eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
«من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو تو هر چه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم، باشم کنار خوان تو من از هر در رانده‌ام، من رانده وامانده‌ام یا خوانده یا ناخوانده‌ام، اکنون منم مهمان تو پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو گفتم منم در می‌زنم، گفتی به تو سر می‌زنم من هم مکرر می‌زنم، کو عهد و کو پیمان تو؟ سوی تو رو آورده‌ام، ای خم سبو آورده‌ام من آبرو آورده‌ام، کو لطف بی‌پایان تو؟ حال من گوشه‌نشین، با گوشه چشمی ببین جز سایه پرمهرتان، جایی ندارم جان تو من خدمتی ننموده‌ام، دانم بسی آلوده‌ام اما به عمری بوده‌ام، چون خار در بستان تو » 🌹میلاد امام رئوف مبارک باد .
💐💐💐💐💐💐 هم اکنون پخش زنده از شبکه سوم سیما بزرگترين فضيلتِ اميرالمؤمنين علی علیه السلام در قرآن ستاد مردمی مباهله
4. ذکر پایانی.mp3
7.9M
ابالفضل ... تکرار علمدار ... سپهدار ... ای علمدار سپاه منو ای میر عرب دیده بگشا و نظر که چه آمد به سرم دیده بر هم منه ای سرو به خون غلطیده تا نگویند حسین ، داغ برادر دیده .. اباالفضل ... تکرار ای اهل حرم ، میرو علمدار نیامد علمدار نیامد ، علمدار نیامد سقای حسین ، سید و سالار نیامد علمدار نیامد ، علمدار نیامد اي ساقيِ سرمستِ ز پا افتاده دنبال لبت ، آب بقا افتاده دست و علَم و مشك سه حرفِ عشق است افسوس، ز هم اين سه جدا افتاده شاعر : ای باوفا ابالفضل مشکل گشا ابالفضل هرکی دلش گرفته بخونه یا اباالفضل چه شد آن دستِ بلندی که به آواز بلند دعویش بود که من بازوی حیدر دارم اباالفضل ... یلِ کربُ بلا : علمدار حسین یا کاشفَ الکرب اَن وَجهِ الحُسین ... حیدر ، حیدر ... ( تکرار ) ای باوفا ابالفضل مشکل گشا ابالفضل هرکی دلش گرفته بخونه یا اباالفضل مولای ما اباالفضل (2) رفتی و خوب نگاه کن داره علَم می افته نگاه دشمنامون ، سمتِ حرم می افته زینب باگریه میگه امون از این غم و درد نشد که آب بیاری خودت به خیمه برگرد ابالفضل .... استفاده از شعرهای کوتاه مختلف ، برای جمعیت است ، وگرنه این جور وقت ها جمعیت شور زن ، به هیچ وجه به حرف مداح گوش نمیکنند و فقط در حال شور زدن خودشان هستند و کار از دست مداح خارج می شود !
. نیمه شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان این طرف، خیل رُسُل دنبال او آن طرف احمد به استقبال او ظاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی امشب ای مَه، مهر ورز و خوش بتاب تا ببیند پیش پایش آفتاب @emame3vom دو عزیز فاطمه همراهشان مشعل سوزان‌ شان از آهشان ابرها گریند بر حال علی می‌ رود در خاک آمال علی چشم، نور از دست داده، پا، رمق اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت آه سرد و بغض پنهان در گلوی بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی آه آه ای همرهان، آهسته ‌تر می‌ برید اسرار را، سر بسته ‌تر این تنِ آزرده باشد جان من جان فدایش، او شده قربان من همرهان، این لیله ‌ی قدر من است من هلال از داغ و این بدر من است اشک من زین گل، شده گلفام ‌تر هستی ‌ام را می‌ برید، آرام ‌تر وسعت اشکم به چشم ابر نیست چاره‌ ای غیر از نماز صبر نیست چشم من از چرخ، پُر کوکب ‌ترست بعد از امشب روزم از شب، شب‌ ترست زین گل من باغ رضوان نفحه داشت مصحف من بود و هجده صفحه داشت مرهمی خرج دل چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید 🔸شاعر: ____________________ 👇
1. 30.4.99.m4a
15.28M
( علیه السلام ) 🎤 محتاج به لطف و کرم و جودِ جوادم از بهرِ گدایی ، به درش روی نهادم شاها زِ گدایِ درِ خود روی مگردان دستم ز وفا گیر ، که از پای فتادم .. تن بی تاب مرا تاب بده جگرم سوخت ، مرا آب بده ز سوز زهر چنان ناله از جفا مى زد که سوز ناله اش آتش به ماسوى مى زد برون حجره همه پایکوب و دست افشان درون حجره یکى بود دست و پا مى زد هرچند كه زخم جگرش خوب نشد صد شكر لبش شكسته از چوب نشد هر چند به روي بام افتاد ولي مانند حسين تنش لگد كوب نشد بر خاک حجره ، سر می گذارم تنهای تنها جان می سپارم قاتل مرا کُشت با کام عطشان بابا رضا جان ، بابا رضا جان ... 30/4/1399 .
