................
.
.
#شعر_مرثیه
#امام_علی
#شب_نوزدهم_رمضان
#ضربت_خوردن
و امّا و امّا و امّا علی
غریب است و مظلوم و تنها علی
سحر شد - منادی - شنیدم که گفت
دریغا دریغا دریغا علی
به یک ضربه ارکان دین شد خراب
جدا شد به یک لحظه از ما علی
شب قدر ، آیا چه باید سرود؟
به جز یاعلی یاعلی یاعلی؟
کجا می توان رفت ؟ غیر از نجف؟
مگر می توان بود جز با علی؟
مناجات ، دیدی به جز ذکر او؟
غزل خوانده ای شاعر ! الّا علی؟
علی گفتم و خواندم از فاطمه
که مولاست زهرا و زهرا علی
گرفته است قرآن به سر مصطفی
حسن گفته در حال احیا علی
الهی الهی الهی حسین
خدایا خدایا خدایا علی
محسن ناصحی✍
#شور
👇
امام حسین ع
. #زمزمه #واحد #زمینه #فاطمیه #بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا #سبک_همه_کاره #سبک_چراغه_خونم ۲ چراغه خو
.
#شعر_مرثیه #زمزمه
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_وداع
طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار
خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار
در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی
از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار
من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت
تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار
شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم
برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار
چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ...
منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار
حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر
من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار
ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم
افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار
فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم
از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار
امشب که خورد دستت به جای تازیانه
بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار
تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه
با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار
تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه
تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار
.
.
شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم
یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار
قرار بعدی ما باشد میان گودال
کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار
سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی
معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار
#عبدالحسن_رضایی✍
#فاطمیه #حضرت_زهرا
پیشنهاد #سبک_همه_کاره #سبک_دوباره_مرغ_روحم
.................................................................
.
#امام_حسین
عشق جاودانه
زده ام دیده را به دریا من
که حسین است و عشق او با من
به کف آورده مهر او را من
به شب تیره ام رخش چون ماه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
بخدا دیده زمزمش باشد
به جگر تیر ماتمش باشد
دلم آشفته از غمش باشد
مبر از سینه ام غمش الله
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
جان من خیمه در بلا دارد
خیمه در کوی نینوا دارد
هرچه دارد ز کربلا دارد
که منم خاکبوس آن درگاه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
من و داغ شقایقی از او
من و عطر حقایقی از او
دارم امّیدِ واثقی از او
که مرا او نگه کند گهگاه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
آن که آورده شور نامش را
به دلم داده این پیامش را
نکند او رها غلامش را
به کرامات او دلم آگاه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
نرود داغش از دلم هرگز
حرمش از مقابلم هرگز
نشود سرد محفلم هرگز
چون که عشقش بُوَد مرا همراه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
باشد اسمش همیشه بر لب ها
داغش آورده بر جگر تب ها
پیکرش زیر سُمِّ مرکب ها
دارم از داغ او غمی جانکاه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
غم زینب ز داغ او افزون
تن صد پاره اش همه در خون
سر پاکش به روی نی گلگون
بُوَد اشکم به دیده بر لب آه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
شده چون غنچه های پژمرده
بس که شمشیر بر تنش خورده
خصم اش از تن لباس او برده
چه بگویم سخن کنم کوتاه
قَبْرُهُ فیِ قُلُوبِ مَنْ والاه
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
#شعر_مرثیه
#سبک_شبایی_که_دلارو_غم_میگیره
.