1. حاج علی انسانی.mp3
940.3K
ای مردم عالَم بشناسید و بدانید مُهری که به پیشانی ما خورده بخوانید ( ارباب حسین است ) تکرار عمریست تویی خواجه و ما حلقه به گوشیم یک تار ز موی تو به عالم نفروشیم ما غرق گناهیم و جز این توشه نداریم ما کعبه به جز مرقد شش ، گوشه نداریم ما آمده ایم بر در تو ، سر بسپاریم ما جای دگر جز در این ، خانه نداریم ستار عیوبی ، تو و ما غرق عیوبیم یک عمر به غیر از در این خانه نکوبیم حق داده مرا بر سر کوی تو حواله آمد به درِ خانه گدایی همه ساله
. یا رویم سیاه و نامه سیاه و دلم سیاه.. این هر سه را به لطف چو مویم سپید کن .
. . 💠شهادت 💠 🔻حاج على انسانى (بستر) زبان حال : گل بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست مهمان به میزبانی من گریه می‌کند از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست بازو به ناتوانی من گریه می‌کند گل‌های من هنوز شکوفا نگشته اند شبنم به باغبانی من گریه می‌کند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند گردون که خود کمان شده با چشم ابرها بر قامت کمانی من گریه می‌کند این آبشار نیست که ریزد که چشم کوه بر چهره ی‌ خزانی من گریه می‌کند فردا مدینه نشنود آوای گریه ام بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند ................................... گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند بلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ بر پیری و جوانی من گریه می‌کند از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ گویی به زندگانی من گریه می‌کند گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود مهمان به میزبانی من گریه می‌کند پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی بر روی ارغوانی من گریه می‌کند نخل مدینه شاهد مظلومی من است بر قامت کمانی من گریه می‌کند من آشکار گریه نکردم ولی علی بر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند از درد شانه، شانه نشد موى دخترم او هم به ناتوانى من گریه مى‌کند دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت این گل به باغبانى من گریه مى‌کند... .👇
. (ع) بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخه ی  بشکسته ی امّید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی در سینه دگر جز نفس مختصری نیست تا بال و پری بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست .
. بــــــاب الحوائج، در کُنج زندان بــــــا ناله گفتا، در دادن جان چون مرغ پَر شکـسته کُنج قفس نشسته        خلـــــصنی یـا رب تبعید و زنـــــــــدان، بنموده پیرم  راضی شدم در، زندان بمیرم چون مُرغ پَر شکسته کُنج قفس نشسته     خلـــــصنی یـارب کـــــــــــــی می شود من آزاد گردم     راحــــت ز دستِ صیاد گردم چون مُرغ پَر شکسته کُنج قفس نشسته      خـــــــلصنی یـا رب بـــــــــــــــــر دیدن من آید شبانه      سَندی شـــــــــاهِک با تازیانه آید چو روبرویم، سیلی زند به رویم      خلــــصنی یـا رب تــــــــــــــــــابوت او شد، از تختۀ در   دنـــبال تابوت، زهرای اطهر با قامت خمیده، رنگ از رُخش پریده    خـــــــلصنی یارب ایـــــــــن پیکر کیست در جسر بغداد    از کــــــنج زندان گردیده آزاد دارد به تن نشانه، از ضرب تازیانه     خلصنی یا رب کرده وصیت با آه شبگیر دفنش نمایند با کند و زنجیر دارد به تن نشانه ، از ضرب تازیانه خلصنی یا رب ✍ .
. اگه پیش بیاد٬بشه نصیب من لقات علی من می دم این جون ناقابل و رونمات علی هرکی بویی برده از مردونگی دیوونته هی میگه فدات علی فدات علی فدات علی پسرات که جای خود ـ دخترتم شیر نره من به قربون تو وتموم بچه هات علی اگه عشق توباشه عبادتا قبول می شه راستی چه رنگی داره پیش خدا حنات علی دل من کوچیکه و جای بزرگی مثه توست روز محشر نزاری آتیش بگیره جات، علی روز محشر تو میونداری وتخته ت وسطه اختیارشو٬ می ده یه جا٬به تو خدات علی هرچی ام که بد باشن دوساتو تحویل می گیری نمی زاری بسوزن کوری دشمنات علی همه عالم به سر سفره ی تو ریزه خورند من فدای تو و نون جو و بوریات علی ادبی که نیس بزار قافیه شم غلط باشه منو تنها نزاری سر پل صراط علی شیری و کاسه ی شیر گفتی به قاتلت بدن با غریبه اون جوری خوشا به آشنات علی گردش ستاره ها با گردش چشمای توست کهکشونا، سرشون افتاده زیر پات علی نه همین شصت و سه بار، دور قدت گشته زمین آسمون ، ماه خودش رو می ده رونمات، علی مادرم از کوچیکی «یاعلی» رو یادم داده طفلی و جوونی و پیری زدم صدات علی یادمه ٬یادم می داد یاعلی تا بلند بشم می زدم بی اختیار صدات ٬تو مشکلات علی تاتو رو دارم دیگه با هیچ کسی کار ندارم می ریزم دارو ندار خودمو به پات، علی نیاد اون روز که سرم از درتون جدا بشه هم به قربون تو هم حسین سر جدات علی کی می تونه روز محشر تو بهشت پا بزاره مگه از دست تو باشه به کفش برات علی اگه بندبندم واز هم دشمنات جدا کنن نمی تونن از دل من بکنن جدات علی شنیدم حقتو بردن تو خونه نشوندنت از نمک نشناسی دشمن بی حیات علی شنیدم دستاتو بسته بودن وکشوندنت برا خاطر خدا در نیومد صدات علی شنیدم پیش چشات به ناموست صدمه زدن اگه من اونجا بودم مرده بودم برات علی ................................................ .
1. من از کودکی.mp3
1.95M
🎤 (دریغا ای دریغا ای دریغا) من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت ........................... به عشق تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود ، عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خواران خوان تو ام اگر چه بدم ، میهمان توام به عشقت از آن دم که خو دادی ام به چشم همه ، آبرو دادی ام ز در راندگانت حسابم مکن گدایم ، کرم کن ، جوابم مکن ازین رو سپیدم بر داورم که من هم سیاهی این لشگرم ............... به همت جواد افشانی .
‍ . شاعر شعر اول: شاعر شعر دوم: موضوع: لطائف و ظرائف در روضه غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی .
. گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند بلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ بر پیری و جوانی من گریه می‌کند از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ گویی به زندگانی من گریه می‌کند گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود مهمان به میزبانی من گریه می‌کند پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی بر روی ارغوانی من گریه می‌کند نخل مدینه شاهد مظلومی من است بر قامت کمانی من گریه می‌کند من آشکار گریه نکردم ولی علی بر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند از درد شانه، شانه نشد موى دخترم او هم به ناتوانى من گریه مى‌کند دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت این گل به باغبانى من گریه مى‌کند... ............................ . گل ، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دلم ، جای آه نیست مهمان به میزبانی من گریه می‌کند از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست بازو به ناتوانی من گریه می‌کند گل‌ های من هنوز شکوفا نگشته ‌اند شبنم به باغبانی من گریه می ‌کند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری ، بر این جوانی من گریه می‌کند گردون ، که خود کمان شده ، با چشم ابرها بر قامت کمانی من گریه می‌ کند این آبشار نیست که ریزد ، که چشم کوه بر چهره ‌ی خزانی من گریه می ‌کند فردا مدینه نشنود آوای گریه ‌ام بر مرگ ناگهانی من گریه می‌ کند .
31.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ کلیپی قدیمی از: سلام‌الله‌عليها در تهران، حسینیه جلوه 👈🏼 در سال ۸۲شمسی 👈🏼 به‌مناسبت شب‌جمعه شب‌زیارتی امام حسین علیه‌السلام 👈🏼 کلیپ قدیمی مربوط به ۱۹ سال قبل 🔘 🔘
45.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی و روضه خوانی در رثای سلام الله علیها 🔸حلقه شعر ولایی فرات
. علی دست خدا امشب به جنت می نهد پا را پیمبر آورد از بهر استقبال ،زهرا را ملاقات علی و فاطمه باشد تماشایی ز مظلومی کند مظلومه ی دیگر پذیرایی .
امام حسین ع
‍ ‍#استاد_حاج_علی_انسانی🎤 تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با
. تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم جمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... 🔸️شاعر: من در بدر عشق ابالفضل و حسینم من در بدر وادیِ بین الحرمینم از اشک غمت صاحب زمزم شده ام من مُحرِم شده ی حجِ محرم شده ام مجنون حسینم مدیون اباالفضل 👇
496.9K
🎤 من در بدر عشق ابالفضل و حسینم من در بدر وادیِ بین الحرمینم از اشک غمت صاحب زمزم شده ام من مُحرِم شده ی حجِ محرم شده ام مجنون حسینم مدیون اباالفضل از شور غمت صاحب زمزم شده ام من محرم شده ی ماه محرم شده ام من مجنون حسینم    دل خون حسینم مدیون حسینم      ممنون حسینم روح پدرم شاد که با پاکی نیت میکرد قلمدوشم و میبرد به هیئت مجنون حسینم    دل خون حسینم مدیون حسینم      ممنون حسینم حق شور تو را روز ازل برسرم انداخت برگردن من شال عزا مادرم انداخت مجنون حسینم    دل خون حسینم مدیون حسینم      ممنون حسینم
. شادی هردو جهان بی تو مرا جز غم نیست جنت بی تو عذابش ز جهنم كم نیست در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری عمر جاوید به شیرینی آن یك دم نیست حرم قرب خدارا كه دل عاشق توست طرفه بیتی ‌است كه روح القدسش محرم نیست بگذار آدمیان طعنه زنندم گویند هر كه خود را سگ كوی تو نخواند آدم نیست نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش از یم اشك غمت هر كه به چشمش نم نیست تا خدایی خدا هست لوای تو به پاست زانكه جز دست خدا حافظ این پرچم نیست هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند كه به جز رأیت عشق تو در این عالم نیست دوزخ ارزانی آنانكه ندارند غمت با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست ملك هستی همه ماتمكده ی توست حسین جایی از ملك جهان خالی از این ماتم نیست گوهر اشك عزای تو به هر كس ندهند اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست گریه بر پیكر مجروح تو باید همه دم كه جراحات تنت را به از این مرهم نیست تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو پایه ظلم كه در دار جهان محكم نیست سائل تو است كسی كز تو تو را خواهد و بس آنكه شد طالب تو در طلب درهم نیست سینه كردی هدف تیر كه میدانستی زنده بی مرگ تو دین نبی اكرم نیست هیچ مظلوم همانند تو در قلزم خون سر جدا با گلوی تشنه كنار یم نیست گو ببرند سر دار زبان در كامش غیر مدح تو ثنایی به لب (میثم) نیست .............................. . چشم هایی زغمت اشک فشان ما را بس از دو بازار یکی باب دکان ما را بس برگ زردیم و گر از شاخه فتادیم چه باک صورتی سرخ ز سیلی خزان ما را بس گرچه دانم نفروشند به ما یوسف را لیک جایی به صف مشتریان ما را بس راه در حلقه عشاق به هرکس ندهند نگه گوشه چشمی ز میان ما را بس ما دو تا پنجره داریم سوی سیر بهشت یک نم اشک به تو، از دو جهان ما را بس منصب و شوکت و دولت به شهان ارزانی از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس زخمه ها را همه در گوشه شش گوشه بزن که در این شور و نوا جامه دران ما را بس ✍ .................. حرمت کوی تو را عرش معظم دارد تربتت معجزه عیسی مریم دارد در این خانه گدایی که مقامی کم نیست چشم بر لطفِ گدایان تو حاتم دارد به فدای تو غریبی که خدا در غم تو در دل عرش حسینیه اعظم دارد هر که را اذن ندادند که نام تو برد بردن نام تو شکرانه دمادم دارد بگذار آدمیان طعنه زنندم، گویم... سگ این خانه شرف بر همه عالم دارد هرکجا نام تو بردم جگرم سوخت حسین نام نامی تو آقا چقدر غم دارد ؟! دل کس مثل دل زینب مظلومه نسوخت در کنار بدنت گریه و ماتم دارد آمده وقت سواری کجایی عباس دختر فاطمه نه یاور و محرم دارد ✍ .
. |⇦•نه تنها روزها... و کریمۀ اهلِ بیت حضرت معصومه سلام الله علیها به مناسبت ۲۳ ربیع الاول ورود پر خیر و برکت حضرت به شهر قم اجرا شده به نفس عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── خوشا به حال مردم قم، من میگم بارکَ الله به مردم قم، امروز تا با خبر شدند، حضرت معصومه داره میاد قم، کیلومترها راه اومدند بیرون قم، به استقبال خواهر امام رضا، گل آوردند، نقل و شیرینی آوردند، قربانی کردند، با سلام و صلوات، از دختر موسی بن جعفر و خواهر امام رضا، استقبال کردند ... یه بارکَ الله هم به مردم خراسان باید گفت، وقتی امام رضا تو‌خراسان از دنیا رفت، مردم خراسان همه اومدند، بدن امام رضا رو برداشتند، حتی زنهای نوقانی، اومدند به مرداشون گفتند، ما مَهریه هامون رو به شما می بخشیم، به ما باجازه بدید بریم تشیع جنازه این آقا، این آقا تو شهر ما غریبه، مادر نداره، خواهر نداره، ... حضرت معصومه را هم نگذاشتند غریب بمونه، هفده روز تو قم بود، قمی ها بهترین محل بی بی رو اسکان دادند، دورِ بی بی میگشتند، ... تو شهر غربت بود، اما نگذاشتند غریب بمونه ... اما مردم، من یه خانمی رو سراغ دارم، تو شهر خودش غریب بود، توو محله خودش غریب بود، تو مدینه غریب بود فاطمه، این روزها بیماره،بستریه، اما کسی ملاقاتش نمیاد، ... معمولا کسی که مریضه، توو بستره، نگاهش به در هست، ببینه کی ملاقاتش می آد ؟ این روزها سلمان اومد ملاقات بی بی، ... بی بی بهش گلایه کرد، فرمود : سلمان تو هم دیگه بعد بابا سراغ مارو نمیگیری ؟ چه عجب به ما سری زدی سلمان ؟ بی بی جانم ، بی بی جانم ... نه تنها روزها کَس دیدن زهرا نمی آید که بر دیدار چشمش خواب هم شبها نمی آید شاعر ✍ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک ... اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیةَ وَ النَّصْر .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند سندِ تیر به اصغر زدن امضا کردند! آن قَدَر کرد ستم بعدِ نبی امتِ او که دو تا قامت محبوبه‏ ی یکتا کردند! آبِ غسلش نشده خشک، که تر دامن ها کینه ورزی به عزیزِ شه بطحا کردند درگرفت آتش و زهرا و پسر در پسِ در کو زبانی که بگویم چه به زهرا کردند؟! زده بودند به لب ها همه چون قفلِ سکوت چاکران، خیره شده حمله به مولا کردند باغبان بند به گردن، گل و غنچه‏ پرپر! باغ سرسبزِ نبی را همه یغما کردند کودکان گه به پدر، گاه به مادر گریان دستِ خود سوی سما برده،خدایا کردند! استاد https://eitaa.com/emame3vom/86713 .
. 📋 شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب (س) حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته‏ی یک مرد، و یا ناله‏ی آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه‏ی ریختن آب اگر چه همه خوابند، ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که این شب، شب بی مادری زینب کبراست، شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست، شب غسل گل یاس علی حضرت زهراست علی بود وَ یک زانوی لرزان، علی بود و غم تازه یتیمان، علی بود وَ آن اشک روان، سینه‏ی محزون پر از درد، وَ آن گریه‏ی پنهان، علی بود، وَ یک یاس شهیده، همان شیر خدا، حیدر کرار وَ رنگی که ز رخسار پریده، همان فاتح خیبر، که قدش سخت خمیده، علی بود، همان همسر زهرا، که چندی است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامی نشنیده، علی بود وَ رخساره‏ی زهرا که سه ماه است ندیده علی بود و دلی خسته در آن بارش غمها، علی بود وَ اسماء، کنار بدن خسته‏ی زهرا، در آن نیمه شب ساکت و خلوت، همان نیمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصیبت، شب مرگ علی، شب مرگ گل یاس، علی کرد نگاهی سوی اسماء، که بریز آب روان بر روی گلبرگ گل یاس وَ با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و چنین گفت: عزیز دل حیدر، مددی کن که دهم غسل تنت را، کمک کن که بشویم بدنت را، وَ با نام خدا غسلِ گل یاس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گلش باز علی بود وَ قلبی که به اندازه‏ی یک فاطمه غم داشت، علی بود وَ بازوی کبودی که ورم داشت وَ دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه‏ی دیوار زد و زار زد و گفت:، نگفتی به علی فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قصه‏ی دیوار، از این اذیت، آزار، از این سینه و از لطمه‏ی مسمار، خدایا چه کند حیدر کرار؟! همه عالم هستی، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک یتیمیّ حسین و حسن و زینب و کلثوم، به جز زمزمه‏ی ریختن آب، از آن خانه صدائی به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صدای طپش یک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ریشه گسسته، صدای کمرِ کوه، که از غصه شکسته فقط آه کشید آه، علی با مدد فاطمه استاد روی پا، وَ چنین گفت به اسما، بریز آب به روی گل حیدر، ولی سعی کن آرام بریزی که یاسم شده پرپر، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی که گلم خسته‏ی خسته است، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی، که پهلوش شکسته است علی شست تنش را، و َبا گریه چنین گفت به زهرا: شدی پرپر و این شهر نفهمید، که گل طاقت این اذیت و این همه آزار ندارد، تو رفتی و علی یار ندارد، وَ در مردم این شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنوسیند، که گل تاب فشار در و دیوار ندارد ... *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 (س) (س) شروع کرد بندهای روسری رو آروم آروم گره‌هاش و باز کرد، تا اومد گره رو باز کنه دید حسن یه فریادی زد:« آه! مادر». راز بین حسن و مادر برملا شد. امیرالمومنین به امام حسن و امام حسین گفت:« من و اسماء این بدن و غسل میدیم فقط شما مواظب زینب باشید، زینب نباید خون ببینه؛ زینب نباید بازوی شکسته ببینه؛ زینب نباید این صحنه‌ها رو ببینه؛ ولی بزار زینب ببینه، بزار زینب نگاه کنه غسل شبونه رو یاد بگیره؛ بزار زینب غسل زیر پیراهن و یاد بگیره؛ بزار زینب غسل بدن شکسته رو بلد بشه؛ یه شبی این غسل به دردش می‌خوره. زن غساله اومد این بدن و غسل بده دیدن عقب عقب داره فرار می‌کنه. کجا؟! من این بدن و غسل نمیدم. همه جای این بدن شکسته‌ست، همه جای این بدن سیاهه... یهو بی‌بی بدو بدو اومد کار خودمه من یاد گرفتم، من اون شبی که مدینه بابام بدن مادرم و غسل میداد یادمه بلدم؛ بلدم چه جوری غسل بدم. بابام اینجوری غسل میداد؛ بابام به اسماء میگفت اسماء آروم آب بریز... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠استاد : 🔖من سال‌هاست که در خواندنم، دیگر چینش مطالب ندارم؛ 🚩 هر جا خودشان بردنم، بردنم.. ✍پ.ن: این سطح از آمادگی، بعد از سال‌ها تلاش و ملکه شدن قواعد خواندن و تحصیل معنویات، در برخی ستایشگران اهل‌بیت علیهم‌السلام ایجاد ‌می شود؛ 📝لکن نسخه اولیه برای مداحان جوان و مبتدی، طراحی کامل جلسه و چینش مطالب و به قولی از قبل است.
4_6033117784479629697.mp3
3.97M
تحلیل مداحی روضه با نوای: شاعر شعر اول: شاعر شعر دوم: : لطائف و ظرائف در روضه غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشکر چو بي كسم ديدند به اشك بي كسي ام ناكسانه خنديدند از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی بهتر نبود جای تو من کشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر کنم،با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی کم مانده بودخم بشوم، کم بیاورم از دست تازیانۀ بیرحم لعنتی توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است.👇👇👇👇👇